به گزارش پایگاه 598 به نقل از روزنامه جوان، باور كردني نيست، اما بايد پذيرفت كه رفرميسم داخلي
با طراحي ها و برنامههاي مدون و پيچيده در حال بازگشت دوباره به لايههاي
پنهاني حاكميت است و تلاش دارد تا به صورت خزنده خود را به عاليترين مراكز
تصميمسازي و تصميمگيري نظام نزديك كرده و پس ازآن واژه «براندازي» را
عينيتي بهتر و دقيقتر از گذشته ببخشد.
حال اگر اين حركت لاك پشت گونه - كه هماكنون در
مرحله هشدار است- جدي گرفته نشود، ميتوانيم عواقبي بسيار بدتراز آشوبهاي
خياباني، اردوكشيهاي ميداني و درگيريهاي غيرانساني در شهرها را شاهد
باشيم و چه بسا اين بار نتايج بهت آوري را براي نظام و مردم به همراه
بياورد.
بر همين اساس با بررسي مجمل تحركات رسانهاي- رواني
امروز طيف تجديدنظرطلب ميتوان گفت كه بسياري از اهداف كوتاه و ميانمدت
اين جريان هماني است كه در زمان حاكميت 8سالهشان دنبال ميشد، اهدافي كه
ذيل راهبرد اصلي «استحاله نظام» تعريف شده و در مفاهيمي مانند« حمله به
نهادهاي منتسب به حاكميت»، «تخريب مباني اعتقادي و ارزشي جامعه»، «بزك
كردن چهره كارگزاران نظام سلطه»، «بدبين كردن مردم نسبت به آينده انقلاب
ونظام»، «تغيير نگرش مردم نسبت به دنياي غرب»، «ايجاد و القاي چنددستگي
در جريان رقيب براي بهره برداري سياسي»، «تخطئه چهرههاي مذهبي و متدين
جامعه»، «ترويج وگسترش اباحهگري و هرج و مرج فرهنگي» معنا پيدا كرده است.
به عبارت بهتر دو مولفه اصلي جريان رسانهاي هواخواهان ليبراليسم در داخل در دوران حاكميت 8ساله آنها را ميتوان در دو محور؛
1- «حمله به مباني اعتقادي و ارزشي جامعه»
2- «تخريب نهادهاي منسوب به رهبري»
خلاصه كرد كه اين رويكرد دقيقاً - و تنها با ظاهري متفاوت - در حال تكرار شدن است.
رويكرد رسانهاي 76تا84 در حال تكرار است
شخصيتهاي
نشانهداري كه در دوران سازندگي و توسعه اقتصادي، به صورت تدريجي، اصول
ليبراليسم را با هدف سكولاريزه كردن جامعه و پس از آن براندازي نظام ترويج
ميكردند، منبع اصلي كار مطبوعات اصلاحطلبان شدند.
نشريات وابسته به تجديدنظرطلبان درآن مقطع زماني
نقشهايي نظير «شبههافكني عليه حاكميت وكارگزاران نظام »، «بحرانسازي»،
«حمله و تضعيف به مباني و اصول انقلاب اسلامي»، «ترويج تساهل و اباحهگري
در حوزههاي فرهنگ و اجتماع» و. . . كه در دو مولفه كاركردي ياد شده يعني
«تغيير باورهاي مذهبي وارزشي جامعه به وسيله حمله به مباني اعتقادي» و
«تهاجم سياسي - مطبوعاتي به نهادهاي رسمي منسوب به رهبري و همچنين
دستگاههاي امنيتي و اطلاعاتي كشور» قابل تصور بود را به كار گرفتند.
حمله به نهادهاي حاكميتي
در ايام هشت ساله حاكميتي شان، بدبين كردن مردم نسبت
به رأس و بدنه نظام اسلامي در قالب«مشروعيتزدايي از شوراي نگهبان»،
«تخريب سپاه و بسيج»، «حمله به صداوسيما» و «هجمه به عملكرد قوه قضائيه»
عملياتي ميشد كه با آغاز به كار دولت يازدهم تمام اهداف ياد شده در دستور
كار مطبوعات اين طيف قرار گرفته است. اما هدف از تخريب نهادهاي منتسب به
رهبري را سعيد حجاريان، مشاور عالي سياسي رئيسجمهور اصلاحات، چنين بيان
ميكند:
«در كشور ما نمايشنامهاي در حال اجرا است كه سه پرده دارد و
الان دو پرده از آن اجرا شده است. پرده اول، قضيه قتلهاي محفلي بود، پرده
دوم آن، حادثه كوي دانشگاه بود و پرده سوم در راه است. پرده سوم چيزي شبيه
كودتاست، در قضيه اول بستر و ميزبان وزارت اطلاعات بود. در دومي تحت پوشش
نيروي انتظامي يك محفل شكل گرفت. پرده سوم در سپاه انجام ميشود. . . در
پرده اول تمام دگرانديشان، روشنفكران با نظام پدركشتگي پيدا كردند و
مشروعيت نظام در پيش آنها به صفر رسيد. در پرده دوم [كوي دانشگاه 18 تير]
تمام دانشجويان يا حداقل قسمت اعظم آنها از نظام جدا شدند. در پرده سوم
تمام مردم از نظام جدا خواهند شد و مردم اعتمادشان از بين خواهد رفت. . .
در پرده سوم هدف اسقاط و براندازي كل نظام است.» (روزنامه صبح امروز، 17
فروردين ماه 1387 ص11)
حجاريان بعد از غائله قتلهاي زنجيرهاي نهادهاي مورد
توجه براي تخريب اينگونه را اعلام ميكند: «بعد از وزارت اطلاعات سراغ
سپاه و نيروي انتظامي و صداوسيما برويم. ساختار فعلي اين دو نيرو، آنها را
مانعي بر سر راه توسعه سياسي تبديل كرده است. »( روزنامه صبح امروز، 20
بهمن 1377)
هر چند كه براي فعاليتهاي مدعيان اصلاحطلبي جهت «مشروعيت
زدايي» از نهادهاي منتسب به رهبري و «اعتمادسوزي» جامعه نسبت به اين
مجموعهها ميتوان مصاديق بسياري را ذكر كرد اما به عنوان نمونه ميتوان
اشاره كرد كه در همان مقطع تاريخي وابستگان به اين گفتمان، پس از تحريف يكي
از سخنرانيهاي سردار رحيم صفوي، در حملاتي بيسابقه او را با پل پوت (خون
آشام كامبوج) و صدام مقايسه كرد! و زماني كه خبر قتلهاي زنجيرهاي
رسانهاي شد، غوغاسالاران اين جريان با بهرهگيري از توطئه ذكر شده تلاش
داشتند آن سخنان را به اين قتلها پيوند زنند.
آنها همچنين با به كارگيري واژههايي نظير «لباس
شخصيهاي تندرو» در غائله 18 تير سال78 بسيج مردمي را تخريب كرده و با
زيرسؤال بردن حكم الهي قصاص در فواصل زماني مشخص مشروعيت تصميمات قوه
قضائيه را مورد چالش قرار دادند.
حمله به صدا و سيما قطعهاي از پازل
روزنامههاي زنجيرهاي شرق، اعتماد، آرمان، قانون،
ابتكار و آفتاب يزد روزگذشته به همان سبك و سياق دوران هشت ساله حاكميت
تجديدنظرطلبان بر قوه مجريه در اقدامي كه تداعيگر دوران ياد شده 76تا84
است، رسانه ملي را سيبل تهاجمات خود قرار دادند.
اين رسانهها در اقدامي هماهنگ تيتر يك وعكس صفحه
نخست خود را به تخريب وجهه صداوسيما در نزد افكارعمومي اختصاص داده كه خطر
شارلاتانيسم مطبوعاتي و فعاليت دوباره عناصر تبليغاتچي مواجب بگير را در
اذهان عمومي جامعه پايهدار ميكند.
1- حمله به رسانه ملي را روزنامه آسمان پنج شنبه
24 بهمن در گزارشي تحت عنوان«حاشيههاي پررنگتر از متن در قاب تلويزيون»
شروع كرد. اين روزنامه ضمن بررسي جهتدار كارنامه شرايط صدا و سيما عزت
الله ضرغامي رئيس اين سازمان را مورد هجمه سياسي قرار داد و نوشت: آخرين
ماههاي حضور عزتالله ضرغامي در جامجم گويا بيش از تمامي سالهاي حضور وي
در صدا و سيما حرف و حديث به همراه دارد. مردي كه جايگزين علي لاريجاني شد
و نه تنها سبك و سياق مدير پيشين را پي گرفت بلكه بر وجوه سياسي خاص و
حمايت از طيف و جناحي كه خاستگاه سياسي مشتركي با آنان داشت، شيب
فزايندهتري داد. . . اين سازمان نيازي به حسابرسي ندارد را نميپذيريم.
حال بايد ديد در دور تازه انتقادات چقدر براي شفافسازي عملكردهاي اين
سازمان اقدام خواهد شد .
2- روزنامههاي زنجيرهاي روزگذشته حملات تند
حسام الدين آشنا مشاور حسن روحاني را تيتر زدند و از قول وي نوشته اند: اين
سازمان به جز بودجه رسمي خود، مبلغ سنگيني معادل همان بودجه را از دولت
درخواست كرده است.
وي پيكان حملات را به سمت شخص ضرغامي گرفته و گفته
است كه «از نگاه رئيس سازمان صدا و سيما شوراي نظارت براين سازمان جلسهاي
تشريفاتي است كه هر دو هفته يك بار براي گپ زدن و گعده كردن تشكيل ميشود.
انگار اين شوراي نظارت بر سازمان صدا و سيما نيست، شوراي نظارت صدا و سيما
بر رئيسجمهور است.»
3- محمد هاشمي، برادر هاشمي و رئيس سابق اين
سازمان هم از قافله جا نمانده و اظهار ميكند: «در شرايط فعلي صدا و سيما
از چارچوبهاي محوري كه امام تعريف كردند در بخشي از برنامهها خارج شده
است.»
4- محمدجواد ظريف نيز هفته گذشته مطلب سايت
باشگاه خبرنگاران وابسته به سازمان صداوسيما را بهانه اي براي حمله به اين
سازمان در صفحه فيس بوك خود باادبيات خاصي قرار داده است.
2- حمله به مباني اعتقادي
ايجاد تغيير نگرش در مردم نسبت به دين و حوزه كاركردي آن توسط رسانههاي زنجيرهاي –ازسال76تا84- به شدت با موضوعاتي تحت عنوان:
- «مظاهر ديني چون حجاب و حياي زنان، نماد عقب افتادگي است» (نوشين احمدي، تير ۷۷، ماهنامه جامعه سالم)
- «نظريه غيرت ديني، ويرانكننده انديشه و فرهنگ و تمدن است» (عطا مهاجراني. آريا، ۷۹/۱/۱۶)
- «قوانين شرعي در مورد زنان ظالمانه است» (مهرانگيز كار، ۷ بهمن ۷۸، عصر آزادگان)
- «تفكر شيعهگري موجب انحطاط مملكت ما و مانعي براي دموكراسي است» (سالار بهزادي، ۲۳ آبان ۷۸ صبح امروز)
مورد توجه قرار گرفت و امروز در سايه دولت اعتدالمحور، بازهم رسانههاي منسوب به طيف اصلاحطلب فرصت پيدا كردهاند تا
1- در روزنامه بهار مقاله اهانتآميز و ضد شيعي با عنوان «امام؛ پيشواي سياسي يا الگوي ايماني؟» را چاپ كرده.
2-
يا در روزنامه قانون با انتشار مطلبي مغلطهآميز به مقايسهاي معالفارق
بين تفاوت شهادت مرد و زن پرداخت و بدون توجه به لوازم و شرايط فقهي وديني
آن، اين اصل قرآني را زير سؤال برند.
3- و در ادامه با درج مطلبي ضدديني در روزنامه تازه تأسيس آسمان به مانند ملي- مذهبيها حكم قصاص را زير سؤال ببرند.
اهداف تجديدنظرطلبان
هر چند كه در طول ماههاي آينده بايد منتظر باشيم تا
رسانههاي زنجيرهاي عمليات پرحجمتري را عليه نهادهاي رسمي و قانوني نظام
پياده كنند و با انتشار مطالب موهن و ضدديني به صورت نرم با اعتقادات مردم
ساز جدايي كوك كنند اما ذكر دو نكته جهت رونمايي از اهداف خاص اين جرگه
ضروري است.
1- به باور نظريهپردازان اين جبهه، استحاله و
فروپاشي حاكميت ديني، مستلزم ايجاد انفعال و سلب اعتماد ملي از نهادهاي
منسوب به رهبري نظيرصداوسيما، شوراي نگهبان يا سپاه پاسداران است. به همين
دليل برخي مطبوعات هواخواه ليبراليسم و تجديدنظرطلب درصدد برآمدند تا با
متهم كردن سپاه به خشونت، كودتا و ترور، آن را به عنوان يك نيروي سركوبگر
به افكار عمومي معرفي كرده يا شوراي نگهبان را متهم به سليقهگري و
تبعيضمحوري در مورد نامزدهاي انتخاباتي نموده و صداوسيما را آلوده به
نگاههاي حزبي و جناحي كنند.
2- در شرايط كنوني حاشيهسازي براي نهادهاي
حاكميتي نظير صداوسيما يا شوراي نگهبان ميتواند منجربه سلب اعتماد افكار
عمومي از آنها شده و زمينه رويگرداني مردم از كليت و رأس نظام را فراهم
كنند.