«در آموزشها دچار دوگانگی هستیم. این مشکل باید حل
شود و معاونت دانش و پژوهش سپاه تشکیل شده تا دانش ضمنی را به دانش صریح
تبدیل کند یعنی دانش تجربی سپاه را بگیرد و تبدیل به دانشی قابل انتقال به
نسلهای آینده و آموزش به دیگران کند.
در زمان جنگ نحمیلی نگاه علمی
غلطی نسبت به جنگ با صدام صورت گرفته بود که سپاه نگاهش را از آن جدا کرد و
یک نگاه بومی، انقلابی و اسلامی بر عملیاتها حاکم شد که شاهد بودیم چندی
بعد خرمشهر نیز آزاد شد.
حال که نسل قدیم سپاه در دوران آخر خدمت
خود هست و باید سپاه را تحویل نسل جدید بدهد باید بدانیم چگونه تجربه
گرانبهای این سی و چند سال سپاه به نسل جدید منتقل شود.استفاده از
آییننامههای سازمانهای دیگر در سپاه و عواقب آن از تجربیات تلخ سپاه
است.
در حوزه علوم انسانی حتما از تجربه دیگر دنیا هم باید استفاده
کنیم اما دقت کنیم در علوم انسانی مثل مدیریت، سیاست، اقتصاد، مسائل
اجتماعی، اداره سازمانها و موضوعات امنیتی حتما مبانی اسلام مورد توجه
قرار گیرد.
در آموزشهای تاکتیکی خطای بزرگی که بعد از جنگ تحمیلی
کردیم این بود که تجربیات جنگ را کنار گذاشتیم و به سراغ آموزشهای کلاسیک
رفتیم.
سپاه در همه حوزهها حضور دارد و در پاسداری از انقلاب فقط
وظیفه نظامی نداریم بلکه وظیفه فرهنگی و سیاسی نیز داریم. تجربهنگاری در
سپاه باید شروع شود.
متاسفانه سادهترین کاری که امروز محققین ما
میکند بلغور کردن حرفهای دیگران است و دانشگاههای ما هم همین چیزها را
میپذیرند و اگر اینها نباشد میگویند این موضوع علمی نیست که این خود یک
بدبختی است از طرفی هم وقتی این حرفها را میزنید به شما تهمت بیسوادی و
کمسوادی میزنند.
برخی فکر میکنند علم چیزی است که غربیها 200،
300 سال پیش گفتهاند در حالی که علم چیزی جز تجربه نیست.الان وقت آن است
که به عمق و کیفیت وظیفه سنگینی که بر دوشمان است بپردازیم.»
این
عبارات حاصل جدیدترین دیدگاه برادر محترم سردار محمد علی جعفری فرمانده کل
سپاه از یادگاران جنگ تحمیلی میباشد که طلیعه مبارکی برای بازخوانی ارزش
های فرهنگی انفلاب اسلامی در عرصه دفاع مقدس به شمار می رود .
این
نوشتاردر حقيقت به تعبیر شعرمعروف «زان یار دلنوازم شکری است با شکایت» هم
لبیکی به این موضوع اساسی وهم نقدی محبت گونه بر ایشان بدلیل فرایند امور
پژوهشي، آموزشی سپاه در مراکز علمی ان پس از پایان جنگ تحمیلی است.
بی
شک تدوین تجارب عالی فرماندهان و مدیران دفاع مقدس در سالیان حماسه و
شهادت درعرصه های رزمی،بهداری،مهندسی،دریایی،اطلاعاتی،عملیاتی و .....از
ضرورت های محوری بشمار می رفت که در نگاه خوش بینانه مورد غفلت مسئولین وقت
قرار گرفت و به طور جدي و نهادينه وارمورد استفاده علمي آموزشي واقع نشد.
بايد باور کرد که تجارب حاصل از ميدان نبردودرايت فرماندهان به مثابه ميراث
گران بهاي جوامع انساني و اسلامي است که بي توجهي به آن هدر دادن سرمايه
گران قدر يک نسل و يک ملت است. ضمن اينکه تدوين واموزش تجربيات و
دستاوردهاي جنگ ميتواند سوالات و ابهامات فراوان مخاطبان را درباره جنگ
پاسخ دهد و زمينه را براي تحقيقات متعدد پژوهشگران جنگ فراهم نمايد.
روی
آوردن به اموزه های كلاسیک وغربی در مراکز اموزش نظامی همه و همه بازگشت
به فراگيري اموزشهايي بود كه در سال دوم جنگ از انها اعراض و عبوركرديم و
عملياتهاي بزرگي را انجام داديم.
برادر جعفري!
بهتر ميدانيد
که پیش از بیان آمال و ایده آلها در عرصه های مختلف با قید اسلامی، ضرورت
ارائه الگوهای اسلامی جهت حفظ و توسعه انقلاب اسلامی امری غیر قابل انکار
به شمار می آید. البته اگر چه امام خمینی(ره)، ساماندهی اجتماعی را بر محور
پرستش هدف انقلاب اسلامی میدانست و توجه بسیاری به جامعه جهت رشد و توسعه
انسانها داشتند ولی باید توجه داشت که انقلاب اسلامی برای تحقق اهداف
خود، نیازمند طراحی و ارائه الگوهای مختلف برای اداره بخشها و امور مختلف
جامعه است. لذا در این مرحله بحث از اهداف کلی و تکیه بر آن کافی نخواهد
بود.
برای رفع این خلاء تئوریک باید نظامی که قدرت پاسخگویی به
نیازمندیهای جدید انقلاب اسلامی را داشته باشد، تأسیس نمود. در اینصورت
است که حکومت اسلامی در برخورد با حوادث خرد و کلان اجتماعی و بینالمللی
میتواند پاسخگو باشد. البته باید توجه داشت که نیازمندیها و خواستههای
فعال جامعه در هر نظام اجتماعی از یک نحوه نظام اولویت و یک نظام انگیزشی
خاصی برخوردار هستند که بر اساس یک محور معینی شکل گرفتهاند که در آن هر
یک از نیازهای انسان از جایگاه و اهمیت خاصی برخوردار است. چنانچه
جامعهای پرستش خدا را اصل قرار دهد، برای رفع نیازهای اجتماعی خود محتاج
محصولات، علوم و تکنولوژی متناسب با آن میباشد. چرا که علوم مجموعه تعاریف
کاربردی در جهت رفع نیازهایی هستند که در دو جامعه با دو گونه نظام فکری و
به دو گونه متفاوت ظهور پیدا میکنند و به میزانی که نظام ارزشی، بینشی و
دانشی جوامع با هم فاصله دارند، به تبع آن علوم، تکنولوژی و محصولات آنها
نیز با همدیگر فرق خواهد داشت. بر این مبنا بکارگیری مدلهای موجود و
متداول بدلیل تبعیت از نظام فکری مادی، تناسب اصولی با اهداف انقلاب اسلامی
نداشته و ندارد و برای دسترسی به الگوهای هماهنگ و همساز با اهداف مورد
نظر، نظام فکری جدیدی که تامین کننده رشد و شکوفایی انقلاب جهانی اسلام
باشد، ضروری است. بر این اساس امام خمینی(ره) همواره دو قشر متفکر و کارآمد
در این جهت، حوزه و دانشگاه را مورد خطاب خود قرار داده و از آنها درخواست
کار جدی در این زمینه داشتند.
«و یکی از مسائل بسیار مهمی که بر
عهده علما و فقها و روحانیت است، مقابله جدی با دو فرهنگ ظالمانه و منحط
اقتصادی شرق و غرب و مبارزه با سیاستهای اقتصاد سرمایهداری و اشتراکی در
جامعه است، هر چند که این بلیه دامنگیر همه ملتهای جهان گردیده است و
عملاً بردگی جدیدی بر همه ملتها تحمیل شده.... این بر عهده علمای اسلام و
محققین و کارشناسان اسلامی است که برای جایگزین کردن سیستم ناصحیح اقتصاد
حاکم بر جهان اسلام، طرحها و برنامههای سازنده و در برگیرنده منافع
محرومین و پابرهنهها را ارائه دهند و جهان مستضعفین و مسلمین را از تنگنا
و فقر معیشت به در آورند».
«معنی اسلامی شدن دانشگاه اینست که
استقلال پیدا کند و خودش را از غرب جدا کند و خودش را از وابستگی به شرق
جدا کند و یک مملکت مستقل، یک دانشگاه مستقل، یک فرهنگ مستقل داشته باشیم.
عزیزان من ! ما از حصر اقتصادی نمیترسیم، ما از دخالت نمیترسیم آن چیزی
که ما را میترساند، وابستگی فرهنگی است. ما از دانشگاه استعماری میترسیم،
ما از دانشگاهی میترسیم که جوانهای ما را آنطور تربیت کنند که خدمت غرب
بکنند، ما از دانشگاهی میترسیم که آنطور جوانهای ما را تربیت کنند که
خدمت به کمونیسم کنند».
آیا براستی ما در دوران بازسازی و توسعه
اقتصادی جه مقدار نسبت به این فرامین در عرصه اقتصاد و فرهنگ به برنامه
ریزی و طراحی مدل روی آوردیم؟ آیا وارد شدن امکانات سپاه از زمان ریاست
جمهوری حضرت آیة الله هاشمی تا به امروز چه قدر با اهداف مان همخوانی داشت؟
آيا روي آوردن به اين سياست اقتصادي چه مقدار اخلاق دنيا طلبي را در
نيروها تقويت نمود؟ اين ضرورت مشارکت برچه اساسي اتخاذ گرديد؟
آیا
در عرصه علم و آموزش در دروس دانشگاهی خصوصاً در مراکزی مانند دانشگاه امام
حسین علیه السلام و دافوس و دوره عالی جنگ و دانشکده های افسری چه مقدار
نسبت به تولید و طراحی فرهنگ مستقل توسط این مراکز حساسیت به خرج دادیم؟ چه
نوآوري در اين عرصه محقق گرديد و گام بلندي به جلو محسوب شد؟
آیا
تعلیم و تدریس دروس ارتش های کلاسیک به فرماندهان و نیروهای مدیریتی مان چه
مقدار متناسب با این فرمایش های حضرت عالی است؟ شما خود يکي از دانش
آموختگان دانشکده دافوس ميباشيد و اين مسائل را به خوبي درک مينماييد.
آیا
به نظر شما فرماندهان ما می توانند با همین آموزه های غربی باز اقدام به
انجام عملیات های فتح المبین و بیت المقدس نمایند؟ آيا با اين تعليم و
تربيت، ديگر امثال حسن باقري، مهدي زين الدين و باکريهاي جديدي در ميان
نسل امروز و فردا تکرار ميشوند؟
برادر جعفری!
اگر واقعاً
روي آوردن به آموزشهاي کلاسيک يک تجربه تلخ است چرا امروز پس از 25 سال از
پايان جنگ به ذهن شما رسيده است؟ نسبت به کارشناسی اداره جنگ در سالیان
67-59 چه مقدار از تجربیات آن زمان در دروس دانشکده های نظامی مان گنجانیده
شده است؟یکی از از ابعاد مهم در دفاع مقدس، نوع کارشناسی امام خمینی(ره)
در اداره جنگ تحمیلی بود. دنیای کنونی در این عصر حاضر جنگهای متفاوتی را
در گوشه و کنار تجربه کرده است که بزرگترین آنها جنگهای جهانی اول و دوم
میباشد. محصول تمامی این تجربهها، علوم جنگی حاضر میباشد که در ارتشها
متداول دنیا مورد بهرهبرداری و مبدأ کارشناسیهای موجود در نحوه اداره
جنگها قرار گرفته است.
اما با این همه یکی از نقاط درخشان هشت سال
دفاع مقدس، تفاوت بنیادین کارشناسی اداره آن با کارشناسیهای متداول بر
دنیای موجود میباشد همین امر از طرفی باعث تعجب تمامی دوستان و دشمنان در
دنیا گردید و از طرفی به دلیل غیر محاسبه بودن آن برای کارشناسان نظامی
مطرح در دنیای کنونی، نقطه قوتی برای پیشبرد عالی جنگ گردید.اگر چه بررسی
تمامی ابعاد این کارشناسی در این مختصر نمیگنجد ولی به محورهای اساسی آن
بصورت اجمال اشاره میگردد.
1. توسعه انگیزههای معنوی
یکی
از محوریترین اصول حاکم بر اداره جنگ، در دیدگاه امام خمینی(ره)، توجه
خاص به انگیزه معنوی رزمندگان اسلام بود. امام خمینی(ره) با الگوپذیری از
قرآن همواره بر این معنا داشتند که تنها در صورت دانستن ایمان و توسعه آن
میتوان بر دشمنان قسم خورده اسلام پیروز گردید. در قرآن به این معنا به
خوبی اشاره گردیده است.
«يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ
الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ
صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ
يَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا
يَفْقَهُونَ * الآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ
ضَعْفًا فَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ
وَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ
وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ؛
ای رسولمؤمنان را به جنگ ترغیب کن
اگر بیست نفر از شما صبور و پایدار باشید بر دویست نفر از دشمنان پیروز
خواهید شد و اگر صد نفر بودید با هزار نفر از کافران برابری توانید کرد و
پیروز بر دست خواهید آورد زیرا آنها گروهی بیدانشند (و شما با دین و
دانشید لذا توانا و غالب بر آنهائید( اکنون خدا بر شما تخفیف داد (دور حکم
جهاد آسان گرفت( و دانست که در شما ضعف ایمان راه یافته پس اگر صد نفر
باشید صبور و پایدار بر دویست نفر و اگر هزار بر دو هزار نفر به اذن خدا
غالب خواهید شد (یعنی با وجود ضعف ایمان باز یک نفر مؤمن بر دو نفر کافر
غلبه خواهد کرد» خدا با صابران و اهل ایمان است».
امام خمینی(ره) با
محور قرار دادن معنوی تا در پیروزیهای ملت شریف ایران، اهمیت این موضوع
را به خوبی برای توده مردم روشن میسازند: ایشان میفرمایند:
«ما
باید همه چیز خودمان را از او (خدا( بدانیم. شما نه افراد زیاد دارید و نه
سلاح و ساز و برگ جنگی زیاد، ولی طرف مقابل شما از همه دنیا به او کمک
میشود، وقتی اینطور شد، آن کسی که هیچ ندارد باید با جهات معنوی مقابله
کند، با جهات صوری که نمیشود».
آن رهبر بزرگ در جای دیگر با توصیف زیبایی از فضای معنوی جبهههای جنگ، خطاب به میهمانان خارجی میفرمایند:
«اگر
در جبههها رفتید و جبههها را هم لابد دیدید، دیدید که جبهههای ما با
مسجد است الان، جبهههای ما از مسجد بیشتر الان ذکر خدا گفته میشود. جنگ
با صدام یک عبادت الهی است. شما اوضاع ایران را به خارج بگوئید، دعوت کنید
مردم را به اینکه نظیر ایران قیام کنند، بگوئید ایران چه وضعی است».
امام
خمینی(ره) با وجود برخورداری از آن همه عظمت علمی و معنوی و علیرغم دارا
بودن آن مقام و موقعیت، همواره خود را در برابر معنویت و خلوص رزمندگان
اسلام، کوچک شمرده و بدین وسیله اهمیت این شاخصه تعیین کننده در پیروزیهای
رزمندگان اسلام در جنگ را، تبیین میکنند: ایشان میفرمایند:
«تاریخ
اسلام جز یک برهه از صدر اسلام، جوانانی مثل جوانههای ایران ما سراغ
ندارد و ملتی مثل ایران در تاریخ ثبت نشده است. شما در کجای تاریخ، جز یک
برهه در صدر اسلام آن هم نه به طور وسیع بلکه به طور محدود سراغ دارید که
جوانان یک کشور اینطور عاشق جنگ باشند؟ اینطور عاشق دفاع از کشور خودشان
باشند؟ و اینطور ملت همه با هم یکصدا دنبال پیروزی ارتش و سپاه پاسداران و
سایر قوای مسلحه باشند؟ کجا دیدید که عاشقانه دنبال شهادت باشند من از این
چهرههای نورانی و بشاش شماو از این گریههای شوق شما حسرت میبرم».
بنابراین
میبینیم آنچه برای امام خمینی(ره) در طول این دفاع مقدس اصل بود، توسعه
معنویت بود و دفاع درجه دوم مطرح بود. به عبارت دیگر امام همچون الگوهای
خود ائمه اطهار(ع)، همواره بدنبال هدایت بود و از هر موضوعی جهت تحقق این
مهم استفاده میکرد و چه موضوعی مهمتر از جهاد فیسبیل الله و اگر چه به
طبق روایت مشهور این مبارزهها جهاد اصغر است و جهاد اکبر، جهادی با نفس
اماره میباشد و لازم است مبارزین در جبههها پس از بازگشت به جهاد اکبر
بپردازند اما امام خمینی(ره) با درایتِ بالای خود، فضای جبهه را به گونهای
شکل داده بودند که در آن محیط هم جهاد و هم جهاد اکبر توأماً صورت بگیرد.
2. اصل بودن مقدورات انسانی از ابتدای نهضت تا جنگ
با
نگاهی گذرا به معادلات جنگی در منازعات جهانی به خوبی روشن میگردد که آن
چه بعنوان اصل عدولناپذیر در جهت پیروزی در همه این درگیریها مدنظر قرار
میگیرد، توجه به تواناییهای لجستیکی و نظامی و در حقیقت برتری
جنگافزارهای نظامی میباشد. و همواره قدرت هر ارتشی با تعداد هواپیما و
تانک و نفربر و اسلحه و این قبیل مسائل، مورد ارزیابی قرار میگیرد.
همچنانکه در دوران رویارویی ابرقدرت شرق (شوروی سابق( و غرب (آمریکا(،
همواره تعدد و کثرت کلاهکه ای اتمی و موشکه ای قاره پیما و تسلیحات دیگر،
از سوی یک ابرقدرت، بعنوان وجه برتری و قدرتمندی بر علیه ابرقدرت دیگر مورد
ارزیابی قرار میگرفت. اکنون نیز، بسیاری از دول جهان، همواره در جهت
ذخیرهسازی تسلیحات نظامی و بالابردن قدرت تسلیحاتی و یا حفظ برتری نظامی
خود هستند. امروزه چه مقداربه اندازه وقت گذاشتن براي طراحي و توليد
موشکهاي دور برد و سخت افزارهاي نظامي براي تربيت نيروي انساني وقت گذاشته
ميشود؟ نيروهاي فارغ التحصيل جديد دانشکدههاي افسري و عالي چه شباهتي با
شما فرماندهان دهة شصت دارند؟
نیم نگاهی به بیانات و مواضع رهبر
فقید انقلاب امام خمینی(ره)، در این خصوص، بیانگر، تفاوت دیدگاه ایشان در
این خصوص میباشد چراکه مرحوم امام، همواره نقش توده مردم را بعنوان اصل و
محور تعیینکننده در مسائل جنگ، میدانستند و ابزارآلات نظامی را بعنوان
فرعی بر این اصل مهم، معرفی مینمودند. ایشان همواره با نام بردن از
روحانیان، و دانشگاهیان، بازاریان، کشاورزان، معلمان، دانشآموزان و همه
اقشار دیگر، توده مردم را مورد خطاب قرار داده و حضور فیزیکی و یا حمایت
مالی آنان، بعنوان نقش آفرین محوری مسائل جنگ بیان میفرمودند، ایشان با
اشاره به همین موضوع و خطاب به مسؤولین دولتی میفرمایند:
«شما اگر
مردم نبودند نمیتوانستید این جنگ را اداره بکنید، این شک ندارد. مردم
اداره کردند، یعنی این سپاه مردمند، این بسیجیها مردمند، ارتش هم امروز
مردم است. اگر ارتش سابق بود همانطوری که خیال کرده بود صدام، خیالش به
واقعیت میپیوست، برای اینکه یک ارتشی بود که انگیزه اسلامی نداشت و انگیزه
منافع شخصی داشت و به مجرد اینکه وارد میشدند آنها هم دست بر میداشتند».
در
حقیقت به خاطر همین دیدگاه بود که ایشان فرمان تشکیل نهادهای انقلابی
مختلفی چون کمیتههای انقلاب اسلامی، کمیته امداد امام، سپاه پاسداران،
جهاد سازندگی و در رأس همه اینها ارگان مردمی «بسیج» را صادر فرمودند،
بیشک ایشان بیش از هر کسی به اهمیّت مقدورات انسانی و قدرت حاصل از خیزش
عظیم مردمی پی برده بودند و آن را بعنوان بود و نبود نظام تلقی میکردند.
همچنانکه مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنهای نیز همین موضوع را
بعنوان مردم سالاری دینی در خصوص اداره نظام تبیین فرمودند. امام خمینی(ره)
همواره بدنبال تشکیل بسیج بیست میلیونی بودند و آرزو میکنند که ای کاش یک
پاسدار بودند و همواره به صفای و خلوص بسیجیان غبطه میخوردند و در حقیقت،
بسیجیان را که توده مردم بودند بعنوان حقیقیترین ارتش و حافظ نظام
میدانستند.
«انقلاب ما عظیم است و متکی به هیچ قدرتی نیست، نه قدرت
شرق نه قدرت غرب. انقلابهایی که در دنیا میشود، به یکی از این دو
ابرقدرت متکی است ولی انقلاب مردم ما انقلابی است متکی به خود مردم، پس
مردم باید از پیامدهای انقلابشان گله نداشته باشند. امروز کشور ایران روی
پای خودش ایستاده است».
برادر جعفري!
اگر یادمان باشد در
اواخر جنگ نیز که قدرت نظامی و روحی جبهه خودی به شدت رو به ضعف گذاشته بود
و اوضاع به گونهای گردیده بود که صدام قصد تصرف دوباره خرمشهر را داشت.
امام خمینی(ره)، با ناامیدی از راهکارهای کلاسیک و مراکز نظامی تشکیلاتی،
به مردم و سپاه مردمی روی آوردند و آنان را برای دفاع از کیان و شرف کشور
اسلامیشان دعوت کردند و متعاقب این دعوت پیامبرگونه بود که سیل رزمندگان
مردمی به سوی جبهههای جنوب سرازیر شد و خرمشهر - شهر خون - از سقوط حتمی
نجات یافت.
حال بر مسؤولین اداره نظام لازم است که به این عنصر
اساسی در طراحی سیستمهای اداره نظام به خوبی توجه داشته باشند. قطعاً در
نظامات مادی آنچه حرف اول را میزند ابزارآلات و تکنولوژی میباشد انسان هم
تنها بعنوان خلأ موجود بر ابزار در خدمت گرفته میشود امّا در نظام الهی
این انسان دست که به عنوان اشرف مخلوقات محور خلقت آفرینش قرار میگیرد و
عینیت و تمامی ابزارآلات در خدمت او برای تقرب معنا پیدا میکنند.
3. عدم پیروی جنگ از معادلات کارشناسی جنگهای امروزی
بیتردید
در تمام جنگهای عالم، هدف نهایی طرفهای درگیر مبارزه، پیروزی در آن است و
رسیدن به نقطه مطلوب جنگ زمانی متصور است که در نهایت آن، برتری ظاهری و
نظامی از آنِ یک طرف، واقع بشود. ولی در آئین رحمت بخش اسلام، هدف از جنگ و
مبارزه و جهاد، صرفاً برتری ظاهری و نظامی نیست بلکه، مقصود والاتری متصور
است که همانا عمل به تکلیف و اطاعت امر پروردگار در خصوص دفاع از سرزمین
اسلامی است. چراکه خداوند متعال در قرآن کریم با خطابهای متعدد و
گوناگون، کشتگان در راهش را زنده معرفی مینماید و آنان را پیروز میدان
بیان میکند.
«فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ
وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ
أَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ؛
آنان به فضل و رحمتی
که از خدا نصیبشان گردید شادمانند و به آن مؤمنان که هنوز به آنها
نپیوستهاند و بعداً در پی آنها براه آخرت خواهند شتافت مژده دهند که از
مردن هیچ نترسند و از فوت متاع دنیا هیچ غم مخورند و آنها را به فضل و رحمت
خدا بشارت میدهند و اینکه خداوند اجر اهل ایمان را هرگز ضایع نگذارد».
«وَمَا
لَكُمْ لا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ
الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا
أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَنَا
مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَل لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا؛
چرا
در راه خدا جهاد نمیکنید در صورتی که جمعی ناتوان از مرد و زن و کودکان
شما در مکه اسیر ظلم کفارند آنها دایم میگویند بار خدایا ما را از این شهر
که مردمش ستمکارند بیرون آور و از جانب خود برای ما بیچارگان نگهدار و
یاوری فرست».
اگر تأملی در قیام بینظیر آقا ابا عبدالله(ع) نیز
بکنیم تفاوت دیدگاه اسلام با دیگران را در این خصوص خواهیم فهمید. امام
حسین(ع) نیز هدف از قیام خود را اصلاح جامعه اسلامی و زدودن غبارهای
گمراهی از آئین جدش معرفی نموده و شهادت در این راه را فوز عظیم میداند به
گونهای که در شب عاشورا به خاطر معرفتی که به اصحاب خود داده بود، آنان
به جای اندوه و غم، شادی و مزاح میکردند و در روز عاشورا برای شهادت و
کشته شدن از یکدیگر سبقت میگرفتند. اصولاً بر همین اساس بود که امام
خمینی(ره) با الهام از تعالیم متعالی اسلام و پیروی از سیره جدّ بزرگوارش
امام خمینی حسین(ع)، قدم در معرکه ای بزرگ نهاده بود و دورنگاه او، فقط و
فقط انجام تکالیف بود و نه پیروزی نظامی ظاهری و این معنا را بارها و
بارها با عبارات مختلف بیان مینمود و اساساً ایشان بسیاری از موقعیتهای
نظام و انقلاب را از جنگی میدانست که در آن خسارات زیادی بر اقتصاد و
اجتماع ما وارد شد و به این معنای در وصیت نامه الهی و سیاسی ایشان به طور
مشروح اشاره گردیده است. ایشان در جمع عدهای از داوطلبان جبههها با
اشاره به این موضوع فرمودند:
«لکن من به شما عزیزان، به شما
ارتشیان، به شما سپاه پاسداران به شما ژاندارمریها، به شما ملت، سرتاسر،
نوید میدهم که پیروزی با شماست، پیروزی با حقّ است. من کراراً این را
گفتهام که ما چه کشته بشویم و چه بکشیم پیروزیم. شما که در میدان جنگ
رفتید و معلول شدید و الان در منظره من هستید و من متأثرم برای شما، شما
پیروزید. شما در نظر اسلام پیروز هستید. شما در نظر خدای تبارک و تعالی
لشکرهای پیروزمندی هستید. خداوند إنشاءالله شماها را از لشکریان امام
زمان(عج( قرار دهد و اجر آن سپاهان در رکاب رسولالله(ص( را به شما عنایت
بفرماید، آنها هم هر کمالی داشتند، برای خدمت به اسلام و رسولخدا بود و
شما هم همین خدمت را دارید انجام میدهید».
علاوه بر اینکه هدف از
دفاع در معادلات امام خمینی(ره) انجام تکلیف بود و نه پیروزی، ماهیت جنگ هم
به تمامه با جنگهای مدرن در این دوران متفاوت بود. نوع سازماندهی سپاه،
نوع ارتباط فرماندهان بالا بر فرماندهان پائینتر و نوع برخورد فرماندهان
با نیروها تحت امر، شیوه آمادگی رزمی و بدنی، نوع حمله رزمندگان، نوع
برخورد با دشمن و اسراء نوع تقسیم امکانات در بین نیروها و... تمامی اینها
از تفاوت جوهری بین معادلات کارشناسی جنگ هشت ساله با جنگهای متداول خبر
میدهد.
حال بر مسؤولین نظامی کشور فرض است که با الهامگیری از نوع
و روش جنگ هشت ساله به تدوین شیوهای جدید از جنگ و دفاع بپردازند و
مستقلاً خود مبدع الگوئی در این امر باشند و با پرورش و پردازش آن الگو
زمینه شکلگیری ارتشی کلاسیک و با قدرت را در سطح منطقهای و جهانی فراهم
آورند.
برادر جعفری!
امروزه کشورهای حاشیه خلیج فارس که موج
بیداری اسلامی در آنها تمام بساط سیاسی فرهنگی ساختار مملکتشان را
نابسامان نموده تمام چشم امیدشان به تجربه های گران سنگ ما در مقابله با
دشمنان است. آیا می توان با همان آموزش های کلاسیک به آنها بشارت پیروزی را
داد؟ مطمئن هستيم آنچه امروز در حال بهره برداري و ارتزاق از ان ميباشيم
از کيسه تجارب فردي فرماندهان و مديران محترم است و نه از تجربيات مدون
شده!
شما بهتر می دانید که اندیشه ی دفاعی کلاسیک که بیش تر بر
آموزه های علمی و تجربی ارتش های غربی و شرقی در جنگ های قرن بیستم و
دانشمندان علوم دفاعی شکل گرفته بود به دو قالب آمریکایی و شوروی درآمده
بود. اگر چه نسخه های انگلیسی و فرانسوی، تفاوت هایی با آنها داشتند ولی در
اصول و مبانی به یکدیگر نزدیک بودند. این اندیشه که مبتنی بر فناوری،
انضباط و تکنیک بود از سوی ایران در خلال سال نخست جنگ مورد آزمون قرار
گرفت ولی با شکست مواجه شد.
«در شش ماه نخست جنگ، به کارگیری تفکر
کلاسیک با ناکامی روبه رو شد... (چرا که) جنگ کلاسیک بر ابزار متکی است. در
نتیجه، ابزار محور است. بنابراین زمانی که در صحنه جنگ دو تفکر کلاسیک
روبه روی هم قرار می گیرند، هر کس ابزار و سلاح برتری داشته باشد، پیروز
است»
اندیشه جنگ های چریکی نیز در پاسخ گویی به مسائل اصلی جنک
ناموفق بود. شالوده ی این اندیشه بر ترجیح برتری اندیشه بر فناوری، ابتناء
یافته بود.
بنابراین با توجه به شرایط آن روز کشور، بدیهی بود که
شیوه ی جنگ کلاسیک با موفقیت همراه نشود. در چنین بستری نیاز به اندیشه ای
متفاوت، نوین و کارآمد برای برون رفت از این بن بست، احساس شد. سرچشمة زایش
و تکوین این اندیشه، انقلاب اسلامی بود.به بیانی، با الگوگیری از انقلاب
اسلامی، «اندیشه و ایمان» به مثابه بن مایه ی این تفکر، تعیین کننده ی
نتیجه ی جنگ قرار گرفت.
«با توجه به تاثیر انقلاب اسلامی، تفکر
کلاسیک توانایی ادامه ی حیات را نداشت. از آغاز سال 1360 شکل گیری تفکر
جدید دفاعی به ظهور رسید و این عظیم ترین نقطه ی عطف تاریخ این جنگ بود...»
آقای
محسن رضایي به عنوان بنیان گذار این نوع تفکر بر این باورند که « خلاقیت و
نوآوری » و « از خود گذشتگی(مبتنی بر ایمان و باور( در راه هدف» ارکان این
نظام اندیشگی را تشکیل می داد. از دیگر ویژگی های بارز اندیشه ی دفاعی مهم
از انقلاب اسلامی، تکرار گریزی و در عین ساختارمند بودن، انعطاف پذیری
بود.
بدون اغراق، نبردهای شکل گرفته در جنگ تحمیلی، مجموعه ای بی
نظیر از روش های اعجاب انگیز بود. عمل کرد فرماندهان جنگ، به خوبی بیانگر
این مطلب است.
« باکری همواره خلاق و مبتکر بود... معمولاًدر هر
عملیات با توجه به تجربیات کسب شده از دشمن در نبردهای گذشته، فکر و دیدگاه
جدیدی را برای چه گونه جنگیدن با دشمن برای لشگر خود به ارمغان می آورد.»
اینک
که به همت والای شما قرار است کاری کارستان شود (اگر بشود) بایستی ابتدا
به چگونگی و فرآیند تدوین فرهنگ دفاع مقدس در عرصههاي گوناگون پرداخت.
زیرا این مهم امری است که سایر موضوعات را در خود جای خواهد داد.
بی
شک آن چه در این راه بیت الغزل حرکت محسوب می شود این است که ما ابتدا
فرهنگ دفاع را چگونه تعريف مى نمائيم. بطور مسلم هر دفاعى، فرهنگ خاص خودش
را دارد و راهكارهاى نهادينه نمودن آن هم متفاوت يا راهكارهاى نهادينه
نمودن دفاع ديگرى است. گاهى ممكن است عده اى در صدد برآيند كه در انسانها
انگيزه دفاع و انديشه دفاع از يك قوميت، نژاد - مرز - و يك تمدن مادى
ويا... را ايجاد نمايند. اين كار يك راهكارهاى خاص خودش را دارد ولى گاهى
در صدد ايجاد انگيزه دفاع از اسلام برمى آيند، تا اينكه انسانها، طورى سلوك
كنند كه در آنها فرهنگ دفاع از اسلام جاى بگيرد و روح دفاع از معنويت در
بين شان زنده شود. طبيعى است در اين صورت، ايجاد بينش جديد ضرورى است. بينش
جديدى كه بتواند به آنها تحليل صحيح از جامعه جهانى، درگيرى ضرورى و قطعى
بين تمدن مادى و الهى (ولايت مادى و الهى(، آفات حاكميت ولايت مادى بر
زندگى بشر، ارائه دهد. پس نتيجه مىگيريم كه اگر بتوان اين بينشها در يك
جامعه و حكومت ايجاد شودو به دنبال آن وقتى جامعه به اين حد از بصيرت
رسيد،مسلماً در آن انگيزه دفاع از ارزشها و درگيرى با ارزشهاى باطل را
ايجاد مىگردد و بسترى براى نهادينه نمودن فرهنگ دفاع خواهد گشت.
برادر جعفري!
بر
اين اساس ما بدون اين كه بصيرت هاى لازم را براى آرمانهاى خودمان ايجاد
كنيم و حساسيت را نسبت به صيانت از آن آرمانها بالا ببريم، محال است كه
قدرت داشته باشيم فرهنگ دفاع مقدس از اين آرمانها را در اين جامعه نهادينه
نمائيم. البته چنين كار مهم و اساسى در گرو اين است كه ما همه ساز و كارهاى
اجتماعىمان هم بافت و هماهنگ با اين ارزشها باشد. فقط از طريق تبليغ،
موعظه و امثال اينها نمى توان براحتى به اين اهداف نائل شد،بلكه بايد ساز و
كارهاى اجتماعى مخالف اين حركت نباشند والا بين تبليغ و آموزش فرهنگ دفاع
با روند برنامه ريزى اجتماعى اختلاف جدى پيدا خواهد شد. زيرا سازو كار
برنامه ريزى اجتماعى جامعه را به سمت ارزشها، حساسيتها و فرهنگ ديگرى هدايت
مى كند و فرهنگ دفاع مقدس، سمت و سوى ديگرى را اراده مىكند و اين جمع
ناشدنى هستند. به عنوان مثال اگر سازوكار اقتصادى ما بر محور نظام سرمايه
دارى غربى باشد، مسلماً در اينجا جامعه به سمت توسعه سرمايه دارى هدايت و
برده خواهد شد و نظام سرمايه دارى نوعى فرهنگ خاص ايجاد مىكند كه حاصل آن
حريص نمودن انسانها به دنيا و ابتهاجات مادى و لذايذ بيشتر است و حساسيت
منفى آنها را به نسبت به تمدن مادى از بين مى برد و از آن سو، حساسيت مثبت
آنها را به نسبت به دين مى برد.
پس معلوم مى شود كه اين سازوكار
نهادينه كردن فرهنگ دفاع از اسلام و انقلاب اسلامى نيست. چون انسانى كه
فريفته مظاهر غربى است، هرگز مدافع اسلام نيست و هيچگاه در درگيرى مدرنيته و
اسلام، سربازى نخواهد كرد و جان خود را فدا نمىكند، بلكه بر عكس پس از
مدتى به سرباز بدون اونيفورم دشمن تبديل مى شود. بنابر اين نهادينه كردن
فرهنگ و ادبيات دفاع مقدس با ادبيات توسعه سرمايه دارى چه در شكل اقتصادى و
تكيه بر تجمع ثروت و بازار آزاد و چه در شكل سياسى يا فرهنگى، هرگز قابل
جمع نيست. آيا به راستى نهادينه كردن فرهنگ دفاع مقدس با سازوكارهاى نظام
توسعه سرمايه در قالب سياسى (سازوكارهاى مدنيت غربى) ميسور است؟ اگر تصور
كنيم كه مى شود اين دو با هم كنار بيايند، تصورى غلط و باطل است. زيرا اين
سازوكارها، انسان خاصى را پرورش مىدهند كه قبل از هر چيز تأثير جدى خود را
بر توسعه انسانى قرار مىدهند تا انسان متناسب با سرمايه پرورش دهند. اين
انسان هيچ گاه نخواهد توانست مدافع اسلام و نظام ارزشى دينى باشد. فرهنگ
توسعه انسانى متناسب با توسعه سرمايه و قوانين توسعه سرمايه دارى، فرهنگ
دفاع از اسلام نيست و نخواهد بود، بلكه برعكس توهم غلط عده اى روشنفكر
بيمار و وابسته، فرهنگ درگيرى و ستيز با اسلام است.
پس دو نكته را در نهادينهگى فرهنگ دفاع مقدس بايد مراعات نمود :
1-
چيستى دفاع را بشناسيم كه ما در صدد دفاع از چه چيزهايى هستيم؟بر اين اساس
ما چاره اى نداريم جز شناخت فرهنگ متناسب با آن دفاع. فرهنگ دفاع از يك
خاك، از يك قوميت، نژاد، طبقه غير از فرهنگ دفاع از حقايق عالم و ارزشهاى
ملكوتى هستى و اسلام است. هركدام از اين دو فرهنگ (مادى - الهى) مبتنى بر
يك سرى بينشها - گرايشهاى متفاوت هم هستند. به عنوان مثال دفاع
ناسيوناليستى غير از دفاع ارزشى است.
2- سازوكارهاى نهادينگى يك
فرهنگ،در گرو اين است كه تمام سازوكارهاى فرهنگى - سياسى و اقتصادى يك نظام
سياسى، همبافت و برمحور آن ايده صورت گيرند و در غير اينصورت اگر
سازوكارهاى جامعه بر محور ديگرى باشد، در چنين جامعه امكان نهادينه نمودن
فرهنگ دفاع از ارزشهاى اسلامى وجود ندارد و جامعه دچار را مبتلا به تعارضات
تشتت هاى درونى خواهد كرد. زيرا وقتى سازوكارهاى جامعه، مردم را به سمت
انگيزه و گرايشهاى ديگرى سوق مىدهد و در مقابل آن سازكارهاى محدودى، مردم
را به سمت ارزشها معنوى و دينى دعوت كند چاره اى جز درگير شدن آنها نخواهد
بود.
بنابراين، اگر ما فرهنگ دفاع را به معناى فرهنگ دفاع از اسلام
بدانيم و راهكارهاى عينى آن را ارائه تحليلهاى صحيح و منطقى و بصيرت كافى
براى شناخت اسلام و جبهه مقابل آن كه تمدن مدرنيته مادى است، ما بدانيم،
مسلماً قدرت موفقيت ما بالا خواهد بود ولى در غير اين صورت، يعنى اگر
انقلاب اسلامى نتواند توسعه انسانى متناسب با خودش و اهدافش را ايجاد نمايد
آن هم انقلابى كه ايده جهانى و صدور به ملل عالم را دارد تا موازنه جهانى
را بنفع مذهب تغيير دهد و هويت تمدن دينى را در عالم زنده كند و سنگرهاى
خود را با مدرنيته معين و قدم به قدم سنگرهاى خود را تا درون و دل دشمن جلو
ببرد، طبيعى است در مدت كوتاهى به صورت آرام و تدريجى، بوسيله سازوكاهاى
دشمن در دام خود دشمن قرار خواهد گرفت. اين پديدهاى است كه در جامعه
انقلابى ما پس از قبول قطنامه تحميلى 598 در دوران بازسازى اقتصادى صورت
گرفت و متأسفانه چه در دوران 8 ساله آقاى هاشمى رفسنجانى كه سازو كارها به
سمت توسعه اقتصاد و سرمايه دارى بود و چه در دوره آقاى خاتمى كه سازوكارها
به سمت توسعه سياسى سرمايه دارى است، ما بدست خودمان در دام دشمن
افتادهايم و يك انقلاب جهانى در تاس رقيب خودش انداختيم .
برادرجعفري!
بنابراين
اگر ما نتوانيم تمامى سازوكارهاى اجتماعى مان را در جهت نهادينه كردن آن
اهداف بكار بگيريم، ديرى نخواهد كشيد كه در سازوكار اجتماعى بدام حريف
خواهيم افتاد وفرهنگ دفاع به فرهنگ انحلال و فريفتگى تبديل خواهد شد. به
عنوان مثال جامعه به جاى اينكه مدافع هويت دينى خود باشد، فريفته بت مدرن و
مدرنيته و مظاهر آن خواهد شد و سپس منحل در او خواهد شد. در يك كلام
نهادينه كردن فرهنگ دفاع مقدس، به معناى بازشناسى آرمانهاى جهانى اسلام و
ايجاد بصيرت نسبت به آنها و درگيرى كفر و اسلام در سطح جهانى و تعارض اين
دو در تمامى حوزه هاى زندگى بشر و ايجاد حساسيت در بافت انسانى جامعه نسبت
به تغيير موازنه قدرت و برترى پرچم اسلام است كه بايد اين خصوصيات در همه
سازوكارهاى اجتماعى سارى و جارى شود.
حال اگر پس از اهداء دويست
هزار شهيد و تحمل خسارات و صدمات غير قابل جبران، آهنگى كه بر ساماندهى
اجتماعى مى شود، آهنگ گرايش به دنيا و مظاهر آن باشد، اين آهنگ تفكر و
بصيرت صحيح نسبت به خاكريزهاى كفر و اسلام در عالم از بين خواهد برد وانسان
احساس مى كند »توهم توطئه« است. بازتاب منفى اين آهنگ و انديشه در جامعه
اين مى شود كه انسان احساس كند همه دنيا خوب هستند(انديشه هاى پلورالسستيك)
و به طور قهرى، تكثر در حق و حق ديدن دشمن خود و جبهه مقابل اسلام در عالم
مطرح مى شود و ديگر اين خاكريزهاى خودى و غير خودى بى معنا و غير ضرورى
خواهد بود. حاصل اين تفكر و انديشه اين است كه يك جامعه ولو جامعه اى جهانى
باشد منحل در جامعه مقابل خود خواهد شد. به عبارتى ديگر در جنگ تمدنها،
اگر ما بر حفظ هويت تمدنى اسلام تكيه نكنيم و نقاط چالش و گسست بين اين
تمدن و تمدن لائيك و سكولار مدرن را مشخص نكنيم و حساسيت دريافت انسانى
وابسته به اين تمدن نسبت به حريف مقابل خودش و نسبت به صيانت از هويت تمدنى
خودش ايجاد نكنيم،عامل شكست يك تمدن در مقابل تمدن ديگر و انحلال در آن
خواهد شد. البته اين معضل به يك معنا شدنى نيست، زيرا هويت تمدن اسلامى
تنها به توده هاى مردم بر نمىگردد، بلكه به اولياى الهى برمى گردد كه در
روند فلسفه تاريخ، هر مقدار كه مادر دفاع از اسلام كوتاهى نمائيم، اسلام به
پيروزى نهايى خواهد رسيد ولى در وهله اول، اين خطر به شدت ما را تهديد
مىكند. بنابراين اگر ما بافت بازسازى جامعه را به سمتى ببريم كه فرهنگ
مادى در آن توسعه پيدا نمايد و ارزشهاى الهى در آن كم رنگ شوند و دفاع از
اسلام بعنوان يك دفاع اساسى مطرح نباشد، قطعاً در چنين جامعه اى پرچمداران
دفاع به خودى خود هويت خود را از دست خواهند داد.
برادر جعفري!
حتماً
به ياد داريد اين جمله حضرت امام خميني (ره) را که در همان شروع جنگ
تحميلي خطاب به رزمندگان فرمود: شرح حماسههاي شما در تاريخ ثبت خواهد شد و
در سخنان ديگر بيان داشتند انشاء الله تاريخ اين جنگ را خودتان بنويسيد و
نگذاريد كسروي ها براي شما تاريخ بنويسند.
قبول کنيد امروزه عدهاي
قصد دارند با حذف حماسهها و فداکاريهاي رزمندگان دفاع مقدس و انديشههاي
عاشورايي آنها موضوع را کم رنگ و در دراز مدت اقدام به حذف آن در تاريخ
دفاع مقدس نمايند.
البته ميدانم که مسئولين سپاه پاسداران، ضرورت
تدوين اين حرکت را بيش و پيش از ديگران حس کردندو بر اين اساس به جمع آوري
اين حماسه همت گذاشتند ولي اين تمام کار نيست.
يکي از انگيزههاي
مهم سپاه در انجام کار بايستي تبيين حقايق و تدوين تاريخ جنگ و تجارب حاصل
از آن و حفظ آن از تحريف باشد. چنين دغدغه اي همواره وجود داشته و دارد که
حوادث و وقايع جنگ و چگونگي مقاومت مردم و حماسههاي سلحشوران اين مرز و
بوم به درستي و با امانت داري بازتاب يابد و حاصل خونهاي پاک آنها پاس
داشته شود.
بزرگداشت واقعى فرزندان دفاع مقدس به اين است كه براى آن
چه آنان بخاطر آن در صحنه دفاع ايستادگى نمودند ارزش واقعى در جامعه ايجاد
نمائيم. همين كار سبب خواهد شد كه رزمندگان هويت واقعى خويش را دريابند.
در جامعه اى كه به اسلام فكر مىكند و جنگ بين اسلام و كفر را جدى ميگيرد و
نسبت به پيروزى اسلام حساس است، قهراً مدافعين از اسلام جايگاهى رفيع و
مخصوص خود را دارا هستند و جامعه نسبت به آنها ايثار و فداكارى مىنمايد.
اما اگر جامعه اى آرمانهاى او به طرف تمدن مادى گرايش پيدا نمايد و به
دنبال آسايش و رفاه و تعطيلى درگيرى كفر و اسلام است و در صدد خوشى نمودن
برآمده از تمدن مادى مى باشد، دفاع از اسلام هرگز چيز محترمى نخواهد بود،
بلكه عامل بحران و مانع ارضاء اجتماعى و غير محترم است و لذا مدافعان اين
دفاع هم از جايگاه خوبى برخوردار نخواهند بود. در كنار تمام تكريمهايى كه
بايد از قشر رزمندگان اسلام بايستى صورت گيرد، مهمترين كار اين است كه هويت
ارزشى آنها در جامعه احياء شود. در اينجا مراد از احياء اين است كه در متن
ارزش اجتماعى جايگاه پيدا كنند و در غير اينصورت، همه تلاشها به ثمر
نخواهد نشست و حتى اگر كمترين مقدورات اقتصادى را در قبال جانفشانيهاى آنها
به آنها عطا كنيد، جامعه احساس تبعيض مى كند. زيرا در جامعه ارزشهاى ديگرى
احيا شده است و كارى را كه رزمندگان اسلام انجام داده اند، داراى ارزش
نسيت. در اين جامعه كه تمدن مادى در آن ظهور و بروز مى نمايد، به كسى با
توپ، در مسابقات فوتبال به فتوحات به پيروزيهايى رسيده، بالاترين خدمات را
كه مىدهند و دادهاند تمام جامعه راضى هستند و دفاع هم از آنها مى كنند،
ولى به سردارانى كه جان خودشان را در طبق اخلاص نهادند، كمترين خدمتى به
آنها بشود كه كمترين حق آنان است، جامعه احساس نارضايى و تبعيض مىكند.
بنابراين بايد تمام تلاشى كه صورت مىگيرد تا يك رديف مخصوص براى بهره منرى
رزمندگان كه حق طبيعى آنهاست معين گردد، در كنار احياء فرهنگى در جامعه
باشد كه اين بهره دهى به مدافعين و رزمندگان عزيز، امرى مقبول براى جامعه
باشد والا اگر سمت و سوى فرهنگ اجتماعى به سويى باشد كه ارزشهاى دفاع مقدس
در آن كمرنگ بشود، طبيعى است كه تمام اولويتهاى رزمندگان در امورات اجتماعى
را تبعيض به حساب آورده و در متن جامعه مقبوليتى نخواهد. به عبارت صريح
تر، فطرت فرهنگى جامعه به اين خدمات ارائه شده به رزمندگان نگاه مثبتى
نخواهد داشت. تمام اين نمونهها و ريشه يابى تنها شامل حوادث پس از خاتمه
جنگ تحميلى است. اما با نگاهى گذرا اگر بخواهيم حوادث هشت ساله را ارزيابى
كنيم به نكات بديع و تعجب آورى برخورد خواهيم كرد.
برادر جعفری!
وقت
بسیار تنگ و فرصت اندک است. مطمئن باشید کوتاهی در این امر بار دیگر موضوع
قطع نامه 598 را تکرار خواهد کرد و آن زمان دیگر جای هیچ گونه عذر و بهانه
ای نخواهد ماند. ميخواهم قدري شما را به زمانهاي دور دست در سالهاي
1366 و 1367 ببرم. زمان زمينهها و عوامل سياسي نظامي پذيرش قطعنامه 598
توسط امام خميني که حکايتي خواندني عبرت گيرانه است ..
جناب عالی خوب به
یاد دارید که حضرت امام (ره) جنگ را به عنوان يك ضرورت مورد تأكيد قرار
داده و از آن استقبال مى كردند. تحليل ايشان از جنگ يك تحليل مثبت بود و
آنرا بستر توسعه خلافت الهى مى دانستند. چون اصولاً از غير طريق جنگ و
درگيرى نمى توان كلمه توحيد را در عالم توسعه داد. به تعبير بهتر سخن از دو
نظام اقامه توسعه ياب است كه چاره اى جز درگيرى با يكديگر در عرصه بين
الملل ندارند. فعلاً سخن از دو نظام عمل نيست چه اينكه حتى اگر يك نظام
اقامه و يك نظام عمل نيز مطرح بود باز نظام اقامه اول، حضور نظام عمل طرف
مقابل را بر نمى تافت. از اين منظر حضرت امام (ره) به پديده جنگ مى نگريست و
آنرا عامل تكامل جامعه اسلامى تعريف مى كردند بر اين مبنا يا بايست جنگ با
پيروزى ما تمام مى شد يا اينكه كماكان ادامه مى يافت. از همينجا بود كه
طبق نظر ايشان پذيرش قطعنامه چيزى جز پذيرش حكميت بين الملل نبود چه اينكه
بر اساس نظريات و آمار موجود در سطح جهانى و اعتراف صريح يا تلويحى بسيارى
از سياستمداران، اين جنگ صرفاً نبرد دو نظام سياسى نبود بلكه به عرصه اى
براى ظهور تنازع تاريخى اسلام و كفر تبديل شده بود. اين همان انديشه حضرت
امام (ره) مى باشد كه سالها پيش و در جريان دفاع مقدس به كرات بيان شده بود
.
پذيرش قطعنامه، پذيرش حكميت سازمان ملل
باور کنيد بر اساس
همين استراتژى بود كه حضرت امام ادامه جنگ تا پيروزى كامل بر دشمن را
خواستار بودند و هيچگاه بدنبال صلح نبودند. چون ايشان اين جنگ را به صحنه
درگيرى با نظام استكبار و منويات شوم سازمان ملل تبديل كرده بودند لذا
پذيرش قطعنامه را پذيرش خواسته هاى سازمانى مىدانستند كه در جهت اهداف
استكبارى حركت مى كنند. شكى نيست كه مقاومت هشت ساله نظام اسلامى در شيوه
تنظيم قطعنامه 598 مؤثر بود و توانست برخى از خواسته هاى ما را در طول جنگ و
در قالب بندهاى قطعنامه بر دشمن تحميل كنند.