کد خبر: ۲۰۲۷۲۸
زمان انتشار: ۰۹:۳۱     ۱۶ بهمن ۱۳۹۲

به گزارش پایگاه 598 به نقل از روزنامه جوان، يك عضو تيم سابق مذاكره‌كننده هسته‌اي ايران در جديدترين گفت و گوي خود با سايت خبر آنلاين از لزوم برقراري ارتباط دوستانه با عربستان گفت و مهم‌ترين دليل اين مهم را خروج امريكا از منطقه دانست. وي بر اين باور است كه نفت خاورميانه ديگر براي كاخ سفيد اهميتي ندارد و اين كشور تا چند سال ديگر به صادركننده نفت جهان تبديل خواهد شد.

به دور از هر‌گونه قضاوت و پيش‌بيني در‌باره دلايل اين علاقه به ترميم ارتباط با عربستان و چرايي اين تحليل كه از دايره اطلاعات نگارنده خارج است، ذكر چند نكته ضروري است:

1 ـ رابطه ايران و عربستان چه پيش از انقلاب و چه پس از پيروزي انقلاب اسلامي تيره و تار بوده است زيرا هر يك از اين كشورها داعيه قدرت نخست منطقه را داشته، دارند و خواهند داشت. اختلافات عميق ايران و عربستان در دهه 40 و 50 بر سر نفت و «سوگلي» بودن براي واشنگتن موضوعي نيست كه بتوان آن را كتمان كرد. اين كشور به دليل ذخاير بالاي نفت جهان و استبداد بي‌نظيرش سعي دارد خود را به عنوان ژاندارم منطقه معرفي كند، درحالي كه نگاهي به شاخص‌هاي توسعه‌يافتگي و ساختار سياسي، اقتصادي، فرهنگي، علمي و. . . اين كشور هيچ‌گاه قابل مقايسه با ايران نبوده و نيست. آقاي موسويان به خوبي مي‌دانند آل‌سعود براي تبديل شدن به بازيگر اصلي خاورميانه طي پنج دهه گذشته از هيچ اقدامي فروگذار نكرد؛ از مخالفت با افزايش قيمت نفت در دهه 50 تا كمك به سلفي‌هاي سوري براي تضعيف سوريه و حزب الله لبنان، همه و همه نشان مي‌دهد خصومت آل‌سعود با كشور ايران ريشه‌اي عميق دارد كه مهم‌ترين علت آن، نوكيسه شدن عربستان طي اين چند دهه است. كشوري كه به پشتوانه دلارهاي نفتي‌اش، خود را ارجح‌تر از ايران در همه زمينه‌ها مي‌داند فراموش كرده است با شكستن پاي ديگران نمي‌تواند بدود. استراتژي عربستان حداقل در ديپلماسي انرژي روي اين اصل استوار است لذا نمي‌توان القاي آقاي تحليلگر را در‌باره كوتاهي ايران در برقراري ارتباط دوستانه با رياض قبول داشت و بر آن صحه گذاشت هرچند كه بايد پذيرفت طي هشت سال گذشته از ظرفيت‌هاي ديپلماسي استفاده نشد اما نمي‌توان با علم كردن اين ضعف، براي برقراري ارتباط يكطرفه با عربستان وارد گود شد. به خصوص كه شاه‌بيت اين چالش نيز به «توهم قدرت» عربستان بر مي‌گردد، نه سياست‌هاي جمهوري اسلامي ايران.

2 ـ عضو تيم سابق مذاكره‌كننده هسته‌اي بر اين باور است كه امريكا در حال خروج از منطقه است چراكه نفت اين منطقه براي امريكا جذابيتي ندارد. براي تنوير اين موضوع بايد گفت امريكا در اوج وابستگي به واردات نفت تنها 18‌درصد از نيازهاي نفتي خود را از خاورميانه وارد كرده است كه تاريخ گواهي مي‌دهد پس از كودتاي ناموفق امريكا در ونزوئلا، هوگو چاوز تصميم مي‌گيرد صادرات نفت به امريكا متوقف شود؛ در همان زمان امريكا تصميم مي‌گيرد تا زمان از سرگيري مذاكرات، نفت مورد نياز از خاورميانه تأمين شود.

شايد آقاي تحليلگر به اين مطلب آگاه نيست كه امنيت عرضه بيش از هر مقوله ديگري در بازارهاي نفت اهميت دارد؛ پس از بحران نفتي سال 1973، دكترين انرژي امريكا به سياستمداران امريكايي تكليف مي‌كند منابع تأمين انرژي خود را پراكنده كرده و به طور اخص روي خاورميانه حساب باز نكنند زيرا اين منطقه به هيچ عنوان قابل اطمينان نيست. بر همين اساس و البته صرفه اقتصادي و واردات، امريكا همواره سعي كرده است مقدار اندكي از نفت مورد‌نياز خود را از اين منطقه تأمين كند و به جاي پرداخت هزينه‌هاي حمل و نقل و بيمه، نفت مورد نياز را از مكزيك، ونزوئلا، كانادا و كشورهاي همسايه خود تأمين كند. با اين استدلال مي‌توان نتيجه گرفت امريكا به صورت مستقيم از نفت خليج فارس تغذيه نمي‌كند بلكه با برنامه‌اي مدون، درآمدهاي نفتي كشورهاي منطقه به ويژه عربستان را به شركت‌هاي خود تزريق مي‌كند كه طبيعتاً دست كشيدن از ميلياردها دلار از درآمدهاي نفتي منطقه، نمي‌تواند امريكا را مجاب به ترك منطقه كند.

3 ـ هنري كسينجر يكي از تئوري‌پردازان سياست خارجي امريكا در كتاب خاطرات خود مي‌نويسد:« كشوري كه نفت دارد قدرت بالقوه است اما كشوري كه بر اين كشورها و منابع‌شان تسلط دارد ابر‌قدرت بالفعل است.‌» اين اظهار‌نظر به خوبي نقشه راه امريكا را براي حضور در منطقه خاورميانه نشان مي‌دهد. بي‌دليل نيست كه ستاد فرماندهي مركزي ايالات متحده امريكا معروف به«‌سنت‌كام‌» فقط و فقط براي تأمين امنيت مناطق نفتي جهان و خطوط لوله انتقال تأسيس شد و بيشتر عمليات‌هاي آن در خليج فارس و آفريقا انجام شده است. آنطور كه نورمن شوارتسكف در كتاب نفت و خون نوشته تي كلر مي‌گويد مقامات امريكايي به اين ستاد مأموريت دادند هرجا كه نفت وجود دارد ناوهاي سنت‌كام بايد درآن جا حضور داشته باشند. اهميت خاورميانه براي ايالات متحده امريكا به قدري استراتژيك است كه پس از حمله دوم امريكا، نخستين محلي كه تسخير شد وزارت نفت عراق بود، نه كاخ رياست جمهوري! گرچه اين اتفاقات متعلق به دهه فعلي نيست اما با توجه به ذخاير 60 درصدي نفت و گاز خاورميانه، علاقه شركت‌هاي نفتي امريكايي ـ وابسته به كلوپ‌هاي سياسي و چهره‌هاي سياسي جهان ـ براي دوشيدن اين منطقه، نقش 20 درصدي در تأمين نفت جهان، تحركات روسيه براي نفوذ به كشورهاي منطقه و... نمي‌توان به خروج امريكا از منطقه رأي داد.

4 ـ نگاهي گذرا به وضعيت توليد و مصرف امريكا در زمان فعلي و چشم‌انداز آن در آينده به خوبي نشان مي‌دهد امريكا امروز حدود 10 ميليون بشكه نفت توليد و 15 ميليون بشكه نفت مصرف مي‌كند كه بر اساس پيش بيني‌هاي اداره اطلاعات انرژي امريكا و ساير نهادهاي معتبر تحقيقاتي مانند انجمن جهاني نفت، توليد اين كشور تا چند سال آينده به 7 ميليون بشكه در روز كاهش يافته و در ازاي آن مصرف اين كشور تا سال 2025 به 22 ميليون بشكه در روز افزايش خواهد يافت. اين شكاف 15 ميليون بشكه‌اي در توليد و مصرف به خوبي مويد اين ادعاست كه در صورت بهره‌برداري همه جانبه از شيل‌هاي نفتي اختلاف 10 ميليون بشكه‌اي ميان توليد و صادرات امريكا نمي‌تواند ايالات متحده را در اين باره خودكفا كند چه رسد به صادرات نفت. بر اساس نظر آقاي تحليلگر امريكا در آينده‌اي نزديك به بزرگ‌ترين صادركننده نفت جهان تبديل مي‌شود كه در اين صورت، توليد فعلي امريكا با توجه به صادرات 8 ميليون بشكه‌اي عربستان، بايد حداقل 24 ميليون بشكه نفت توليد كند كه بيشتر شبيه يك جوك است. با توجه به موارد ذكر شده بايد اذعان كرد خروج امريكا از خاورميانه كمي دور از واقعيت است و نقش نفت در معادلات اين كشور با كشورهاي اين منطقه يا به فراموشي سپرده شده است يا با دستمايه‌هايي سطحي به پايين‌ترين سطح موجود تنزل پيدا كرده است. به هر شكل اميد است تحليلگران مسائل بين‌المللي با نگاهي مدقانه‌تر به تحولات نفتي جهان و نقش نفت در سياست خارجي امريكا به القاي نظريات خود اهتمام ورزند و چنين استدلال‌هايي معيار برنامه‌ريزي براي سياست بين‌الملل ما نباشد !

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها