ماموران پلیس آخرین روز آبان حین گشترنی در جاده چالوس
خودرویی را مشاهده کردند که کنار جاده متوقف شده بود. آنها بعد از
نزدیکشدن به خودرو مردی را دیدند که به قتل رسیده و به حالت نشسته روی
صندلی گذاشته شده بود. جراحت روی شقیقه مقتول حکایت از آن داشت که وی هدف
گلوله قرار گرفته است. ماموران در بازرسی از خودرو پوکه فشنگ را پیدا کردند
و سپس موضوع را به بازپرس جنایی اطلاع دادند.
کارآگاهان ویژه مبارزه با
قتل پلیس آگاهی استان البرز بعد از انتقال جنازه به پزشکیقانونی تحقیقات
خود را برای افشای راز این جنایت آغاز کردند. آنها فهمیدند مقتول مردی به
نام نیماست که جسدش را در خودرو خودش گذاشتهاند. همچنین فاش شد نیما در
شهری دیگر زندگی میکند اما دوستانی در تهران و کرج دارد و به همین دلیل
مرتب به این دو شهر رفتوآمد دارد. همسر مقتول وقتی تحت بازجویی قرار گرفت
از ماجرای قتل شوهرش ابراز بیاطلاعی کرد.
در همین حال تحقیقات پلیسی فاش کرد این زن از حدود سهماه قبل با نیما
دچار اختلافات شدید شده بود ضمن اینکه مقتول از مدتها پیش با خانواده
همسرش نیز اختلافاتی داشت و از حدود چهارسال قبل روابطش را با آنها کاهش
داده بود. متخصصان پزشکیقانونی در همان روزها که تلاش برای یافتن سرنخی
از قاتل یا قاتلان ادامه داشت اعلام کردند در خون مقتول مواد مخدر و داروی
بیهوشی وجود دارد ضمن اینکه علت مرگ او شلیک به سرش است. اعلام این نظریه
فرضیهای را پیشروی پلیس قرار داد و این احتمال مطرح شد که قاتل یا قاتلان
بهواسطه آشنایی قبلی با مقتول او را به خانهاش کشانده، بیهوش کرده و سپس
کشتهاند.
در این میان وقتی فاش شد برادرزن نیما که مردی متاهل است خانهای مجردی
دارد، ظن پلیس نسبت به وی قوت گرفت و ماموران این مرد را بازداشت و از خانه
او داروی بیهوشی کشف کردند.
متهم به نام اکبر در حالیکه ابتدا اتهام قتل را انکار میکرد سرانجام لب
به اعتراف گشود و گفت: «نیما رفتارهای غیراخلاقی داشت. چندینبار به او
تذکر داده بودم اما بیفایده بود تا اینکه تصمیم گرفتم او را بکشم به همین
دلیل نیما را به خانهام کشاندم و با همکاری همسرم به او داروی بیهوشی
دادم.
بعد از اینکه نیما از حال رفت به او مواد مخدر تزریق کردم و سپس او را در
ماشینش گذاشتم و به جاده چالوس بردم در آنجا میخواستم وی را به دره پرت
کنم اما ناگهان دیدم نیما سلاح دارد با همان کلت او را به قتل رساندم و
فرار کردم.» ماموران در ادامه همسر اکبر را بازداشت کردند و او نیز به
همدستی با شوهرش اعتراف کرد.