به گزارش پایگاه 598 به نقل از کیهان، وی
که چندی پیش داشتن اصل فناوری و انرژی هستهای را زیر سؤال برده بود و به
تازگی هم یک تنه اسرائیل را به رسمیت شناخت، در مصاحبه با تابناک میگوید:
من میپذیرم که شاید(!) بخشی از رویکردهایم خیلی هم به عنوان روش درست
نبوده است. همواره بر این باورم که یکی از دلایل سانسور در ایران، خود
نخبگان ما بودهاند. هنگامی که شرایط و فضا مقداری باز میشود، نخبگان ما
یک مرتبه گفتهاند «شتر» و به چیزی کمتر از گفتن شتر بسنده نکردهاند. وقتی
فضا یک مقداری باز شد، آقای صادق زیباکلام به جای اینکه بیاید و ژنو را
ارزیابی کند و بگوید بخشها و مفادی که در این توافق آمده چه بوده و چه
نبود، یکباره میگوید چه کسی گفته موضوع هستهای برای کشور مفید بوده است.
یا به جای اینکه راجع به مناسبات با جهان عرب صحبت بکند، میگوید من
اسرائیل را به رسمیت میشناسم. گلایه شما درست است. برای اینکه صادق
زیباکلامها باعث میشوند فضای باز سیاسی در کشور نتواند نهادینه شود و شکل
بگیرد.
زیباکلام در حالی که هیچ محدودیتی در نوشتن تحلیل در
روزنامهها یا سخنرانی و مصاحبه ندارد، میگوید: بعضیها امثال صادق
زیباکلام را آنقدر در منگنه و استیصال قرار میدهند که وقتی مقداری فضا باز
شد، مثل فنر یک مرتبه جهش میکنند. مثلاً اینکه هر چیزی که مسئولین فکر
میکنند، درست است و عکس آن نباید انعکاس پیدا کند، منجر به همین جهشها
میشود. ما چوب این تفکر را بارها و بارها خوردهایم.
وی این را هم گفته که یک شبه میخواسته ره صد ساله برود و این به فضای سیاسی خدشه وارد میکند.
اما
داریوش سجادی از مشاوران سابق مهدی کروبی و همکار نشریات اصلاحطلب درباره
مواضع به دور از تعادل زیباکلام معتقد است: قبلاً وقتی میگفتن «شما فقط
تا نوک دماغت رو میتونی ببینی» این گزاره برخوردار از ملامت و شماتت نسبت
به کسانی بود که فاقد نگرش کلان و وسعت اندیشه بودند. حالا برعکس شده و در
یک رقابت سنگین در تلاشند تا با جراحی پلاستیک فقط تا نوک دماغشان را
ببینند و ببینانند!
وی میافزاید: اظهارات دماگوژیک اخیر آقای
«زیباکلام» را نیز میتوان در چارچوب تا «نوک دماغ بینی» و «نوک دماغ
بیناندنی» محسوب کرد که به دلیل فقد بضاعت دینی مشارالیه و اتکای صرف به
محفوظات مکتسبه از مکاتب غرب و پذیرش قطعی و یقینی و «ایدئولوژیک»(!) آن
محفوظات بدون ارزنی دلالت و جسارت در به چالش کشیدن مبانی آن محفوظات، به
صورتی اجتنابناپذیر منجر به آن میشود تا مبتلابه با یقینی فرض کردن «افق
جهان» با «افق نوک بینی خود» دچار خود فریبی منجر به عوامفریبی شود.