آقاي سيد محمد خاتمي اخيرا در يك جمع دانشجويي مطالبي به شرح زير بيان كرده كه نقد آن در زير ميآيد.
به گزارش 598 به نقل از رجا، وي با طرح اين سئوال كه ما در كدام جهان به سر ميبريم، جهاني كه پديد آوردهايم كدام جهان است؟ از دانشجويان خواسته است درك عميق از اسلام داشته باشند و حال و روز ايران و ايراني را بشناسند و آن را متحول كنند. وي همچنين با طرح اين سئوال كه ؛« ما ايراني قرن چهاردهم هجري و قرن بيست ويكم ميلادي كيستيم و چه مشكلاتي داريم» به تحولات منطقه اشاره ميكند وتصريح ميكند، همگي در مسير و حذف نفي ديكتاتوري و خودكامگي گام برميدارند».
بعد وي نتيجه ميگيرد؛ « ملت ما هم دهها سال دراين جهت (مبارزه با ديكتاتوري) حركت كرده است.»
بعد وي ميافزايد: « آيا افتخار آميز نيست كه بخشي از روحانيت روشن ضمير ما متوجه اين نياز بوده است. شما تنبيه الامه آيت الله نائيني ونظرات بزرگاني چون آيت الله آخوند خراساني را ببينيد درد بزرگ را استبداد اعم از سياسي و ديني ميدانند ودومي را از اولي خطرناكتر ميدانند.» بعد آقاي خاتمي با اين مقدمه چيني ها نتيجه ميگيرد؛ « اكنون در داخل كشور كساني هستند كه هيچ حق و حرمتي براي مردم قائل نيستند. بعد تصريح مي كند « دعواي ما با يك نوع تلقي از اسلام است كه هيچ شيوهاي جز استبداد و خودكامگي به رسميت نميشناسد. اينها كساني هستند كه جانشان با شيوههاي استبداد آميخته است نه براي نظر و راي مردم اعتباري قائل هستند، نه مانعي در اعمال زور ميبينند وراي مردم را تزئيني به حساب ميآورند».
آنچه گفته آمد خلاصه سخنراني آقاي خاتمي در جمع دانشجويي ياد شده است. از اين بيان چه ميفهميم آقاي خاتمي و دوستانشان در چه فضاي فكري سير وسياحت ميكنند؟ آيا واقعا ما در جهاني زندگي ميكنيم كه آقاي خاتمي ترسيم ميكنند؟
آيا سئوالات ومشكلات ما همان است كه وي به آن تفوه ميكند؟ آيا مشكل ما امروز استبداد است؟ اين استبداد اكنون از چه ناحيهاي وجود دارد و ما را تهديد ميكند؟ چه كساني در كشور براي راي و نظر مردم ارزش قائل نيستند و آن را تزئيني ميدانند و نقش آنها در فضاي سياسي كشور چيست؟ جهاني كه آقاي خاتمي آن را توصيف مي كند مربوط به يكصد سال پيش است او طوري حرف ميزند كه گويي در دوران استبداد صغير درعصر مشروطه هستيم. محمد علي شاه در برابر مشروطه ايستاده است . علما چند دسته شدهاند روسها وانگليسيها هم مردم ومشروطه طلبها را سركار گذاشتند و همه به جان هم افتادند تا مقدمات ظهور ديكتاتوري رضاخان فراهم شود. آيا واقعا ما در اين دوره به سر ميبريم. ما اين دوره را طي كرديم تلخيها و ناكاميهاي دوره مشروطه و نهضت ملي و حتي تجربيات گرانسنگ دوران تاسيس جمهوري اسلامي و درخشش فقيه و حكيم و فيلسوف بينظيري چون امام خميني (ره) را در مقابله با دسيسههاي استعمار و نفوذيهاي آن را پشت سر گذاشتهايم.
امروز رهبري انقلاب چون خورشيد در منطقه و جهان ميدرخشد و روشنيبخش نهضتهاي رهايي بخش اسلامي در كشورهاي اسلامي و عربي است.حذف همه اين افتخارات و ناديده گرفتن همه اين تجربيات وايران را به يكصد سال قبل بردن چه سودي براي آقاي خاتمي دارد. ياد كرد حضرات آيات نائيني و آخوند خراساني خوب است. اما ناديده گرفتن تلاشهاي مراجع وعلما و روحانيت طي اين يكصد سال اخير بويژه مجاهدات عظيم امام خميني (ره) در تاسيس نظام اسلامي كه بعد از حكومت پيامبر (ص) و حضرت علي (ع) نظيري براي آن نداريم آيا ستم به روحانيت و مردم مظلوم ايران نيست؟
آقاي خاتمي چه پاسخي در محضر خداوند در روز قيامت دارند كه از قول مرحوم نائيني بگويند استبداد ديني بدتر از استبداد سياسي است وآن را هم حمل كنند به نظامي كه امام خميني (ره) آن را تاسيس كردند و ملت ايران طي سه دهه گذشته از جان و مال و ناموس خود براي اعتلاي آن هزينه كردهاند؟!
مشكل امروز ما عقب ماندگياست؟ هر وقت به فكر پيشرفت و جبران عقب ماندگي در كشور افتاديم عدهاي در داخل از روي غفلت ودرخارج با علم واطلاع از ماموريتهاي محوله بر طبل شكافها در داخل كوبيدند تا ملت مسير پيشرفت را طي نكند.
مشكل امروز ما كوتاهي در خدمت به مردم فداكار ايران است كه همه چيز خود را در طبق اخلاص گذاشتهاند. مشكل امروز ما كم توفيقي در بسط عدالت علوي و نبوي در جامعه است كه بايد به آن همت بگماريم.
مشكل امروز ما نفوذ سرويسهاي امنيتي آمريكا، رژيم صهيونيستي و انگليس در لايههاي سياسي و اجتماعي براي افكندن بذر اختلاف و نامهرباني در جامعه است . مشكل امروزما تهاجم بيرحمانه فرهنگي دشمن است كه اخلاق و كيان خانوادهها را در معرض تهديد قرار داده است. مشكل امروز ما عدم دستيابي به يك مدل اقتصادي بومي و اسلامي اصيل براي حل مشكلات مردم وايجاد رفاه در جامعه است.
مشكل امروز ما كوتاهي در باز توليد فلسفه سياسي امام و نفوذ آن در جوامع اسلامي براي رهايي ملتها از ستم استبداد داخلي و استعمار خارجي است. چرا آقاي خاتمي از اين مشكلات سخن نميگويند و در حل آنها و از ميان برداشتن موانع با ديگر نخبگان و روحانيون كشور همگرايي نميكنند. آقاي خاتمي ميگويد مشكل امروز كشور استبداد است. آمريكاييها و منافقين و كفار هم همين را ميگويند. چرا ديدگاه امروز آقاي خاتمي بايد با دشمنان اسلام چنين انطباق تاسف آوري داشته باشد. آقاي خاتمي ميگويد؛ استبداد را در داخل كساني راه انداختهاند كه راي مردم را تزئيني ميدانند و به حساب نميآورند و براي راي مردم ارزش قائل نيستند. خوب اگر چنين كساني در كشور وجود داشته باشند قاعدتا بايد بروند كنار بنشينند كاري به كار مردم نداشته باشند. لذا خطري ندارند. كسي كه براي راي مردم ارزش قائل نباشد كه در انتخابات خود را نامزد نميكند يا حتي به عنوان يك شهروند درانتخابات شركت نميكند اين فرد چه ضرري دارد وچه استبدادي در كشور ميتواند توليد كند. دركشوري كه هر سال يك انتخابات برگزار ميشود طي سه دهه گذشته بيش از 30 بار مردم پاي صندوقهاي راي رفتهاند. زدن برچسب عدم اعتقاد به راي مردم به كساني كه خود را نامزد كردهاند يا راي دادهاند از چه درجهاي از صدق و انصاف وعدالت برخوردار است.
همين مردم دورهاي آقاي خاتمي را وزير و وكيل كردند و حتي به بالاترين مقام يعني رياست جمهوري رساندند. اگر قرار بود به راي مردم اعتنا نشود ، آقاي خاتمي كه اين مقامات را طي نميكردند؟
تهمت استبداد به نظامي كه چينش همه اركان قدرت در آن با راي مردم است چيزي نيست كه خداوند متعال ومردم بزرگوار ايران از آن بگذرند. آقاي خاتمي با اين تهمتها و خلافگوييها بذر خشونت را در دل كساني مينشاند كه بايد دردانشگاه به دنبال تحصيل علم ودانش و پيشرفت كشور باشند. او آنها را تشويق به مبارزه با استبداد ميكند در حالي كه خود در اين كرسي ايستاده و راي مردم را انكار ميكند و راه استبداد را در پيش گرفته است. آقاي خاتمي با اين تهمت به نظام زبان سازمانهاي حقوق بشري را بر سر ملت ايران دراز ميكند و پروندههاي دروغ و توهم آنها را قطورتر ميكند، چرا آقاي خاتمي و دوستانشان اين ستم را به نظام ومردم روا ميدارند.
چرا به نظامي كه امام خميني (ره) و مردم ما رنجها براي آن متحمل شدهاند لجن استبداد ميپاشد و اينطور ناجوانمردانه سياه نمايي ميكند .سرويسهاي دشمن از نخبگان غافل ، جاهل يا خائن در جهان سوم چه ميخواهند كه آقاي خاتمي به آن عمل نكرده باشد. آقاي خاتمي ودوستانشان از روي بيمهري به ملت پشيزي براي راي مردم در دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري قائل نشدند و آن را با وتوي اردوكشي خياباني ناديده گرفتند.
آنها با تهمت تقلب به نظام نشان دادند راي مردم را تزئيني ميدانند واعتباري براي آن قائل نيستند. آقاي اتمي و دوستانشان فنته سال 88 را كليد زدند و نه تنها به راي مردم بياعتنايي كردند بلكه به شعارها و آرمانهاي انقلاب و امام هجوم بردند و بيرحمانه آن را هتك كردند و حريمها را شكستند. به طوري كه مقامات آمريكايي، انگليسي و رژيم صهيونيستي را به وجد آوردند. آنها مقدمات بازگشت استبداد داخلي وسلطه خارجي را مهيا كردند اما با سد بصيرت و بيداري مردم روبهرو شدند.
حالا كه شكست خوردهاند نظام و ملت را متهم به استبداد ديني ميكنند اشتهاي سيري ناپذير آنها به قدرت به گونهاي بود كه "مجمع روحانيون مبارز" را كه با رضايت امام خميني (ره) تاسيس كرده بودند دچار انشعاب كردند. دبير كل مجمع رفت حزبي ديگر تاسيس كرد شايد سريعتر به مقصد برسد، اما نشد.
قرار بود مجمع روحانيون، مركز تجميع عدهاي از نخبگان باشد كه در صيانت از اسلام و انقلاب و نظام با جامعه روحانيت مبارز رقابت كنند و در استكبار ستيزي و دفاع از مظلوم گوي سبقت را از هم بربايند. اما به درهاي سقوط كردند كه باسكولارها و لائيكها همپياله شدند و به آرمانهاي امام وامت پشت پا زدند. بنده معتقدم هنوز دير نشده است. ميشود از كژراههاي كه آقاي خاتمي و دوستانشان بعد از رحلت امام خميني(ره) طي كردند و به اينجا رسيدند، برگشت ودر مسير الهي ملت ورهبري معظم انقلاب حيات جديدي را آغاز كرد. اگر امروز اين كار را نكنند فردا خيلي دير است.
محمد كاظم انبارلويي