به گزارش سرویس حوزه و مراجع 598 به نقل از حوزهنیوز، یکی از شاگردان حضرت آیتالله تبریزی (ره) در آستانه سالروز رحلت این عالم ربانی پیرامون نظر این مرجع تقلید در خصوص ولایت فقیه گفت: معظمله میفرمودند طبق آیه 65 سوره نساء وقتی ولی امر حکم میکند در واقع حکم خداست و همه باید تابع آن باشند.
حجتالاسلاموالمسلمین غلامعلی عباسی در گفتوگو با مرکز خبر حوزه ناگفتههایی را نیز از سجایای اخلاقی و نحوه زندگی مرحوم آیتالله العظمی تبریزی را تشریح کرد که از نظر خوانندگان ارجمند میگذرد.
*به عنوان مقدمه
زیباترین سخنان در باب مفاخر و بزرگان شیعه،کلامی است که حضرات معصومین (ع) در شأن عالمان دین فرمودهاند، اگر به کتب و احادیث مراجعه کنیم به این حدیث برمیخوریم که میفرماید: وَ مَنْ تَعَلَّمَ وَ عَمِلَ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ دُعِيَ فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِيماً. کسی که برای خدا بخواند و برای خدا دیگران را تعلیم دهد و برای خدا به آن عمل کند، نام او در ملکوت طنین میافکند. (بحار ج2،ص27). این مرتبه، شأنی است که امام معصوم (ع) پیرامون عالم دین و رابط بین خالق و خلق بیان میکند. یک جلد از کتاب شریف بحارالانوار، درباره علم، مقام علم، عالم، آداب علم و تعلّم، فضائل علم و عالم و نیز پیامدهای منفی که از علم ممکن است به وجود آید، نگاشته شده است. شأن علمای دین، شأن جلیلی است و در واقع پرتوی از مقام نبوت و امامت میباشد. رسول خدا (ص) فرمودند: اللَّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفَائِي ثَلَاثاً قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ خُلَفَاؤُكَ قَالَ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ حَدِيثِي وَ سُنَّتِي ثُمَّ يُعَلِّمُونَهَا أُمَّتِی
خدايا به جانشينانم رحم كن- سه بار فرمود- عرض شد يا رسول اللَّه جانشينان شما چه کسانی هستند؟
فرمود: آنان كه از گفتار و كردارم پيروى مىكنند و سپس آن را به امّتم مىآموزند. (امالی صدوق ص180)
آنگونه که از این حدیث استدلال میکنند، منظور از خلفا، ذوات مقدسه حضرات معصومین (ع) نیست،چون میفرماید: آنان که روایت ما را نقل میکنند و مشخص است کسی که حدیث یا روایت را نقل میکند محدث و عالم دین است.
علما حصون دین، وارث پیامبران و ستارگانی هستند که مردم را در هنگام انحراف، به منهج صدق و صراط مستقیم هدایت میکنند. بنابراین شأن علما و مصابیح دین، به وضوح روشن است.
در باب شخصیت حضرت آیتاللهالعظمی شیخ جواد تبریزی، که استاد علوم دین و اخلاق بودند، سخن بسیار است،اما بنده سهم کوچکی از پرتو نور ایشان دارم و با یک پرتو نمیتوان خورشید وجودی آن بزرگوار را توصیف کرد، لذا مطالبی که گفته میشود، در حقیقت شمّهای از زندگی ایشان است نه همه معنویت و ملکوت علم، عمل و دیانت معظمله با مردم رفیق بود اما آنچه که از فیوضات نورانی ایشان مخصوصاً در روستای فردو از توابع قم و در خلوت اتفاق افتاده است، مطالبی بیان میشود.
از نکات برجسته وجود ایشان، که خیلی آشکار هم جلوه میکرد،اخلاق و تواضع ایشان بود.
با اینکه خیلی از دعوتها را قبول نمیکردند یا دیدار با شخصیتهارا نمیپذیرفتند، اما با مردم خیلی رفیق بودند.
معمولاً مردم روستا،مردمان ساده و بیآلایش و در عین حال خوشاخلاق و خوشسرشت هستند؛ مرحوم آیتاللهالعظمی تبریزی چون ذات مردم را میشناخت، جوانها را فرزندان خود، بزرگسالان را برادر خود و پیران بزرگتر از خود را با نگاه پدری مینگریست و با مردم در اوج وقار و متانت رفتار میکردند.
حضرت آیتالله تبریزی، معمولاً تابستان هر سال، در منزلی که در روستای «فردو» داشتند، نقلمکان میکردند، البته چون فاصله منزل ایشان تا مسجد محل، نسبتاً طولانی بود،به خاطر همین مسئله و کهولت سن، نمیتوانستند پیاده در مسجد حاضر شوند.
*ابراز محبت نسبت به خانواده شهدا
در یکی از تعطیلات تابستانی که ایشان در فردو ساکن بودند، خدمت ایشان رسیدم تا پیام مردم روستا را به ایشان برسانم. عرض کردم، مردم فردو عموماً از خانواده شهداء هستند و از من خواستند تا از شما دعوت کنم که توسط شما اقامه نماز داشته باشیم.
فردای آن شب دیدیم که ایشان این مسافت طولانی و کوچههای پست و بلند روستا را به تنهایی با پای پیاده طی کرده و به مسجد آمدند و در روزها نیز با این وضعیت در مسجد حاضر میشدند و حتی راضی نمیشدند کسی ایشان را همراهی کند. در یکی از شبها، بعد از اقامه نماز فرمودند: من لذت بردم، وقتی دیدم که مردم چقدر به نوافل اهمیت میدهند، شما را دعا کردم و مسرور شدم که الحمدلله مردم فردو،در بندگی خداوند مردمان با معرفتی هستند. از برکت اقامه نماز ایشان حسینیه بزرگی ساخته شد و خود ایشان دو طبقه مسجد ساختند که یک طبقه آن جزء حسینیه میباشد.
برخورد آیتاللهالعظمی تبریزی (ره) با مردم چنان دوستانه بود که باعث میشد مردم درد دل خود را با ایشان در میان گذارند.
«کمک به فقرا»
در مورد کمک به فقرا، سفارش اکید داشت و پولهایی به من میداد که به فقرا برسانم و تأکید میکرد که گیرنده پول نباید متوجه شود چه کسی این پول را داده است.
آیتاللهالعظمی تبریزی (ره) نسبت به حضرات معصومین (ع) ارادت خاصی داشتند،مخصوصاً سفارش کرده بوند که اگر مراسم و روضه حضرت اباعبدالله (ع) با مشکل مالی مواجه است،بدون ذکر نام به آن کمک شود.
«همنشینی با کارگران»
زمانی که در روستای فردو، کارگران مشغول ساخت منزل ایشان بودند، در موقع نهار، معظمله، سر سفره کارگران نشستند و با آنها غذا خوردند که این مسئله خوشحالی کارگران را به همراه داشت. این رفتار ایشان در حالی بود که آن مرحوم بعضاً خیلی از شخصیتها را هم به حضور نمیپذیرفتند.
«زهد معظمله»
درباره زهد آیتاللهالعظمی تبریزی (ره) باید گفت که ایشان آن چنان زاهد بودند که چه در تابستان و یا در تعطیلات طول سال، اکثراً به تنهایی در روستای فردو ساکن می شدند و به تحقیقات علمی میپرداختند.
منزل معظمله در فردو، ابتدا دو اتاق بیشتر نداشت. یکی اتاق مطالعه و دیگری مختص خانواده ایشان بود.
شبی بعد از اقامه نماز به من فرمود: «شیخنا»، چون بعضی اوقات افرادی به عنوان میهمان به نزدم میآیند، من در مضیقه هستم. بعد فرمود: شخص متمکنی که وضعیت مرا دیده است، حدود سه میلیون تومان پول، فقط برای گسترش خانه اهداء کرده است، شما مقدمات این کار را فراهم کن. بنده هم به نزد حاجمهدی خداداد، از معماران سرشناس رفتم و گفتم میخواهیم منزل آقا را گسترش دهیم. شما نقشه کار را فراهم کنید.
بعد از مدتی نقشه ساختمان طراحی و ساختمان ساخته شد. روزی کارگران مشغول سنگکاری دیواره منزل بودند که معظمله تشریف آوردند و با ناراحتی فرمود: شیخنا، چرا این کار را انجام دادهاید؟! عرض کردم این سنگها، معمولی و ارزان است و افراد متوسط هم این کار را انجام میدهند. بعد فرمود: این دیواره را با سیمان سفید، سیمان کنید. ما هم طبق دستور ایشان بقیه دیواره را با سیمان سفید، کار کردیم.
«کرامتی از حضرت معصومه (س)»
روزی خدمت ایشان رسیدم و عرض کردم، بنده خادم و نوکر حضرت معصومه (س) هستم؛ دوست دارم از زبان شما کرامتی از حضرت معصومه (س) بشنوم. بعد از اصرار زیاد فرمود: سالیان قبل که در قم بودم، تصمیم گرفتم تا راهی نجف اشرف شوم، اما با این همه مردد بودم. با اینکه ویزا هم گرفته بودم، ولی شهر قم، مرا به خود جذب کرده بود. به حرم حضرت معصومه (س) رفتم و عرض کردم ای کریمه اهلبیت(س) شما مشکل مرا حل بفرما. در همین حال، شخصی را کنار ضریح مطهر دیدم که در حال ضجهزدن، میگوید: خدایا، توفیق زیارت اباعبدالله الحسین (ع) را به من نمیدهی؟! مگر من چه گناهی مرتکب شدهایم؟!
من این طور استنباط کردم که این شخص پیکی از طرف خداست که مرا به سوی عتبات عالیات رهنمون میکند. بعد از این ماجرا به عراق هجرت کردم و از بزرگان و علمای نجف بهرههای زیادی کسب نمودم.
لطف حضرت معصومه(س)
خاطره دیگری که از ایشان به یاد دارم این است، روزی به من فرمود: شیخنا! من در فیضیه حجرهای داشتم. زمانی اتفاق افتاد که چند روز طعامی پیدا نکردم و با این حال صبر میکردم. روزی با همین حال به حرم حضرت معصومه (س)، مشرف شدم عرض کردم: بیبیجان،ما به شما پناه آوردهایم. میزبان ما شما هستید و ما سر سفره کَرَم شما قرار داریم. این مطالب را عرض کردم و از حرم بیرون آمدم. همین که وارد صحن عتیق شدم، شنیدم کسی با لهجه آذری میگوید: میرزا جواد. برگشتم دیدم از همشهریهای تبریزی است. گفت: مقداری پول برای شما آوردهام، دنبال شما میگشتم، تا پول را به شما تحویل دهم، ولی نمیدانستم کجا هستید. من هم پول را گرفته و به حرم مشرف شدم و عرض کردم: بیبیجان این پول شماست. خیلی زود مرحمت فرمودید.
*پاسخ به یک سئوال شرعی
مدتی بود که سؤالی ذهن مرا به خود مشغول کرده بود. روزی خدمت ایشان رسیدم و عرض کردم سؤالی دارم و آن این است: من در حرم حضرت معصومه (س) خدمت میکنم و با این وجود شهریه هم میگیرم، آیا برای من جایز است؟ فرمود: خدمت در اماکن قدسی، شغل محسوب نمیشود.
*بهبود چشم با تربت سیدالشهدا
روزی با چند نفر از دوستان خدمت معظمله شرفیاب شدیم. ایشان فرمودند: فرزندم دکتر کاظم، که در بنگلادش ساکن است، تماس گرفته و گفته است چشم من مقداری ضعیف شده است. به پسرم کاظم گفتم: مگر آن تربت سیدالشهداء را به همراه نداری؟! از ایشان درباره تربت سؤال کردیم.
فرمود: این تربت خالص سیدالشهداء است که به اندازه یک بند انگشت بود و چندین نفر که بیماری سخت داشتند، با این تربت شفا پیدا کرده بودند.
«از مسجد جمکران غافل نشو»
آیتاللهالعظمی تبریزی (ره) در ضمن سفارشی به من فرمود: شیخنا، از مسجد جمکران غافل نشو. این مسجد مکان پربرکتی است.
«احیاگر فاطمیه»
معظمله از جمله احیاگران فاطمیه بودند و با پای برهنه، در روز شهادت حضرت صدیقهطاهره(س) همراه با عزاداران به حرم حضرت معصومه(س) مشرف میشدند پا برهنه بودن ایشان در فاطمیه(س) همان « فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ؛ كفشهايت را بيرون آور(طه12)»، حضرت موسی(ع) را تداعی میکرد، چون وادی،وادی طور و عشق است، وقتی ایشان، با پای برهنه در مراسم صدیقه طاهره(س) شرکت میکردند این امر نشان دهنده این است که مراسم حضرت زهرا(س)، طور معنوی میباشد.
«موزه مخصوص علما»
روزی خدمت آیتاللهالعظمی تبریزی(ره) رسیدم و عرض کردم ای کاش ما در قم موزهای داشتیم و در آن، اشیاء مخصوص علما گذشته نگهداری میشد و مردم لباس، انگشتر، یا وسایل شخصی علمای سلف را از نزدیک مشاهده میکردند، ایشان یک آه کشیدند و فرمود: شیخنا چه میگویی؟! خانههای مردم قم پر از دست خطهای ائمه(ع) بود مرحوم شیخ صدوق در کتاب «من لا یحضره الفقیه» میگوید: این مکاتبه (نامهنگاری) صفار، جز آن مکاتباتی است که در نزد من موجود است این اسناد گرانبها در خانه اهل قم، پر بود و همه از بین رفته است، حالا لباس و وسیله شخصی ما که دیگر، چه ارزشی دارد.
*حکم ولی امر حکم خداست
روزی در محضر معظمله در باب ولایت فقیه سوال نمودم و آیه النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ(احزاب6)
را قرائت کردم ایشان فرمود: شیخنا! اگر خواستی راجع به ولایت فقیه، مطلبی بگویی آیه 65 سوره نسا را بخوان فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليماً
به پروردگارت سوگند كه آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اينكه در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند؛ و سپس از داورى تو، در دل خود احساس ناراحتى نكنند؛ و كاملا تسليم باشند. (نساء65)
بعد فرمود: وقتی ولیامر، حکمی کند، همه باید تسلیم او باشند حکم او، در واقع حکم خداست.
توصیه ایشان به طلاب این بود که میفرمود: علم باید در کنار عمل قرار گیرد و عمل انسان باعث آراسته شدن، نورانیت و به ثمر رسیدن علم میشود، نگاه ایشان به حوزه، نگاه تربیتی و اخلاقی بود و نسبت به این امر اهتمام میورزید و به مسئولین حوزه هم سفارش میکردند که افق روشن حوزه را پر فروغ نگه دارید در توصیهای دیگر فرمود: از افراد متخلّق به اخلاق حسنه، جهت تهذیب طلاب استفاده شود، تا مرضی خداوند و ائمه(ع) قرار گیرند.
آنگونه که امام صادق(ع) فرمود: كُونُوا لَنَا زَيْناً، وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً . زينت ما باشيد وننگ وعار ما نباشيد.(بحار ج65ص 151)
میفرمود: ما طلبهها باید زینت امام زمان(عج) باشیم آنگونه که وقتی آن حضرت به ما نگاه میکنند به خود ببالد.
*تفقد از امام جماعت
اولین باری که معظمله به روستای فردو تشریف آوردند، کسی خبر نداشت آنچنان متواضع بود که کسی را خبردار نکرد روزی باغبان ایشان، به مسجد آمد و گفت: این مرجع تقلید به این روستا آمدهاند، ولی کسی از اهالی تاکنون به دیدن ایشان نیامدهاند به باغبان گفتم فردا بعد از نماز به همراه اهالی خدمت ایشان خواهیم رسید.
فردا با اهالی محل خدمت معظمله رسیدیم و عرض ادب کردیم، ایشان هم اظهار لطف فرموده و گفتند: شما روایتهایی که در منبر میخوانید، با سند میخوانید (چون صدای مرا از بلندگو شنیده بود) چند روزی از این ماجرا گذشت یک روز که در منزل بودم دیدم باغبان ایشان آمد و گفت: آقا دارد به منزل شما میآید من متعجب شدم بعد از لحظاتی آقا وارد شد و حدود نیمساعت در منزل ما نشستند.