آقاي سعيد ليلاز چندی قبل در مصاحبه با خبرگزاري تسنيم (+) اظهارات جالبي درباره اقتصاد مقاومتي بيان کرده که قابل دقت و بررسي است. جنبه مثبت اظهارات ايشان، تأييد نظريه اقتصاد مقاومتي به عنوان اساس استقلال ايران در مقابل بلوک هاي قدرت است و اين نکته اي است که تفکر سعيد ليلاز را بر تفکر امثال محمود سريع القلم (+) برتري مي دهد. اما جنبه منفي اظهارات آقاي ليلاز، تلاش براي بازتعريف اقتصاد مقاومتی در چهارچوب درگيري منافع مادي قدرت ها در جهان و بر اساس مناسبات دموکراسي غربي و اقتصاد آزاد مي باشد. وي مدعی است: «اقتصاد درونزا، اقتصادي است که در چهارچوب اقتصاد آزاد حرکت مي کند... اقتصاد
مقاومتی بدون برقراری یک نظم دموکراتیک که در آن همه مردم و همه آحاد ملت و
همه افکار بتوانند در چارچوب قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی احساس
مشارکت واقعی در تعیین سرنوشت خود کنند، ممکن نخواهد بود، یعنی با این نگاه
«خودی و غیرخودی»، اقتصاد مقاومتی امکان ندارد»! آقاي ليلاز تصریح مي کند
که: «من معنی اقتصاد مقاومتی را وابستگی متقابل میدانم؛ اگر ما موفق شده
بودیم که رویه برنامه سوم و چهارم توسعه را ادامه دهیم و این اختلالی که در
8 سال شده اتفاق نیفتاده بود، غرب نمیتوانست این بلا را سر ما بیاورد که
الآن آورده است(+) !«
درباره
اظهارات آقاي ليلاز بايد گفت که ايشان فرمايشات رهبر معظم انقلاب اسلامي
را ناقص فهميده و یا فهمیده و به نفع تفکرات خودش تحريف و مصادره کرده است.
درست است که رهبر انقلاب، سياست هاي «اقتصاد مقاومتي» (+)
را به عنوان یک اقتصاد «درونزا، برونگرا، دانش بنیان، مردم بنیاد، عدالت
محور، قابل تحقق و قابل الگو شدن» براي قدرتمند شدن اقتصاد ايران و مقابله
با قدرتهاي زورگو ابلاغ کرده اند، اما اين طرح را در چهارچوب گفتمان
اسلام و انقلاب اسلامي و مردم سالاري ديني تنظيم و ارائه کرده اند، نه بر
اساس موازنه مادی قدرت ها. به همین جهت است که ایشان می فرمایند:
«ما بايد بتوانيم قدرت نظام اسلامى را در زمينه حل مشكلات اقتصادى به
همه دنيا نشان دهيم؛ الگو را بر سر دست بگيريم تا ملتها بتوانند ببينند
كه يك ملت در سايه اسلام و با تعاليم اسلام چگونه مي تواند پيشرفت كند».
(+)
بنابراين،
جنگ اقتصادي غرب با ملت ايران هم ادامه همان مقابله چند دهه گذشته آنها با
اسلام و انقلاب اسلامي است و خط اصلی نزاع و درگيري، تغيير نکرده است.
البته موضوع درگيري آنها با انقلاب اسلامي ايران، همه جانبه است اما
اکنون به اين نتيجه رسيده اند که اقتصاد را محور قرار دهند و مبارزه برای
کنترل انقلاب اسلامي را از موضع اقتصاد دنبال كنند و لذا عزم ملي و مديريت جهادي و مجاهدت اقتصادي لازم است تا انقلاب اسلامي بتواند از اين طراحيِ دشمن به سلامتي عبور کند.
اقتصاد
مقاومتي معطوف به نوعي مبارزه و درگيري اقتصادي با دشمن است و تنها آن
تلاش اقتصادي كه در جهت خروج از انفعال اقتصادی و برتري جبهه حق بر
حيلههاي جبهه كفر و حركت به سمت برتري در موازنه اقتصادي انجام پذيرد،
اقتصاد مقاومتي خواهد بود اقتصاد مقاومتي نبايد بر اساس
الگوي اقتصادي رايج كه قطب های اقتصادی دنيا از آن تبعيت ميكنند و در
موازنه مترصدند تنها سهم تأثير خودشان را بالا ببرند، تعريف شود.
مثلاً چين و هند در حال رقابت جدي اقتصادي، و حتي در حال جنگ اقتصادي با
اروپا و امريكا هستند و می خواهند در آينده، سهم تأثير خود را در اقتصاد
جهاني بالا ببرند اما روشن است که اين رقابت و جنگ اقتصادي، بر سر طراحي و
تحقق الگوهاي جديد نيست، بلكه براي سهم خواهی بیشتر و ارتقاء جايگاه
خودشان در درون موازنه الگوي سرمايهداري است. چنين چيزي مد نظر انقلاب
اسلامي و سکاندار آن نيست. اقتصاد مقاومتي نه به معنای پذيرش الگوهای
اقتصادی دشمن و مبارزه در چارچوب آن، بلکه به اين معناست كه ما در نهايت به
دنبال ايجاد يك الگو يا مدل و هویت جديد اقتصادي مبتني بر آموزههاي اسلامي و سازگار با فرهنگ و شرايط ايران هستيم که هجوم فرهنگ و تمدن رقيب از طريق اقتصاد را سد کند.
به
عبارت ديگر، طراحی اين نقشه، به معناي تحول و انقلاب فرهنگي در حوزه مکتب
و دانش اقتصاد و حوزه اخلاق و فرهنگ اقتصادي نیز هست. مدل مورد نظر بايد
نقشه هجوم همه جانبه عليه اقتصاد سرمايهداري و مکمل هجوم فرهنگی و سياسي
باشد. بر همین اساس، انقلاب اسلامي ايران ان شاء الله باید بتواند برای
ملت هاي اسلامی و دیگر ملت ها الگویي جامع مبتنی بر آموزه های اسلامی
ارائه کند و نشان دهد که اگر به آموزه های اسلام، درست عمل شود، بشر نه
تنها در آخرت، بلکه در دنيا نيز به آسايش می رسد.