او در مورد تکتک کلماتی که میگوید و تکتک واژگانی که از قول او منتشر میشود حساس است. همین آگاهی بود که اجازه نداد ما از زیر زبانش رقم دقیق قرارداد ماتیوس برای حضور در ایران را بیرون بکشیم. او هر بار با خوشرویی تکرار میکرد: «من به قرارداد متعهدم».
حرفهای سمیرا سمیعی مدیر برنامه های لوتار ماتیوس را در زیر بخوانید:
* سئوال مهم را همین اول میپرسم. لوتار ماتیوس چقدر گرفت تا راضی شد به تهران بیاید؟
من با تلویزیون ایران و تهیهکننده برنامه شبکه دو قرارداد دارم و باید به آن متعهد باشم. بر اساس آن قرارداد، من به عنوان مدیر برنامههای ماتیوس اجازه افشای جزئیات قرارداد و از جمله مبلغ آن را ندارم.
* یعنی حدودش را هم نمیتوان گفت. شاید بدانید که حرف و حدیث در مورد مبلغ دریافتی ماتیوس زیاد است.
اجازه بدهید من به قانون عمل کنم و به تعهداتم پایبند باشم. فقط این را میتوانید بنویسید که من به عنوان مدیر برنامههای ماتیوس یک ریال هم نگرفتم.
* یعنی هیچی؟
واقعا هیچی.
* از یک مدیر برنامه حرفهای بعید است!
بله. حق دارید. اما من به خاطر ایران و به خاطر پدرم، پروفسور سمیعی هیچ مبلغی دریافت نکردم. این را هم بگویم که آقای اکبری تهیهکننده برنامه از بیماران پدرم هستند و به همین دلیل پیشنهاد دعوت از ماتیوس به تهران را پذیرفتم.
* اگر قرار بود پولی بگیرید درصدتان چقدر میشد؟
به هر حال من تنها ایجنت زن در فوتبال آلمان هستم و از مبالغ حرفهای این کار آگاهم. بر اساس توافق طرفین یک قرارداد، 5 تا 20 درصد به مدیر برنامه تعلق میگیرد.
* یعنی ماتیوس هم درصدی به شما نداده؟
او که یکی از ستارههای فوتبال آلمان است سالها من و خانوادهام را میشناسد. به عنوان دختر یک خانواده پولدار ایرانی فکر کنم خیلی «چیپ» بود که از ماتیوس در اولین دعوتش به ایران پول طلب میکردم. ماتیوس چه فکری پیش خودش میکرد! به هر حال این از نظر من یک (از پدرش میپرسد) لطف بود. یک گام مثبت برای کشورم.
* خب اگر قرار نبود لطف کنید از این قرارداد چقدر گیرتان میآمد؟
برایتان از آلمان مثال میزنم. اگر این کار را آنجا انجام میدادم حداقل 5 هزار یورو میگرفتم.اما گفتم که به خاطر ایران و به خاطر پروفسور سمیعی هیچ چشمداشتی نداشتم.
* حالا چه شد که بحث حضور ماتیوس در تهران مطرح شد؟
شنیدم که از مدتها پیش آقای اکبری اقدام کرده بود اما موفق نشده بود. البته این را فقط شنیدهام و نمیتوانم با تاکید بگویم. به هر حال بعد از آن، این موضوع را با پدرم مطرح کرده بود و ایشان هم که میدانست من با ماتیوس قرارداد دارم از من خواست. من هم این موضوع را با لوتار در میان گذاشتم.
* راحت راضی شد؟
شاید اگر بگویم بخندید.
* بگویید قول میدهم نخندم.
من مدیر برنامههای چند ستاره بزرگ در آلمان هستم از جمله ماتیوس و برمه و پرمرته ساکر و...
وقتی به آنهاحضور در یک کشور دیگر را پیشنهاد میدهیم هزار و یک سئوال میپرسند. اما وقتی موضوع حضور در تهران را به لوتار پیشنهاد دادم با توجه به اعتمادی که به من و خانوادهام داشت خیلی سریع «اوکی» داد. خیلی سریع. تنها یک سئوال پرسید.
* چه سوالی؟
گفت این برنامه ورزشی است؟ که گفتم آره.
البته گفتم که این برنامه ورزشی را نمیشناسم و اصلا آن را ندیدهام. اما با صداقت میگویم که حداکثر 5/4 ساعت بعد، به من جواب مثبت داد.
* شناختی از ایران داشت؟
از طرف من شناخت پیدا کرده بود. من درباره ایران به او خیلی توضیح داده بودم. به او پسته ایران داده بودم، قاب خاتم کاری داده بودم. در مورد شمال و اصفهان برایش تعریف کرده بودم.
* پس آنجایی که برج میلاد و آزادی را نشان میداد ثمره تلاشهای شما بود؟!
(میخندد) بله. من حتی کلمات فارسی به او یاد دادهام مثل عید مبارک، سلام، ممنون.
* یاد گرفته بود؟
آره. کاملا.
* برنامه حضورتان در تهران چه بود؟
ما ساعت 17:35 چهارشنبه از فرانکفورت به تهران پرواز کردیم. 50 دقیقه بامداد به وقت تهران رسیدیم که آقای استیلی از ما استقبال کرد. البته از طرف برنامه هم چند نفری آمده بودند. 5شنبه هم از ساعت 22 تا 3 بامداد هم که در استودیو بودیم.
* از صبح پنجشنبه تا زمان شروع برنامه دیداری، قرار ملاقاتی نداشتید؟
نمیدانم باید بگویم یا نه. اما پنجشنبه بعدازظهر در هتل با آقای کفاشیان ملاقات کردیم. البته دیداری رسمی نبود و جنبه آشنایی آقای کفاشیان با ماتیوس را داشت. البته رئیس فدراسیون خیلی ناراحت بود که زمان بیشتری برای این ملاقات وجود نداشت. ایشان گفت پنجشنبه روز خانواده است. (میخندد)
* جلسه سه نفره بود؟
بله. آقای کفاشیان خیلی خوب انگلیسی حرف میزد و من هم به آلمانی ترجمه میکردم. البته او گفت که این دیدار را قبول ندارد و باید دفعه بعد ماتیوس به فدراسیون دعوت شود و با مربی تیم ملی هم دیدار کند.
* با کارلوس کیروش؟
بله. آقای کفاشیان گفت. ایشان اطلاعاتی هم در مورد فوتبال ایران به ماتیوس داد.
* نشست چقدر طول کشید؟
حدود نیم ساعت تا 40 دقیقه. البته ناگهانی و یک دفعه شد. گفتم که رسمی نبود، دوستانه بود!
* درباره کمک ماتیوس به تیم ملی ایران صحبتی شد؟
اصلا. آقای کفاشیان گفت 70 درصد تمرکز کیروش روی بازی با نیجریه است.
* ماتیوس چه گفت؟
او هم گفت باید بازیهای تدارکاتی با تیمهایی مثل هلند و فرانسه داشته باشید و هر چقدر حریفانتان سختتر باشند به سودتان خواهد بود.
* برخورد کفاشیان چطور بود؟
ایشان خیلی راحت و شاد بود. از کار من به عنوان یک زن ایرانی در آلمان هم ابراز خوشحالی کرد. در مورد تیم ملی زنان و فوتبال زنان ایران هم با من حرف زد.
* در این دو روز چه کادوهایی به ماتیوس دادند؟
راستش را بگویم جای خجالت است. ما ایرانیها به مهماننوازی معروف هستیم. اما به ماتیوس یک پسته ندادند، یک خاتمکاری ندادند و حتی یک صنایع دستی ایرانی ندادند. فقط یک کتاب ایرانشناسی به دو زبان ایرانی – آلمانی به او دادند که آنقدر سنگین بود که لوتار به من گفت: «تو که فرداشب به آلمان میآیی برایم بیاور» به هر حال مدیران تلویزیون ایران نه به ماتیوس و نه به من یک کادو هم ندادند. فقط یک شاخه گل در فرودگاه به من دادند! به هر حال به عنوان یک ایرانی حس میکنم کارشان زشت بود.
* چرا ماتیوس بیشتر در تهران نماند؟
خودش گفت اگر میدانست در تهران این قدر خوش میگذرد بیشتر میماند اما چون شنبه در تلویزیون اسکای یک بازی از بوندسلیگا را کارشناسی میکند نمیتوانست بیشتر بماند.
* با علی دایی هم ملاقات داشتید؟
شاید ندانید. علی برای من مثل برادر است. او را از ده سالگی میشناسم. ایشان با پدرم خیلی خیلی خیلی دوست است. در ضیافت ناهار پنجشنبه دیدار کوتاهی با هم داشتیم که همانجا به او پیشنهاد شد در برنامه پنجشنبه شب شبکه دو حضور یابد. او دوست نداشت به برنامه برود و من نمیدانم چه مشکلی با آنها داشت اما در جمع و به همه گفت: «به خاطر پروفسور سمیعی و سمیرا به این برنامه میروم.» به ماتیوس هم این را گفت.
شنیدهام در خانه خود میزبان علی دایی بودید؟
فرصت نشد در ضیافت ناهار درست و حسابی با علی حرف بزنیم و به همین دلیل پدر، ایشان را دعوت کردند. علی میخواهد بیاید و پیراهن امضا شدهاش را به پسرم هدیه کند.
* ضیافت ناهار و شام خواهد بود؟
نه اصلا رسمی نیست. گفتم که میخواهد هدیهای به پسرم بدهد.
* پسرتان چند ساله است؟
یک هفته دیگر 4 ساله میشود. همسر من یک فوق مهندس مکانیک است و مالک یک کارخانه معروف که در رابطه با ساخت لولههای نفتی فعالیت میکند. او خیلی کارمند دارد و سرش حسابی شلوغ است. به همین دلیل فرصت نکرد این بار همراه من به تهران بیاید.
* تا به حال به ایران آمده؟
بله. چندین بار. او ایران را دوست دارد و جالب است بدانید عقد ما هم «ایرانی» برگزار شد و عاقد مراسم ما هم آیتالله بجنوردی بودند.
* اسم پسرت؟
نمیخواهم وارد حریم خصوصی من شوید. اسمش را به شما نمیگویم.
* بگذریم. شنیدم از پخش نشدن تصویرت در تلویزیون ایران ناراحت شدید!
بله، خیلی. من به احترام نام ایران هیچ پولی برای آوردن ماتیوس نگرفتم. از طرفی حجاب و لباسم را با توجه به قوانین و عرف جمهوری اسلامی تنظیم کردم. با یک روسری مشکی، یک شلوار مشکی و یک روپوش بلند وارد فرودگاه شدم. بدتر این که به من گفته بودند در فیلم هستی. در همه طول مسیر و هر جا که ماتیوس بود من در کنارش بودم اما همه جا تصویرم را حذف کردند. اگر به من میگفتند تو را نشان نمیدهیم این اندازه ناراحت نمیشدم اما به من گفتند در فیلم هستی و... جدای از این باور کنید جلوی ماتیوس خجالت کشیدم!
* چرا؟
چون برنامهها بر اساس توافق ما پیش نرفت. قرار بود همه مصاحبهها و تصویربرداریها با هماهنگی باشد. اما چندین مصاحبه بدون هماهنگی انجام شد و هر جا که میرفتیم دوربینها با ما بودند.
* اعتراض نکردید؟
من میخواستم همهچیز به آرامی و خوبی برگزار شود و به همین دلیل حرفی نزدم. شما توجه کنید آنها حتی آداب یک میزبانی شایسته ایرانی را هم رعایت نکردند.
* چطور؟
دوست داشتیم به ماتیوس غذای ایرانی بدهند. این یک رسم زیباست که ما به میهمانان خارجی از غذاهای خوشمزه ایرانی میدهیم تا آنها خاطره شیرینی از ما داشته باشند. اما ما را به یک رستوران با نام فرنگی بردند و به ماتیوس استیک و غذای فرنگی دادند. خیلی ناراحت شدم. اگر فرصت بود خودم او را به رستوران گیلکی میبردم و به بهترین غذاهای ایرانی مهمانش میکردم. به هر حال ناراحت شدم. ماتیوس فقط چای ایرانی نوشید و رفت. این را هم بگویم که من آنقدر از شمال ایران برایش تعریف کرده بودم که ماتیوس هر جای سرسبز را میدید میپرسید، اینجا رشت است؟!
*خوب است که دلخوری شما جزئی و فقط در مورد غذا بود. زیاد ناراحت نباشید.
نه. فقط همین نبود. توافق ما این بود که سئوالات همان چیزی باشد که مورد توافق بود. آنها متن 60 سئوال را برای من به آلمان فرستاده بودند. من آنها را ترجمه کردم و ماتیوس به من اعتماد کرد. او میدانست که سئوالی خارج از آنها و به ویژه در مورد مسائل خصوصی از او پرسیده نخواهد شد. اما این آقایان زیر قولشان زدند.
* منظورتان سئوالی بود که در مورد ازدواجهای متعدد لوتار پرسیده شد؟
بله. او در فرودگاه به من گفت که ناراحت شده چون قرار این نبود. البته ماتیوس با خوشرویی به سئوال آن مجری تلویزیونی جواب داد. اما آن مسائل با کسی هماهنگ نشده بود. البته فقط این نبود.
* دیگر چه؟
خبرنگار یک خبرگزاری (نامش را میگوید) سئوالی پرسید که ماتیوس به شدت عصبانی شد.
* چه سئوالی؟
او گفت بکن باوئر جایی گفته «ماتیوس را به عنوان چمنزن بایرن هم قبول ندارم» که ماتیوس به شدت ناراحت و عصبانی شد.
* چه جوابی داد حالا؟
از خبرنگار پرسید این حرف مسخره را از کجا خواندهای؟ منبع خبرت کدام رسانه است؟
خیلی زشت بود. اصلا قرار نبود آن همه خبرنگار در استودیو باشند. برای من آن وضعیت گیجکننده بود!
* به جز ماتیوس مدیر برنامههای کدام بازیکن سرشناس هستید؟
این را بگویم که گزارشهای رسانههای آلمانی برخلاف روزنامههای ایرانی از من «مثبت» است. آنها من را به عنوان تنها «ایجنت زن» در کنار 140 اجنت مرد فوتبال آلمان میشناسند. من مدیر برنامه بازیکنان و ستارههای زیادی از جمله آندریاس برمه، پرمرته ساکر (کاپیتان آرسنال)، آرمین فه و... هستم.
* با فوتبالیستهای ایرانی کار نمیکنید؟
من مدیر برنامه سوشا مکانی هم هستم که البته هنوز تیم آلمانی برایش پیدا نکردهام. دیگر هیچ ارتباط کاری با فوتبال ایران ندارم.
*قرار است ستارههای دیگری را هم به تلویزیون ایران بیاورید؟
از من خواسته شد و لیستی شامل 7 - 6 بازیکن هم دادند که البته نمیتوانم اسمی بیاورم.
* در پروژه حضور ماتیوس شما که پولی نگرفتهاید. به جز لوتار، کس دیگری پول گرفت؟
من نمیدانم. اصلا نمیدانم.
* دلخوری دیگری که ندارید؟
نمیخواهم این قدر از کمبودها بگویم. اما باور کنید برنامهریزی من دقیق دقیق بود. اما شبکه دو به برنامهاش خوب عمل نکرد. این را هم بدانید که بعد از پایان برنامه تلویزیونی که پس از 4 ساعت و حدود 3 بامداد تمام شد تازه در فرودگاه از ماتیوس مصاحبه نوروزی گرفتند! ماتیوس با خوشرویی به همه سوالات جواب داد اما بعدش با لبخند به من گفت: «این قرارمان بود؟»