به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس، محمد علی نجفی، معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری 26 مردادماه حکم انتصاب خود را از سوی حجتالاسلام روحانی، رئیس جمهور دولت یازدهم دریافت کرد و در این مدت ریاست کمتر از 6 ماه خود در این سازمان، اکثر معاونان و مدیران متعلق به دولتهای نهم و دهم را تغییر داد و مسیر را برای بازگشت مدیران دولت هشتم باز گذاشت.
نجفی در این مدت علیرغم آنکه تلاش خود را بر دوری از حاشیهها معطوف میکرد اما اظهارنظرش درباره استفاده قلیان توسط خانمها، آوردن جام قلابی شیردال از آمریکا به ایران، ثبت چوگان به نام کشور آذربایجان در یونسکو و... وی را تبدیل به یکی از مردان حاشیهساز دولت کرد تا جایی که افکار عمومی به این باور رسیدهاند که هر کسی بر کرسی ریاست این سازمان مینشیند دوامی نخواهد داشت و اظهاراتش رنگ و بویی متفاوت به خود میگیرد.
یک ماهی است که زمزمههایی از تغییر رئیس چند ماهه این سازمان در محافل خبری به گوش میرسد زمزمههایی از این قرار که نجفی بیماری قلبی دارد، کمیسیون پزشکی برایش تشکیل شده، استرس برایش ضرر دارد و به همین دلیل از رئیس جمهور میخواهد که مسئولیتی سبکتر را به وی بسپارد.
در حالی که روابط عمومی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری موضوع رفتن نجفی از این سازمان را همچنان تکذیب میکند اما این زمزمهها این روزها قوت گرفته و ظاهراً با ارائه استعفای وی تکلیف این موضوع، همین روزها توسط رئیس جمهور روشن و نهایی میشود.
گزینه داغ جایگزین نجفی در محافل خبری و سیاسی، «سید رضا صالحی امیری» است اما کارکنان سازمان میراث فرهنگی به ریاست «مهدی حجت»، قائم مقام فعلی چشم دوختهاند.
صالحی امیری گزینه رئیس جمهور برای وزارت ورزش و جوانان در دولت تدبیر و امید بود که نتوانست از مجلس رأی اعتماد کافی را کسب کند. وی وجه اشتراکش با نجفی برای ریاست این سازمان، نداشتن رأی کافی از نمایندگان مردم در مجلس است، نجفی برای وزارت آموزش و پرورش و صالحی امیری برای وزارت ورزش و جوانان.
با این اوصاف، ظاهراً قرار نیست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری روزهایی را به آرامش بگذراند تا کمی کارها و برنامهها پیش رود و اقداماتی بنیادین صورت گیرد، گاهی حاشیههای سیاسی، کار را به تعطیلی میکشاند و گاهی هم موج تغییرات.
مهدی حجت، قائم مقام نجفی در سازمان میراث فرهنگی در همان روزهای آغازین پذیرش پست در این سازمان دولتی، سازمان میراث فرهنگی را یک بیمار بدحال تصادفی توصیف کرد، اما آیا این بیمار بدحال تصادفی با این بیثباتیها در مدیریت، روزگار سلامتی را تجربه خواهد کرد؟