کد خبر: ۲۰۹۶۰
زمان انتشار: ۱۳:۲۹     ۳۱ شهريور ۱۳۹۰
خبرنامه دانشجویان ایران: هفته گذشته اهالی فضای مجازی کم و بیش با پستی به مضمون "چهل ساعت در پناه شهدا" رو به رو شدند و این دعوت نامه مورد استقبال گروه زیادی از جوانان معتقد و غیرتی قرار گرفت!

همه ی جریان از این قرار بود:

سجاد شاکری؛ فرزند شهید امیر حسین شاکری، از جمله جوانان فعال انقلابی در عرصه وب، به  منظور اعلام مخالفت خود از وضعیت بد حجابی موجود در جامعه و ترویج آن در راستای نقش افرینی در حیطه  فرهنگ و هنر یک کشور اسلامی در قالب سینما و پیوند بی حیایی با جشن هایی که شهرداری برای ولادت ها برگزار می کند، از جمله نیمه شعبان؛ قرارهای شرم آور فیس بوکی و همچنین عکس های تاسف باری که از برخی بازیگران در مزار مقدس شهدا دیده شده؛ این قرار 40 ساعته را در وبلاگ خود منعقد کرد!

شاکری تاکید کرد: "این حرکت صرفا یک تکلیف دینی است و هرگز اهداف سیاسی را دنبال نمی کند. سیاسی نمودن این اعتراض در حقیقت منحرف کردن و ایجاد تحریف در آن است."

خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران» مهمان یک ساعته شهیدان قطعه 53 مزار شهدای بهشت زهرای تهران بود تا از نزدیک نظاره گر این مهمانی 40 ساعته باشد!

خبرنگار ما با ارسال گزارشی نوشت:

*دو زیر نداز کوچک، یک پلاکارت  ساده، چند شاخه گل سرخ که روی سنگ سفید مزار پدر خودنمایی میکند و یک سجاده پهن و جوانی که به سجده میرود، انگار پدر می‌دانست آن روز که سجاد 2ماهه اش را به دستان مادرش می سپارد و پر میزند، روزی قرار است در پناه پدر بر قبله گاه عشق سر به مهر بگذارد و سجاد شود.

*شب جمعه است و مزار شهدا  مثل همیشه شلوغ ... اما آرام و معطر!

*مادر آرام و مریضی که با شوق به امید چشیدن شیرینی شفاعت دردانه پسرش، بین میهمان ها خرما پخش میکند... و خانواده هایی که در کنار عزیزانشان به پیک نیک آمدند و همه می خندند و یک بشقاب خالی برای فرزند شهیدشان!

*گروهی میزبانی همه ی مهمانان قطعه ی شهیدان بهشت زهرا(س) را می‌کنند و شادی عجیبی در دلمان خود نمایی می کند؛ جایی که چهره ها لبخند دارد و دلی بغضناک از فاصله ها، و هیجانی آمیخته با آرامش و شهیدان زنده تر و حقیقت وجدشان مسلم تر... قطعه شهدا، جایی که آدم ها یادشان می آید که انسانند.

*جمعیت که بیشتر میشود سجاد شور می‌گیرد... می خواهد زیارت عاشورا بر سر مزارها بخواند، به یاد روز هایی که پدر و دوستانش بر پشت خاکریز ها می خواندند، ناگاه مهمان جدیدی به مجلس وارد می شود و ناله ها بلند می شود؛ "روضه حضرت علی اکبر(ع) و مثل همیشه  سوزناک"

*زیارت عاشورا که خوانده می شود جمعیت بیشتر می‌شود... دیگر قالیچه ها جا ندارد، هر کسی نزدیک ترین جا بر سر مزار شهیدی آرام اشک میریزد و با ما همنواست...

*همسایه های پدر شادمانند؛ آنها هم مهمان دارند، مردم گاه و بی گاه می پرسند: "اینجا چه خبر است؟"

*بعد از سجده زیارت عاشورا دخترها به دور همسر شهید شاکری - مادر سجاد- حلقه زدند و پسر ها به دور سجاد.

*خانم شاکری می گفتند: امر به معروف را فراموش نکنید، البته با رعایت اصول و ملازمات، تاکید زیادی به علم آموزی دقیق و مسرانه به دختر خانم‌ها داشتند و  همچنین ازدواج به موقع!

*مادر سجاد از خواب خود حرف می‌زد و خبر شهادت سجاد! سپس زیر لب با لبخندی گفت :"سجاد هم شهید می شود"

*جمعیت کم کم پراکنده شدند، و حقیقت داشت مهمانی ای  که در آن جای گناه خالی بود، و میزبانش شهیدان بودند و میهمان ها، جز من نوعی ؛ فرشتگان و بندگانی از جنس نور ..."
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها