به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس، چند روز پیش تیم مذاکرهکننده طالبان پاکستان پیشنویسی 15 مادهای را برای ادامه مذاکره با دولت این کشور اعلام کرد.
با نگاهی به مواد 15گانه این پیشنویس به بررسی اجمالی آن و تآثیر این پیشنویس بر آینده این مذاکرات میپردازیم.
چند نکته کلیدی در این پیشنویس قابل توجه است که نشان از پافشاری طالبان با مواضع ایدئولوژیک خود دارد.
1- برپایی قانون شریعت و حاکم شدن نظام اسلامی/شکاف در مرجع مذاکره
در آغاز راه مذاکرات صلح پاکستان، اکثر کارشناسان بر این باور بودند که به دلیل برخی ضعفها مانند کمبود امکانات و کشته شدن رهبران اصلی جریان طالبان پاکستان از جمله «حکیمالله محسود»، این گروه در مذاکره با دولت برای ادامه حیات از مواضع بنیادین و ایدئولوژیک خود دست میکشد. با این حال، شاهد هستیم که تیم مذاکرهکننده طالبان هنوز بر بحث اصلی خود یعنی جاری شدن قانون شریعت در کشور و تنظیم نظام سیاسی براساس قوانین اسلام، تأکید دارند.
با مطالعهای اجمالی بر روند شکلگیری طالبان و با نگاهی به مواضع «شورای کویته» یعنی مرکز راهبردی طالبان پاکستان و افغانستان، این موضوع روشن است که طالبان حیات خود را از شعار برپایی حکومت اسلامی گرفته و ادامه روند سیاسی و نظامی خود را نیز در پیروی از همین موضع میداند.
حال اگر این تصور پیش آید که طالبان را براساس قانون اساسی و یا قوانین بینالمللی میتوان اقناع کرد تصوری بس اشتباه است.
طالبان بر این عقیدهاند که تنها راه سعادت مردم در کشور و منطقه گرویدن به قوانین اسلام و شریعت است و این حکومت اسلامی(خلافت) است که به بهترین نحو میتواند جامعه را به سمت پیشرفت سوق دهد.
از سوی دیگر، در سالیان گذشته طالبان بسیاری از مردم را با همین مواضع به خود جذب کردهاند.این مهم را نباید فراموش کرد که انجام عملیات انتحاری توسط جوانان، ایستادگی در برابر قدرتهای بزرگ حاضر در منطقه از جمله آمریکا و پیشبرد اهداف طالبان در کشورهای افغانستان و پاکستان نیز زیر سایه شعار اسلامگرایی ورسیدن به حکومت اسلامی به تحقق پیوسته است.
حال در کشور پاکستان که تاکنون به وسیله ارتش و با تفکر اسلام افراطی (نزدیک به تفکرات سعودی) اداره شده و طی همین سالهای اخیر توانسته خود را از حکومت نظامی به سمت حکومت به اصطلاح دموکراتیک سوق دهد، بازگشت به گذشته حتما با مقاومت دولت و تعداد زیادی از مردم روبرو خواهد شد.
این موضوع بسیار مهم است که بنیان استقلال پاکستان از هند تحت سلطه انگلیس براساس همین تفکر اسلامی بوده است اما آنقدر عملکرد نخبگان اسلامی در این کشور ضعیف بوده است که شاید بتوان ادعا کرد که مردم متعصب پاکستان تا حد زیادی از تفکرات افراطی اسلامی خسته شده و خواستار رسیدن به یک حکومت دموکراتیک اما درعین حال اسلامی هستند.
پس با توجه به مطالب ذکر شده میتوان اینگونه نتیجه گرفت که عمدهترین و اساسیترین مانع پیشروی مذاکرات صلح در پاکستان همین اختلاف در مرجع و منبع مذاکره میان دولت و گروه طالبان است.
2- خواستهایی فراتر از حیطه اختیارات دولت/ابهام در صداقت شبهنظامیان
طالبان در این پیشنویس خواستههایی را مطرح کردهاند که به نظر میرسد از حیطه و حدود اختیارات دولت خارج باشد.
به عنوان مثال، آنها خواستار آزادی تمامی زندانیان طالبان شده و همچنین از ارتش خواستهاند که به طور کامل از مناطق قبایلی خارج شود. طالبان در بندی دیگر از این پیشنویس خواستار پاک شدن مناطق قبایلی از پستهای ایست و بازرسی ارتش شدهاند.
با بررسی موارد فوق چند نکته قابل ذکر پیش میآید:
ابتدا اینکه در اغلب تفسیرهای پیرامون مذاکرات صلح طالبان و دولت در پاکستان این موضوع به وضوح اذعان شده است که ارتش پاکستان با مذاکره صلح میان این 2 گروه مخالف است و عملیات ارتش در وزیرستان خود پاسخی محکم در مخالفت با این موضوع بود. حال شاهد هستیم که طالبان بندهایی را در این پیشنویس عنوان کردهاند که در اختیار ارتش پاکستان بوده و از حدود اختیارات دولت خارج است و به نظر میرسد آرمانی و غیرواقعی بودن این بندها در خود جای داده است.
دوم اینکه، مناطق قبایلی از جمله وزیرستان از مناطق مورد اختلاف شدید میان دو کشور درگیر با یکدیگر یعنی افغانستان و پاکستان است. این مناطق همچنین اهرم فشار ارتش پاکستان برای تأثیر بر افغانستان در برهههای حساس سیاسی است. از طرف دیگر، ارتش پاکستان بعد استراتژیک خود را در این مناطق میداند بنابراین خواسته خروج ارتش از مناطق و پاکسازی این مناطق از پستهای ایست و بازررسی ارتش نوعی خیالپردازی است تا امری واقعی.
با نگاهی به این بندها از پیشنویس 15 مادهای طالبان، این مهم روشن میگردد که این گروه به هیچ عنوان حاضر به کنار آمدن با ارتش نبوده و نبرد میان شبهنظامیان و ارتش همچنان ادامه خواهد داشت.
اما با نگاهی دقیقتر، نوعی شک و ابهام در صداقت و راستگویی طالبان در مذاکرات صلح ذهن را به خود مشغول میکند. اگر طالبان به دنبال صلح بوده و حاضر به آتشبس هستند چرا نگران حضور ارتش در مناطق قبایلی میباشند؟
اگر آنها به دنبال برقراری صلح کامل بوده و قصد تجاوز به کشور همسایه یعنی افغانستان را ندارند و نگران آمدوشد غیرقانونی به این کشور نیستند پس پافشاری بر پاکسازی این مناطق از پستهای ایست و بازررسی ارتش چه معنایی را در خود میگنجاند؟
پس دور از ذهن نیست که طالبان با گذاشتن این شروط به دنبال خرید زمان برای بازسازی ساختار تاحدی به همریخته خود در آیندهای کوتاه هستند که این خود عاملی آشکار برای نقض صلح در آینده میتواند باشد.
3- بازسازی چهره مخدوش؛ حرکت بهسوی جلب آرای مردمی
همانطور که در بالا ذکر شد، رهبران افراطی اسلامی در پاکستان به ویژه رهبران طالبان در سالهای اخیر چنان خشن و بد عمل کردند که محبوبیت خود حتی در میان قبایلشان را ازدست دادند. این موضوع در آرای مردمی در انتخابات گذشته در این کشور مشهود بود که در این انتخابات سهم مذهبیون حداقلی بود.
به نظر میرسد در مذاکرات صلح پاکستان، رهبران مذهبی این کشور از جمله رهبران طالبان به دنبال جلب آرای مردمی از دست رفته هستند.
گنجاندن بندهایی در رابطه با خانوادههای کشتهشدگان حملات پهپادها، حق برابر برای همه، عدم تبعیض میان فقیر و غنی و لغو سیستمهای منفعتمحور در واقع رفتن به سوی جلب آرای مردمی است.
طالبان پاکستان به خوبی این موضوع را میدانند که مردم در مناطق قبایلی و مناطق تحت نفوذ آنها به شدت از بیکاری و فقر رنج میبرند و اکثر آنها نیز بیسواد و یا کمسواد هستند بنابراین این شعارها میتواند نظر آنها را جلب و حمایت این افراد و خانوادهها را در پی داشته باشد.
4-دشمنی با آمریکا؛ اصلی پایدار، عاملی برای بقا
طالبان در پنج بند از این پیشنویس 15 مادهای بر دشمنی دیرینه خود با آمریکاییها و مخالفت شدید با ادامه حضور این کشور در منطقه اشاره کرده و برقراری صلح در پاکستان را منوط به اجرای این بندها کرده است.
طالبان از دولت خواسته است که هر نوع همکاری با آمریکا در جنگ علیه تروریسم را متوقف سازد. طالبان پاکستان طی ماههای اخیر در عملیات آمریکا علیه تروریسم تلفات زیادی را متحمل شده و رهبران کلیدی خود را از دست داده است.
طالبان همچنین بر این موضوع واقف هستند که دولت و ارتش پاکستان بدون کمک آمریکا یارای مقابله با این گروه را ندارند.
اما نکته مهم و قابل اشاره در اینجا، دشمنی ایدئولوژیک طالبان با آمریکا یا به زبان بهتر تجاوز خارجیهاست. طالبان بر این عقیدهاند که براساس شریعت اسلام باید در مقابل ظلم و تجاوز خارجی دست به جهاد زد و از جان گذشت. همین امر باعث شده است که نیروهای خارجی برای ادامه حضور در منطقه با مشکلی اساسی به نام طالبان و عملیات نظامی و انتحاری آنها روبرو باشند.
از طرفی، این نکته را نباید فراموش کرد که دولت و ارتش پاکستان سالانه مبالغ زیادی از بودجه خود را از آمریکا دریافت کرده و در واقع واشنگتن شریک و متحد اقتصادی و امنیتی اسلامآباد در منطقه است. از دیگر سو، آمریکا نیز برای ادامه حضور در افغانستان و خروج ارزان بخشی از نیروهایش از منطقه به دولت و ارتش پاکستان نیاز دارد؛ پس جدایی میان این 2 بعید به نظر میرسد.
همچنین این نکته را باید در نظر داشت که در مواقعی ارتش پاکستان و نیروهای آمریکایی هدفی مشترک در منطقه را دنبال میکنند ارتش پاکستان به دنبال حذف شبهنظامیان مخالف خود در مناطق قبایلی است که این شبهنظامیان مزاحم آمریکا نیز هستند پس در این نقطه، 2 طرف به اتحاد و اشتراک رسیدهاند. تحلیلگران نظامی و سیاسی در پاکستان بر این عقیدهاند که که حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا به مناطق قبایلی پاکستان با مجوز ارتش این کشور انجام شده و اطلاعات مربوط به افراد کشته شده که نام رهبران طالبان نیز در میان آنها دیده میشود نیز توسط سازمان اطلاعات ارتش پاکستان (آی.اس.آی) در اختیار نیروهای آمریکایی قرار گرفته است.
بنابراین گذاشتن این شروط و عملی شدن آنها از سوی دولت پاکستان امری بعید به نظر میرسد.
در پایان اینگونه میتوان نتیجه گرفت که نگاه آرمانی در پیشنویس 15 مادهای طالبان حاکم است و این پیشنویس از واقعیات جامعه پاکستان و منطقه بسیار دور است.
نمیتوان گفت که طالبان از این واقعیات بیاطلاع هستند پس گذاشتن این شروط در واقع نوع نگاه منفی طالبان به مذاکرات صلح را نشان داده و نشان از عدم تمایل این گروه برای رسیدن به راهکاری جامع و عملی جهت برقراری صلح پایدار در کشور پاکستان دارد.