سلام
برکتی داشت ...
--------------
داخل طلق کارت جنگی 2 تا 200 تومنی با 1 10 تومنی که اقایون از دفتر امام عزیز هدیه میدادند تورا 7 ماه بس بود در مرخصی هدیه قران مادر میدادی و روضه شب 14 هرماه امام موسی بن جعفر ع .
------------
یاد همه چیز بخیر .
--------------------
اهان نمیخوام خراب کنم یاد کرمانشاه و مرخصی شهری ها افتادم .
از عرفانی هاش نگم از معرفتی های انسان سازش بگم.
----------
میدان ازادی کرمانشاه همیشه مملو رزمنده بود اول خیابان اصلی به سمت شهر 1 ساندویچی با مبالغ 50 ریال فروش داشت گاهی دلگی میکردیم .
1 بار وارد شدیم چند تا سرباز هم داخل بودند 2 تا پسر زیر 10 سال و 1 دختر زیر 15 سال مهاجر جنگی که کولی وار ( غربتی - میبخشن ) برای تکدی وارد شدند پسر بچه درخواست نوشابه و پول کرد سرباز نظری به دختر کرد تا اومد نیت کنه پسر بچه با تشتک تیز نوشابه خطی عمیق و خونی روی ساعد سرباز انداخت .
------------
مغازه دار کلی سرباز را نصیحت که این جماعت جنگ گزیده هستند و..... فقر و جنگ دیگه .
-------------
جنگ تمام شد و حتم دارم ان پسران و دختران هنوز هم در میدان گاراژ (ازادی ) میجنگند.
------------
و لقمه در دهان ما سمبه لازم.
---------
یا حق