کد خبر: ۲۰۸۷۶
زمان انتشار: ۱۴:۰۲     ۳۰ شهريور ۱۳۹۰
دکتر غلامحسین الهام در جمع‌ دبیران‌کانون‌های‌هم‌اندیشی:
گفتمان سوم تیر گفتمان برگشت به اصول انقلاب بود و در این شکی نیست یک عده ای از ابتدا این را تخطئه می کردند و الان هم همینطور./ عده ای در فاصله دو سال قبل دچار یک اشتباه نا بخشودنی شدند که در رقابتهای سیاسی اصول را فدا کردند. از بغض احمدی نژاد براندازان نظام را حمایت کردند./ افرادی که در فتنه 88 آزمایش خوبی نداده اند یا بینش یا اعتقاداتشان ضعیف بوده، چرا باید در مجموعه مدیریتی همچنان در راس باشد.
به گزارش پایگاه 598، چندی پیش دکتر غلامحسین الهام از فعالان فرهنگی و سیاسی کشور و عضو جبهه پایداری انقلاب اسلامی در جمع دبیران کانون های هم اندیشی ستاد فجر انقلاب اسلامی در قم به تبیین فضای سیاسی کشور و بررسی جریان های فعال در انتخابات پیش روی مجلس شورای اسلامی پرداختند که متن این سخنان به نقل از هم اندیشی تقدیم نظر خوانندگان می گردد.

متن کامل این سخنرانی در زیر آمده است: 

به فضل خدا همه ما تلاش بکنیم در پرتو انقلاب اسلامی و هدایت های مقام عظمی ولایت )مد ظله( بتوانیم ایران اسلامی را در خور یک الگو برای جهان اسلامی در این دوره ای که شاهد تغییر و حرکت و کنش­هایی در جهان اسلامی هستیم که اگر به فضل خداوند و هوشیاری مردم و رهبری جهان اسلام هدایت بشود به ایجاد نظام های اسلامی منجر خواهد شد.


امیدوارم تلاش های شما در این نشست از پرتو عنایت حضرت معصومه(سلام الله علیها) به نتیجه برسد که حتما خواهد رسید.

جامعه ما جامعه حزب‌گرا نیست و حزب را بر نمی‌تابد

قبل از اینکه جزئیات ضرورت تشکیل جبهه پایداری و مواضعی که حتما محل بحث و سوال هست برسم یک نگاه کوتاه آسیب شناسانه ای می خواهم به وضعیت خودمان و رفتار سیاسی مان داشته باشم . جامعه ما حزب پذیر نیست و حزب هم پاسخگوی نیازهای سیاسی جامعه ما نبوده است. این به عنوان یک تجربه عینی از انقلاب پیش روی ما هست. نه حزب جهموری اسلامی با آن شروع گسترده و اعضای بسیار برجسته موفق بود و نه سایر احزاب کوچکتر . تلاش برای ایجاد یک جبهه بزرگ اسلامی بین همه احزاب و جمعیت ها با وجود شخصیتی مثل شهید بهشتی (رضوان الله تعالی علیه) عملی نشد . یادم هست سال 59 با گروهی از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران خدمت ایشان بودیم . بحث هایی راجع به شرایط سیاسی و گروه بندی ها انجام شد. ایشان راجع به یک جبهه واحد اسلامی صحبت کردند و از مباحثاتی که بین حزب جمهوری و سازمان مجاهدین انقلاب بود یاد کردند. به ایشان گفتند در کنار هم جبهه مشترک تشکیل دهیم. اگر بحثتان این است که بهشتی نباشد من کنار می کشم اما این مجموعه ها کنار هم باشند . که بیان ایشان گویای این بود که همه گام ها و تلاش های ایشان به نتیجه مطلوب نرسیده و آن صحبت ایشان بوی گله داشت. و این مجموعه ها یکی نشد و هرکدام جداگانه مسیرش را طی کرد و سازمان مجاهدین انقلاب جدا شد و راهش را رفت تا فتنه 88 حزب جمهوری هم به جایی رفت که خود حضرت آقا فرمودند که این منجر شد به جنگ قبیله ای .

بخشهایی در حزب جمهوری بودند که بیشترین جفا و ظلم را به حضرت آقا روا داشتند. بخشی از آرایش فتنه 88 ، نیزنیروهایش یک شاخه ای از حزب جمهوری اسلامی بود که در رأسش میرحسین مسئول دفتر سیاسی حزب بود. اواخر سال 66 حضرت امام حزب را رسما منحل کردند چون معنای "فتیله را پایین بکشید" تعبیر دیگری از انحلال حزب بود.

راجع به سازمان مجاهدین انقلاب هم قبل از آن سال 65 ، که در پاسخ نامه آیت الله راستی امام انحراف این سازمان را به نحو تلویحی صحه گذاشتند که منجر شد به نامه بهزاد نبوی و جمع کردن موضوع توسط امام، ولی به هر حال یک جور معنای نامه آیت الله راستی انحلال سازمان بود و پاسخ امام هم، انحلال آن مجموعه ها را در پی داشت .

این فضائی است که هر چه ما جلوتر آمدیم نشان داد که تحزّب قالبی است که شاید منجر به دو ولایتی در انسان و جامعه بشود. و نمی شود کسانی هم ولایت فقیه را قبول داشته باشند و هم ولایت حزبی و جمع بین این دو با تعریفی که از احزاب ارائه دادیم شدنی نیست.

ضرورت سازماندهی احزاب در جامعه و دوری از خودبینی و انعطاف‌پذیری رجال سیاسی

این یک واقعیتی است که در جامعه ما هست. اما یک واقعیت و ضرورت دیگر هم وجود دارد. و آن این است که این مجموع ها باید سازمان بگیرند. تشکل امر قابل انکاری نیست . ضرورت ارتباط و تعامل سازمان‌یافته برای هر کاری یک امر معقول و ضروری است. اگر بخواهیم امر به معروف و نهی از منکر هم بکنیم (ولتکن منکم امة یدعون الی الخیر) بالاخره یک امتی و سازمانی می خواهد که باهم متحد و منسجم کارهایی را انجام بدهند. خوب ما هم تشکل می خواهیم و هم تشکل غیر حزبی می خواهیم. هم جامعه ولایتی هستیم و هم تعدد ولایت و عرض ولایت ها با اصل ولایت فقیه را مغایر می دانیم. خوب جمع بین این ها این است که باید یک الگوی جدیدی برای تشکل پی ریزی بکنیم. در همان زمان دوران دوم خرداد و اواخر دوره قبل که این بحث ها جدی تر بود، یکی از کسانی که در این قضایا به سازماندهی و تشکل غیر حزبی همه نیروهای ارزشی و ولائی جامعه اهتمام داشتند حضرت آیت الله مصباح حفظه الله تعالی بودند. جلساتی که در دفتر پژوهش ها بود مدت ها همین بحث مدل سازماندهی نیروهای ارزشی مطرح بود که در طول این بحث ها ، بحث تشکل گفتمانی یک مدلی شد در مقابل تشکل های حزبی وسیاسی . خوب در تشکل های گفتمانی آن تمرکز و مرکزیت و آن تغلیب سیاسی برای به دست گرفتن قدرت نیست، اما حفظ قدرت و ورود افراد صالح به عرصه های مختلف مدیریت نظام سیاسی و دینی ، امری بود که اگر از آن غفلت می کردیم، معنای جدائی دین و سیاست داشت که این هم روش غلطی بود .

رسالت اصلی تشکل‌های گفتمانی 

در عین حال که این تشکل های گفتمانی تلاش می کنند که قدرت سالم بماند و در دست نیروهای ارزشی بچرخد، اما منحرف به نگرش های حزبی و خود محورانه و گروه محورانه نمی شوند. خوب این مدل جلو می رود و اصل هدف در این مجموعه ها تعمیق مبانی اعتقادی در جامعه است . معیارهای درست به دست همگان دادن و مباحثه برای بافتن حقیقیت است. تلاش برای غبار زدایی از ابهامات و شبهاتی هست که در طول شرایط سیاسی و زمان های مختلف پیش می آید. این شفاف کردن فضا و ایجاد افق روشن برای تصمیم گیری دینی آحاد جامعه ، مهمترین رسالتی است که یک تشکل گفتمانی دنبال می کند. در تشکل گفتمانی به طور طبیعی نیروهای ارزشی باهم همسو می شوند. دستور نیاز ندارد. وقتی تحلیل ها به هم نزدیک بشوند و مبانی یکی باشند و شرایط را باهم خوب ارزیابی  کنند و هوس قدرت نیز در بین نباشد – چون اگر هوس قدرت باشد، با آویزان شدن و تمسک به این حزب و آن حزب تلاش می کند که دستش به قدرت برسد- خلوص کار هم بیشتر حفظ می شود .

تشکل های گفتمانی این رسالت تعمیق معرفت دینی را دنبال می کند. عمق بخشیدن به قدرت تحلیل سیاسی، درک درست شرایط ، فهم صحیح مطالبات رهبری ، تدارک معقول ترین و ممکن ترین روش ها برای تحقق مطالبات رهبری - چون مطالبات رهبری را نمی شود به صورت دیکته ای گفت که باید فلان کار بشود. ، این که دیگر جای بحث ندارد، این که چگونه باید این "باید" را مستعد بکنیم هنر است - دنبال می کنند. بعضی مواقع به گونه ای برخورد می کنیم که اثر منفی دارد. و این بدتر می شود، یعنی اینکه آنقدر استفاده نا بجا و اتکاء امور به رهبری می شود که ما آسیب های خودمان را به رهبری منتقل می کنیم و این جفای به رهبری خواهد بود. خوب این ها انتظاراتی است که ما در یک تشکل گفتمانی داریم. این یک نگرش کلی ما نسبت به احزاب و جمعیت ها

موضع امام(ره) و رهبر معظم انقلاب (حفظه الله)در قبال احزاب

اما حالا یک نگاهی به موضع و روشی که امام (ره) داشتند بکنیم. امام مطالبات مبنائی و آنچه را خود می خواستند – در یک کلمه تحقق اسلامی ناب و ارزش های ناب و متعالی - را در جامعه همیشه رصد می کردند و فضا سازی می کردند و هدایت می کردند که جامعه به آن سمت شتاب بگیرد و بیرون نیز اگر گروه هایی را می دیدند که در یک جهت کند هستند ولی گروه هایی دیگر در تحقق این مطالبات جدی تر هستند، فضا را برای اینکه جامعه هیچ وقت احساس یکنواختی و یاس نکند و حرکت رو به جلوی انقلاب متوقف نشود، این گروه ها را مدیریت می کردند. حتی گاهی از دل آن ها گروه جدید استخراج می کردند. یک نمونه آن روحانیت مبارز بود. این مجموعه روحانیت مبارز قبل از انقلاب افرادی بودند در عین سلائق مختلف ، تشکل واحد داشتند. خوب به تدریج در مدیریت کشور اختلافات نظرهای این ها مشخص شد – نمی خواهم بگویم همه افراد تا آخر مسیرشان درست بود- خوب از موسوی خوئینی ها در این تشکل بود تا حضرت آیت الله مهدوی کنی (حفظه الله تعالی) . خوب بین این دو هیچ اشتراکی در نگرش های عمیق فقهی و دینی در عمل و در نظر وجود ندارد. یکی راس جریانی قرار گرفت که بر اندازی نظام را مدیریت می کند. و یکی راس جریانی است که با از خود گذشتگی حفظ نظام را پیش می برد. آقای مهدوی کنی را ما واقعا از نظر کمالات شخصی و نفسانی وارسته کامل می بینیم و جز دغدغه دین و حاکمیت ارزش دینی در شخصیت ایشان نمی بینیم.

اما همه این ها یک روزی در تشکل واحد جامعه روحانیت مبارز بودند که باهم بسیار متفاوت هستند. اما در فضای سال های 65؛66؛67 نگاه بکنیم و مطالبات انقلاب را ارزیابی بکنیم. حرکت رو به جلوئی که امام پیش می برد - که اگر من یک قرائت دیگری از این بیان اما در زبان رهبر معظم انقلاب عرض بکنم، فرمایشات ایشان به مجلس خبرگان رهبری است که ایشان فرمودند: ولایت مطلقه یعنی انعطاف در تشکیلات برای تحقق آرمان ها و مطالبات متعالی اسلامی- خوب امام هم آن روز با گفتمان سازی دینی شان و با انعطافشان در سازماندهی و تشکل ها و جمعیت های موجود جامعه سعی می کردند این مطالبه عمومی و گفتمان ناب انقلابی را از زبان و به وسیله این نیروها عملیاتی بکنند و هدایت بکنند و پیش ببرند . امام وارد این موضع نمی شدند مثلا در آستانه مجلس سوم به یک هویت خاص جدای از جامعه روحانیت برای مجمع روحانیون مبارز تصریح نمی کردند. در غیر این صورت مجموعه مطالبات جامعه و برخورد بخصوص یک گروه موثری از جامعه – دانشگاهیان، دانشجویان و یک قشرهای شبه روشن فکری از جامعه- شاید به جای تنگ و باریکی می کشید و چالش هایی در درون نظام بوجود می آورد.

امام خود ابتکار عمل را دست گرفتند. این مجموعه که دیدگاه های متفاوتی با جامعه روحانیت داشتند را از دل آن ها جدا کردند و جایگاه اصیل روحانیت و جایگاه عمیق فقاهت این مجموعه را هم تضعیف نکردند و سرجای خودش محفوظ نگه داشتند. ما در آن روزی که این دوگانگی ایجاد شد شاید برخی از دوستان جامعه روحانیت نسبت به این رفتار امام گله مند بودند. ولی امام یک افق نگاهی داشتند. می خواستند انقلاب را در بستر سال های طولانی مدیریت بکند. با این کار می بینیم که جریانی را ایجاد کردند و تشویق به ایجاد آن کردند. اگر چه امتحانش را بعد از امام بسیار بد پس داد. روزی هم که بوسیله امام حمایت شدند، این نبود که ضعف نداشته باشند اما امام با این جریان آینده انقلاب را در مدیریت خودشان حفظ می کردند. این یک شیوه هست.

این شیوه را در مدیریت حضرت آقا هم می بینم. ما باید یک آینده پژوهی سیساسی داشته باشیم که این مسئله در عرصه های علمی به عنوان یک رشته شده است.

لزوم صرف تمام ظرفیت در عرصه‌های سیاسی جهت حفظ ارزش‌ها

امروز رهبری معظم انقلاب، بیداری جهان اسلامی را مدیریت می کنند، این نیست که ما الان بگوئیم که مثلا مصر، همه آن هایی که در صدر هدایت جریان مردمی هستند مثلا اخوان المسلمین کاملا با اسلام ناب قابل تطبیق هستند ولی تهدیدهای این جامعه را به این سمت و آن سمت می کشاند. ما باید این برگ برنده اسلام ناب را به عنوان یک ابزار برای مدیریت این جوامع باهمه ظرفیتش فعال کنیم. و الا آمریکا آن را خواهد ربود.

آمریکا بی‌کار نمی‌ماند و بگذارد ما همه جهان اسلام را تحویل اسلام ناب بدهیم ، این را تحمل نخواهند کرد. اما این باید مدیریت بشود یک افق آینده نگری است که ما باید همه ظرفیت آن را صرف کنیم و برای این کار از آن استفاده کنیم. در بقیه عرصه ها هم همین است. روزی که امام درک و دید دینی اش به او نشان داد که نظام شرق فرو می پاشد، هیچ کدام از سیاسیون جهان انتظار فروپاشی شوروی را نداشتند. امام دو سه سال قبل از آن به صراحت به این معنا اشاره کردند. و بعد هم تصریح فرمودند که اگر این فروپاشی و انقلاب مردم به سمت غرب برود. از چاله به چاه سقوط خواهد کرد. باید به سمت اسلام برگردند. یعنی به یک مکتب جدید دعوت کرده اند.

این ها همه افق های آینده نگر پیش روست و ما باید ظرفیت سازی کنیم که آینده را مدیریت کنیم اگر ما مدیریت نکینم چه کسی مدیریت خواهد کرد. اگر نظام جمهوری اسلامی در کل خاورمیانه و در جهان آن پیشتازی را برای راهبری فکری نهضت های مردمی نداشته باشد به یکباره از دل غرب یک ترکیه  بیرون می آید تا این جریان ها را مدیریت کند و آن ها را ببرد و سر سفره و آبشخور سکولاریسم بنشاند.

این ها هوشمندی می خواهد. این ها مستلزم این است که ما آینده را و تحولاتش را بپذیریم.

ضعف‌هایی که سیاستمداران ما دارند

اشکالی که در دوستان ما و در عرصه سیاست داخلی و در سازماندهی جمعیت ها و احزاب وجود دارد این است که حاضر به هیچ انعطاف و تحول پذیری در این عرصه نیستند و نیستیم. خوب این موجب خارج شدن مدیریت آینده از دست ما می شود. یک نمونه اش آقای احمدی نژاد است. آقای احمدی نژاد از دل جریان اصول گرائی در آمد.

در انتخابات 84 شکاف بین اصولگریان در تصمیم گیری نسبت به آینده مدیریت کشور وجود داشت  وآنها متحد نشدند. و من عرض می کنم و تحلیل من است که ، گروه های متشکل هیچکدام احمدی نژاد را عددی حساب نکردند که حمایتش بکنند و مدیریت بکنند. اما جامعه به آن سمت رفت . پس بپذیریم که تشکل های سیاسی – حزبی و غیر حزبی – در تحلیل شرایط موجود جامعه دچار کمبود بودند یا نخواستند از محدودیت مطالبات خودشان بیرون بیایند و یا در تحلیلشان کم آوردند . یکباره آقای احمدی نژاد اسطوره مقاومت آقای هاشمی را از رده خارج می کند. این اتفاق را چون ما با او همراهی نکردیم ، در مدیریت بعدی آن کم آوردیم . آقای احمدی نژاده برنده شد با اتکاء مستقیم بر روی رای آحاد مردم به دون منت حزبی و گروهی. بعد از این احزاب و گروه ها چگونه می خواهند وی را مدیریت کنند. و از او مطالبه داشته باشند. کار سخت می شود.

هروقت کار به جاهای ظریف برسد این مدعا در درست آقای احمدی نژاد باقی است که شما از اول این حرف ها را قبول نداشتید.

خوب این باعث شد یک ظرفیت یزرگ تاریخی – به جد می گویم تاریخی- در دنیای اسلامی از دست ما برود که معلول این تعاملات نادرست است. ما نتوانستیم تشخیص بدهیم که عصر هاشمی تمام شد ما هنوز هم دنبال این بودیم که به هر نحو هاشمی و امثال او را توجیه کنیم – ظرفیت مدیریت هاشمی و امثال او را توجیه کنیم – ظرفیت مدیریت هاشمی برای جامعه تمام شده بود به غیر از اشکالات مبنائی که با وی داریم  - احزاب و جمعیت ها باید بتوانند این روحیه تحول پذیری را قبول کنند مثلا ما با دوستانمان در موتلفه نشستیم و مذاکره کردیم. وقتی گفتیم که این مدل پاسخگوی این نیاز نیست ، فورا یک ابزار کوبنده ای بلند میشود. – نمی خواهم بگویم چماق – که هر چه نزدیکش بشویم می بینیم وجود ما را می برد. و می گوید معلوم است شما جامعه مدرسین و جامعه روحانیت را قبول ندارید. به ما می گویند دارای تز اسلام منهای روحانیت هستید. در حالی که ما اسلام منهای روحانیت را بزرگترین آسیب انقلاب می دانیم. خوب وقتی انعطاف نباشد، جامعه که منتظر ما نمی ماند، جامعه انتخاب خود را می کند. چون تربیت جامعه ما تربیت حزبی نیست . بلکه باید آن را اقناع کرد و به وحدت رساندش و این خیلی زحمت میبرد و با تحکم شدنی نیست.

تنها جایگاه ثابت ولی فقیه است/ لزوم تغییر در سطوح مدیریتی و اعتماد به جوانان

بنده فکر می کنم جامعه ما در یک چنین وضعیتی قرار دارد. به یک نوگرائی در افراد و اشخاص نیاز دارد. – فی کل جدید لذه - برای ما یک جای ثابت هست و آن ولایت است که  لازم و کافی است. ولی در بقیه هرم تغییر لازم است.

باید نسل جدید را به میدان بیاوریم. این که همیشه من نوعی، نایب رئیس یا رئیس مجلس باید باشم، همیشه باید وزیر باشم چیزهایی بود که مردم را به ستوه آورد. این که 20 سال یک نفر وزیر بود. باید بپذیریم که مدیریت باید چرخش داشته باشد و این کار همه را به نظام امیدوار می کند.

یک ضعف دیگر ما این است که حاضر نیستیم مدیریت شده جا باز کنیم که دیگری هم کنار ما بنشیند (فافصحوا، یفصح الله لکم)

اگر بفهمیم مردم برای چه قیام می کنند مشکل مرتفع است. این که اگر قیامی و حمایتی شد به خودمان منتسب کنیم موجب خارج شدن مدیریت است.

این که اگر اشکالی پیش آمد، همه سریع بیائیم و بگوئیم "ما از اول گفته بودیم فلانی مشکلی حل نمی کند" این درست نیست مهم این است که از آخر درست بگوئیم.!

پرهیز از حذف احمدی‌نژاد/ گفتمان سوم تیر باقی است/مخالفین احمدی نژاد در 84 قابلیت پرچمداری اصولگرایی را ندارند

اگر ما فکر کنیم احمدی نژاد مرد و تمام شد و این جریانات بر می گردد به ما ، این یک اشتباه استراتژیک هست.

احمدی نژاد اشتباهاتی دارد و مهم هم هست اما ظرفیت های او هنوز وجود دارد. نفوذ اجتماعی او هنوز وجود دارد. نمی توان این جریان را زنده به گور کرد. بلکه باید اشتباهاتش را مدیریت کرد و رفع کرد. این جریان با این نفوذی که در جامعه دارد با روشنفکری و قبول تحول وسعه صدر رفع شدنی است. اما با شمشیر کشیدن خیر. در انتخابات هم همینطور فکر کنیم مردم میایند به اصولگرایان با همان شکل سال 65 رای می دهند اینطور نیست و این خیال باطلی است.

گفتمان سوم تیر گفتمان برگشت به اصول انقلاب بود و در این شکی نیست. یک عده ای از ابتدا این را تخطئه می کردند و الان هم همینطور. از این گفتمان، آیت الله مصباح حمایت کرد و آبرو گذاشت وبعد هم شاید سرزنش شد. اما اصول انقلاب بود و برگشت به دایره ارزش های دینی بود. خارج شدن مدیریت کشور از دست یک گروه سکولار و اشراف زده بود. این یک حرکت ارزشی بود . گفتمانش در جامعه زنده است و این نقطه قوت و مثبت جامعه ما است. به قول حضرت آقا عدالت، ساده زیستی ، مبارزه با ظلم و فساد همگی جاذبه دارد و ما با این نرم افزار نظام را حفظ کریدم و این ها در جامعه وجود دارد.

امروز حاملین این گفتمان چه کسانی هستند. حداقل کسانی که در 84 مقابل احمدی نژاد بودند نمی توانند حامل این گفتمان باشند. چون در این فاصله پیام آن ها چیز دیگری بوده است. عده ای در فاصله دو سال قبل دچار یک اشتباه نا بخشودنی شدند. و آن این بود که در رقابتهای سیاسی اصول را فدا کردند. از بغض احمدی نژاد بر اندازان نظام را بعد از این که واضح بود حمایت کردند. اگر بخواهیم این ها را رفو و پاک کنیم، از ذهن و دل آدم های عمیق که بیرون نمی رود.

ابتلای 8+7 به اشتباه روشی و استراتژیک

اگر مردم ببینند همان افراد مخالف گفتمان سوم تیر برای مدیریت آن ها -اصولگرایان- آمده اند هوشمندانه پشت می کنند و ما همه ظرفیتمان را هدر می دهیم. چون نمی خواهیم قبول کنیم که دو نفری که نماد این حرکت مخرب هستند در این سیبل نباشند.  این که اشتباهشان قابل برگشت است حرفی نداریم ولی وارد پرچمداری نشوند.

جذب حداکثری به این معنانیست که به هر قیمت یک فرد خاطی را حفظ کنید و در عوض 20 میلیون مردم به او و نظام پشت کنند. این که 20 میلیون را حفظ کنید جذب حداکثری است.

مدل 8+7 این اشتباه را دارد. این اشتباه روشی ما را از تحقق آرمان های کلیدی دور می کند.

فلسفه و ضرورت تشکیل جبهه پایداری/راس هدایت معنوی جبهه آیت الله مصباح/شاخص اصولگرایی جبهه امام خامنه ای

اما چرا جبهه پایداری به میان آمد، این بود که بعد از این اتفاقاتی که افتاد به خصوص در ابتدای سال جاری، حس شد که این گفتمان سوم تیر که بنا به فرمایش حضرت آقا برحق است، دولت در تطبیق و حرکت بر اساس آن دچار انحراف شده است و مردم هم دیگر حمایت نمی کنند. کسی باید این مجموعه را از لحاظ سیاسی و گفتمانی مدیریت بکند. ما خدمت آیت الله مصباح، آیت الله جنتی، آیت الله یزدی، آیت الله خوشوقت و همه بزرگان رسیدیم، همه نگران بودند که این ظرفیتی که در میدان آمده است به خاطر این اشتباهات ذبح و مایوس نشود. آنچه که می فهمیم حضرت اقا هم همین را می خواهد یعنی شتاب رو به جلو.

یک کسی باید به میدان می آمد، بیش از هرکس دغدغه این کار را حضرت آیت الله مصباح داشتند . نه به عنوان یک حزب ملکه به عنوان پایداری و استقامت بر ارزش های دینی و ارزش های انقلاب ، باید این ها حفظ می شد. باید یک علامتی در جامعه نشان داده می شد. که این حرکت زنده است. یعنی اگر افرادی حذف و دفع شدند اما فکر و گفتمان پارجاست . این مستلزم یک پرچمداران تازه تری است. یک مجموعه تازه نفسی که به مجموعه ها اضافه شود نه حذف شود.

ورود این جبهه به عرصه انتخابات به عنوان یک ماموریت و مسئولیت و تکلیف مطرح است و نه به عنوان یک مطالبه سهم خواهانه . این از ابتدا شعار ما بود.

متاسفانه فکر می کنم به دلیل همان آسیب شناسی مقداری جمود به خرج دادیم. با دوستانمان در گروه 7 نفره این که مطالبه حضرت آقا حتما وحدت اصولگرایان برای صحنه انتخابات است و این نقل هم پکه از آقای حداد عادل مکرر گفته شده که حضرت آقا فرموده اند اصولگرایان لیست واحد بدهندو علاوه بر آن باید لوازم لیست واحد دادن را فراهم بکینم را مطرح کردیم. یعنی با یک حرکت واقع گرایانه با توجه به وضعیت جامعه ، آرمان گرایانه با توجه به گفتمان منطقی و اقناعی برای جمع آوری این افراد شروع کنیم.

یک بخش این است که باید یک ارزیابی از وضعیت جامعه داشته باشیم. وضعیتی که ما می فهمیم این است که بودن برخی اشخاص به عنوان صدر ، در جبهه ارزشی ریزش دارد. برای جریان انحرافی فرصت ساز است .

فرض کنید جریان انحرافی بخواهد با قدرت در انتخابات وارد بشود. این همه چیز را به هم می زند. باید آرایشی داشته باشیم تا این اتفاق نیافتند.

به نظر من اصولی ترین حرف جبهه پایداری با دوستان 8+7 روی این محور بود . نه این که بخواهیم مطالبه سهم خواهانه ای داشته باشیم.

بحث دیگر این که، افرادی که در فتنه 88 آزمایش خوبی نداده اند یا بینش یا اعتقاداتشان ضعیف بوده، چرا باید در مجموعه مدیریتی همچنان در راس باشد.

ظرفیت آیت الله مهدوی باید محفوظ بماند. بعضی وقت ها شخصیت ها را برای خودمان به نفع خودمان استفاده می کنیم نه به نفع نظام و انقلاب . باید افرادی باشند که در این بین فدا بشوند و روی مین بپرند. انتخابات یک میدان مین است. نباید بزرگان را فدا کرد.

باید با گفتمان سوم تیر و افرادی که در جامعه مورد قبولند به میدان آمد . حضرت آقا فرمودند باید با تمام ظرفیت بیداری اسلامی را مدیریت کرد. هرجا را خالی بگذاریم دشمن پر خواهد کرد.

به همین روش باید در ورطه انتخابات کار بکنیم. باید یک شاخص داشته باشیم. اصولگرایی شاخصسش حضرت آقا است. شاخص های انتخابات را حضرت آقا تبیین فرمودند. یکی از آن ها این است که مسئولین قوا در انتخابات مداخله نکنند. خوب ما رئیس یک قوه را به عنوان مدیریت این مجموعه قرار دهیم. این از نظر اصولی درست نیست.  به عنوان جریان فکری ایراد ندارد ولی به عنوان شخص خیر چرا علی لاریجانی آمده ؟

دیگر اینکه حضرت آقا فرمودند قدرت و ثروت باهم هم خانه نشوند ولی در بعضی جاها وجود دارد. یک افرادی هستند با آن پاسخی که در فضای فتنه دادند الان هم از همان جنس آدم ها حمایت خواهند کرد. از کوزه همان طراود که در اوست.   

مدیریت فکری و فرهنگی جبهه پایداری با آیت الله مصباح یزدی است که قطعا هرگونه انحرافی را در ایشان مانع خواهند بود.

بنده از ظرفیت های مثبت دولت امروز هم حمایت می کنم.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها