به گزارش پایگاه 598، سايت خط امام نوشت:
روز ۲۱ اسفند ۱۳۷۳، خبر بستری شدن یادگار امام، موجی از نگرانی را در جماران، سپس ایران پدید آورد. گزارشهای بصری حاکی از آن بود که عارضه ناگهانی قلبی و تنفسی در حالت خواب، سبب ایست کامل دستگاه گردش خون و دستگاه تنفس شده و همین امر سبب سکته مغزی شده است. بیدرنگ ایشان به بیمارستان تخصصی قلب و عروق بقیة الله انتقال یافت و پزشکان متخصص با استفاده از تجهیزات کامل بخش سیسییو، فوریتهای امدادی را آغاز می کنند. در سراسر کشور میلیونها انسان مؤمن و شیفته امام و یادگارش، دست به دعا و استغاثه بلند میکنند و حتی عده زیادی در بیمارستان حاضر شدند که اندامهای مورد نیاز فرزند امام را اهدا کنند. در هر حال پس از پنج روز، تلاش خستگی ناپذیر تیم پزشکی نتیجهای نداشت و در شامگاه روز ۲۵ اسفند ۱۳۷۳، سید احمد خمینی، ندای حق را لبیک گفت.
علت فوت مرحوم حاج سید احمد خمینی
درباره
علت فوت مرحوم حاج احمد آقا همسر ایشان در جلسات مختلفى کیفیت رحلت ایشان
را ذکرکرده اند. ایشان از بیمارى هایى مانند قند خون رنج مى بردند. وى در
شب آخر عمر خود در منزل آقاى صادق طباطبایى (برادر همسرش) میهمان بود پس از
بازگشت به خانه همان شب در خواب ایشان گرفتار خونریزى شدید داخلى رگ ها مى
شود و زمانی که اطرافیان متوجه وضعیت غیر عادى ایشان مى شوند او را
بلافاصله به بیمارستان و بخش مراقبت هاى ویژه منتقل مى نمایند، ولى
متاسفانه تلاش پزشکان براى بهبود ایشان مؤثر واقع نشد و جان به جان آفرین
تسلیم نمود.
در
تأیید مطلب فوق، به طور مستقیم از آقای میری خدمت کار مخصوص بیت امام و
کمک کار احمد آقا سؤال شد. ایشان گفتند حاج احمد آقا به دلیل بیماری به طور
مرتب از دارو استفاده میکردند. و در این اواخر بیشتر شبها تنها در اتاق
خود میخوابیدند.
در
شب آخر پس از بازگشت از میهمانی در اتاق خود میخوابند پس از آن که زمان
بیرون آمدن ایشان از اتاق به طور معمول گذشت با نگرانی وارد اتاق ایشان
میشوند و میبینند که ایشان به رو از تخت افتاده که به بیمارستان ایشان را
منتقل میکنند.
سید حسن خمینی گرفتار در بازی دموکراسی خواهان ایران
عمادالدین
باقی نویسنده کتاب توقیف شده تراژدی دمکراسی در ایران، در سخنانی در
اصفهان، به موضوع مرگ احمد خمینی اشاره کرد و از قول حسن خمینی نقل کرد که
محمد نیازی رئیس سازمان قضائی نیروهای مسلح و مسؤول پرونده متهمان قتلهای
زنجیرهای، ضمن مراجعه به حسن خمینی به او گفته است سعید امامی پیش از مرگش
به قتل احمد خمینی اعتراف کرده است.» البته بارها جناب نیازی در گفتگوهای
متفاوتی انتصاب این سخنان را به خود تکذیب کرد.
چند
هفته بعد در سالروز مرگ مشکوک احمد خمینی، روزنامه تهران تایمز ضمن انتشار
خبری مدعی شد که حسن خمینی گفته است شایعات مربوط به قتل پدر او را علیرضا
نوریزاده جاسوس انگلیس که به عربستان نزدیک است نخستین بار در خارج
انتشار داده و بعد عمادالدین باقی در داخل به آن پرداخته است.
روزنامه
ها فردای انتشار این خبر نوشتند: یک منبع نزدیک به حجتالاسلام سید حسن
خمینی، شایعه مشکوک بودن فوت حاج احمد خمینی را به شدت تکذیب کرد. این منبع
آگاه به روزنامه انگلیسی زبان «تهران تایمز» گفت در دیدار بین حسن خمینی و
نیازی صرفاً شایعاتی که در روزنامه عرب زبان «الوطن» منتشر شده بود مورد
بحث قرار گرفت.
وی
در پاسخ به این پرسش که چرا حجتالاسلام سید حسن خمینی درباره این شایعه
پراکنیها از جمله در روزنامه فتح عکسالعملی نشان نمیدهد گفت: زیرا این
شایعات بیاساس اولین بار پس از فوت حاج احمد خمینی توسط یک جاسوس در لندن
در روزنامه الوطن پخش شد لذا این شایعات پوچ و بیارزش هستند و آقای خمینی
مایل نیست در مقابل این اظهارات بیارزش و بیاساس عکس العمل نشان دهد.
این
منبع آگاه درباره هویت این جاسوس مقیم لندن گفت علیرضا نوریزاده که جاسوس
انگلیس و نزدیک به عربستان است بلافاصله بعد از فوت حجتالاسلام سید احمد
خمینی چنین شایعاتی را پخش کرد که اولین بار توسط روزنامه الوطن به چاپ
رسید.
این
در حالی است که یک عضو شورای سردبیری روزنامه فتح متعلق به طیف امنیتی
تجدیدنظر طلبان (سعید حجاریان) در اصفهان مدعی شده بود که حجتالاسلام حاج
احمد خمینی به طور مرموزی به قتل رسیده است. وی گفته بود: بعد از مرگ
حجتالاسلام احمد خمینی، فرزندش سید حسن با نیازی دیدار کرده و در این
دیدار نیازی به او گفته بود که مرگ پدرش طبیعی نبوده است!
به
رغم این کش و قوسها سید حسن خمینی در نهایت در نامهای به دادگاه عماد
الدین باقی مینویسد: جناب آقای عمادالدین باقی، با سلام، علیرغم آن که
فکر میکردم اعلام شفاهی مطالب به ریاست دادگاه کافی باشد، لکن به جهت آن
که حقی ضایع نگردد اعلام میکنم: حضور آقای نیازی در دفتر و اعلام این که
اعترافاتی مبنی بر قتل مرحوم یادگار امام موجود است، صحیح میباشد چنان که
خود آقای نیازی هم به این مطلب تصریح کردهاند، اما سخنان دیگر آن جلسه و
همچنین صحت آن مطالب داستان دیگری است که مربوط به موضوع (استشهاد شما)
نیست.
پس
طبق نامه فوق سید حسن خمینی فقط حضور جناب نیازی را دفتر کارش و داشتن
سندی دال بر اعتراف قتل را پذیرفته نه صحت اعتراف و انتساب صحت آن به قول
آقای نیازی. یعنی هر دو این افراد به این مساله اعتراف دارند که سندی
درباره اعتراف به قتل سید احمد وجود دارد نه بیشتر از آن همانطور که سید
حسن درباره صحت آن تشکیک میکند. پس چرا و با چه نیتی خط قبول انتساب طرح
قتل سید احمد به سید حسن دنبال میشود؟ و چرا دیگر سید حسن در اینباره
اظهار نظر دیگری نمیکند؟ درباره صحت وسقم این سند در ادامه مطالبی بیان
خواهد شد.
شروع دروغ پردازیها علیه حاج سید احمد آقا توسط باند مهدی هاشمی بود
این
دروغ پردازیها درباره حاج سید احمد آقا خمینی به گونه های دیگری نیز توسط
باندهای مختلف در زمان حیات ایشان نیز و بعد از آن هم ادامه داشت. مثلا
ادعا شده بود که سید احمد خمینی از نوشتن رنجنامهی پشیمان شده و دستور
جمعآوری آن را هم صادر کرده است! این دروغ بزرگ، خوشبختانه با تکذیب موسسه
تنظیم و نشر آثار امام روبرو شد. این موسسه در واکنش به دروغ نشریه آوا
(متعلق به باند هاشمی در اصفهان) در جوابیهای تصریح کرد:
«نظر
به اینکه در شماره ۴۹ (سال سوم – ۲۳/۱/۱۳۷۸) آن هفتهنامه در ستونی تحت
عنوان نامه محرمانه و با بهره گرفتن از عبارت حسب اقوال متعدد مطلبی کاملا
دروغ و خلاف واقع به یادگار امام مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد
خمینی در موضوعی مهم و مربوط به حضرت امام نسبت داده شده و نوشتهاید: …در
زمان حیات خود ضمن ابراز ندامت از انتشار رنجنامه، دستور جمع آوری
باقیمانده آن را نیز صادر کرده بود بدینوسیله ضمن تکذیب این مطلب اعلام
میدارد: یادگار امام براساس تکلیف شرعی خود و در راستای تبیین علل برکناری
قائم مقام محترم رهبری توسط رهبر کبیر انقلاب اسلامی، رنجنامه را مستند به
اسناد و مدارک غیر قابل خدشه منتشر ساخت و تا پایان عمر نیز هیچگاه از
موضع و اقدام خویش پشیمان نبود بلکه به همراهیش با امام و عدم تغییر مواضع
به خاطر مصلحتاندیشیهای مقطعی، افتخار …متاسفانه آن نشریه بدون تحقیق و
استعلام نظر مراجع قانونی، مکرر اقدام به انتشار این نحو شایعات نموده
است.»
اعتراف سازی مضحک برای سعید اسلامی
درباره
کشته شدن سید احمد خمینی تنها مدرکی که توسط این باند مرموز منتشر شده است
سند اعترافات سعید امامی است. سعید امامی در زندان تحت شکنجه های معروف
آقایان اصلاح طلب که داعیه توسعه سیاسی و جامعه مدنی را داشتند در
اعترافاتش مینویسد: «وقتی باخبر شدیم که حاج احمد آقا در جلسات خصوصی به
مسئولان نظام و حتی به ولایت امر اهانت میکند. آنرا ارجاع دادیم و
بلافاصله دستور آمد که همه رفت و آمدهای ایشان را زیر نظر بگیرید و از
مکالمات و ملاقاتهای ایشان نوار تهیه کنید.
ما
هم بمدت یکسال همین کار را کردیم. متأسفانه حاج احمد آقا به راه یک طرفه
بدی وارد شده بود که برگشت نداشت. وقتی دستور حذف حاج احمد آقا را آقای
فلاحیان به من ابلاغ کرد مضطرب شدم و حتی به تردید فرو رفتم. دو روز بعد
همراه با آقای فلاحیان به دیدار آیتالله مصباح رفتیم، آقایان محسنی اژهای
و بادامچیان هم آنجا بودند البته بعدا حاج آقا خوشوقت هم از بیت آمدند
آنجا و نظر جمع بر این بود که نباید به کسانی که با ولی امر مسلمین خصومت
میکنند، رحم کرد.» درباره این سند مناقشه های فراوانی وجود دارد که تنها
به برخی از آنها اشاره می کنیم.
۱٫
سعید اسلامی در بازداشتگاه زندان اطلاعات اقرار به چنین اعترافاتی کرده
است. که الحمد لله نحوه برخورد غیر انسانی و مشمئز کننده آقایان بازجو با
وی و همسرش خانم فاطمه دری از چشم هیچ جستجوگر فضای مجازی دور نیافتاده
است. در چنین شرایطی و با اطلاع کافی از نحوه مراوده بازجویان چگونه
میتوان به اعترافات سعید اسلامی وقعی گذاشت. که هر چیز دیگری غیر از این
مطلب حتی دست داشتن در قتل هر نفری حتی خود حضرت امام هم در این شرایط توسط
ایشان پذیرفته میشد.
۲٫
اینکه اسلامی در اعترافاتش میگوید حاج احمد به ولایت امر اهانت کرده
دقیقا از همان دروغهایی است که آقایان بازجو تو دهن وی گذاشتهاند؛ از آن
جهت که به گفته بسیاری از آقایان حتی نزدیکانی که بعضا خیلی هم با مقام
معظم رهبری رابطه خوبی ندارند میگویند حاج احمد تا آخرین روزهای عمر بسیار
به ایشان ارادت داشت و در هر مجلس عمومی و خصوصی از تبعیت کامل از ولایت
فقیه سخن میگفت. یکی از دهها موردی که نویسنده به آن رسیده است این واقعه
است: آقای عسگر اولادی در بیان خاطره ای از سید احمد خمینی میگوید: چند
سال پس از رحلت حضرت امام(ره) به دیدار سید احمد خمینی رفتیم، بنده در آنجا
قبل از سخنان ایشان بحثی داشتم و فراموش کردم از مقام معظم رهبری یادی
کنم. وقتی نوبت بیانات ایشان شد، تذکر دادند که چرا یادی از مقام معظم
رهبری نکردید و فرمودند من همان ارادتی که به امام داشتم به مقام معظم
رهبری هم دارم و این آموزه را هم از امام(ره) دارم.
۳٫
در متن این این اعترافات انتقاد های یاد شده به سمت مقام معظم رهبری است
در حالیکه بر هیچ کسی از زیست کردگان در آن زمان انتقادهای سید :.۷-حمد
خمینی در زمینههای اقتصادی از دولت سازندگی پوشیده نیست. و این انتقادها
در زمره بسیاری از دیگر انتقاد کنندگان به دولت هاشمی در آن زمان بوده است
وهیچ بوی خطری از آن به مشام نمی رسد که دستگاه اطلاعاتی کشور را بر این
داردکه اقدام به حذف سید احمد بزنند. آخرین سخنرانی سید احمد خمینی در هفته
نامه امید در سال ۷۳ بدین شرح منتشر شد: « الان داخل شانزدهمین سال از عمر
انقلاب اسلامی هستیم و هنوز بعضی از مسئولین، حتی مسئولین نهادهایی که پس
از انقلاب تاسیس شدهاند، مشکلات مدیریتی و مسایل خود را به گردن رژیم
گذشته میاندازند و ندانم کاریهای خود را ناشی از مشکلات بجا مانده از
رژیم طاغوت میدانند. ایضا بعضیها همه نقاط ضعف و بیکفایتی خود را با
هیاهو به گردن استکبار جهانی و آمریکا انداخته و از زیر بار مسئولیت شانه
خالی میکنند. …مشکلات و مسایل ما به کارشکنی آ:/. ریک%:.۷-!و ضدیت
صهیونیستها برمیگردد شکی نیست اما گسترش فساد اداری و رشوه خواری در
ادارات و موسسات دولتی به خودمان بر میگردد. اتخاذ تصمیمات نابخردانه
درباره ذخایر ارزی مملکت توسط خودمان بوده است.»
امید
جوان به نقل از سید احمد خمینی نوشت: «آیا آمریکا به ما گفت که دور دنیا
راه بیفتیم و از هر کشور و دولتی که سر راهمان بود چند صد میلیون و چندین
میلیارد دلار وام بگیریم و مملکت را زیر :.۷٫ار استقراض خارجی ببریم؟ …
یک مدت ایام ماه عسل بود، آقایان از دردسر جنگ فراغت یافته و پولهای موجود
را هزینه میکردند. دوستان انقلاب و نظام مرتبا حرص میخوردند و مضرات
دریافت وامهای سنگین خارجی را گوشزد میکردند اما آقایان در مصاحبههای
خود دریافت هرگونه وجهی را از کشورهای خارجی تکذیب کرده و با قاطعیت
میگفتند ما هیچگونه بدهی خارجی نداریم.»
۴٫
سوال نگارنده و شاید بسیاری دیگر از خوانندگان این سطور درباره این سند
این است که هیچ گونه ارتباطی مستقیمی میان دستگاه اطلاعاتی کشور و آقایان
مصباح یزدی، خوشبخت و بادامچیان وجود نداشته و ندارد. پس چرا این آقایان که
متمایل به یک جریان فکری خاص در کشور هستند به عنوان مشاور و آمر این قتل
البته بصورت ناشیانه انتخاب میشوند. آیا این شبهه در ذهن ایجاد نمیشود که
سازندگان و نظریه پردازان این واقعه در پس پرده این توطئه به دنبال تخریب
چهره یک جریان انقلابی اصیل بودهاند.
۵٫
چرا از بین صدها صفحه اعترافات سعید امامی تنها همین یک برگ در فضای مجازی
وجود دارد. آن هم بصورت مخدوش و تقریبا غیر قابل رویت و استناد. آنهم از
اداره ضد اطلاعات که اسنادش سری و فوق محرمانه تلقی می شود.
۶٫
به فرض محال صحت این واقعه این قتل چگونه صورت گرفته است؟ تاکنون هیچ
منبعی مدعی ارتباط مستقیم سعید اسلامی با سید احمد نبوده است. و داروهای
سید احمد هم یا توسط خودش یا نزدیکان و همسرش نگهداری میشده است. پس
تقریبا هیچ دسترسی به داروها برای وارد کردن داروهای مسموم به مجموعه
داروهای سید احمد وجود نداشته است؛ بجز خود همسر و فرزندان سید احمد که
الان مدعی وقوع قتل خاموش وی هستند!
۷٫
از دیگر دلایلی که برای به قتل رسیدن سید احمد گفته میشود کشته شدن پزشک
وی ۴ سال بعد از فوئت سید احمد است آیا می توان پذیرفت صرف کشته شدن پزشک
سید احمد خمینی ۴ سال بعد از فوت وی از دلایل قتل وی است. این پزشک اگر
نکاتی را میدانسته که برای نظام خطرناک بوده چرا همان ایام فوت حرفی نزده
که تنور خبر قتل سید احمد داغ بوده؟ حالا بعد از ۴ سال به این نتیجه رسیدند
که وی خطرناک شده؟
سیداحمد از مرگ زود هنگامش خبر داشت
سیداحمد
در سالهای آخر عمر کوتاه و پربرکت خویش، دچار تحول عجیبی شده بود و بیشتر
تمایل داشت گوشه خلوتی را برگزیند. حجت الاسلام سیدصادق سجادی، از دوستان
نزدیک آن مرحوم در این باره گفته است: « یک بار سید احمد گفت: یک سال قبل
در خواب دیدم حضرت امام میگوید: احمد خوب شو. خودت را اصلاح کن. این طرف
امر مشکل است. این خواب مبدأ یک تحول برای ایشان شد و پس از آن مراقبتهای
ویژهای داشت.
در
۴۵ کیلومتری قم، در بیابان کوشک، آن مرحوم در میان آن منطقه کویری به
خانهای کوچک و محقر میرفت و در آنجا کتاب اربعین امام را میخواند و سعی
میکرد مطالب این کتاب را در وجود خود پیاده کند. ذکری را بر زبان جاری
میکرد و حالات عرفانی شگفتی پیدا کرده بود و مکرر میگفت انسان باید خود
را اصلاح کند و برای مرگ مهیا باشد.»
حجت
الاسلام ناطق نوری هم افزوده است: «ایشان علامتهایی را دریافته بود و
احساس میکرد در این باقیمانده عمر باید مبارزه با نفس را جدیتر بگیرد.»
فرزند
ارشدشان سید حسن خمینی نقل کرده است: «پدرم سید احمد در خانه گفته بود، یک
کسی ندایی داد که من خیلی عمر نمیکنم، گویا الهاماتی به وی شده بود که
سفر آخرت نزدیک است.»
یکی
از دوستانش هم گفته بود: «از احمد شنیدم که میگفت من اولین کسی از بیت
امام هستم که به او ملحق میگردم. این را یادداشت کنید که من شوخی
نمیکنم.» شبیه این گفتهها را آیات و حجج اسلام مهدوی کنی، خزعلی و کروبی و
انصاریان هم مطرح کردهاند.
حاج
عیسی، خدمتگزار مرحوم حاج احمد گفته بود: «بارها میشد که یادگار امام خبر
رحلت خود را به من میداد. این اواخر درب را میبست و کسی را اجازه
نمیداد وارد شود، ولی من چون کلید داشتم، درب را می گشودم و تا روز قبل از
حادثه هم برایش ناهار بردم.»
حجت
الاسلام والمسلمین مهدی امام جمارانی در مصاحبه با ویژه نامه ای تحت عنوان
امین امام که از سوی دفتر نشر آثار امام خمینی(ره) منتشر شد گفته است:
یکبار حاج احمد آقا برای من نقل میکردند، «درسال ۵۵ که من، برادرم و آیت
الله موسوی بجنوردی به بعلبک لبنان رفتیم ما کنار خیابانی نشسته بودیم،
م:.۸′د عربی پیش ما آمد و نشست. حاج آقا مصطفی گفت: این مرد عرب به نظرم
چیزهایی بلد باشد، زیرا چشمهای جذاب و گیرایی دارد، علی القاعده باید از او
استفاده کنیم. آقا مصطفی با آن مرد عرب گرم گرفت و عرب شروع به صحبت کرد.
او میگفت شما دنبال اهدافی هستید که این اهداف، اهداف خیلی مهمی است و
نزدیک است به آنها دست پیدا کنید. حاج آقا مصطفی گفت: ازکجا این خبر را
میدهید؟ گفت: وقتی به اهدافتان میرسید دیگر شما نیستید! حاج آقا مصطفی با
شوخی گفتند من کجا هستم؟ مرد عرب میگوید سال آینده در همچین روزی شما
اصلاً نیستید. حاج آقا مصطفی از این حرف تعجب کرد؛ حاج احمد آقا پرسید من
چه طور؟ او گفت: بله! تو هستی و خیلی بزرگ میشوی. واقعیت نیز این بود سال
آینده در چنین روزی حاج آقا مصطفی نبودند.
سال
۷۳ حاج احمد آقا را دیدم که گفت: «آن آقایی که پیش بینی کرده بود داداش
فوت میکنند به ایران آمده بود و به من گفته است تا شش ماه دیگر فوت
میکنم.»
یکی
دیگر از روایتهایی که دروغ پردازیهای درباره مرگ سید احمد خمینی را نقش
بر آب میکند توسط حجت الاسلام و المسلمین مجاهدی نقل شده است. در کتاب در
محضر لاهوتیان که به شرح احوال و کرامات عارف روشن ضمیر، شیخ جعفر مجتهدی
میپردازد به نقل از مولف کتاب و شاگرد ایشان، استاد مجاهدی چنین آمده
است:« در دو روز آخری که حجتالاسلام حاج احمد آقای خمینی تحت مراقبتهای
ویژه پزشکی قرار داشتند و چند تیم پزشکی در جماران برای ادامه حیات ایشان
بی وقفه تلاش میکردند، حجت الاسلام حاج سید حسن خمینی تلفنی از من خواستند
تا با پرواز به مشهد، نظر آقای مجتهدی را درباره وضعیت پدر بزرگوارشان
جویا شوم.
روز
چهارشنبه با هواپیما به مشهد مشرف شدم و پس از عتبه بوسی علی بن موسی
الرضا - علیهما آلاف التحیه و الثنا – و تقاضای ملاقات با آن ولی خدا به
هتل محل اقامت بازگشتم در حالی که برای زیارت آقای مجتهدی لحظه شماری
میکردم. مدتی گذشت و از دفتر هتل به اتاق من زنگ زدند که کسی حامل پیغامی
برای شماست!
حامل
پیغام را تا آن لحظه ندیده بودم و او را نمیشناختم. پس از سلام و
احوالپرسی گفت: آقا سلام داشتند و از این که به خاطر شدت بیماری و بستری
بودن قادر به ملاقات نبودند عذرخواهی کردند و فرمودند به آقای مجاهدی
بگویید:
فلانی از دوشنبه گذشته سیر برزخی خود را آغاز کرده است!
جریان امر را تلفنی با حاج حسن آقا در میان گذاشتم و گفتم: که به نظر جناب مجتهدی کار از کار گذشته است.
بعدها
شنیدم وقتی که مادر بزرگوار آن مرحوم، از این خبر مطلع میگردند، منقلب
شده و میفرمایند: این حرف باید درست باشد چون سالها پیش یکی از اولیای
خدا در لبنان و پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به حاج احمد آقا گفته بود که
بیش از پنجاه سال عمر نخواهی کرد، و روز دوشنبه گذشته، فرزندم پنجاه سالش
تمام شده بود.
فردای
آن روز، خبر درگذشت حجت الاسلام حاج سیداحمد آقای خمینی – رحمت الله علیه
– اعلام شد و جنازه آن مرحوم در جوار مرقد امام (قدس سره) به خاک سپرده
شد.»