کد خبر: ۱۹۸۶۶۶
زمان انتشار: ۰۹:۳۱     ۳۰ دی ۱۳۹۲
گفت وگو با هادی مقدم دوست، کارگردان فیلم «سر به مهر»
نام هادی مقدم دوست را قبلا با فیلم «بی پولی» و به ویژه سریال «وضعیت سفید» شنیده‌ایم. آثاری که او در تولید آن ها نقش فیلمنامه نویس را برعهده داشت و قابلیت های خود را در این عرصه نشان داده بود. مقدم دوست، حالا با نخستین فیلم خود «سر به مهر» از ورود یک استعداد جدید در زمینه کارگردانی هم خبر می دهد. در یک روز سرد که او گرم نوشتن فیلمنامه نخستین سریال خودش بود به سراغش رفتیم.
به گزارش پایگاه 598، نام هادی مقدم دوست را قبلا با فیلم «بی پولی» و به ویژه سریال «وضعیت سفید» شنیده‌ایم. آثاری که او در تولید آن ها نقش فیلمنامه نویس را برعهده داشت و قابلیت های خود را در این عرصه نشان داده بود. مقدم دوست، حالا با نخستین فیلم خود «سر به مهر» از ورود یک  استعداد جدید در زمینه کارگردانی هم خبر می دهد. در یک روز سرد که او گرم نوشتن فیلمنامه نخستین سریال خودش بود به سراغش رفتیم.
***
- فیلم «سر به مهر» هم در جشنواره فجر پارسال و هم در اکران عمومی با استقبال نسبتا خوبی مواجه شد. تصور می‌کردید نخستین فیلم سینمایی کارنامه کارگردانی شما تبدیل به یک اتفاق خاص شود؟
راستش را بخواهید ارزیابی خیلی دقیقی از اینکه چه اتفاقی برای این فیلم رخ خواهد داد نداشتم اما این را هم اطمینان داشتم که فیلم بی اهمیت و گم و گوری نمی شود.
- چرا مطمئن بودید؟
از چند جهت؛ یکی اینکه فیلم برای خودم خیلی هیجان انگیز بود و دیگر اینکه به حال و هوای تجربیات قبلی ام نزدیک بود. همچنین می‌دانستم عناصری در ظاهر و باطن فیلم هست که برای منتقدان و تماشاگران جذابیت دارد وایجاد بحث می کند.البته این موضوعی فارغ از پسند و رضایتمندی منتقدان و مخاطبین است. در مورد رضایتمندی باید آمار دقیقی  داشت و باید بیشتر منتظر نتایج ماند اما در مورد بحث‌‌انگیز بودن تا این جا «سر به مهر» اثر خاموشی نبوده وایجاد گفت وگو کرده است.  
- بعد از جشنواره یکی از نشریات گفته بود که «سر به مهر» یک فیلم سفارشی است و دلیلش هم این بود که در این فیلم به نماز پرداخته می‌شود. آیا واقعا این فیلم سفارشی است؟
اگر سفارشی بودن را این بدانیم که سرمایه گذار فیلم، جایی غیر از بخش خصوصی است، نه! فیلم کاملا با سرمایه بخش خصوصی ساخته شده است.
- موضوع و مضمون فیلم چطور؟ جایی به شما سفارش کرد که فیلمی درباره نماز بسازید یا نظر خودتان بود؟
سوژه «آدمی که شهامت ابراز نماز خواندن خود را ندارد» نقطه شروع فیلم نامه بود. موضوع نماز هم در هسته اولیه فیلمنامه قرار داشت  و این هسته اولیه که ارتباط ذاتی با نماز داشت توسط خودمان پیدا شد.
چطوری به این سوژه برخوردید؟
یک روز با آقای حمید نعمت الله درحال صحبت بودیم که این کاراکتر به خاطرمان رسید؛ "آدمی که شهامت نماز خواندن ندارد" و گفتیم این موضوع قشنگی است و می توان براساس آن یک فیلمنامه نوشت. آنجا به غیر از من و آقای نعمت الله، فرد دیگری نبود که بخواهد به ما سفارش بدهد! یعنی این اتفاق کاملا در فضای شخصی ما شکل گرفت.
- یعنی شخصیت «صبا» براساس نمونه ای واقعی شکل گرفته است؟
بله، واقعی بود. ما اول یاد آدمی افتادیم که شهامت نداشت نماز خواندن خودش را ابراز کند! بعد یادمان افتاد که مثل این آدم افراد دیگری هم هستند که این مشکل را دارند. تبدیل شدن این آدم به فیلمنامه نیاز به کشمکش و منازعه لازم برای داستان را داشت. برای این منازعه ایده‌های مختلفی به ذهنمان رسید، اما در نهایت به این رسیدیم که این آدم باید طوری باشد که به رغم خجالت مجبور است که نمازش را هم بخواند. به این ترتیب، موقعیت نمایشی عهد و اضطراب در فیلم پیدا شد. یعنی آدمی که عهد بسته، اما برای عمل به تعهد خود اضطراب دارد. خُب این منازعه‌ای درونی و جذاب و درگیر کننده بود. مرحله بعدی کار ایجاد شرایط عهد بود وبرای رسیدن به نقطه عهد ما احتیاج به آدمی مضطر و عاجز و بحران‌زده داشتیم و حالا برای نمایش یک فرد بحران زده، گزینه‌های زیادی پیش روی ما بود که درباره همه آن ها فکر می کردیم اما نهایتا تصمیم گرفتیم این آدم بحران زده دختری باشد که از سن ازدواجش گذشته و این باعث اضطراب او شده است. من سال ها وبلاگ‌های این دخترها را می خواندم و می دیدم که در ابتدای جوانی چقدر شاداب و با نشاط هستند و بعد از گذشت چند سال آدم های خسته و بحران زده‌ای می شوند و مثل صبا کتانی های صورتی شان را به گوشه‌ای می اندازند. این خلاصه‌ای از عملیات فیلمنامه نویسانه برای پیدا شدن صبا بود.
چیزی که می توانست فیلم را کامل کند، عمق بخشیدن به تحول «صبا» بود. چون به نظر می رسد تحول او کمال یافته نیست.
داستان فیلم درباره «عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها» است. یعنی آدم در موقع عجز و اضطرار به راحتی عهد می بندد. اما پایبندی و وفاداری به عهد تازه اول عاشقی و ابتدای سختی کار است. این سختی باید با تمهید داستانی نمود پیدا می کرد. یعنی شخصی که با خدا عهد می بندد که نماز بخواند تا از بحران نجات پیدا کند، شرایط خروج از بحران برایش فراهم می شود و او قصد عمل به وعده اش را دارد، اما  موقعیتی برایش ایجاد می‌شود که عمل به این تعهد برایش دشوار است. بستن عهد و مراجعه به خدا، همه تحول محسوب نمی شود. ما می‌خواستیم تنها بخشی از تحول که همان عبور از ترس و خجالت است را نشان دهیم. تنها اتفاق واقعی که در زندگی او می افتد همین است که این آدم در درون خودش یک گام به جلو بر می دارد. اودر این داستان و در نهایت به طور قطعی و یقینی نه شوهری نصیبش می شود ونه شغلی. او تنها چیزی که عایدش می شود یک حرکت رو به جلو و یک گام در جهت بهبود است. صبا متحول تمام عیار نمی شود، او یک قدم برمی‌دارد و تازه در آغاز راه است.
- نمایش مفاهیم و مضامین مقدس با دشواری ها و حساسیت‌های فراوانی روبه‌رو هستند. پرداختن به چنین سوژه ای آن هم در نخستین تجربه کارگردانی فیلم سینمایی برایتان نگران کننده نبود؟
این نگرانی را داشتم که مبادا کار سطحی و شعاری بشود و این نگرانی یک نگرانی معمول فیلمنامه نویسانه است. البته بنده ترجیح می‌دهم به جای نگرانی، کلمه هیجان را به کار ببرم؛ هیجان روبه‌رو شدن با یک موضوع مقدس مثل نماز که یکی از اعمال عبادی اسلامی است. این یک عرصه چالش برانگیز بود که برای من بیشتر از اینکه موجب نگرانی شود هیجان انگیز بود. یعنی دوست داشتم که با این موقعیت طرف شوم و دوست داشتم از پسش بر بیایم. خدا یاری کرد، گروه خوبی داشتیم و توانستیم تا جایی که وسعمان بود از پس کار بر بیاییم.
- پس از نتیجه کار راضی هستید؟
فیلم سازی یک کار گروهی است و از چند وجه می توان از یک کار سینمایی راضی بود. یکی از تلاشی که خود فرد کرده و یکی هم از همکاری گروه و کمکی که گروه کرده. یعنی من نمی توانم منکر نقش گروه شوم. گاهی اعضای گروه به من تذکرهایی می دادند. این‌ها هم جزء مهارت های کار است؛ این که همیشه در حالت آمادگی باشی که تذکرهای دیگران را گوش کنی و پس از بررسی، ببینی که چقدر این تذکرات می تواند کمکت کند. از مجموعه این همکاری نتیجه ای بیرون آمد که بنده راضی هستم. البته الآن که به کار نگاه می کنم به برخی از کاستی‌های آن پی می‌برم.
مثلا چه کاستی هایی؟
یک سری نکات فیلمنامه ای است. مثلا درباره صحنه رفتن صبا به فرودگاه قضیه از این قرار بود که شخصیت اصلی داستان ما ساعت 12 شب از خانه بیرون می‌رود و در آن لحظه جایی که انتخاب می‌کند فرودگاه است. اما چون زمان در این بخش فیلم خیلی دقیق مشخص نشده، به نظر می رسد که موقع نماز صبح است. به همین دلیل هم مخاطب حق دارد که این بخش از داستان را غیرمنطقی بداند. اگر موقعیت زمانی به طور دقیق مشخص شده بود، رفتن به فرودگاه منطقی جلوه می‌کرد. شاید باید یک پلان دیگر به این صحنه اضافه می شد. در حالت فعلی به عناصری دیگر اکتفا کرده ام وحالا می بینم که ظاهرا خیلی کافی نیست.
در آثار قبلی شما هم، به ویژه در «بی پولی» و «وضعیت سفید» نگاه اجتماعی در پس زمینه‌ای معنوی و مذهبی غلبه داشت. آیا سعی کردید که همین نگاه را در «سر به مهر» هم ادامه دهید؟
فیلمی مثل «بی پولی» چون یک ور اقتصادی داشت ، بیرونی تر به نظر می رسید. سریال «وضعیت سفید» هم چون براساس مطالعات روابط انسانی ساخته شده بود بیرونی تر به نظر می رسید. اما «سر به مهر» چون سعی کرده درون کاوانه تر باشد از فضای اجتماعیات فاصله می‌گیرد. نمی‌توانم بگویم فیلم اصلا اجتماعی نیست. کما اینکه فیلمی درباره تنهایی هم به تعبیری فیلم اجتماعی محسوب می شود. چون خود تنهایی یکی از اصطلاحات دانش مطالعات اجتماعی است؛ آدم تنها و منزوی از اجتماع، خودش یک پدیده قابل مطالعه در جامعه شناسی است. یا مثلا مطالعات جامعه شناختی اینترنت می‌تواند به این فیلم صفت اجتماعی بدهد. اما «سر به مهر» درواقع یک فیلم درون کاوانه است و تجربه برگزار کردن یک ماجرای درونی محسوب می شود. این فیلم هم وجه مذهبی دارد و هم روانشناسانه و تاحدودی وجه اجتماعی. اما وجوه روان شناسی و مذهبی‌اش بر وجوه اجتماعی غلبه دارد. چون قصد ترسیم دگرگونی یک آدم در معیت خداوند و نماز را دارد.
یکی از منتقدهایی که بدجوری به فیلم شما حمله کرده مسعود فراستی است. به طوری که اعتقاد دارد «سر به مهر» اصلا یک فیلم دینی نیست! شما چه پاسخی برای حرف او دارید؟
این موضوع باید بطور مبسوط و مفهومی بحث شود. باید ابتدا هر کس تعریف خودش را از فیلم دینی باز کند. آقای فراستی احتمالا تعریف خود را از فیلم دینی دارد که این فیلم در آن تعریف نمی گنجد. بنده هم تعریف دیگری از فیلم دینی دارم که براساس همان تعریف این فیلم را ساخته‌ام. در این سطح تنها بحث به این محدود می شود که بنده می‌گویم این فیلم دینی است و ایشان می‌گوید این فیلم دینی نیست و این بحث تنها در حد یک طرح ادعا باقی می ماند. بهتر است از حوزه طرح ادعا وارد اثبات واستدلال شد. این گونه باشد شمایل و جهت گفت وگو یک اجرای منطبق بر اصول مکالمات منطقی را خواهد داشت.  
تعریف شما از فیلم دینی چیست؟
من فکر می‌کنم که فیلم دینی یک ژانر سینمایی نیست. به نظرم فیلم دینی فیلمی است که در راستای اعمال دینی قرار می گیرد. دین موضوعی نیست که تنها در یک حوزه آیین و شعائر نمود داشته باشد. دین در حوزه های فرهنگ، هنر، سیاست، اقتصاد و... نمود دارد. یعنی وقتی می‌گوییم فیلم اجتماعی، می توانیم فیلم اجتماعی دینی داشته باشیم. وقتی می‌گوییم فیلمی با موضوع اقتصادی، می‌توانیم فیلم اقتصادی دینی بسازیم. خیلی از سوژه ها و موضوعات می‌تواند در حوزه فیلم دینی قرار بگیرد. موضوع این است که ما وقتی می‌خواهیم فیلم دینی بسازیم مانند این باشد که می‌خواهیم یک عمل دینی انجام دهیم. مثل همه مشاغل دیگر که مثلا می گویند این آدم کاسب مسلمانی است. این آدم پزشک مسلمانی است و در کارش اصول مسلمانی را رعایت می‌کند . فیلم هم یک شغل مثل دیگر مشاغل است. به طور خلاصه اگر موقع ساخت فیلم مثل یک مسلمان فکر و رفتار کنیم، فیلممان دینی می شود و سطح دینی بودن فیلم هم طبعا برابر با سطح ایمانی و دانایی وذوقی تولید کنندگان آن است. موضوع فیلم دینی بیشتر از اینکه یک موضوع سینمایی باشد یک موضوع دینی است. اصلا دین آنچنان بزرگ است که نمی شود آن را در حد یک گونه سینمایی تقلیل داد.
با تکیه بر مفاهیم و ارزش های دینی خودمان چطور می توانیم آینده بهتری را برای سینما رقم بزنیم؟
سینما، به هر حال دارای ارکانی اساسی است. علم، ذوق و ایمان از ارکانی است که برای هر کار هنری لازم است. یعنی برای انجام یک فعالیت هنری ما باید هم از ذوق هنری برخوردار باشیم، هم دانا باشیم و هم به کاری که انجام می دهیم ایمان داشته باشیم. اگر یک فیلم بدون اعتقاد یا اعتقاد ساختگی ساخته شود، این از فیلم کاملا پیدا خواهد بود. فقر دانایی از فیلم معلوم می شود و اشکالاتی مثل شعارزدگی و سطحی بودن به فیلم وارد می شود. اگر در اولین قدم با خودمان بررسی کنیم که کاری که داریم انجام می دهیم آیا این سه شرط را داراست خود به خود وکاملا مجهز توی راه قرار می گیریم. وجود این سه شرط حتی مقصد ما را نیز شکل می دهند. پس وقتی با داشتن این سه شرط  وارد راه شویم خود راه به ما کمک می کند تا راهنماهایمان را پیدا کنیم و پیش برویم و به مقصدمان در آینده برسیم.
الآن مشغول چه کاری هستید؟
قصد ساخت یک سریال به نام «یادش بخیر» را دارم و الان مشغول نوشتن فیلمنامه آن هستم. موضوع این سریال روابط چند جوان در فضای سربازی است.
و به قول معروف، صحبت پایانی؟
این یک فیلم تک نگارانه است؛ درباره یک آدم به نام صبا . یعنی این فیلم برای مخاطب بیشترنمایش شمایل شخصیتی به نام صباست تا مشاهده یک داستان تو درتو میان چند نفر. سعی بر این بود که تماشاچی با فیلم برخوردی همانند برخورد یک انسان را داشته باشد. یعنی وقتی با فیلم مواجه می شود، گویی با یک آدم مواجه می شود. امیدوارم تماشاچی‌های فیلم وقتی این آدم (صبا) را می بینند، یا خودشان را ببینند و احساس رضایت کنند از اینکه دیده شده‌اند  و به آنها امید داده شده و افراد دیگر هم از این که با چنین آدمی آشنا شده‌اند و می توانند با گرفتاری ها، دغدغه ها، دردها، ناتوانی‌ها و توانایی‌های این آدم آشنا شوند، احساس خرسندی کنند. دیدن آدم های رنجور بر پرده سینما هزینه های مواجهه یک آدم رنجور در واقعیت را ندارد. در سینما ما با یک مثال مواجهیم و به هر حال هر فیلمی فقط یک فیلم است و این فرصت امن و خوبی برای شناخت بیشتر همدیگر است. امیدوارم سودمندی این فیلم نصیب هر دو گونه ای از مخاطبین شود که ذکر کردم.
ممنون از اینکه در این گفت وگو شرکت کردید.
من هم از شما ممنون هستم.

منبع: کیهان
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها