سایت گل: عادل فردوسى پور سالهاست كه
بالا نشين است. بالانشينِ محفلى كه ژورناليزم ورزشى ايرانى سالها پيشتر از
عادل مدعيش بود. محفلى ديرپا از زمان كيهان ورزشى كه از اواخر دهه هفتاد
شمسى قافيه را به يك شوى تلويزيونى باخت. مثال شهر كورها و سلطان يك چشم
براى توضيح و تصور آن فضا و پيشروى عادل، هر چقدر هم كه وسوسه كننده باشد
نه منصفانه است نه ادا كننده حق. حقِ دهها ژورناليست ورزشى كه از دانش و
تجربه و مهارت و ذكاوت كم نداشتند هرگز.
اتفاقاً
عمده آن كاربلدها خوشحال بودند كه مردى از جنس خود را در مصدر برنامه اى
تلويزيونى مي بينند كه خيلى زود برنامه هاى مشابه را از ميدان رقابت به در
مى كند. عادل آنروزها هنوز تعلق خاطرش به حوزه خبرنگارى و خبرنويسى ورزشى
را در دل و سر داشت و نود رسانه تصويرى بسيارى ديگر از همين ورزشى نويس ها
هم بود.
حالا
چند ساليست كه عادل كم و بيش مسير مشخصى را براى بقا طى مى كند. مسيرى كه
با تمام چالش هاى ظاهرى و بگو مگو هاى نودى، مسيرى كم خطر است. او هرجا كه
خطر كند، هرگز براى از دست دادن مخاطب خطر نخواهد كرد. برنامه اى كه با
دگرگون كردن ادبيات رسانه تصويرى و پرهيز از تعارفات معمول و تعريف هاى
توخالى، دقايقى از چالش كم نظير مجرى با مهمان هاى برنامه و مسوولان ورزش
را به تصوير مى كشيد، مقالى كه در آن صداقت و فراست و تدبير ورزشكار و مربي
و مدير و روزنامه نگار را به قضاوت بينندگانى مى گذاشت كه باور داشتند
قاضى اين دادگاه هفتگى هستند و دادستانشان دادِ ندانسته آنها را از خيلِ
مسوولين مى ستاند. مردمى كه نود پاسخ انتظاراتشان نبود، بلكه چيزي بسيار
فراتر از انتظارات و خواسته هايشان بود از رسانه اى كه عادت كرده بودند
سالها وحدت اجبارى و صبح بخير و شب بخير و مرده باد و زنده بادِ دستورى
برايشان پخش كند.
در
غياب برنامه هاى مشابه در حوزه هاى سياسي، اقتصادي، فرهنگي و هنرى، عادل
فردوسي پور و نود سمبلى شدند براى انتقاد و اصرار روى حق وقتى مديران "صاف
در دوربين زل مي زدند و دروغ مى گفتند". حالا فقط طرفداران فوتبال نبودند
كه "نود" را تماشا مى كردند، عادل فردوسى پور يك بار در هفته مى آمد تا دل
مردم را "خنك" كند از شنيدن بازخواست هايى كه در طول هفته هيچ جا شبيهش را
نمي شنيدند و در طول برنامه انگار كه خود را در صداى فردوسى پور كشف مى
كرده باشند، قاه قاه مى خنديدند وقتى دروغ مدير عاملى متشرّع را به تصوير
مى كشيد، و طومار جمع مى كردند وقتى كه عادل با بغض ميگفت "اگر عمرى بود و
هفته ديگر روى اين صندلى بودم...". همان وقت ها بود كه مديران سيما انگار
كه از اين همه استقبال شگفت زده شده باشند سعى در ايجاد الگويى مشابه در
برنامه هاى ديگر و ايجاد گفتگوهاى چالشى در باقى حوزه ها كردند، اتفاقي كه
به رغم موفقيت هاى نسبى و با گذر از به اصطلاح خطوط قرمز در حوزه هاى حساس
ترى مثل سياست و اقتصاد هرگز موفقت نود را به همراه نداشت.
عادل
فردوسى پور بى رقيب است چون استانداردهاى اين بازى را خودش خط به خط و سال
به سال ترسيم كرد. هر تقابلي كه ميان مجريان و مهمانان برنامه هاى
تلويزيوني ديگر مى بينيم، با همه تفاوتهاى ظاهرى و سبكهاى گوناگون هنوز زير
سايه قد كشيده عادل فردوسي پور كمتر رنگ آفتاب مى بينند. هنوز كسى
استاندارد جديدى براى بازى تعريف نكرده و عادل اين را بهتر از همه مى داند.
شايد
براى همين است كه حالا در سايه گذشته درخشانش بدون نگرانى شيوه هاى مردم
پسند را ترجيح مى دهد. شايد براى همين است كه مى داند مردم ١٥ سال پيش
انتظار كمتري داشتند از چيزي كه او به آنها عٓرضه كرد و حالا حق دارد چيزى
را عٓرضه كند كه براى بقاى نود كم خطر تر باشد. سفرهاى استانى و فيلم هاى
نودى و لوگوهاى مردمى!
اينها
پيوند او را با دورترين مردم و نزديك ترينشان عميق تر مى كند و همگى كيف
ميكنند وقتى عادل و ديگر "سلبريتى" هاى سينما و تلويزيون آنها را مى
خندانند و جوك مى گويند و به اين فوتباليستهاى بي مصرف متلك مى اندازند!
اينروزها
كه مدام از روزنامه نگارها دلخوري هايشان را از عوام گرايى فردوسى پور و
بازى نگرفتن آنها ميخوانم و مى شنوم، و اينكه اميد دارند راه و مسير نود
جابجا شود تعجب مى كنم. جايگاه نود را عادل خودش ساخته و آرام آرام و به
اختيار از آسيب شناسى و كارشناسى هایِ كسل كننده فاصله گرفته و حالا به
كارشناسى هاى سطحى براى "ایول" گرفتن از اكثريت تماشاگرانش قانع است.
عادل
ديگر خطر نخواهد كرد و ژورناليزم ورزشى ايرانى اگر به دنبال جايگاهى براى
تاثيرگذارى و جلو زدن از انتظارات مردم است بايد مثل او در ١٥ سال پيش
عادلى پيشرو و نگران از نادانى سراسري در ورزش كشور جستجو كند، عادلى كه بى
گمان فردوسى پور نخواهد بود.