به گزارش پایگاه 598 ، حال یکی از دولتمردان سابق ایالات متحده فاش میکند بعضی نامزدهای انتخابات
ریاست جمهوری 2009 ایران مورد حمایت واشنگتن و سیا بودند. آمریکا میخواست
ایران را به آشوب بکشد و درگیر خودش سازد چون در کنار روسیه و چین، نظام
ایران را یکی از 3 مانع جهانی زیادهخواهیهایش میدید. پس آن نامزدها در
نقش ستون پنجم غرب برنامه داشتند ایران را به نام جنبش سبز به وضعیتی درست
مثل امروز اوکراین بکشانند. دولت قانونی اوکراین سرانجام پس از ماهها
بحران و آشوب سقوط کرد و تاوان مقاومت برای پیوستن به بلوک غرب متشکل از
آمریکا و اتحادیه اروپایی را اینگونه پرداخت. آمریکا با متحدان اروپاییاش
توانستند بار دیگر انقلابی دروغین در کییف و شهرهای اصلی غرب اوکراین به
راه اندازند هر چند این بار نه در قالب انقلاب مخملین بلکه به شکل کودتایی
شبهنظامی صحنه را برای بازگشت الیگارشهای نارنجی سرسپرده خود چون یولیا
تیموشنکو که با رأی مردم کنار گذاشته شده و به جرم فساد زندانی بود و
همچنین ویکتور پینچوک مهیا کنند. ایندو به ترتیب ثروتمندترین افراد
اوکراین با فاصلهای زیاد نسبت به نفر سوم هستند و هر دو از کارمندان
مستقیم یا غیرمستقیم کاخ سفید پس از استقلال اوکراین بودهاند. ردپای
آمریکا در تحولات اوکراین اینبار به حدی آشکار است که حتی مقامات سابق
ایالات متحده نیز بر دخالت مستقیم واشنگتن در پروژه «سقوط کییف» صحه
میگذارند.
دکتر «پل کریگ رابرتز» معاون وزارت خزانهداری آمریکا در دوران رونالد
ریگان یکی از همین منتقدان داخلی سیاست آخرالزمانی بحران آفرینی در
چهارگوشه جهان است.
وی که به عنوان یک حلقهنشین داخلی سابق جمهوریخواه به خوبی از افکار سیاه
اهالی کاخ سفید آگاه است، معتقد است شورش و کودتا در اوکراین و بیخ گوش
مسکو میتواند به اعلان جنگ رسمی دو قدرت هستهای اول جهان، روسیه و آمریکا
علیه یکدیگر در آیندهای نزدیک منجر شود.
این ویراستار و خبرنگار سابق والاستریت ژورنال و بیزینس ویک، به دنبال
کودتای غربگرایان در کییف در مقالهای مهم تحت عنوان« آیا بحران اوکراین
به سمت جنگ و برخورد قدرتها سوق پیدا میکند؟» نوشت: «تلاش واشنگتن برای
براندازی حکومت اوکراین باعث جدایی استانهای شرق و جنوب شرقی این کشور
خواهد شد و اگر این تجزیه به جای طلاقی صلحآمیز تبدیل به جنگی داخلی شود،
روسیه نمیتواند بیطرف بماند.» چرا که بهزعم تحلیلگر آمریکایی مسکو نه
میتواند نسبت به اکثریت روس مناطق فوقالذکر بیتفاوت باشد نه به وجود
آمدن تهدید استراتژیک ناتو توسط دولت غربگرای کییف در یک قدمی مسکو را
تحمل میکند.
دکتر رابرتز از مخالفان سرسخت جنگسالاران آمریکاست و بارها طی مقالات
مفصلی در مجله مشهور «کانتر پانچ» سیاستهای جنگ با تروریسم بوش و بعدها
اوباما را مورد انتقاد قرار داده است. وی در جریان جنگ عراق با نوشتن
مقالهای خواستار استیضاح بوش به دلیل دروغ گفتن به کنگره درباره دلیل جنگ
عراق شده بود. رابرتز همچنین مخالفت خود با سیاستهای اسرائیل و اقدامات
این رژیم علیه فلسطینیان را نیز بیان کرده است. وی درباره تهدیدهای بوش
مبنی بر حمله به ایران هم نوشته بود: «بوش... همه واقعیتها و مدارک را
نادیده میگیرد و حاضر است بر اساس هیچ چیز جز توهمات اسرائیل به ایران
حمله کند».
حال او در گفتوگویی درباره نقش واشنگتن در «آشوبهای اوکراین» به مشرق
نیوز میگوید: «تظاهرات در غرب اوکراین را سیا، وزارت خارجه آمریکا و
سازمانهای غیردولتی تحت حمایت مالی واشنگتن و اتحادیه اروپایی مدیریت
میکنند. هدف این تظاهرات نیز تغییر تصمیمی است که دولت مستقل اوکراین برای
عدم پیوستن به اتحادیه اروپایی گرفته است. آمریکا و اتحادیه اروپایی از
همان ابتدا با همکاری هم تلاش داشتند استقلال اوکراین را از بین ببرند و
این کشور را به دستنشانده رهبران این اتحادیه در بروکسل تبدیل کنند.
رهبران اتحادیه اروپایی به دنبال گسترش این اتحادیه هستند. واشنگتن نیز قصد
دارد اوکراین را آماده غارت توسط بانکها و کمپانیهای آمریکایی کند و آن
را به عضویت ناتو دربیاورد تا بتواند پایگاههای نظامی بیشتری در مرزهای
روسیه به دست آورد».
البته پل کریگ رابرتز معتقد است: «سادهلوحی است اگر مردم اوکراین فکر
میکنند در آغوش آمریکا به استقلال میرسند چراکه روسیه میتواند جریان
انرژی به اروپا را که درآمد اصلی دولت کییف را تامین میکند، قطع کند. «من
قبلا تصور میکردم هیچ مردمی به اندازه مردم آمریکا سادهلوح نیستند اما
اشتباه میکردم. مردم غرب اوکراین از آمریکاییها هم سادهلوحترند».
به گفته این اقتصاددان سرشناس کماکان 3 کشور سد راه تسلط آمریکا بر دنیا
هستند: «روسیه، چین و ایران. هر یک از این کشورها هدف تلاشهای واشنگتن
برای براندازی دولتهایشان یا در هم شکستن استقلالشان به وسیله تبلیغات
یا پایگاههای نظامی هستند. پایگاههایی که تهدید حمله نظامی را به کشورها
تحمیل و آنها را به اطاعت از خواستههای واشنگتن وادار میکنند».
وی گاف اخیر معاون اروپای وزارت خارجه آمریکا را چنین تحلیل میکند:
«مشکلی که درباره اوکراین بین آمریکا و اتحادیه اروپایی به وجود آمده، این
است که کشورهای اروپایی میدانند تسلط بر اوکراین به معنای تهدید مستقیم
روسیه است. این تهدید میتواند جریان نفت و گاز طبیعی به درون اروپا را قطع
و در صورت بروز جنگ هم این قاره را نابود کند. به همین علت اروپا تصمیم
گرفت از شوراندن مردم در اوکراین دست بردارد. پاسخ «ویکتوریا نولاند» معاون
نومحافظهکار و نازی وزیر خارجه دولت دو روی اوباما این بود که «گور پدر
اروپا». نولاند اعضای دولت اوکراین را همانگونهای توصیف کرد که واشنگتن
میخواهد به مردم این کشور القا کند، مردمی که آنقدر سادهلوحند که تصور
میکنند با پریدن در آغوش واشنگتن به استقلال میرسند».
و بالاخره رابرتز همانگونه که در مقالهاش اشاره کرده بود به افشای حمایت
مالی آمریکا از شورشیان فاشیست و نازی اوکراین میپردازد: «مدیریت بحران در
اوکراین کار سادهای است. نولاند در تاریخ 13 دسامبر به باشگاه مطبوعات
ملی در واشنگتن گفت آمریکا 5 میلیارد دلار در اغتشاشات اوکراین
«سرمایهگذاری» کرده است. توجه دارید که این بحران عمدتاً در غرب اوکراین
در جریان است، جایی که جمعیت روسها کمتر و تصورات درباره ظلم روسیه بیشتر
است».
معاون سابق وزارت خزانهداری آمریکا جایگاه تاریخی و جغرافیایی اوکراین را
نامتناسب با وضع فعلی میبیند: «همان زمان که آمریکا به وجود آمد هم،
اوکراین به روسیه تعلق داشت. تنفر مردم غرب اوکراین از روسیه باعث شده تا
اتحادیه اروپایی و آمریکا به راحتی بتوانند در این منطقه مشکل ایجاد کنند.
آن دسته از افراد در واشنگتن و اروپا که میخواهند استقلال اوکراین را از
بین ببرند، استقلال این کشور را اسیر در دستان روسیه توصیف میکنند، در
حالی که ظاهرا اوکراین با پیوستن به اتحادیه اروپایی تحت حمایت آمریکا و
اروپا قرار خواهد گرفت. با مبالغ هنگفتی که واشنگتن به سازمانهای غیردولتی
اوکراین سرازیر میکند، این طرز تفکر را تبلیغ میکند و میکوشد جمعیت این
کشور را دچار جنون کند و عقلشان را از کار بیندازد. در همه عمرم افرادی به
بیفکری تظاهرکنندگان اوکراینی ندیدهام. نفرت از روسیه در غرب اوکراین
آنقدر بیاساس است که مردم فریبخورده این منطقه، نمیدانند پیوستن به
اتحادیه اروپایی به معنای حاکم شدن بروکراتهای اتحادیه اروپایی در بروکسل،
بانک مرکزی اروپا و کمپانیهای آمریکایی بر این کشور و پایان استقلال
اوکراین است، استقلالی که روسیه به این کشور داده است. شاید اوکراین را
بتوان دو کشور توصیف کرد. نیمه غربی را میتوان به اتحادیه اروپایی و
کمپانیهای آمریکایی داد. نیمه شرقی هم میتواند دوباره به روسیه بپیوندد».
سرانجام او به مشابهت برنامه آمریکا درباره اوکراین با خوابی که در جریان
فتنه 88 برای ایران دیده بود، میپردازد: «سازمانهای غیردولتی تحت حمایت
آمریکا و اتحادیه اروپایی ستون پنجمی هستند که برای از بین بردن استقلال
کشورهایی طراحی شدهاند که در آنها فعالیت میکنند. برخی از این سازمانها
وانمود میکنند «سازمانهای حقوقبشر» هستند. برخی در قالب برنامههای
آموزشی دکترین خود را به خورد مردم میدهند. بعضی دیگر نیز از جمله آنهایی
که تحت اداره سیا هستند در اغتشاشاتی مثل شورشهای خیابانی تخصص دارند.
هیچکدام از این گروهها قانونی نیستند اما بسیار مغرورند. یکی از این
سازمانهای غیردولتی پیش از انتخابات ریاستجمهوری در ایران ـ دورهای که
افرادی نامزد مورد حمایت واشنگتن و سیا بودند ـ اعلام کرده بود انتخابات به
پیروزی انقلاب سبز منجر خواهد شد. این را از آن جایی میدانست که با
مالیاتهای مردم آمریکا به یکی از نامزدها کمک کرده بود. من در آن زمان هم
مطلبی با همین مضمون نوشتم».