به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس، روز گذشته گزارشی از فاطمه دانشور عضو اصلاح طلب شورای شهر تهران در یکی از روزنامهها منتشر شد و در طول گزارش به موضوع ثروت وی پرداخته شده این در حالی است که ساده زیستی همواره باید سرلوحه مسئولان کشور به عنوان الگوی جامعه باشند اما متاسفانه این سنت که بر گرفته از آموزههای دینی و سیره مولای متقیان علی (ع) است در میان برخی از کسانی که بر مسند قدرت قرار میگیرند در حال رنگ باختن است از این رو مناسب است به نصایح مقام معظم رهبری در این زمینه توجه کرد و یا حداقل با عدم به رخ کشیدن ثروت و زندگی تجملی اولا الگویی نامناسب از سبک زندگی ایرانی و اسلامی را به جامعه القاء نکنیم و از سوی دیگر سبب افزایش آلام قشرهای ستمدیده و آسیب پذیر در جامعه نباشیم. زندگی بزرگان نظام اسلامی که ساده زیستی را سر لوحه داشتهاند؛ بسیار پسندیده است که الگوی مسئولان نظام اسلامی قرار گیرد.
رواج تجمل گرایی و کاخ نشینی برخی از مسئولان آسیبی است که بزرگان نظام باید به آن توجه داشته باشند و رسانه ای شدن این تفکر توسط بانوی اصلاح طلب شورای شهر تهران میتواند زنگ خطری برای دور شدن از آرمانها و رسالت انقلاب اسلامی باشد که در دهه چهارم انقلاب باید به آن توجه بیشتری کرد.
اینکه در جامعه تجمل گرایی، فخرفروشی و پز دادن جایگزین ارزشهایی چون ساده زیستی و درک طبقات زیرین جامعه شود آن هم از سوی منتخب مردمی که در میان شان کمتر از 5 درصد دارای چنین امکانات و زندگی هستند جای تامل است.
اما تاسف بارتر از اینکه خبرنگار با تشویق این بانوی اصلاح طلب شورای شهر به بیان مکنت مالی؛ ساده زیستی اسلاف وی را نوعی ریاکاری توصیف میکند.
متن بخشی از این گفتوگو در ادامه آمده است:
صندلی خواهر احمدینژاد در شورای شهر تهران به کسی رسید که به دلیل پوشیدن مانتو و روسریهایی با رنگهای شاد، فضای مردانه حاکم بر شورا را کمی تعدیل میکند، فاطمه دانشور.
او با کسوتی متفاوت از زنان دوره اول تا چهارم، در صندلی ردیف اول، گوشه سمت چپ شورا، هیچ نشانهای از پروین احمدینژاد که همانجا می نشست ندارد. دانشور در تمامی روزهای ثبتنام، رقابت، تبلیغات و معارفه، فرزند چهارمش را باردار بود و به همین دلیلی پس از انجام وظیفه تشکیلاتی در رای به «محسن هاشمی» برای شهرداری تهران و انتقادهای شدید علیه راستگو، پنج جلسه غیبت داشت، ولی اکنون به صحن علنی برگشته است.
گروه چهار + 2
«ولی اسماش روژبن است. هفت سال دارد. بازیگوشی میکند. پسرهای دو سالهام شبیه هم نیستند. نوزادم هم که چهار ماه دارد و شیرخشک میخورد. مادر بودن برای این چهار تا بچه در کنار کارهای اتاق بازرگانی تهران و شورای شهر خیلی سخت است اما چون از اول برنامهریزی کرده بودم که فقط در شرایط تمکن مالی فرزندآوری کنم، با یک مقدار برنامهریزی و گرفتن دو پرستار شبانهروزی، الان حس میکنم زیاد هم سختی ندارد»
این جملهای است به نقل از بیشتر اعضای شورا از همه مردتر است. او در آستانه چهل سالگی علاوه بر داشتن فرزندان قد و نیم قد و همسر، در خانهاش با چهار زن سیساله زندگی میکند، آشپز، کارگر و دو پرستار که محل زندگیشان در باغ خانه دانشور است. پرستار دوقلوها مهماندار هواپیماست. پرستار روژبن لیسانس حقوق دارد، کارگر خانه تا مقطع کارشناسی در رشته امور تربیتی درس خوانده و کسی که برای اهالی این منزل پر سروصدا، خورد و خوراک درست میکند، فوق دیپلم معماری است. این زنان به گفته دانشور بزرگترین مشوقهای او برای فرزندآوری هستند. «آنها به من میگویند، شما که پولش را دارید، بچه بیاورید تا برای بقیه زنها اشتغالزایی شود.»
چهار زن همراه دانشور ماهانه یک میلیون و 200 هزار تومان حقوق میگیرند، البته مشکل اجاره خانه هم ندارند.
مردها همیشه غر میزنند
خانه 500 متری کوچه دنج آنها در نیاوران، حیاط را که با درختهای سربه فلک کشیده و انواع درختچهها و گلهای هرس شده پشت سر میگذاری، همه وسیلههای زندگی و تزئینی، رنگهای شاد و تند دارد. از یخچال گرفته تا کفپوشها و دیوارهای اتاق کودکان. اط صبح که خانم از خانه میرود، بساط اسباببازی بچهها پهن میشود و تا غروب که او با پوشهها و نامههای شهروندان برگردد، همه چیز برای بودن بچهها در کنار مادر فراهم است. آیلین شیر خشکاش را خورده، خوب خوابیده و منتظر آغوش گرفتن مادر است، روژبن نقاشیهایش را کشیده و با عجله میبرد تا نشان دهد و آرتین و رادین، دوقلوهای موبور و مومشکی، با جدیدترین هواپیماهایشان گوشهای به بقیه نگاه میکنند تا نوبت آنها شود.»
هزینه داشتن چهار تا بچه در ماه تقریبا 3 میلیون تومان میشود و این جدا از هزینه پرستارهاست. بچه داشتن واقعا بیش از هر چیزی به پول خیلی زیادی نیاز دارد. نوزاد دارو میخواهد، شیرخشک می خواهد، داروها الان خیلی گران شدهاند و اگر نتوانی یک کدام را هم تهیه کنی به بچه آسیب میرسد و گاهی ممکن است از بین برود. من فکر میکنم فرزندآوری برنامهریزی میخواهد. مسلما من اگر این قدر پول نداشتم برای داشتن 4 بچه برنامهریزی نمیکردم. الان هم با این شراطی نگهداری بچهها و کار بسیار زیادم در موسسه خیریهای که دارم و شرکتی که بیشترین درآمدم از آن است، وقتی به خانه برمیگردم، کمی اضطراب دارم. چون به هرحال مردهای ایرانی همیشه غر میزنند. باز هم هر کاری بکنی، یک جا باید غر بزنند، چرا برای بچهها وقت بیشتری نمیگذاری؟ چرا دیرتر آمدی؟ چرا به مسافرت کاری میروی؟
من و روپوشهای رنگی
همسر دانشور رئیس اتحادیه تولید و صادرکنندگان سنگ آهن و تاجر بزرگی است که در شرایط سخت روزهای نخست شورا که هنوز بحثهای سنگین برای انتخاب شهردار حاکم بود، با ماشین او به شورا میرفت. «همسرم خیلی به ماشین علاقه دارد. هم بنز دارد، هم لکسوس و پرادو اما خب من به ماشیهای زمخت و بزرگ علاقه ندارم. جلسههای اول شورا به خاطر شرایطیم و چون محل کارمان نزدیک بود، با او میرفتم و خب صدایش در آمد که من با لکسوس سرکار میروم. خودم یک رنو فلورانس قرمز دارم و ترجیح میدهم ماشینهایم هم مثل لباسهایم رنگ شاد داشته باشند.»
صداقت و تمایل نداشتن به اظهار سادهزیستی در رفتارهای این عضوشورا بسیار دیده میشود. برخلاف اسلافش که همیشه دم از زندگی بسیار ساده میزدند و برای هر رای و نظرداشت در شورا، به باورهای اغراقشده متوسل میشدند. من قبل از شورا در اتاق بازرگانی، سالهاست که فعال و رئیس یکی از 18 کمیسیون اصلی هستم. آنجا همیشه پوشام مانتو بود. من را بسیاری از اعضا قبل از ورود به شورا هم میشناختند. همانطور وارد این نهاد شدم که قبلا بودم. گرچه در روز اول و حتی تا سه چهار جلسه، همچنان نگاه سنگین بقیه را حس میکردم؛ اما الان دیگر همه اعضا و مراجعان شورا به لباسهای رنگیام عادت کردهاند و جالب است که از زمان ورود من، کارمندهای شورا هم بیشتر با لباس روشن حاضر میشوند.
حقوق شورایی
حقوق ماهانه شورای شهر حتی کفاف شیرخشک، لباسها و اسباببازیهای کودکانش را هم نمیدهد.