بسم الله الرحمن الرحیم
برادران شما و خودم را به تقوی الهی سفارش میکنم زیرا راه نجاتی جز تقوا نداریم، همانطوری که حضرت امیرالمومنین(ع) فرمودند: منطقهم الصواب. مسلمان و اهل تقوا باید گفتار صحیحی داشته باشد. روز جمعه روزی است که ما دردهایمان را دوا کنیم.
درد اول هر انسانی خود انسان است برای اینکه مستمع ما یلفظ من قول الالعایه رقیب عتید(سوره ق آیه 18) هر اندازه به کمال برسد اگر گوینده مریض باشد کمال مستمع برای او فایده ندارد. آیه قرآن و همچنین اعتقاد ما این است که کلمهای از زبان انسان در نمی آید مگر اینکه همراه آن نگهبانی محیا باشد تا کلام را حفظ کند. حال که ما معتقدیم هر کلمهای از زبان انسان در آید نوشته خواهد شد و فردا باید حسابش را بدهد و همچنین معتقدیم که دو صحیفه بیشتر وجود ندارد، در یکی گناهان و دیگری کارهای ثواب نوشته می شود، پس هر حرفی که میزنیم باید به نفع اسلام و انقلاب باشد. نصیحتی برای مسلمین باشد. و یا حداقل برای کسب حلال زده شود. اگر حرفی که میزنیم به نفع اسلام و مسلمین نباشد، در صحیفه کارهای ثواب نوشته نمی شود ولی در صحیفه گناه ضبط خواهد شد. بنابراین مسلمانان لازم است حرفی را که می زنند، حساب شده باشد. در مطالب زنده و زنده کننده اهل بیت (ع)حدیثی وارد شده است (اعتقاد ما اینست که در عرصه قیامت هم باید حاضر باشیم) به این ترتیب میفرماید که لیوانی پر از خون روی کسی میپاشند و میگویند این سهم توست از خون فلانکس که به ناحق ریخته شده! می گوید خدایا من که در قتل کسی شرکت نکردهام، من که کسی را نکشته ام؟ میگویند تو یک کلمه حرف زدی و آن حرف بزرگ شد و بجای دیگری رسید که در ریختن خون یک مسلمان بناحق این حرف موثر افتاد.
... بر همین اساس است که می گویند عمده ترین چیزی که موجب جهنم رفتن انسانها میشود زبان انسان است. مواظب باشید که گفتارتان گفتار خوبی باشد چنانچه با یک کلام حیات داده میشود.
انسان مسلمان متواضع میشود، تکبر در او راه ندارد، ضرر منیت و نفع تواضع چیست؟
اینرا باید بدانید که تواضع و اخلاق حسنه رسول اکرم (ص) بود که سبب شد اسلام عالمگیر شود خدا لعنت کند کسانی را که جلوی پیشرفت اسلام سنگ انداختند. رسول اکرم (ص) با کیفیتی که اسلام را بنیانگذاری کرده بود و به طریقی که امیرالمومنین(ع) آنرا تعقیب می کرد و با اخلاقی که آنها داشتند، و اگر نبود فعالیتهای منافقین داخلی و ستون پنجم، اخلاق اسلامی اینها دنیا را جلب می کرد. با اینکه در زمان ائمه اطهار سلام الله علیهم ، حکومت در دست بیگانگان بود و آنها افرادی عادی بودند که به هیچ نحوه قدرت فعالیت نداشتند حتی سوال کردن از آنها نیز محدود بود، با اینهمه آنها با اخلاقشان توانستند افراد کثیری از ملل مختلفه را به اسلام آوردند. همچنان که تکبر ابوجهل و امثالش خودشان و ملتهایشان را خاکسترنشین کرد.
گروهی بودند که آیات الهی و نبوت رسول اکرم و انبیاء را انکار می کردند حتی در زمان خودشان زیر بار نمی رفتند ولی در نفسهایشان یقین داشتند. ابوجهل پیغمبر اکرم(ص) را از ما بهتر می شناخت همانطوری که بنی صدر امام را بیشتر از من و شما می شناخت. انکار کردند آیات الهی را در حالیکه یقین داشتند. وقتی انسان به حدی برسد که حتی انسانیت خودش را زیر پا بگذارد و آیات الهی را انکار کند. منشاش چیست؟ همان خودبینی است.اینکه انسان به آنچه که یقین دارد، عمل نمی کند و زیر بار نمی رود منیت و خودبینی و علوطلبی است که باعث میشود انسان، انسانیت خود را زیر پا بگذارد و ببین که عاقبت کار اینها به کجا میرسد. خدا بر خود واجب کرده است هر کس هر معصیتی که کرد علاوه بر عذاب آخرت، در دنیا نیز به بلای نظیر آن معصیت مبتلا کند کسی که عمدا روزه اش را بخورد ممکن است از گرسنگی بمیرد یعنی بقدری گرسنه شود و چیزی نتواند بخورد که بمیرد و با عداوت خدا از دنیا برود.
کسی که از روی منیت من بگوید و زیر بار حق نرود نتیجه اش این است که به ذلت مبتلا شود و به جای اینکه به مقام بالایی برسد پائینتر رود. محمدرضای خائن منفور، کاملا رهبر انقلاب را می شناخت و کاملا می دانست که کیست و چه میگوید، حتی در مجلسی اقرار کرده بود که مرجع باید اینچنین باشد ولی از جهت منیت به نصیحت امام گوش نداد و در نتیجه با ذلت فرار کرد و به سادات نوکر آمریکا و اسرائیل پناهنده شد و بالاخره در زیر پای فرعون بخاک سپرده شد. ابوجهلی که حاضر نبود به ابن مسعود سلام دهد در نتیجه تکبر و منیت خود بجایی رسید که از ابن مسعود خواهش کرد سرش را طوری ببرد که در میان سرهای دیگر کمی بلندترباشد!! شما مسلمانها بدانید که بنی صدر و کارتر از ابوجهلها بدتر هستند. بنده بعنوان اینکه –(فانظرکیف کان عاقبت المفسدین)- می گوئیم تا متوجه باشیم که اگر هر کدام از ما باندازه خود متکبر باشیم والله والله مبتلا خواهیم شد. در گذشته، شخصی در تبریز بود که ظاهرا جزو افراد مهم آن زمان بشمار می آمد. روز اول هر سال با تمام مشکلاتی که مسافرت داشت با ماشین به مراغه میرفت و در مقابل یک صوفی بیسواد تعظیم کرده و دستش را میبوسید یک وقتی از پیرمرد عاقلی پرسیدم این بدبخت چرا اینکار را میکند، نتیجه عمل اوست! این شخص درمقابل مرحوم آیت الله انگجی تواضع نکرد، حال باید در مقابل یکنفر آدم بیسواد خائن تواضع کند. بنی صدر هم در مقابل امام و رهبر انقلاب تواضع نکرد، باید به میان صهیونیست پناهنده شود. واقعا ذلت بالاتر از این نمیشود.
ای فرزندان ایران بعنوان نصیحت به شما می گویم، کمی آگاه باشید و فریب بیگانهپرستان را نخورید، رجوی، همان شخصی که خود را دشمن خونخوار غرب معرفی می کرد و شما را به مبارزه در مقابل سرمایهداری دعوت می کرد و سنگ مبارزه با غرب را به سینه میزد. به میتران صهیونیست پناهنده شد. ما در اینجا دو نتیجه می گیریم اول اینکه نتیجه «منیت» بدبختی است و دوم اینکه متوجه شدیم که این افراد خائن بودند نیرنگباز بودند و تمام این حرفها برای خودشان بود. والا اگر بر اساس عقیدهشان بود، میمردند و به دشمن پناهنده نمیشدند. در اینجا این تذکر را به شما میدهم که فکر نکنید خودبینی کار کسانی مثل محمدرضا و بنی صدر و رجوی است و به شما ربطی ندارد، هر کسی در هر مقامی که هست نباید خودبینی را در خود راه دهد. آن کاسبی که احتکار میکند، گران می فروشد او هم از روی منیت اینکار را میکند و کفر است.
در مقابل این منیتها و خودبینیها، اخلاق اسلامی را میبینیم که چگونه در عین حالیکه عظمت اسلام را حفظ می کند در میان مسلمانان متواضع است. دیدیم که رهبر عظیمالشان انقلاب نماینده آمریکا را قبول نکرد و قبلا اخطار کرد که وارد ایران نشود و در عین حال میفرماید من خدمتگزار ملت هستم، رهبر من نوجوان 13سالهایست که نارنجک به کمر میبندد. دیدیم که در اعلامیهشان به شهدای 17شهریور فرمودند: کاش من در بین شماها بودم و کشته میشدم.
تربیتدیدگان امام نیز همینطور، مرحوم رجایی را دیدیم که به سازمان ملل در قلب آمریکا رفت ولی وقتی کارتر در خواست ملاقات با ایشان را کرد، قبول نکرد و حاضر نشد با کارتر ملاقات کند، اما در یک مسجد محقر که متعلق به سیاهپوستان بود رفت و در صف آنها به نماز ایستاد. اینها همه در نتیجه اخلاق اسلامی است.
مرحوم رجایی و باهنر و مرحوم بهشتی رضوانالله در نتیجه تابع بودن امام و تواضع در مقابل امام به چه مقامی رسیدند و بنی صدر و رجوی با خودنمائی در مقابل امام به چه بیچارگی مبتلا شدند. مسلمان باید از افعال دیگران عبرت بگیرد.
خطبه دوم
برادران و خواهران در هفته گذشته چند مطلب را شاهد بودیم، در تبریز چند فقره شهید دادیم بدست دزدان و جنایتکاران و منافقین، از پاسداران عزیزمان و همچنین از اطلاعات شهربانی می خواهیم کمی آگاهانه رفتار نمایند. مسئولین شهربانی و آگاهی بدانند آنچه میخورند حرام می خورند. چرا اینهمه سکوت. چرا در زمان پهلوی ملعون یک امر جزئی که اتفاق میافتاد شما شب و روز نداشتید. خجالت بکشید و الا ما مجبور میشویم هفته آینده مطالب را با مردم در میان بگذایم. اینک شاهد اولین سالگرد رحلت مرحوم آیتالله طالقانی هستیم. که به یاد آن بزرگوار قلبهایمان جریحهدار شده مردی که اقلا 40سال از عمرش را در مبارزه با استعمار گذراند. یکمرتبه فقط 10سال به زندان محکوم شد. جرمهایش چه بود؟ ازجمله اینکه چرا با مرحوم نواب صفوی رابطه داشتی؟ مرحوم نواب _ره)یک خاری بود در چشم محمدرضا و حتی انگلیس. به هر حال یک چنین مردی با این عظمت که تا آخرین لحظه از عمرش با استعمار مبارزه کرد، بعقیده من امروز عصر که او را دیدم سالم بود. و گاهی که صحبت می کردیم دردش را میفهمیدیم این تفرقه به قدری او را ناراحت میکرد که وقتی سخن از تفرقه مسلمانان میگفت گلویش فشرده میشد، عقیده من این است که اگر کسی بگوید غصه مرگ شد مبالغه نکرده است. به هر حال ما سالگرد این بزرگوار را تجلیل و تعظیم کردیم بجهت مبارزهاش با استعمار غرب و شرق است و اینکه میفرماید اسلام و مسلمین نباید وابسته باشند. زیرا مسلمان تکیه بقدرتی دارد که از همه قدرتها بالاتر است و آن عبارت است از قدرت خدا، یک نصیحت به جوانان دارم اینهمه پدر طالقانی، پدر طالقانی نگوئید تا روحش ناراحت نشود. آخر شما چگونه پدر طالقانی می گوئید در صورتیکه آنمرحوم (ره) دشمن خونین فرانسه و استعمارگران بود فرانسهای که هنوز پنجهاش به خون دو میلیون مسلمانان آزادیخواه الجزایر آغشته است، ای جوان مسلمان آماده باش. حال آن بدبخت(رجوی) که پناهنده به غرب شده است چطور چنین کسی را به رهبری قبول می کنید در صورتیکه در پناه جلادانی که دستشان بخون 2میلیون مسلمان که جرمی بجزء مسلمان بودن و استقلال طلبی نداشتند، آلوده است، آخر اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید. یک بدبختی را که به این جلادان پناهنده می شود نباید به رهبری قبول کرده این مایه ننگ است چرا برنمیگردید به آغوش اسلام؟! چرا قرآن را گذاشتهاید و از آغوش باز رسول اکرم (ص) روگردان شده، به آغوش منافقین می روید. اما مطلب دیگر ای مردم اگر به مرحوم آیتالله طالقانی علاقمندید، ببینید آن مرحوم روز دوم شهادت شهید مطهری چه گفت؟ خیلی ناراحت بود چون شهید مطهری را می شناخت، آنروز فرمود اگر اختلاف عقیده هست راه حل اختلاف ترور نیست ترور وحشت میاورد. ترور کار انسان نیست. در نتیجه ترور استعمار مسلط میشود. بنابراین اگر شما وابسته نیستید که حتما وابستهاید و اگر خودتان مخالف استعمار میدانید، چرا با اسلحه های آمریکایی برادران خود را میکشید؟!
پس بیائید اقلا روح آن مرحوم را ناراحت نکنید. و بدانید مردم مسلمان ایران که در 17شهریور هزاران شهید دادند با مشت محکم و دست خالی تانکها را از بین بردند هیچ وقت در مقابل 5تا دزد خضوع نخواهند کرد. اولین خونی که ریخته شد و آن مردمی که رفتند و شهید شدند تهرانیها بودند و دومین جمعیتی که در اربعین تهرانیها رفتند و شهید دادند، تبریزیها بودند و از شهید دادن مضایقه ندارند. وهمصدا شدند با آنان سایر بلاد ایران و خاندان پهلوی را به زباله دان تاریخ انداختند. و اما راجع به اینکه اکثر جوانان تبریز از ما خواستند که دستور فرمائید تا ما تکلیف آنها را یکسره کنیم البته از جانب همه باید از این جوانان تشکر کنم. و اما ادارات دولتی بقدری با سلام خضوع نکردهاند که در نماز جمعه حاضر نمیشوند. بدانند که از بیت المال میخورند باید به مردم خدمت کنند و بدون تشریفات به کارها برسند. انجمنهای اسلامی ادارات موظفند با اخلاق از انها دعوت کنند که در نماز جمعه شرکت کنند و اگر بهانه بیاورند در ادارات برای نماز هدایت کنند آنها را، از اتومبیلهای ادارات کسی حق ندارد استفاده شخصی بکند و اگر چنین شد باید از شغلش برکنار و تحویل زندان شود.