از آن روزهایی که با چهره نحیف،ریش و سبیل کم پشت با یک موتور گازی «رکس»
آبی کوچه پس کوچههای نازیآباد را تا زمین تمرین شاهین طی میکرد تا آن
روزی که نام اردشیر با پیراهن شماره 8 روی پیراهن استقلال ثبت شد تا همین
امروز که در تلخترین روزهای اسفند پایان سال به تراژیکترین شکست خانگی تن
داد، هواداران همیشه نامش را با احترام میآوردند، او سالهاست محبوب
سکوها است، همان سالهایی که با آن پیراهن که گوشه سمت چپاش کبوتری
بالهایش را باز کرده بود و توپی درون آن جا گرفته بود و حالا این پیراهنی
که میخواهد سومین ستاره را نیز روی پیراهن استقلال گلدوزی کند، برایش هیچ
چیز تغییر نکرده، فقط چیزی که نمایان شده در یک جمله خلاصه میشود: «ژنرال
تنها است»، لشکر نصفه و نیمه او نای دویدن ندارند و خیلیها که استقلال
نیاز مبرمی به حضورشان داشت با بیمهری این تیم را ترک کردند تا هنوز جای
زخمها روی پیکر استقلال نمایان باشد. امیر از سوی سکوها تشویق میشود،
همان صداهایی که بازیکنان را بیغیرت خطاب میکند، هواداران اعتقاد دارند
بازیکنان مایه نمیگذارند، آنها یادشان نیست که اینها سنشان
بالارفته،این تیم به نیروهای جوان احتیاج دارد و شاید اگر مدیریت استقلال
کمی دست از بازیگوشی برمیداشت حالا دست قلعهنویی تا این اندازه در لیگ
قهرمانان آسیا خالی نبود. اولین شکست، در اولین قدم آن هم در ورزشگاه
خانگی صدای ناقوس بحران در آسیا را به صدا درآورده است حالا هرچه قدر هم
بگویند هنوز در ابتدای راه هستیم ولی کیست که نداند شکست در یک بازی خانگی
یعنی از دست دادن امتیازی که به سختی جبران میشود. از روی سکوها بازیکنان
را بیغیرت خطاب میکنند و باز هم امیر پشت بازیکنان در میآید و میگوید
مقصر اصلی داور بود، شاگردان من بیغیرت نیستند، باید فیلم بازی را برای
مدیران داوری فوتبال آسیا فرستاد و از داور چینی شکایت کرد. بیشترین هجمه
سمت اکبرپور است، خسرو حیدری به آنها اعتراض میکند، جو ورزشگاه اصلا
مساعد نیست و هواداران هنوز از آن شکست سنگین مقابل ملوان حسابی شاکی هستند
و بعد یک باخت تلخ مقابل حریف عربستانی. بازیکنان در سکوتی ژرف ورزشگاه را
ترک میکنند و نورهای ورزشگاه آرام آرام خاموش میشود و صدای هواداران
معترض در دالونهای استادیوم آزادی هنوز ادامه دارد. این استقلال با این
شرایط روحی بعید است بتواند لیگ را نیز به سلامت به پایان ببرد و شاید برای
همین مساله است که امیر ترجیح میدهد تمرین را به روز شنبه موکول کند.
داستان استقلال داستان بازیکنانی است که از لحاض قوای جسمانی نای دویدن
ندارند،نه اینکه آنها بیغیرت باشند و بخواهند شکست را به راحتی پذیرا
باشند،نه موضوع این است که پتانسیل این تیم تا همین اندازه است چون روزی
که امیر با 13 نفر تیم را از ردههای سوم و چهارم به صدر رساند توقع
هواداران بالا رفت ولی آن روز کسی نبود که بگوید چرا این تیم مقابل حریفان
متوسط یا ضعیف پیروزیهایش را تنها با یک گل جشن میگیرد،آن هم گلی که
توسط یک مدافع جلو کشیده به تور دروازه مینشیند، آن روز کسی نبود که
بگوید وقتی برهانی از ناراحتی به تعویضشدنش به ساک و بطری لگدپرانی میکند
دلیلش افت تکنیکی این مهاجم است، آن زمان آرش فکر میکرد یک مهاجم
تمامعیار است که مربیان به او فرصت بازی نمیدهند ولی داستان چیز دیگری
بود که خروجی ماجرا در یک بازی آسیایی اینگونه مثل یک دمل چرکین سر باز
میکند، این همان استقلالی است که زیرنظر پورحیدری در آسیا به
پرافتخارترین تیم ایران تبدیل شد، آن روزها جوانهایی مثل سرخاب، مرفاوی،
عابدزاده، زرینچه، نامجومطلق و قلعهنویی در کنار باتجربههایی چون
برادران بیانی و نعلچهگر و چنگیز برای پیروزشدن میجنگیدند، آن روزها
استقلال پورحیدری، لیائولینگ چین را شکست داد و کلکسونی از بازیکنان ایرانی
در روزهایی پرمخاطره فوتبال به عنوان ستارههای تورنمنت انتخاب شدند، صمد
آقای گل شد، مجید نامجو تکنیکیترین و عابدزاده بهترین گلر مسابقات؛ حتی
اگر به سال 49 و ورزشگاه امجدیه نیز نقب بزنیم باز هم همین داستان در ورژن
اول خود به وقوع پیوسته بود، در آن روزها غلام وفاخواه مرد جام شد و باشگاه
تاج سابق قهرمان. حالا فکر میکنید از آن روزها تا امروز چه چیزی تغییر
کرده که تا این اندازه هواداران را روی سکو نقرهداغ میکند؟ هوادارانی که
مدتها است با استقلال قهر کردهاند، تنها تفاوتش این است که پول درشت 100
تومانی یا 500 تومانی بود ولی حالا پول خرد تراول 50 هزار تومانی شده و
قراردادهای چندهزارتومانی جایشان را به قراردادهای میلیاردی داده، اینکه
بعضی از آقایان در باشگاه استقلال اعتقاد دارند بازیکنانشان بیغیرت نیستند
درست است ولی آیا این موضوع را هم میتوانند ثابت کنند که آنها به اندازه
پولی که میگیرند برای تیمی مانند استقلال تلاش میکنند یا خیر؟ این درست
است که میگویند بازیکنان استقلال بعضیهایشان حتی یک ریال هم در این فصل
نگرفتهاند اما آیا این توجیه قابلقبولی است؟ چرا مدیریت باشگاه به وزارت
ورزش فشار نمیآورد؟ فتحاللهزاده چه خیری از این صندلی مدیریتی دیده که
دلش نمیآید به وزارت ورزش برای مشکلات مالی شکایت کند؟ چرا همیشه ادبیات
بازیکنان نسبت به هواداران یک ادبیات طلبکارانه است، تیموریان، حیدری،
رحمتی، اکبرپور و... . مگر همین آقای رحمتی نبود که در انزلی با یک حرکت
چندشآور منشوری آبروی فرهنگی باشگاه را برد؟ آیا واقعا این بازیکنان ارزش
دفاعکردن را دارند یا اینکه بهتر است دربارهشان دادگاه هواداران
تصمیمگیری کند؟!