حسن رحیم پور ازغدی در جمع دانشجویان انجمن های اسلامی مستقل سراسر کشور در اولین روز دوازدهمین اردوی جهاد اکبر به تببین و توضیح مفاهیمی چون پیشرفت پرداخت و شعار اردو را به طور بسیط تبیین کرد.
رحیم پور ازغدی پیرامون شعار” پیام انقلاب اسلامی، عزت و اقتدارملی از مسیر پیشرفت درون زا با اتکا به وعده الهی” چنین توضیح داد، خطی در مورد اندیشه پیشرفت وجود داشته که از ابتدای انقلاب تا به امروز و حتی قبل از انقلاب مدعی بود پیشرفت را برای ملت ایران می خواهد اما این پیشرفت یک الگو و راه بیشتر ندارد و آن هضم شدن در غرب است با جریان فکری ای که می گفته و می گوید و خواهد گفت که پیشرفت و تعالی بدون هضم شدن در شرق و غرب و بدون از دست دادن عزت و صلابت ملی هم شدنی است و هم تنها راه شدنی است و بقیه حرف است.
برخی تنها راه پیشرفت را هضم شدن در غرب میدانند
وی گفت: این خط فکری ای است که می گوید بدون غرب نباید قدم از قدم برداشت، در برابر این ها نباید مقاومت کرد بلکه باید دل آن ها را به دست آورد. باید به غربی ها بگوییم که سلطه شما سلطه جهانی است، ارزشهای شما ارزشهای جهانی است ، تعاریف شما تعاریف ماست و ما هم زیر سایه شما هستیم و چیزی جلوی ما بیندازید و اگر هم توهین کردید ایرادی ندارد. این خط فکری طیفی است که نوع افراطی اش در قاجار ها از مشروطه شروع شده ویک سر آن در رژیم پهلوی، رضاشاه و محمدرضاشاه بود.اینها مستقیم نمی گفتند که ایران می خواهد نوکر شود بلکه می گفتند که می خواهیم پیشرفت کنیم و راه حلشان این بود که اولا ما حاکم باشیم بر این ملت به هرقیمتی، ما بخوریم ولی ملت گرسنه باشند، به وساطت ما ملت تحت سیطره آنها باشد، منابع ما همه در اختیار آنها باشد. شاه و پدرش هم شعارشان پیشرفت بود و شاه شعار دوازه تمدن بزرگ را می داد و راه حلش هم این بود که با آخوند بازی نمی توان انقلاب کرد و گفت خودم انقلاب می کنم و انقلاب سفید را انجام داد و نامش را گذاشت انقلاب سفید شاه و ملت، رفُرم و اصلاحات آمریکایی را در یران انجام دادند تا انقلاب واقعی صورت نگیرد.
بازرگان به شروط امام پایبند نماند
رحیم پور ادامه داد: یک سر دیگر این طیف افرادی بودند بر علیه شاه که به سبک خودشان مبارزه می کردند. و اتفاقا امام انقلاب را به دست آنها سپرد برای آن که به افراطی بودن متهم نشود، اینها سالم ترین جریان ها بودند که هم مذهبی بودند و هم سابقه سیاسی داشتند و هم دکتر و مهندس و خارج رفته بودند و هم موضع صریحی علیه انقلاب و امام نمی گرفتند و احترام می گذاشتند و بنابر این ما بعد از انقلاب با اولین نماد های این تفکر مثل نهضت آزادی و جبهه ملی روبرو شدیم. امام که دولت و انقلاب را به بازرگان سپرد فرمود که من انقلاب را به دست شخص شما سپردم نه حزب و گروه شما و شما باید مشورت کنی با شورای انقلاب و … و سیاستی را متناسب با شأن کشور به پیش برود و امام گفتند که هرکسی من را قبول دارد این فرد را من سرکارگذاشته ام اما نباید گروهی عمل کند و باید به انقلاب پایبند باشد. اما به این دو مورد پایبند نبودند و دولت موقت را تبدیل کردند به شاخه ای از شاخه حزبی نهضت آزادی و جبهه ملی،بعد از چندماهی این ها اصطکاک پیدا کردند با امام و خط اصلی انقلاب؛ حرفهایشان در روزنامه های سال ۵۸-۵۹ هست، همین حرفها را که آن موقع می زدند الان هم زده می شود. می گفتند که انقلاب تمام شده است دیگر تداوم و گسترش و صدور آن برای چه است؟!
میگفتند شاه بماند فقط کمی دموکراتیک تر شود
رحیم پور افزود: ضمن اینکه اینها آن موقع هم هیچ وقت نگفته بودندرژیم شاه برود بلکه می گفتند سلطنت باشد ولی شاه اصلاح بشود. و یا در بدترین حالت شاه برود و بچه هایش بیایند و یک سری اصلاحاتی برقرار شود، نظام سلطنت وجود داشته باشد اما دموکراتیک تر شود. این ها اسلام را نمی فهمیدند. نزدیکهای انقلاب هم رفتند پاریس و به امام گفتند: که شما در ایران نیستید و نمی دانید وضع چطور است خیلی سخت است و تغییر رژیم نشدنی است. نگویید شاه برود و نظام سلطنت بماند بگویید نظام سلطنت و شاه بماند فقط کمی دموکراتیک باشد و پارلمان آزاد باشد و ….امام در پاسخ گفت هرکس که معتقد است رژیم شاه باید بماند به او اجازه ملاقات نمی دهم. ما خطمان با شما فرق می کند و همانگونه که امام گفتند رژیم شاه براندازی شد.
وی گفت: این موقع امام دو راه بیشتر نداشت یا اینکه روحانی های انقلابی را روی کار بیاورد که معنی اش این می شد که آخوند ها می خواستند شاه را بردارند و خودشان بیایند سرکار یا اینکه جریانهایی که به امام و دولت نزدیک بودند از جریانهای مردم هم بودند را روی کار بیاورد ولی در مسیر درست باشند که راه دوم عاقلانه تر بود. بعد از مدتی همین گروه دوم که روی کار آمدند شروع کردند به چانه زنی با امام و غر زدن و اعتراض که اگر ما دولتیم پس نهادهای انقلابی برای چه است. این نهاد های انقلابی همان دانشجوها و بچه های انجمن اسلامی بودند که خطشان خط امام بود و هشتاد یا نود درصد کسانی که اعضای سپاه و دیگر نهادهای انقلابی را تشکیل می دادند همین بچه های دانشجو بودند و بعد هم رفتند جبهه و فرمانده لشکر شدند.
امام با تاسیس نهادهای انقلابی نگذاشت انقلاب در شکم سیستم شاه هضم شود
رحیم پور ادامه داد:بازرگان گفت اینگونه نمی توان کار کرد، باید بیاییم سرکار ببینیم چه می شود کرد، و از همان اول شروع کردند به توطئه برای براندازی و شروع کردند به اعتراض که نهادهای انقلابی نباید در کارما دخالت کنند و ما هرکار بخواهیم می کنیم مثل همان قضایای مصر که مردم انقلاب کردند و رأس عوض شد اما بدنه همان بود و با یک کودتا رأس رابرانداختند و تمام شد. این ها می خواستند ایران هم همانطوری شود. امام در موازات تمام نهادهای اصلی حکومتی شاه نهادهای انقلابی درست کرد در کنار وزارت مسکن بنیاد مسکن، در کنار ارتش سپاه و در کنار نهاهای توسعه در کشور جهاد سازندگی را درست کرد و همینطور در کنار هرکدام نهادی انقلابی گذاشتند و اجازه نداند که انقلاب در شکم سیستم شاه هضم شود. و این ها می گفتن ما این سیستم را قبول نداریم و حتی بعدها بازرگان آمد و گفت که امام مثل بنز و بولدوزر می رود وما نمی توانیم ما آرام آرام می رویم. در مورد شعار دادن علیه آمریکا هم می گفتند چرا می گویید مرگ بر آمریکا ما بدون آمریکا اصلا نمی توانیم نفس بکشیم نوع رابطه مان آن موقع نوکری کامل بود الان نوکری نباشد بلکه زیر سایه آمریکا باشیم، آن زمان سلطنت بود الان کمی دموکراتیک تر باشد.
رحیم پور ادامه داد:سر مسئله اسرائیل و فلسطین می گفت که اصلا شعار آزادی فلسطین ربطی به ما ندارد. من دلم می خواهد فلسطین آزاد شود اما اصلا ربطی به من ندارد.سر خیلی مسائل، سر مسئله اسلام و اسلام گرایی، سر مسئله عدالت اجتماعی و اقتصادی، سر مسئله فقر و سرمایه داری و سر مسئله نسبت با گروههای دیگر کم کم زاویه ها پیدا شد و مشخص شد. بنابر این نمی توانیم بگوییم همه حرفهایشان اشتباه بوده است. نه ، حرفهای خوب هم بوده در حرفهایشان اما در این مسائل زاویه و اختلاف داشتند.
آنهایی که علیه بنی صدر موضع میگرفتند امروز حرفهای او ا تکرار میکنند
رحیم پور ادامه داد: بنی صدر هم شکل دیگری از بچه های انقلابی بود که فرزند روحانی بود ولی اصطکاک پیدا کرد با امام و انقلاب. بعد از او هم مثال ها و نمونه هایی بودند تا می رسیم به زمان خودمان، در این دوره کنونی بعضی از افرادی که آنروز در مقابل امثال بنی صدر و او موضع تند می گرفتند خودشان درست همان حرفها را می زنند. که در دهه هفتاد به نوعی گفته شد و الان هم به نوعی گفته می شود. مذهبی بودن نیازمند مطالعات اسلامی، تاریخی، جریان شناسی و شناخت شاخص هاست به ادا و اصول و شعار و ریش و چادر نیست، لازم است ولی کافی نیست. امام صادق علیه السلام می فرمایند: ” دوست ندارم هیچ جوان شیعه و مسلمانی از شما را الا در یکی از این ۲ حال ببینم :۱٫ آموختن از دانایان، در حال آگاه شدن، ارتقاء آگاهی ۲٫ آموختن به نادانان ، نشر آگاهی” خط ما خط آگاهی است، خط جهل و حماقت، تعصب، افراط و تفریط، شعار تو خالی، احساسات بدون اندیشه نیست. اگر جوانانی باشند که برنامه ریزی برای رشد فکری و اعتقادی، تفقه در دین خودشان، شعور اجتماعی و سیاسی نداشته باشند، تفریط می کنند، کوتاهی می کنند وعقب می مانند.
گناه فروختن جامعه به دشمن از گناهان اخلاقی و جنسی بیشتر است
رحیم پور ادامه داد:ضایع می کنند هم خود و هم جامعه شان را و اگر این اتفاق بیفتد به گناه می افتند، که فقط شخصی هم نیست، فقط اخلاقی و جنسی نیست، اینها تا حدودی خصوصی تر است. گناهانی مثل فروختن سرنوشت جامعه به دشمن، ذلت پذیری یک جامعه، انحرافات بزرگ عقیدتی، داشتن جامعه ضعیف و وابسته و آسیب پذیر، گناهانی اجتماعی هستند که ضررشان بیشتر است سرنوشتشان آتش است.باید وقت بگذارید روی مطالعات اسلامی و شناختن دلایل صف بندی ها که بدانیم با چه کسی موافق و مخالف هستیم و چرا!
وی اظهار داشت: یک نمونه و مصداق صحبت جریانی است که از زمان مهندس بازرگان که انحراف فکری اساسی و از اساس دیدگاه اسلامی و انقلابی نداشت شروع می شود، مهندس بازرگان به نظر بنده از خیلی ها بهتر بود زیرا آنچه را که معتقد بود را شفاف می گفت و پنهان نمی کرد، اودر زمان تسخیر لانه جاسوسی مقابل امام ایستاد و استعفا داد و گفت آدمی نیستم که با آمریکا در بیافتم.
رحیم پور ادامه داد:در حالیکه امام تسخیر لانه جاسوسی را انقلاب بزرگ تر از قبل دانست زیرا دشمن اصلی مان، آمریکا، را شناختیم. در انقلاب تا به حال شعارها بیشترعلیه شاه بود، شاه مهره در اختیار آمریکا بود. امام خمینی (ره) قم سخنرانی کرد و گفتند: "من توبه می کنم و اشتباه کردم که اینها را به مردم تحمیل کردم. فکر کردم بگویم روشنفکران و دانشجویان بیایند که بعد ها نگویند می خواستند حکومت غیر علمی و غیر دانشگاهی و عقب مانده تاسیس کنند، اما آنها با ملت خوب رفتار نکردند.”
اینها میخواستند در اقتصاد جهانی سرمایهداری هضم شوند
وی با اشاره به وضع اسف بار ایران در زمان ابتدای انقلاب گفت: "تا این حد بود که ساواکی هایی که باید محاکمه می شدند تظاهرات می کردند و حقوق عقب افتاده شان را طلب می کردند، در ۳،۴ استان جنگ داخلی پیش آمده بود، هنوز در سازمان ها از سربرگ هایی با تاج شاه استفاده می کردند. آنها نمی خواستند علیه آمریکا باشند، می خواستند در اقتصاد جهانی سرمایه داری هضم شوند و حرف های انقلابی نمی خواستند. عدالت اقتصادی مسئله اصلی ما نباشد بلکه پیشرفت زیر سایه آمریکا و غرب با حفظ مذهب، دموکراسی باشد، ولی ساختار حفظ شود، بعضی ها می گفتند حتی مشروب فروشی ها و خانه های فحشا علنی باشد عیب ندارد، آزادی باشد هنوز اختلاط در فضاهایی مثل کنار دریا وجود داشت. در شهرهایی مثل تهران عده ای تظاهرات می کردند و اعتراض می کردند به اینکه ما آزادی می خواستیم از انقلاب!
رحیم پور ادامه داد:امام با وجود آنکه قصد داشتند در قم اقامت کنند با مشاهده اوضاع به تهران آمدند و از خانواده شهدا معذرت خواستند ایشان فرمودند : ” به تهران می آیم و چوبه های دار به پا می کنم، ۱۰۰۰ سال منتظر این انقلاب بودیم و هزاران شهید دادیم، انقلاب را تحویل شما نمی دهیم ومی خواهند من مثل واتیکان قم باشم و موعظه کنم. انقلاب مال مردم و فقرا است. این مسئله از ابتدا بوده و الآن هم هست و البته زمان شاه بسیار وقیحانه بوده است.
اگر امتیاز بدهیم باید بخاطر انقلاب هم غرامت بدهیم
این استاد حوزه و دانشگاه در ادامه دو خط فکری را تبیین کرد: اول اینکه پیشرفت می شود بدون پذیرش سلطه و تحقیر دیگران ؟ همین روزها در رسانه ها چقدر تحقیر می کنند، امریکایی ها اعلام می کنند که با پولی که از ما گرفته اند ملت گرسنه ایران را سیر میکنند و اتفاقا خوب است که عده ای که شعور ندارند بشناسند . می گویند تقصیر ماست که با آمریکا مشکل داریم آنها می خواهند مشکل را حل کنند ما نمی گذاریم. اگر امتیاز بدهیم می گویند که پسر شاه باید برگردد و عذر خواهی کنید که به ما خسارت زده اید و باید جبران کنید و تحقیرمان می کنند و اگر کوتاه بیایییم پرتوقع تر و وقیح تر می شوند ما باید بیدار باشیم واقعیت این است. من با حسن نیت به موضوعات نگاه میکنم.
رحیم پور ادامه داد:از اول تا الآن این طرز فکر بوده است که آن ها جهان را متعلق به خودشان می دانند خود را رئیس و قدرت رسانه و دانشگاه و حدود ۱۰۰، ۱۵۰ سال حاکم اند .عده ای آرزو دارند جزئی از آمریکا باشند و هرچه آنها صلاح بدانند به ما بدهید منتها عین زمان شاه آنطور دیکتاتوری وقیح و بدون هیچ انتخابات و ظلم و فحشای علنی نباشد. افراد مختلفی آمدند و حرفشان همین بود می گفتند ما نمی توانیم پیشرفت کنیم مگر اینکه بپذیریم که نمی توانیم.
تجارت جهانی را قبول داریم ولی نمیخواهیم در دل یک کمپانی صهیونیست باشیم
وی ادامه داد: خط فکری دوم که همان خط امام و انقلاب ،عبارت است از پیشرفت، دعوا هم نداریم و به توصیه قرآن با همه رابطه دوستانه داریم تا حدی که از موضع برابر باشد نه ارباب و رعیتی، تجارت جهانی را قبول داریم ولی در دل یک کمپانی صهیونیست نباشیم. پیشرفت توام با استقلال و عزت ، می شود ممکن است محال نیست هزینه میخواهد اما تقدیر ما را تغییر خواهد داد و ملت ما را از یک ملت درجه ۳و۴ تبدیل خواهد کرد به یک ملت درجه ۱ و این خودش شروع یک تمدن اسلامی جدید است.هرچقدر این طرف دارد کوتاه میاید آن طرف پرو تر و وقیح تر می شود. این یک واقعیت است.
رحیم پور ازغدی با اشاره به این نکته که حسن نیت تمام خط های فکری در نظر گرفته می شود،یک خط فکری دیگری را معرفی کرد که مبنا در این خط فکری این است که جهان متعلق به قدرت ها است و آن ها رئیس جهان هستند. قدرت، ثروت، علم و دانشگاه و هرچه وجود دارد در اختیار این قدرت ها می باشد.و با توجه به قدمت طولانی آن ها نمی توان در مقابلشان ایستادگی کرد. ایستادن جلوی این قدرت ها فایده و ضرورتی نخواهد داشت. که این به معنی تسلیم و تقدیم کردن تمام اموال و منابع ما می باشد تا در عوض زیر سایه این قدرت ها باشیم تا آن ها هرچه صلاح بدانند به ما بدهند. با این تفاوت که مانند زمان شاه، آن دیکتاتوری وقیح و ظلم و فحشا علنی نباشد. صاحبان این اعتقاد عامل پیشرفت را پذیرفتن ناتوانی خویش می دانستند.
وی در ادامه خط امام و انقلاب را خط مقابل این اعتقاد دانست و بیان کرد، خط انقلاب با باور به پیشرفت خود با دولت و با هیچ کسی دعوا ندارد و حتی به فرمان قرآن با همه جهان می خواهد رابطه دوستانه برقرار کند.
رحیم پور ازغدی رابطه ای را قابل پذیرش دانست که برابر باشد و بیان کرد، رابطه باید از موضع برابر باشد نه رابطه ارباب و رعیتی. در عین حال که از همه تجربیات علمی، اقتصادی و سیاسی و معاملات و تجارت جهانی هم استفاده می کنیم ولی نباید در دل کمپانی های صهیونیستی هضم شویم. پیشرفت ما باید توام با استدلال و عزت باشد، مشکل است ولی محال نیست و هزینه می خواهد اما ما را تبدیل خواهد کرد از یک ملت درجه سه و چهار به یک ملت درجه یک در جهان و آن زمان استارت تمدن سازی اسلامی جدید است.
وی با تاکید بر این نکته که ما خودمان رهبر بخشی از جهان هستیم افزود، امام (ره) می گفتند ما رهبر هستیم و جز درجه یکی ها حساب می شویم ولی این ها می گویند ما باشگاه سه ای هستیم، که اختلاف ما بر سر همین موضوع است.
اگر جهانی نمی اندیشیدیم شعار صدور انقلاب نمی دادیم
رحیم پور ازغدی مخاطب انقلاب و اسلام را همه انسان ها دانست و بیان کرد گستره انقلاب همه جهان و همه بشریت است. همه جنسیت ها، ملیت ها و طبقات اجتماعی، اقتصادی و شغلی است. بنابرین ما با جهانی شدن ، جهانی شدن ارتباطات فرهنگی، جهانی بودن معاملات اقتصادی، تجارت جهانی به نفسه نه تنها مشکلی نداریم بلکه طبق منطق بین الملل اسلام و انقلاب جز در مورد محاربین با اسلام و متجاوزین به مسلمین، جز در برابر کسانی که با رویکرد نظامی علیه اسلام و مسلمین اقدام کردند و می کنند در هیچ مورد دیگری ما منع شرعی و انقلابی نه در ارتباطات فرهنگی و نه در معاملات اقتصادی نداریم و بنای انقلاب بر ارتباطات جهانی است حتی اگر آنها مشرک باشند و این عین فرمان قرآن کریم است، قرآن می فرماید حتی با مشرکینی که با شما پیمان صلح و دوستی دارند و با شما جنگ ندارند، با آن ها ارتباط داشته باشید و معاملات کنید و حقوق آنها را رعایت کنید و به آنها نیکی کنید و اگر از شما کمک خواستند به آنها کمک کنید.
وی ادامه داد، اگر مراد از جهانی شدن این است که با تمام دنیا ارتباط داشته باشی ولو مشرک است اما با تو جنگ ندارد و اگر گرفتار شد و کمک خواست و مستضعف و مظلوم بود به او کمک هم کردی پس در این صورت ما کاملا جهانی می اندیشیم اگر جهانی نمی اندیشیدیم شعار صدور انقلاب نمی دادیم.
رحیم پور ازغدی صدور انقلاب را عدالت و آزادی برای همه جهان و کرامت برای همه بشریت دانست و بیان کرد، انقلاب هیچ فضیلت نژادی و ملیتی برای هیچ کس قائل نیست و کرامات انسان را فقط به تقوا، ایمان و عمل صالح و علم و میزان معرفت انسان می داند. به این ترتیب روشن است هیچ مانع تصنعی بر سر راه ارتباطات جهانی و روابط بین الملل، اقتصاد و سیاست و علم جهانی وجود ندارد و این انقلاب کاملا جهانی می اندیشد و حساسیت هایش جهانی است و هدف آن نیز جهانی است بنابراین ما مانند آن انقلاب هایی نیستیم که سرشان را در لاک خودشان باشد و با هیچ کس رابطه ای نداشته باشند.
رحیم پور ازغدی ضمن تاکید بر این نکته که جهانی بودن از اخلاق، عقاید و احکام اسلامی است، بیان کرد، جهانی بودن به دو نوع است که یک نوع آن معتقد است ما هیچ اراده و اختیار و شرافتی در این جهانی که آن ها تعریف می کنند، نداریم ولی نوع دیگری از جهانی بودن معتقد است که باید در این جهان به اندازه ای که حقمان است سهم داشته باشیم و بتوانیم با همه جهان آزادانه و راحت سخن بگوییم و حقوق و عزت خودمان را حفظ کنیم.
رحیم پور ادامه داد: اما جهانی شدنی که معتقد است تا از جهان حذف نشویم پیشرفت نمی کنیم به مفهوم ارتباطات سالم، دو طرفه، منطقی، برابر و عادلانه در حوزه اقتصاد و فرهنگ و سیاست و حقوق بشر معتقد نیست و با این موافق است که آمریکا می گوید ما این بالا هستیم و تو پایین بمان، من دستور می دهم و تو چشم بگو و من از بالا به توهین می کنم به تو اگر صلاح دانستم چیزی می دهم ولی تو هرچه داری باید به من تقدیم کنی.
رحیم پور ازغدی رابطه ای را مدنظر خود دانست که ضمن برابری و برادری و محترم شمردن حقوق هر دو طرف به یکدیگر اهانت نکنند و ظلمی مرتکب نشوند.
وی با خاطر نشان کردن این نکته که آنها برای مفهوم قدیمی استعمار، اسم های روشن فکری، تبلیغاتی انتخاب می کنند تا بدین وسیله سیطره استعماری را توجیه کنند بیان کرد، آن ها جهان را یک دهکده جهانی می دانند که این دهکده یک کدخدا دارد و اگر بخواهی با این کدخدا بر سر جنگ باشی ضرر میکنی و باید خضوع کنی و بگویی هرچه شما بگویید و خانه ما خانه شماست، ناموس ما ناموس شماست همه چیز ما در اختیار شماست اگر شما اجازه بدهید ما هم زندگی کنیم این یک تفکر است که از اول انقلاب وجود داشته است و از همان ابتدا همین را می گفتند و هنوز هم می گویند.
بستن دروازه های ارتباط و حرف زدن و نشنیدن را جز منطق انقلاب اسلامی نمی دانیم
وی ادامه داد، ما با استفاده از تکنولوژی غرب، انتقال مهارت ها، آموزش و روابط متقابل دوستانه با غرب و شرق و انتقال تجربیات دیگران به کشور هرگز مخالفت نداریم بلکه تشویق شرعی در این باب داریم که بیان می کند اگر علم و حکمت یافتید حتی از غیر مسلمین بیاموزید که این آموزش باید بدون تعصب اما با تحقیق باشد. پیامبر فرمودند اگر مشرکی حرف درستی زد که با عقل و وحی جور می آید قبول کن زیرا این طور نیست که هرچه مشرکین گفتند حتما مشرکانه است.
رحیم پور ازغدی در رابطه با منطق انقلاب اسلامی بیان کرد که ما کار به محتوا حرف داریم نه اینکه چه کسی می گوید و اگر مقبول و مشروع باشد و به نفع بشر باشد قبول می کنیم پس ما این فوبیا به غرب را که بگوییم هرچه از غرب بیاید نجس است و بستن درها و دروازه های ارتباط و حرف زدن و نشنیدن را جز منطق انقلاب اسلامی نمی دانیم.
وی مسئله را در عزت مند بودن و عزت مند نبودن رابطه دانست و بیان کرد، صحبت ما بر سر این است که این ارتباط منفعلانه و از موضع فرودست بشاد یا فعالانه باشد و از موضع تصمیم گیری.
رحیم پور ادامه داد:ما می گوییم روابط باید به شرط عزت و استدلال باشد ولی آن ها این را نمی گویند اگر روابط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تبدیل به تحکم یک طرفه و زمینه ساز سیطره کشور های دیگر بر ما با شیوه های جدید باشد یعنی رابطه بهانه ای بشود برای استثمار اقتصادی مسلمین و تهاجم به فرهنگ اسلام و سبک زندگی اسلامی برای سلطه بر جوامع اسلامی این جهانی گری با قائده قرآنی نفی سبیل جور نیست. قائده نفی سبیل این است که خداوند چنین اجازه ای نداده است که کفار بر مومنین مسلط شوند و آینده آن ها را دیگران از بیرون تعیین کنند.
وی خاطر نشان کرد، هر نوع رابطه ای که منجر به نوعی سلطه آن ها بر ما بشود ما با این رابطه مخالف هستیم ولی با رابطه ای که منجر به سلطه نشود هیچ کس مخالف نیست. آن ها می گویند سلطه هم شد اشکالی ندارد چون نمی شود از سلطه فرار کرد و این ها خدایان این دوره هستند و باید تسلیم شد ولی ما معتقدیم هرجا سلطه است باید جهاد باشد. بنابراین کینه علیه غرب و غیر مسلمانان یا ترس روانی از هرکس که غیر خودی است ترس روانی از ارتباط با دیگران، این وصله هایی است که به انقلاب نمی چسبد.
هدف شعار انقلاب عزت امت اسلامی است نه عقده گشایی
رحیم پور ادامه داد:هدفش شعار انقلاب عزت امت اسلامی است نه عقده گشایی، دیگر گریزی و تشکیل جامعه های محدود جزیره ای. این حساسیت به دلایل اسلامی و انسانی فقط برای حفظ شرافت انسانی و کرامات اسلامی مردم و دفاع از مصالح این مردم است و مقاومت علیه انواع جدید بردگی است که اسم های روشن فکری بر روی آن میگذارند. بعضی افرادی که اسم هایشان را می شناسید در همین روزها هم نیز از هین حرف های می زنند اینقدر وقیح هستند که می گویند که اصلا کلمه استقلال و وابستگی توهم است. استقلال معنی ندارد و وابستگی یک امر طبیعی است و همه به هم وابسته است. این ها معمولا برای اینکه مفاهیم انقلابی را خراب کنند اول تحریف می کنند و آن را یک جور دیگری بیان می کنند و سپس خراب می کنند استقلال را می گویند انزوا خوب نیست و بسیار بد است، تا می گویی عزت می گویند تکبر کار درستی نیست و چرا با همه دنیا جنگ دارید. شما هر چیزی می گویید او یک معنای دیگری می کند و آن را خراب می کنند چون شفاف نمی تواند حرف تو را مورد حمله قرار بدهد تا می گویی استقلال می گوید انزوا تا می گویی عزت می گوید این ها می خواهند با دنیا بجنگند می گویی صلابت اعتقادی می گویند این ها متعصب هستند و این ها اصلا با علم مخالف هستند.
این استاد حوزه و دانشگاه در ادامه با اشاره به تاثیر انقلاب اسلامی بر ملت های منظقه افزود،۴ کشور اسلامی در همین ایام اشغال شد. مقاومت ما باعث شد این ها نتوانند مستقر شوند. اگر انقلاب اسلامی نبود هیجکدام از این کشورها نه از افغانستان میرفتن بیرون نه از عراق حاضر بودن بروند بیرون. سوریه را هم از بین می بردند . از لبنان هم بیرون نمی رفتند. فلسطین هم مقاوتی نمی کردند. و همه این مقاومت ها تحت تاثیر انقلاب اسلامی است. انقلاب اسلامی در عراق و سوریه، فلسطین و لبنان بینی این ها را به خاک مالید. وگرنه خیلی اعتقاد داشتند که اشغال کار درستی نیست ولی اتفاقی است که افتاده است.
وی افزود: این تفکر در زمان جنگ هم اگر امام نمی ایستاد می گفتند حالا دیگر خوزستان رفت نباید می رفت . ولی از دست رفته . واقع بین باشید واقعیت را بپذیرید. واقعیت از نگاه این ها این است که اگر تو فداکاری کنی تو پیروز می شوی. نگاه واقع بینانه این است که اگر تسلیم شوی شکست می خوریم. این ها به واقعیت اول ک فداکاری کنی اعتقاد دارند. و عمل به واقعیت دوم را سخت می دانند. چون هزینه دارد
رحیم پور ازغدی جهان شدن را از دیدگاه این افراد، مساوی با آمریکانی شدن خواند و افزود: این ها از یک طرف از حقوق بشر و مناسبات جهانی و تو سعه بحث می کنند ولی در عمل با عدالت جهانی و حقوق بشر جهان مخالفت می کنند و هدف از جهانی شدن هم امریکایی شدن جهان است. هدف جهانی شدن غرب و غربی شدن جهان است. یعنی اقتصاد های همه جهان در کمپانی های صهیونیستی غرق باشد. جهانی شدن از دیگاه این ها یعنی همه فرهنگ جهان تابع فرهنگ لیبرال مادی غرب باشد. همه در خدمت صهیونیست باشند. این ها تعبیرهایی است که از جهانی شدن حاصل می شود.
رحیم پور ازغدی در ادامه با مطرح کردن دیدگاه های این طیف، به تببین مواضع آن ها از زبان خودشان پرداخت.
در دهه هفتاد مسئولین این تفکر را داشتند که ملت ما استبداد زده و ملت آمریکا دموکرات است
این استاد حوزه و دانشگاه اظهار داشت: هویت ما مانع توسعه و پیشرفت است و به این جامعه همچون جامعه مذهبی اتقلابی هم امیدی نیست. بنابراین باید دولت را گرفت و از دولت شروع کرد. عامرانه اصلاح کرد. شخصیت این مردم خراب است. و مناسب با توسعه نیست. مشکل توسعه نیافتگی ایران حتی با اصلاح افکار این مردم هم حل نمی شود. بخش قابل توجهی از مسایل این مردم ناشی از بحران شخصیتی خودشان است. وگرنه از زمان مشروطه افکار غربی ایران آمد . شخصیات و خلقیات مردم خراب است. و تا زمانی که تحول شخصیتی ایجاد نشود نمی توان اصلاحات ایجاد کرد. تا وقتی ساختارهایی که منتهی به شخصیت می شود در جامعه تغییر نکند، نمی توانیم ساختارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را درست کنیم.
رحیم پور ادامه داد:این ملتی که طی صد سال سه انقلاب رو تجربه کرده ، می تواند ملتی استبداد زده باشد؟ کدام ملت همانند ملت ما این همه علیه استبداد شورش کرده است. این ملت یکی از رشیدترین ملت ها و ضد استبدادی ترین ملت هاست. در دهه هفتاد هم یک عده از مسیولین این تفکر را داشتند که این ملت استبداد زده است. و ملت آمریکا را دموکرات می دانستند.این ملت شخصیتش خراب است . تا وقتی این ملت خلقیات خودش را حفظ کند و ادم نشود، پیشرفت نخواهد کرد چون با این روحیات مدام مقاومت می کند.پیشنهاد دوم: چون با این ملت نمی توان پیشرفت کرد ، باید دولتی باقتدار سرکار بیاید که شخصیت مردم را تغییر بدهد. از این فرهنگ باید هویت زدایی بکنیم. هویت ما مانع توسعه است. مسیولیت این تحول ملت انقلابی و عقب افتاده با کی است؟
این استاد حوزه و دانشگاه اظهار داشت:این ها اعتقاد دارند با توجه به این که ما نظام حزبی به سبک غربی نداریم ، ملت یک ملت ضعیف عقب مانده است، باید یک دولت مسیولیت این تحول را بر عهده بگیرد. و کلید توسعه همین است.امید است در نیم قرن آینده جامعه قوی شود . از این جامعه مذهبی انقلابی به یک جامعه مدنی برسد. تا این فرهنگ شخصیتی مردم تغییر نکند هر کسی هر چیزی راجع به این ملت ها می گوید توهم است.۳- بدون هضم در اردوگاه غرب نمی توان پیشرفت کرد. برنامه ریزی باید در درون ما انجام شود اما اصل را باید ارتباط جهانی و حاکمیت جهانی قرار داد. ما لایه های مختلف فکری داریم . دین ، ایران و جهانی شدن به مفهوم قوی شدن. دین ما در خانه های ما هست، نماز روز ه حج…ایرانی بودنمان هم در شناسنامه هامان باشد . اما فرهنگ را باید تغییر داد…باید هنرمندانه و اگاهانه از وضعیت موجود جهانی بهره برداری کنیم.
مدیران اصلاحات میگفنند باید بپذیریم که امام اشتباه کرد
این استاد حوزه و دانشگاه اظهار داشت:خیلی از افراد دهه هفتاد و هشتاد زمان اقای خاتمی این حرف ها را صریح گفتند. مسئولین حکومت جمهوری اسلامی خیلی صریح گفتند که ما باید بپذیریم امام اشتباه کرد. به امام علاقه خصوصی و شخصی داریم اما امام اشتباه کرد. ما را به مسیر نادرستی برد. یکی از مسیولان آن زمان به خود من گفت که این اسلامیات و مذهبیات و احادیث به درد حکومت کردن نمی خورد . فقط به درد انقلاب کردن می خورد. و صریح می گفت : این جامعه تا متوجه نشود که سقف پیشرفت نظام لیبرالیسم غرب استف تلاش و تکاپوی بیهوده می کند و دور خود می چرخد . مدینه فاضله بشری ممکن، نظام لیبرالیسم سرمایه داری غربی است. اسلام را امام زمان هروقت امد انجام دهد. خط پایان حرکت ما نظام لیبرالیسم غربی است.
رحیم پور ادامه داد:می گفت، من به امام شخصا علاقه داشتم و هنوز در قلبم
جایگاه ارزشمندی دارد. اما این افکاری که امام به ما یاد داد، با این
افکار نمی توان پیشرفت کرد و جامعه را ساخت!
ادعا این ها این است که همه ما باید گروه های تصمیم گیر را به اجماع
برسانیم و یک استراتژیک ملی داشته باشیم و همه بپذیریم که فرمول شبکه توسعه
یافتگی رسیدن به نظام لیبرال غربی است. در عین حال ایرانی باشیم. معرفت
دینی داشته باشیم بحران مشروعیت مطلقه و روش دموکراسی غرب اهاله بدهیم و
هدف اصلی ما فقط انباشت اقتصادی باشد . به مسایل فرهنگی و اعتقادی کاری
نداشته باشیم . روابط معقول منطقی با محیط بین المل داشته باشیم . یعنی
هرچه قدرت های جهانی می گویند قبول کنیم . چون زور می گویند و قدرت دارند.
منطقی نیست که حرف از برابر در مقابل قدرت های جهانی بزنیم .
این استاد حوزه و دانشگاه اظهار داشت: می گویند، فرهنگ سیاسی ما منشا خرابی است و دولت باید اصلاح شود. ما هنوز نفهمیدیم انرژی اصلی توسعه در ایران کجاست. باید اجماع صورت گیرد یعنی مخالفین این تفکر از سطح تصمیم گیری در حکومت حذف شوند. از حاکمیت حذف شوند و اگر شد محو شوند.
وی گفت: طرح میان مدت تحول در لایه های فرهنگی توسط دولت از طریق آموزش و پرورش و شستشوی مغزی از طریق دانشگا ه و رسانه ها ایجاد شود. این نسل که از دست رفت . نسل بعدی را آدم تربیت کنیم که بفهمد جز زیر سایه غرب غلطی نمی توان کرد . دولت کارامد مسایل روزمره را طوری مدیریت کند که این شخصیت گردنکش ایرانی اصلاح شود تا بتوان ساختارهای دیگر را اصلاح کرد. تا ایران در مرض تفکر و روش های غربی نباشد، روش استراتزیک برای تطبیق با شرایط جهانی پیدا نخواهد شد. یعنی سرتاسر نظام آموزشی و رسانه ای ما غربی تر از اینی که هست بشود. کاملا مغزها غربی و غرب زده تربیت شود. در این زمان می توانیم درست مثل آدم رفتار کنیم. سرمان را پایین میندازیم و در خطی که ان ها تعیین می کنند جلو می رویم. تطبیق معقول با این شرایظ نداریم. ما تفکر استراتژیک لازم داریم . مقدورات واقعی خورد را نمی شناسیم واقعیت های جهانی را نمی شناسیم . سطح استاندارد زندگی باید طبق تعریف غربی صورت بگیرد. باید طوری که آن ها می گویند رفتار کنیم. سیستم را باید رو به غرب بخوابانیم طوری که برگشت پذیر نباشد. منتها یک تو صیه دارند که نهضت ازادی هم این توصیه را داشت، که در چشم مرد نمی توان نگاه کرد و گفت نوکری بهتر از استقلال است. لاییک فکر کنید نه اسلامی! ما باید تغییر تدریجی ایجاد کنیم نه ناگهانی یعنی سکولاریزم مهندسی شده ته ساختار شکن. زیر پوستی و باید با پنبه سر برید. می گویند، اگر به مقدسات این ها اهانت کنی عصبانی می شوند و همانند سال ۸۸ ترتیب ما را می دهند. این ها را باید غیر مستقیم تغییر داد. در چشمشان نباید نگاه کرد. سر را به زیر انداخت و لبخند زد. و کار خود را انجام داد. سیستم اجتماعی باید به نحوی تفسیر شود که کنترل بسیار غیر مستقیم، حفظ امنیت از موضع روانشناسی افراد وگروه ها و جامعه ، هیچ کس را عصبانی نکنید . صریح حرف نزنید، مودبانه صحبت کنید. . تا تحریک و عصبی نشوند. به این شیوه عقلانیت با تعریف ما بسط پیدا می کند. و تناقض بین شخصیت و افکار ایرانی را به حداقل برسانیم. واقعیت ها را یاد بدیهیم.