به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس، ایالات متحده آمریکا پس از واقعه یازدهم سپتامبر و حمله به برجهای دوقلو و قرارگاه مرکزی نظامی آمریکا موسوم به پنتاگون مهمترین راهبرد نظامی خود را در راستای مبارزه با تروریستم و سازمانها و کشورهایی که از این اقدامات حمایت میکنند، قرار داده است.
حمله به کشور افغانستان و اشغال آن، حملات هواپیماهای بدون سرنشین به مناطق قبایلی پاکستان، یمن و سومالی و همچنین حمایت از دیکتاتوریهای نظامی بخشی از اقدامات آمریکا در چارچوب همین راهبرد بوده اما این سؤال مطرح است که آیا آمریکاییها در مبارزه با تروریسم و به خصوص گروههایی که به نوعی با مخالفان آنان در عرصه جهانی در تعارض هستند صداقت لازم را دارند و یا تلاش میکنند با پنهانکاری سیاست خود را به پیش ببرند.
در این بین به نظر می رسد که سمت گیری اصلی دیپلماسی ایران به سمت غرب و آمریکا به عنوان اصلی ترین پرورش دهنده چنین تروریست هایی باشد.
*انگشت اتهام به سمت آمریکاست
در طول سالهای گذشته بلوچستان پاکستان و همچنین استان سیستان و بلوچستان ایران شاهد حملات مرگبار تروریستی بوده است.
طی 10 سال گذشته فعالیت گروهک تروریستی جندالله و بعد جیشالعدل که اغلب از داخل مرزهای بلوچستان و پاکستان هدایت میشدند بارها و بارها انگشت اتهام مقامات ایرانی را به سمت طرفهای خارجی کشانده است. کارشناسان بر این نکته تأکید دارند که ایران ایالات متحده آمریکا را مقصر اصلی گسترش فعالیتهای تروریستی در بلوچستان میداند.
حالا با ربوده شدن 5 مرزبان ایرانی توسط گروهک جیشالعدل بار دیگر این سؤال مطرح میشود که آمریکا در کجای این پازل بازی قرار دارد و ادعای مبارزه با تروریسم در این باره تا چه اندازه به واقعیت نزدیک است.
*از قیمومیت هندی تا دولت پاکستانی
به طور تاریخی انگلستان نفوذ تاریخی وسیعی در بلوچستان و پاکستان دارد و این مسئله به طور خاص به تسلط این کشور بر هند و جداسازی هرات و بلوچستان ایران بر میگردد.
در سال 1802 میلادی برای اولین بار ارتش انگلیس با بلوچها در جریان فتح هندوستان برخورد کرد و در هنگام لشگرکشی اول این کشور به افغانستان مذاکراتی بین هیأت انگلیسی و محمد شریفخان حاکم آن زمان بلوچستان صورت گرفت.
بلوچها از سال 1802 تا 1854 با امضای تفاهمنامهای خود را در زیر قیومیت انگلستان قرار دادند و در 1854 معاهده دیگری را با این کشور به امضاء رساندند و به مدت 93 سال به نوعی از خودمختاری نیمهرسمی تحت نظارت حکومت هند انگلیسی قرار داشتند و به تبع آن روابط وسیعی بین این کشور و دستگاه اطلاعاتی پادشاهی بریتانیا برقرار شد.
گرچه بعدها و در سال 1948 با استقرار دولت بلوچستان و دستور شخصی محمدعلی جناح رهبر آن زمان این کشور، ارتش پاکستان در پانزدهم آوریل همان سال این منطقه را اشغال و بلوچستان و پاکستان را تحت کنترل دولت مرکزی درآورد.
*نیویورک تایمز: بلوچستان مستقل است
جدا از داستان حضور انگلستان پس از استقلال پاکستان که خود داستان جدایی را میطلبد اولین مداخله جدی آمریکا در منطقه بلوچستان را میتوان به مقالهای عنوان کرد که در روزنامه نیویورک تایمز منتشر شده است.
در روز دوازدهم آگوست سال 1947 و سه روز قبل از اعلام استقلال پاکستان و افغانستان گزارشی در این روزنامه منتشر شد که منطقه بلوچستان پاکستان را به عنوان یک قلمرو حاکمیت مستقل همراه با وضعیت متفاوت با دولت هند گزارش میدهد و حتی یک روز بعد از این مقاله یک نقشه جهانی در این روزنامه منتشر شد که بلوچستان را به عنوان یک کشور مستقل ترسیم میکرد.
البته بعدها با تقویت روابط پاکستان و آمریکا در چارچوب جنگ سرد و تجهیز ارتش پاکستان به تجهیزات آمریکایی بحث حمایت آمریکا از استقلال بلوچستان به طور کامل به حاشیه رانده شد و حتی در سالهای 1963 میلادی، 1972میلادی و 1977 این کشور از طریق متحدان منطقهای خود از سرکوب نیروهای بلوچ مسلح در منطقه بلوچستان حمایت میکرد.
*خاورمیانه جدید و استقلال پاکستان
با این حال هر از چندگاهی فعالان بلوچ در خاک آمریکا اقدام به انتشار مقالات و گزارشهایی میکردند تا درخواستهای خود را به آمریکاییها یادآور شوند. از جمله میتوان به انتشار کتابی در سال 1999میلادی در شهر نیویورک اشاره کرد که حاوی طرحی برای تشکیل کشور مستقل بلوچستان بود.
پس از اتفاقات یازدهم سپتامبر و حضور مستقیم نیروهای نظامی آمریکا در منطقه و علیالخصوص استفاده از توان قومیتی بلوچ برای ایجاد شکاف امنیتی در بین کشورهای منطقه از جمله ایران و پاکستان دخالت آمریکا در منطقه بلوچستان به شدت رشد کرد.
*چینی ها در کجای نقشهاند
از سوی دیگر حضور چینیها برای توسعه بندر گوادر در اقیانوس هند و اتصال مستقیم آن از طریق یک بزرگراه به خاک اصلی چین که عملاً زمینه اصلی برای نفوذ آنان را در آبهای گرم منطقه خاورمیانه فراهم میکرد انگیزه قوی دیگری بود که آمریکاییها حضور خود را در منطقه بلوچستان تقویت کنند. همچنین از سالهای 2005 تا 2008 با به وجود آمدن موج جدیدی از استقلالطلبیهای بلوچها در منطقه بلوچستان و پاکستان بار دیگر حملات تروریستی به اوج رسید.
در همین سالها کتابی به قلم سید ابوالعالی بلوچ در شهر نیویورک منتشر شد که طرح تشکیل دولت مستقل بلوچستان تا سال 2008 را به وضوح ارائه میداد.
*حمایت از استقلال بلوچها توسط کنگره آمریکا
تجزیه منطقه خاورمیانه به موزائیکهای مختلف قومیتی هدفی است به صورت عمده از طرف آمریکاییها دنبال میشود در این میان بلوچستان و پاکستان به دلیل نزدیکی به منطقه افغانستان و آبهای گرم خاور میانه،دارا بودن ذخایر نفتی وسیع که از سال 1958 میلادی کشف شده است و همچنین نزدیکی به ایران به شدت مورد توجه دستگاه اطلاعات خارجی این کشور قرار داشته است.
در نقشهای که در مجله آتلانتیک به قلم رالف پیتر افسر بازنشسته سابق ارتش ایالات متحده به چاپ رسیده است کشوری را میتوان مشاهده کرد که متشکل از بلوچستان ایران، پاکستان و افغانستان است و عملاً بخش بزرگی از خاورمیانه را تحت تسلط خود دارد.
در این میان در سال 2011 طی جلسهای در واشنگتن و با حضور چندین نفر از سناتورهای آمریکایی به طور رسمی سنای آمریکا حمایت خود را از تشکیل مستقل بلوچستان اعلام کرد.
*اجازه نمی دهیم گاز ایران از بلوچستان عبور کند
گرچه این اجلاس با هدف بررسی اوضاع حقوق بشر در بلوچستان تشکیل شده بود اما لویی گومرت عضو جمهوریخواه کنگره به صراحت به این نکته اشاره کرد که بلوچستان سرزمینی آزاد بوده است که توسط دولت پاکستان اشغال شده است.
در همین جلسه رالفپیتر به صراحت به این نکته اشاره کرد که بلوچستان سرزمینی اشغال شده است و هیچ تمایلی به این ندارد که بخشی از پاکستان باشد و اگر همین فردا رفراندومی در بلوچستان برگزار شود همه به جدایی از پاکستان رأی خواهند داد.
نکته جالب در این میان حضور اپوزیسیون بلوچ ایرانی در این نشست بود که به نمایندگی از آنان «حسین بر» بر ضرورت اتحاد بلوچهای ایرانی و پاکستانی تأکید کرد.
وی همچنین گفت: در صورتی که آمریکا از استقلال بلوچستان حمایت کند ما اجازه نخواهیم داد خط لوله گاز ایران از بلوچستان عبور کند.
*توصیف بائر از حمایت آمریکا از جندالله
جدا از حمایتهای پنهان آمریکا از گروههای تروریستی در بلوچستان و پاکستان این سیاست یک نمود عینی دارد و آن گروهک تروریستی جندالله و جیشالعدل است که فعالیتهای آنان سبب کشته شدن 10ها شهروند ایرانی شده است.
جریان حمایت از جندالله را رابرت بائر کارمند سابق CIA که حدود 20 سال در منطقه خاورمیانه فعالیت میکرده به درستی تشریح میکند.
به گفته وی آمریکا درست مانند سالهای دهه 80 به دنبال حمایت از برخی افراطیها در منطقه به منظور مقابله با ایران است.
*از موافقت پاکستان تا عملیات انتحاری در زاهدان
نزدیک بودن محل استقرار گروهک جندالله به افغانستان و پاکستان عملیات آموزش و تجهیز آنان را برای واشنگتن به مراتب سهل کرد و پس از چند عملیات اولیه CIA متقاعد شد که در صورت آموزش درست جنگجویان این گروهک آینده درخشانی خواهند داشت.
در سال 2007 واشنگتن موفق شد موافق سازمانهای اطلاعاتی پاکستان را برای آموزش آنان در داخل بلوچستان و پاکستان جلب کند و نیروهای ویژه آمریکایی فعالیت تروریستی جندالله را هماهنگ و تجهیزات مورد نیاز آنان را تأمین میکردند کما اینکه چند روز پیش از دستگیری عبدالمالک ریگی وی در یکی از پایگاههای نیروهای نظامی آمریکا در افغانستان توسط دستگاههای امنیتی ایران رصد شده بود.
منابع مالی این گروه عمدتا از سوی قاچاق تریاک و هرویین از مرزهای شرقی ایران تامین می شد.
در اکتبر سال 2009 گروه تروریستی جندالله به یک ساختمان دولتی در زاهدان حمله کردند که شهادت چهل ایرانی را به همراه داشت.
*ریگی به حمایت مستقیم سیا از گروهش اعتراف کرد
در نهایت پس از فراز و نشیب های بسیار ابتدا عبدالحمید ریگی در پاکستان و سپس عبدالمالک ریگی از سوی نیروهای امنیتی ایران در آسمان دستگیر شد.
عبدالمالک ریگی در ماه مه 2010 به حکم دادگاه اعدام شد. گروهک جندالله در واکنش به این اقدام مسجدی را منفجر کردند که به شهادت 26 تن انجامید. عملیاتی که نشانه احتضار گروهک ریگی به شمار می رفت.
ریگی پس از دستگیری در اعترافات خود بر حمایت مستقیم سیا از این گروهک تاکید و اذعان کرد:
«این حرف یکی از مسئولین بلند پایه سیا بود که میگفت اگر بخواهیم حمله نظامی به ایران را ترتیب دهیم، بسیار مشکل خواهد بود ولی، برنامهای داریم تا به تمام سازمانهایی که مخالف نظام (جمهوری اسلامی ایران) هستند، کمک کنیم؛ البته آن سازمانهایی که پتانسیل و قدرت جنگ را دارند و نه هر سازمانی. آنها گفته بودند که به این نتیجه رسیدهاند که گروه و سازمان ما (جندالله) این قدرت را دارد که بتواند سیستم و نظام را در منطقه به چالش بکشاند و مشکلاتی برایش ایجاد کند.
ریگی در ادامه اعترافات خود می آورد:ما لیستی از اقلام و وسایل نظامی مورد نیاز در جنگ های چریکی را تهیه کردیم و این لیست را تحویل دادیم. آنها گفتند، ترتیبی میدهند که این وسایل را در همان منطقهای که ما هستیم دریافت کنیم. البته گفتند که اگر بتوانیم یک آدرس ایمیل از طریق جی.پی.اس برای آنها بفرستیم، این ابزار و وسایل نظامی را در هرجایی از جمله پاکستان یا مناطق مرزی ایران و یا در افغانستان، در همان منطقهای که ما جی.پی.اس آن را به آنها میدادیم، به طریقی این وسایل را به ما میرسانند.»
*ترس از نفوذ ایران و دخالت عربستان
عملیات های اخیر گروهک جیش العدل که سلف گروهک جندالله به شمار می رود را می توان ادامه همان سیاست های سال های قبل آمریکا دانست.
در این میان عربستان سعودی به دلیل روابط نزدیکی که با دولت نواز شریف دارد، به شدت به دنبال حمایت از این گروه هاست و در کنار این برخی پیش بینی ها بر این نکته تاکید دارد که خروج آمریکا از افغانستان به لحاظ اطلاعاتی و امنیتی یک خلا در جنوب شرق ایران ایجاد خواهد کرد که ایران می تواند از این فرصت برای ضربات کاری به گروه های تروریستی استفاده کند، بنابراین باید این گروه ها به قدری تقویت شوند که خروج از افغانستان کارآمدی این گروه ها را تحت تاثیر قرار ندهد.
*دو رویی غرب و آمریکایی ها
گرچه به طور حتم گروهک تروریستی جیش العدل نیز با حمایت مردم سرکوب خواهد شد، اما سئوال اساسی در این میان این است که تمام این حمایت ها در نهایت عدم صداقت دولت آمریکا در مقابله با تروریسم را نشان خواهد داد.
از همین رو بدیهی به نظر که توان دستگاه دیپلماسی ایران باید بر روی آمریکا و غرب به عنوان تجهیز کننده اصلی این مسئله قرار بگیرد و پاکستان هم مورد سوء استفاده بلوک غرب قرار می گیرد.
در این میان نکته اصلی تاکید دستگاه تبلیغاتی غرب بر زیر اپل گذاشتن حقوق بشر توسط ایران است.
*اشتون با خانواده دانایی فر دیدار کند
دیدار هیئت پارلمانی اتحادیه اروپا با نسرین ستوده و جعفر پناهی و دیدار کاترین اشتون با فعالان زن و در راس آن نرگس محمدی این سئوال را به وجود می آورد که آیا حقوق بشر تنها محدود به اشخاص مد نظر غربی ها می شود.
آیا حقوق بشر شامل خانواده، همسر و بچه چند روزه دانایی فر نمی شود و خانم اشتون به عنوان کمیسر خارجی اتحادیه اروپا به این مسئله توجه کند.
شاید این مسئله هم در سفر بعدی خانم اشتون به تهران به چشم بیاید.