هرچند شايد نتوان
مازيار زارع، اميرحسين فشنگچي، احمد آهي و جلال رافخايي را از نظر كيفيت
خيلي بالاتر از بازيكنان دعوت شده به تيم ملي دانست اما نميتوان ارتباط
دعوت نشدن مازيار زارع به تيم ملي با سرپيچي اسكوچيچ از فرمان كيروش مبني
بر بازي دادن زارع در پست دفاع وسط را هم در اين ميان ناديده گرفت. هنوز
يادمان نرفته كه با وجود نياز شديدي كه اسكوچيچ در ملوان به زارع در پست
هافبك داشت، كيروش چگونه شرط دعوت شدنش به تيم ملي را تغيير پست او از
هافبك به دفاع دانست و حالا بيشك دعوت نشدن او بي ارتباط به بازي كردنش در
طول اين مدت در پست هافبك نميتواند باشد...
از طرف ديگر سپاهان و رابطه ويژه كيروش و كرانچار هم شرايطي بهتر از اين
ندارد. كشمكشهاي بين كرانچار با سرمربي تيم ملي آنقدر شديد شده بود كه
هركدام به نوبه خود سعي در كوچك شمردن ديگري داشته باشند. كرانچار از
اختلال هايي كه كيروش در برنامه مسابقات ليگ ايجاد كرده، ناراحت بود و
همين ناراحتي به انتشار بيانيهها و مصاحبههايي انجاميد كه اختلاف نظر اين
دو مربي را علني كرد.
بعد از همين ماجرا هم بود كه وقتي كيروش ليست اسامي تيم ملي را در اقدامي
غيرحرفهاي درست قبل از بازي سپاهان مقابل السد اعلام كرد، نميشد افت
روحيه بازيكناني چون مهدي شريفي، اميد ابراهيمي و شجاع خليل زاده كه با
وجود اميد و انگيزه بالايي كه داشتند در ليست كيروش نبودند را ناديده
گرفت. سپاهان به وضوح با اعلام اين ليست زمين خورد و خيلي ها آن را به حساب
سابقه رابطه كرانچار و كيروش نوشتند.
به خاطر همين پيچيدگيهاست كه خيلي ها سرنوشت تيم ها و بازيكنان را در گرو
رابطههاي مربياني ميبينند كه در دنياي خود با هم اختلافها يا
دوستيهايي دارند و همين موضوع هم در نهايت باعث ميشود كار به جاهاي باريك
تر بكشد و حتي اما جمعه انزلي هم به اين داستان ورود كند!