از همان ابتدايي كه استيلاي منسوبان به دولت اعتدال بر وزارتخانهها مسجل شد، تمام داشتهها و دستاوردهاي دولت ماقبل يكسره به نقد و حتي تخريب گذاشته شد تا جايي كه خيز بلند كشور در موضوع هستهاي، به عنوان دستاندازي در مسير مطالبات عمومي القا و گفته شد كه چرخيدن سانتريفيوژ اجازه نميدهد چرخ اقتصاد كشور بچرخد.
هرچند گستره هجمه عليه فعاليتهاي دولت گذشته هيچ مرز مشخصي نداشته اما بايد بيتالغزل تخطئهها را حمله به كارنامه دولت اصولگرا در بخش سياست خارجه و به صورت مشخص پرونده هستهاي دانست كه اعتدالگرايان آن را مجوزي كردند براي «تغيير رويكرد در ديپلماسي» و حتي «عقبنشيني از مواضع هستهاي» عنوان كردند.
به هر روي تغيير نگرش ديپلماتهاي دولت نهايتاً كار را به پلمب فعاليت تأسيسات هستهاي و تعليق غنيسازي 20د رصد رساند و اين در حالي است كه دريچه نگاه غربيها و به ويژه امريكاييها نسبت به جمهوري اسلامي ايران - و پرونده هستهاي كشورمان كه جزئي از يك كلان براي آنهاست- هيچگاه تغيير نكرده بلكه مواضع ضدايرانيشان را رنگ و بوي عميقتري هم داده است.
ثبات انديشههاي امريكاييها در مورد ايران جايي سر باز ميكند كه مقامات سياسي اين كشور در يك اقدام بينظير- در طول تاريخ 34 ساله انقلاب اسلامي- در طي پنج ماه اخير هفت بار جمهوري اسلامي ايران را تهديد به حمله نظامي كردهاند و در تمام اين مدت ديپلماتهاي كاربلد دولت راستگويان تنها تاكتيك «سكوت» دل بسته و عقبنشيني را چاره كار دانستهاند.
تاكتيك ديپلماتهاي خندان در مقابل تهديدهاي كارگزاران نظام سلطه نگرانيهاي بسياري را براي جامعه به همراه داشته است؛ اينكه؛ نكند به تبع از كار افتادن سانتريفيوژها و امحاي دستاوردهاي هشت ساله هستهاي كشور، روحيه ايستادگي و مقاومت در مقابل دشمن به فراموشي سپرده شده و اعتبار و حيثيت نظام به بهانه «لزوم كار تخصصي ديپلماسي» به حراج گذاشته شود؟
نكند خط قرمزهاي نظام و مردم براي دستگاه سياست خارجه مرغوبيت گذشته را نداشته و مفاهيم انقلابيگري و انقلابي زيستن جاي خود را به لبخندهاي مستمر و پياپي داده است؟
نكند مطالبات مردم و اهداف راهبردي نظام در لابهلاي مفاهيمي نظير «لزوم محرمانه ماندن مذاكرات» گم شده و جاي خود را به انفعال و عقبنشيني در مقابل خواستههاي بيحد وحصر غربيها بدهد؟
تهديداتي كه تمامي ندارد
در حالي تهديدات بيسابقه ايران توسط سياسيون امريكايي همچنان ادامه دارد كه گويا مقامات دولت قصد ندارند، واكنش جدي و متناسب به اين اظهارات نشان دهند و تلاش دارند با ابزارهايي مانند «فرافكني» و «چشمپوشي از خطاي ديگران در عرف روابط بينالملل» نگذارند تنور به ظاهر گرم شده روابط به سردي بگراييد.
اما عقبنشيني محسوس دولت در قالب «ديپلماسي نوين توأم با لبخند» كه به عنوان راهكار مشكلات داخلي و بينالمللي معرفي شد، اولين پاسخ رسمي را اينگونه از اوباما دريافت كرد: رويكرد امريكا در قبال تسليحات نظامي شيميايي سوريه بايد به ايران نشان دهد كه براي رويارويي تسليحاتي، پتانسيل حل مسئله به شكل ديپلماتيك وجود دارد. رئيسجمهور امريكا در عين حال گفت كه ترجيح او براي حل مسئله به شكل ديپلماتيك به اين معنا نيست كه به تهران حمله نظامي نميكند (25/6/92 رئيسجمهور امريكا در گفتوگو با شبكهاي بيسي امريكا).
شلدون آدلسون بزرگترين حامي مالي جمهوريخواهان در دانشگاه يشيوا هم در شهريورماه اعلام ميكند: امريكا بايد قبل از شروع مذاكره با تهران در خصوص برنامه هستهاي ايران را با« بمب هستهاي» هدف قرار دهد(30/6/92)
باراك اوباما تهديدات علني از نوع امريكايي را كمتر از دو هفته بعد از تهديدات اوليهاش در ديدار با نخستوزير رژيم صهيونيستي اظهار كرد: تهران بايد صداقت خود را با اقداماتش ثابت كند... همه گزينهها از جمله «گزينه نظامي» روي ميز باقي ميماند. (9/7/92)
دانكن هانتر، عضو كميته نيروهاي مسلح كنگره هم به مانند ديگر سياسيون امريكايي تأكيد ميكند: فكر ميكنم اگر ما مجبور باشيم ايران را بزنيم نبايد با نيروهاي زميني عمل كنيم بلكه اين كار را بايد با «بمب اتمي» تاكتيكي انجام دهيم تا آنها را براي يك دو يا سه دهه به عقب برانيم. (15/9/92)
رئيسجمهور امريكا بار ديگر در (16/9/92) به صراحت ايران را تهديد به حمله نظامي ميكند: اگر ايران به توافق پايبند نماند تحريمها را افزايش ميدهيم و آمادگي براي «گزينه نظامي» وجود دارد.
وزير امور خارجه اين كشور هم هماهنگ با رئيس دولتش در (19/6/92) بيان ميكند: اگر ايران هر بخشي از توافقنامه را نقض كند همه پيشرفتها متوقف ميشود و امريكا ميتواند «به صورت نظامي» پاسخ دهد.
جان كري همچنين در گفتوگو با العربيه، شبكه اختصاصي سعودي تأكيد ميكند: ايران بايد اندوخته اورانيوم5/3 درصد خود را محدود كند. ايران نبايد واجازه ندارد رآكتور اراك را تكميل كند. ايران اگر توافق را كنار بگذارد «گزينه نظامي» در پيش گرفته خواهد شد(5/11/92).
اينها شمهاي از پاسخهاي در خور توجه امريكاييها نسبت به ديپلماسي لبخند دولتمردان ماست كه همچنان از طرف مقامات رسمي وزارت امور خارجه بدون پاسخ مانده است.
امتيازات پرحجم امريكاييها را جريتر كرده؟
هر چند كه جريان ذوق زده از روابط با دنياي غرب، ارائه امتيازات پرحجم از سوي ايران، از جمله تعليق غنيسازي 20 درصد، تعطيلي رآكتور اراك، اكسيد كردن اورانيوم غني شده 20 درصد كه در نهايت به 27 امتياز رسيد را لازمه «حسن نيت» امريكاييها به ايران القا كند وآن را نقطه آغازي براي كاهش فشارها بداند اما در عمل باعث شد كه امريكاييها پس از توافقنامه ژنو با انتشار برگه اطلاع رساني ديدگاه متناقض خود با ايرانيها را درباره اين توافقنامه منتشر كنند.
ديدگاه كاخ سفيد كاملاً در تضاد با ديدگاه مقامات ايران بود. آنها معتقد بودند كه در اين توافقنامه حقي براي غنيسازي ايران قائل نشدند و توافقنامه مقدمهاي براي برچيدن تأسيسات هستهاي ايران است.
با اين حال مقامات امريكايي صراحتا گفتند كه اگر اقدام ايران را برخلاف توافقنامه ژنو تشخيص دهند نه تنها ايران را تحريم بلكه با تهران برخورد نظامي ميكنند، به گونهاي كه پس از توافقنامه ژنو مقامات امريكايي چهار مرتبه از لفظ تهديد نظامي استفاده كردند.
امريكاييها را آنگونه كه هستند ببينيم
هر چند كه «گزينه روي ميز امريكاييها» امروز به عنوان يك طنز سياسي جا افتاده است اما آنچه هنوز براي افكار عمومي داخلي بدون پاسخ مانده اين است كه آيا مفهوم «ديپلماسي» در دنياي امروز تنها به صبحانه خوردنهاي مستمر، مصافحههاي همراه با خندههاي مستانه و گزارشهاي فيس بوكي خلاصه ميشود يا روي ديگر مانند «تحقير ملت ايران» را هم دارد.
آيا «تهديدات پياپي» غرور ملي ما را خدشهدار نميكند و اعتبار بينالمللي ما را به سخره نميگيرد، آيا وعده هفتگي امريكاييها مبني بر عقوبت دادن ايران گونهاي از «تحقير» را براي جامعه ايراني و دولت برآمده از رأيشان به همراه ندارد؟ و در پايان بايد گفت كاش ديپلماتهاي دولت راستگويان بيش از اين افكار عمومي را منتظر نگذاشته و پاسخ بدهند كه اعتماد مطلق همراه با ذوق زدگي كدام بخش از«ديپلماسي نوين جهاني» را شامل ميشود و تا كجا اين نوع نگرش ما را وادار به سكوت ميكند.
كاش آن قدر كه دولتمردان اعتدال گرا از انتقادات سازنده برخي رسانههاي داخلي نسبت به توافقات هستهاي، حساس و زود رنج بودند، در مقابل تهديدات پردامنه و تحقيرآميز غربيها هم واكنش مختصري نشان ميدادند تا مردم بيش از گذشته مطمئن شوند كه نمايندگانشان در عرصه سياست خارجه هم چيزي براي احقاق حقوق ملتشان كم نميگذارند.