در كتاب كافى به نقل از امام صادق ـ عليه السّلام ـ آمده است: «ثَلاثٌَ لاتُطِيقُها هذِهِ الاْءُمَّةُ... وَ ذِكْرُ اللّه عَلى كُلِّ حالٍ.»سه چيز است كه اين امت توان آن را ندارند.... تا اين كه مى فرمايد: و ياد خدا در هر حال.
و در روايت ديگر مى فرمايد:
«لا أَقُولُ سُبْحانَ اللّه وَ الْحَمْدُلِلّهِ، وَ إِنْ كانَ ذِكْرا وَ لكِنْ ذِكْرُهُ عِنْدَ حَلالِهِ وَ حَرامِهِ.»
مقصود من گفتن سبحان اللّه و الحمدللّه نيست، هر چند اين هم ذكر است، بلكه منظور من ياد خدا به هنگام [پيش آمدن] حلال و حرام است.
پرده ى ستاريّت حضرت حقّ و گناه بندگان
اگر هنگامى كه بلا مى رسيد، لكّه ى سياهى در پيشانى افراد گناه كار به وجود مى آمد كه به واسطه ى آن معصيت تشخيص داده مى شد و درجه ى معصيت بدان كشف مى شد، آن وقت همه زاهد و مسلمان مى شديم، البته به شرط اين كه همه با هم عهد و پيمان نبسته باشيم كه در معصيت و گناه و نافرمانى مثل هم باشيم. نظير آن آقايى كه در مريضخانه كار مى كرد، مى گفت: شنيدم همكارانم با هم مى گويند كه بياييد با هم قسم بخوريم كه اسرار يكديگر را در بدكارى و بيكارى فاش نكنيم!
اگر در اثر بلا، گناهان ما نمايان و آشكار مى شد، مانند اين آقايان ما هم گرد هم مى نشستيم و با هم درباره ى علاج رسوايى حاصل از ناحيه ى معاصى و گناهان خود، با هم فكر مى كرديم،خصوصا اگر از پيشانى هر شخص مشخص مى شد كه چه كارهايى در زمان نزديك يا دور انجام داده است.
آن وقت نامه ى عمل هر كدام از ما معلوم مى شد. شخصى مى گفت: در پشت بام خانه، نگاهم به زن ها افتاد، بعد نزد آقايى رفتم، تا مرا ديد فرمود: چه جواب مى دهند كسانى كه به پشت بام مى روند و به زن هاى مردم نگاه مى كنند؟ در روايت است كه: «لَوْ تَكاشَفْتُمْ، ما تَدافَنْتُمْ.»اگر باطن همديگر را به عيان مى ديديد، يكديگر را دفن نمى كرديد. چرا معاصى را كوچك مى شماريم؟ لابد به دليل اين كه طالب كمالات هستيم و از معاصى فارغ گشته ايم! كار به جايى رسيده كه حتى گناهان كبيره و حتى سَبْعِ موبقات. آيا اگر انسان واسطه در قتل نفس شود، قتل نفس نيست؟! از گناهان كبيره نيست؟!
عنايات امام رضا ( عليه السّلام ) به زايران خود
ديده و شنيده شده است كه اشخاصى در مشاهد مشرّفه به امامى كه صاحب ضريح است سلام كرده و جواب سلام را شنيده اند.
شخصى گفته است: هر وقت براى زيارت حضرت امام رضا ( عليه السّلام ) به مشهد مشرّف مى شوم (شايد در هر سال يك زيارت بيشتر نمی كرده است ) در هر بار در زيارت اول، با وجود ازدحام جمعيّت، تا ضريح راه برايم باز مى شود ...
به ضريح نزديك مى شوم و زيارت مى كنم، و حضرت رضا ( عليه السّلام )خرجى راه و حتّى مقدارى پول براى خريد سوغات را نيز به من مى دهند.
در خانه اى كه ما در مشهد بوديم نيز علويّه اى بود كه مى گفت: هر وقت كه براى زيارت به حرم مى روم، براى من هم راه به سوى بوسيدن ضريح و دست كشيدن بر آن باز مى شود.
آيا حضرت حجّت ـ عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف ـ از دوستانش غافل است؟!
آيا حضرت صاحب ـ عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف ـ كه از دست دشمن ها در پشت پرده ى غيبت است ، از دوستانش هم غافل است كه هر چه بر سرشان آمد، آمد؟
اين خيال ها از ضعف ايمان است.
آيا مي شود كه حضرت جهت حقّانيّت مذهب را تقويت و تأييد نكند؟!
خدا ميداند آن حضرت تا به حال چه كرده و چه مي كند!
چه قدر فرق است بين كسى كه او را «عَيْنُ اللّه النّاظِرَة» ؛ (چشم بيناى خدا)، و اين مجلس ما را در محضر او ميداند، و يقين دارد كه حدود و اندازه ى همه ى كلمات و... نزد آن حضرت از واضحات است، و كسى كه چنين فكر نمي كند!
آيا پاره ى تن رسول خدا ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ اولى به مراعات نبود؟!
گويا خليفه ى اول در حكم به حقّ و مُرّ، خيلى جدى بود كه فدك را از حضرت فاطمه ى زهرا ـ عليهاالسّلام ـ پس گرفت و او را ايذا نمود، با اين كه فاطمه ـ عليهاالسّلام ـ از اهل بيت بود و در شأن او و بقيّه خمسه ى طيّبه ـ عليهم السّلام ـ آيه ى تطهير نازل شده است، و پيغمبر اكرم ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ درباره ى ايشان فرموده است:
«سَيِّدَةُ نِساءِ الْعالَمِينَ.» سرور زنان عالَم.
و نيز فرموده است:
«مَنْ آذاها، فَقَدْ آذانِى.» يا هر كس او را بيازارد، مرا آزرده است.
پس چه طور شد حدّ و حكم خدا را درباره ى خالد بن وليد جارى ننمود، با آن همه مخالفت و اصرار عمر به او در لزوم جريان حدّ، و گفت:
«خالِدٌ سَيْفُ رَسُولِ اللّه ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ .»
خالد شمشير رسول خدا ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ است.
آيا سيف رسول اللّه بالاتر و اولى به مراعات بود، يا «بَضْعَة مِنْهُ؟!»؛ (پاره ى تن او)؟!
تهیه و فرآوری: گروه حوزه علمیه
منبع: سایت آیت الله بهجت(ره)