محمد السوری تحلیلگر مسایل سیاسی و ادیان در
بخش اول مقاله
خود در پایگاه خبری پانوراما الشرق الاوسط به بررسی موضوعی مراحل تاسیس
صهیونیسم و وهابیت به عنوان دو بازوی تروریستی در منطقه و مشابهت های آنها
از این منظر و همچنین مشترکات اعتقادی این دو گروه تروریستی اشاره کرد.
وی در بخش دوم این مقاله با اشاره به محتوای بخش اول نوشت که
برخی
به اشتباه تصور می کنند که اولین رویکرد استعماری در ایجاد تروریسم در
منطقه در افغانستان انجام شد، این در حالی است که اولین تلاش ها در این
راستا از سوی امپراتوری استعماری انگلیس آغاز شد و این کشور جریان تروریستی
صهیونیست را در فلسطین استقرار داد و به آنها وعده داد کشور یهودی را برای
آنها در این منطقه ایجاد خواهد کرد. با
وجودی که استعمار انگلیس پرورش دهنده صهیونیسم بود، اما خود نیز از شرور
این رژیم در امان نماند و اتسل یکی از جنبش های شبه نظامی صهونیست ها در
سال 1939 عملیاتی تروریستی درانگلیس انجام داد که افسران مسئول اداره یهودی
در نیروهای امنیتی وابسته به دستگاه های نمایندگی بریتانیا را هدف قرار
داد. مشابه همین اتفاق در افغانستان نیز روی داد و طالبان بعد از قدرت
گرفتن علیه ناتو که پرورش دهنده اصلی آن بود کودتا کرد و سازمان القاعده را
ایجاد کرد.
انگلیس و آمریکا عامل اصلی فتنه صهیونیسم و وهابیت در منطقه در
مورد فتنه وهابیت نیز انگلیس عامل اصلی شعله ور کردن آتش وهابیت بود، با
وجود آنکه تلاش های وهابیت به دست محمد علی پاشا در مصر رو به خاموشی
گراییده بود، این انگلیس بود که در جریان توافق سایکس پیکو به احیای مجدد
آن پرداخت. انگلیسی ها در راستای منافع خود و برای از بین بردن امپراتوری
عثمانی اقدام به حمایت از وهابیت کرد. البته شاید بتوان گفت ایده اولیه
تاسیس چنین گروهی از یک تیم از یگان های ویژه در ارتش عثمانی گرفته شد که
برای مأموریتهای خاص از سوی دولت عثمانی مورد استفاده قرار می گرفتند.
وحشیگری
و کشتار و خونریزی ویژگی اصلی این گروه بود و آنها تنها کشتار و قتل و
خونریزی را می شناختد. آنها در گروهی کاملا متشکل از مردان پرورش داده می
شدند و رسیدن به زنان برای آنها حرام بود، مگر اینکه در خلال جنگ ها به
زنان دشمن دست پیدا می کردند. این موضوع آنها را به ابزار کشتار
وحشیانه تبدیل کرده بود. در حقیقت وهابیت را می توان وارث اصلی این جریان
نظامی بعد از فروپاشی آن دانست، چرا که اعتقادات تعصبی و جامعه ای که محمد
بن عبدالوهاب ایجاد کرده بود، مکانی برای لانه گذاری قاتلان و تروریست های
وحشی شد و می توان گفت اتفاقاتی که این روزها از کشتار و جهاد نکاح در
سوریه دنبال می شود، بهترین دلیل برای این نکته است که وهابیت نیز دقیقا در
همان مسیر تیم ویژه نظامی امپراتوری عثمانی قدم بر میدارد.
بنابراین
انگلیس استراتژیست اصلی گروه های تروریستی و آمریکا وارث این راهبردهاست و
همین طرح هاست که مرکز ثقل لابی صهیونیستی را به سمت این کشور تغییر داده
است. البته در این دو فضای مناسب برای تربیت تروریست، نسل های متعددی از
تروریست ها زیر نظر استعمار پرورش می یابند. در این مزرعه کودکان با افکار
نژادپرستانه و اعتقادات تکفیری بزرگ می شوند و این رویکردها با گوشت و خون
آنها آمیخته میشود. هر دوی این گروه ها به فرزندان خود می آموزند که ملت
برگزیده یا تنها فرقه نجات یافته هستند و به این ترتیب ابزار وحشتناکی برای
ترور و کشتار در جامعه انسانی بویژه جهان اسلام به وجود می آورند.
گزارش های منتشر شده اخیر از ویکی لیکس که خبرگزاری رویترز آن را منتشر کرد، نشان می دهد که یک
تلگراف محرمانه آمریکا از تلاش سازمان های موسوم به خیریه سعودی و اماراتی
در پاکستان خبر داد که به دنبال کودکان هشت ساله و بیشتر برای عملیات
جهادی هستند. این سند نشان می دهد که با وجود اطلاع آمریکا از اینکه
سازمان القاعده که تحت عنوان جهاد جهانی نامیده می شود از سوی منابع سعودی
و طبعا با اطلاع سازمان جاسوسی عربستان تامین مالی می شود، اما با این
وجود هیچ اقدامی برای مقابله با این اقدام صورت نمی گیرد، این در حالی است
که ارتش آمریکا در چهار گوشه جهان منتشر شده است.
همچنین با وجود
اطلاع آمریکا از تامین مالی این گروه ها از سوی امرای سعودی از جمله نایف
بن عبدالعزیز ولیعهد سابق و حتی بندر بن سلطان که به جورج بوش هم بسیار
نزدیک بود، معلوم نیست چرا آمریکا اقدامی برای مقابله با این اقدام سعودی
ها که کشورها را ویران کرده و جنگ هایی را در تمامی دنیا ایجاد کرده، انجام
نمی دهد و آن را تهدیدی برای امنیت ملی آمریکا به حساب نمی آورد.
اگر
بخواهیم القاعده را یک سازمان تروریستی و تهدید کننده امنیت ملی آمریکا به
شمار آوریم، پس چرا آمریکا مانند عراق به عربستان سعودی حمله نمی کند؟آیا
ارتش عربستان قویتر از ارتش عراق در زمان صدام حسین است که آمریکا با آنها
وارد جنگ شد؟ اگر هم القاعده تهدیدی برای امنیت ملی آمریکا نیست، پس چرا
این کشور به این بهانه به افغانستان حمله کرد و آن را ویران کرده و با
ارسال هواپیماهای بدون سرنشین خود به آن بسیاری از شهروندان غیر نظامیان را
به خاک و خون کشید؟ چطور ممکن است عربستان سعودی که از استعمارگری در
افغانستان و عراق و لیبی حمایت می کند، در سوریه از جهادگران بر علیه این
کشورها استفاده کند؟ این واقعیت ها نشان می دهد که مسأله ای در این میان در رویکرد مبارزه غرب و هم پیمانان منطقه ای آن با تروریسم مبهم مانده است.
انگیزه های استعمار از ایجاد تروریسم صهیونیستی
این
حلقه مفقوده می تواند دیدگاه ما را روشن تر کند، بویژه وقتی بدانیم که این
استعمار بود که تروریسم صهیونیستی رسوا شده را در فلسطین ایحاد کرد و با
تمام ابزارهای اقتصادی و نظامی و سیاسی از آن حمایت کرده و بر جنایات آن
سرپوش گذاشت.
پایگاه های نظامی آمریکا در عربستان
مکس نوردو یکی از موسسان جنبش صهیونیسم و یکی از بزرگترین متفکران
دیدگاه هایصهیونیستی می گوید: «ما می دانیم آنها چه انتظاری از ما دارند.
آنها می خواهند ما نگهبان کانال سوئز باشیم. ما باید نگهبان مسیر شما به
هند از طریق خاور دور باشیم. ما این آمادگی را داریم که این خدمت نظامی را
انجام دهیم، اما شما نیز باید کاری کنید که ما بتوانیم این مأموریت را
انجام دهیم.» معلوم می شود که این مسایل همگی به منافع استعمارگران در
منطقه ما مربوط می شود. وجود اسرائیل در منطقه خاورمیانه تنها برای حمایت
از منافع اقتصادی استعمار نیست، بلکه برای این است که امت اسلام همواره
ضعیف و مریض و تجزیه شده نگه داشته شود. این می توان برگه برنده ای باشد که
یگانهای ویژه استعمار در منطقه باقی بمانند و مأموریت های سخت را انجام
دهند.
انگیزه های غرب از ایجاد وهابیت سعودی
در
مورد روی دوم تروریسم در منطقه یعنی وهابیت نیز باید گفت که حمایت غرب از
وهابیت نیز تنها به این علت نیست که آنها حافظ امین منافع اقتصادی غرب در
خلیج فارس هستند، بلکه آنها نیروهای سری در تضعیف امت اسلام نیز هستند و
آنها را به نفع استعمار غربی در حال تجزیه شده نگه می دارند. یکی از مهم
ترین واقعیت هایی که ما در مقابله قبل نیز به آن اشاره کردیم این است که
بهار عربی نشان داد که این دو بذر فتنه از هم جدا نیستند و هماهنگی خاصی
بین این دو وجود دارد، این هماهنگی را می توان از اظهارات ولید بن طلال در
مصاحبه با شبکه بلومبرگ درک کرد.
آیا عاقلانه است که بگوییم امیر
ثروتمند و فحاش سعودی این اشتباه بزرگ را انجام داده و بدون هماهنگی با
مقامات ارشد کشور خود این اظهارات آتشین را بیان کرده است؟ موضوعی در این
سطح به این سادگی ها نیست و ولید بن طلال بچه کوچکی نیست که بتوان او را
به بازی گرفت.
پایگاه های نظامی آمریکا در عربستان
بنابراین
این اظهارات از روی اشتباه یا حماقت یا نظر شخصی ولید بن طلال نبود، بلکه
دیدگاه هایی بود که یک هدف خطرناک پشت آن قرار گرفته است و آن گرفتن نبض
افکار عمومی عربی و بویژه اهل تسنن است که بدانند آیا به خوبی نسبت به
اصطلاحات خاص "دشمن شیعی" و "دشمن ایرانی" و مجوسی" و "دشمن لائیک" و سایر
دستورالعمل های استعماری پخته شده اند که بتوان در جهان از آن بهره برداری
کرد و یک جنگ روانی در امت اسلام به وجود آورد تا همچنان این امت ضعیف و
خسته باقی بماند و همچنان به مبارزه با یکدیگر بپردازند.
به
نظر می رسد هر دو اردوگاه تروریستی با یک هدف فعالیت می کنند. در اردوگاه
صهیونیستی کنفرانس هرتزلیا به صراحت اعلام می کند که باید جنگهای فرقه ای و
درگیری سنی و شیعه در امت اسلام ایجاد کرد تا منافع و برنامه های رژیم
صهیونیستی تامین شود، درست است که کنفرانس هرتزلیا این پیشنهاد را می کند
اما ما می بینیم که جریان اجرایی و عمل کننده به این پیشنهادات اردوگاه
دوم تروریست منطقه ای یعنی وهابیت سعودی و لابی جهانی آن و ابزارهای
تبلیغاتی آن است که عربستان هزینه های سرسام آوری برای آنها صرف می کند.
بنابراین
دستور کاری لابی اسرائیلی (آیپک) و لابی وهابی در ایجاد جنگ در سوریه
مشترک است و هنگامی که اوباما [بنا به دلایل متعدد] از حمله نظامی به سوریه
خودداری کرد، هر دوی این محورها فشار بر وی را آغز کردند و دولت وی را به
سمت تصمیم گیری در راستای حمله به سوریه کشاندند و مانع تراشی هایی را در
مسیر مذاکرات و راه حل سیاسی بحران سوریه انجام دادند. این همگرایی و
همراهی از واقعیت هایی بود که با کمک بهار شکست خورده عربی خود را نشان
داد.
پایگاه های نظامی آمریکا در عربستان
حال
این سوال مطرح است که اگر استعمار خودش تروریسم وهابی را تربیت کرده، چرا
از یک سو از آنها حمایت کرده و در نقطه مقابل با آنها وارد جنگ می شود؟
قبل از اینکه به این سوال پاسخ دهیم، باید بدانیم که تربیت تروریست ها
مانند تربیت حیوانات وحشی است که به صورت کامل رفتار آنها تحت کنترل در نمی
آید، فرد تروریستی که در یکی از خاستگاه های تروریستی رشد می کند، فرهنگ
قتل و کشتار دارد و با هر کسی که منتقد یا معترض به وی باشد، همین رفتار را
دارد، بنابراین کنترل و مهار وی بسیار سخت است.
از سوی دیگر باید
بدانیم که در جهان منافع کشورها با حساب سود و زیان در تعاملات بین المللی
جایگاه خاصی دارد. بنابراین نحوه تعامل استعمار با حرکات تروریستی نیز بر
این مبنا شکل می گیرد. بنابراین برای جلوگیری از خسارت های احتمالی حتی
ممکن است آن را قربانی کند.
پایگاه های نظامی آمریکا در عربستان
خدمات تروریست ها به استعمار
الف:تضعیف امت اسلام و واگرایی بین مسلمانان:
شاید این بزرگترین خدمت تروریسم به استعمار باشد، این جریان باعث شده
واگرایی و جنگ در میان امت به وجود آید و بذر کینه و نفرت در میان آنها
پاشیده شود و با رویش درگیری ها، میوه ای جز تجزیه و واگرایی به دست نمی
آید.
ب: بهانه دادن به استعمار برای حمله به کشورهای اسلامی: وجود
تروریسم در کشورهای ما و تهدیدات جوامع و تمدن های بشری این بهانه را به
دست استعمار می دهد تا به منطقه حمله کند و با تضعیف بیشتر مسلمانان اموال و
ثروت های آنها را به غارت ببرد. این اتفاق در مورد عراق و افغانستان روی
داد و با حمله به این کشورها علاوه بر کشتار و ویرانی و غارت ثروت و منابع
طبیعی این کشورها گروه های تروریستی نیز نفوذ و قدرت بیشتری در این کشورها
پیدا کردند و این نتیجه طبیعی جنگ است. تفکر سیاه وهابی نیاز مبرمی به این
فضای کینه توزانه و غبار آلود دارد، فضایی که مملو از فقر و جهالت باشد و
زمینه های رشد و توسعه وهابیت در این فضا فراهم خواهد شد و جنگ می تواند
این فضا را به وجود آورد.
پایگاه های نظامی آمریکا در عربستان
ج:ثروتمندتر شدن غرب:
برخی اعتقاد دارند این جنگ ها برای غرب هزینه های زیادی به دنبال دارد،
اما این افراد حساب سودهای این کشورها در مقابل ضررها را نمی کنند . غرب در
این حملات علاوه بر غارت ثروت ها و از بین بردن اقتصاد ما بازار تسلیحاتی
خود را نیز رونق می بخشد. مشخص است که گروه های تروریستی سلاح های خود را
از ایران یا روسیه یا چین نمی خرند، بلکه سلاح های پیشرفته ای دارند که
آنها را از غرب خریداری می کنند. امروز سوریه عربستان سعدی اقدام به خرید
همین سلاح های پیشرفته کرده و از این راه غرب را تغذیه می کند. بنابراین در
نتیجه این فعل و انفعالات اقتصاد غرب تقویت شده و بحران های اقتصادی آنها
با خون ملت مسلمان میشود و این از برکات اعلام جهاد علیه امت اسلام است.
د:تخریب وجهه اسلام: همه
می دانیم که دستگاه تبلیغاتی صهیونیسم جهانی حمله به اسلام و تخریب وجهه
این دین را از طریق اسلام هراسی در میان افکار عمومی دنیا دنبال می کند. در
گزارش های غربی آمده است که با وجود تمامی اقدامات، انتشار اسلام در غرب و
گرایش غربی ها به اسلام افزایش پیدا کرده است.
11 سپتامبر فرصت
خوبی برای تروریست معرفی کردن اسلام و ایجاد اسلام هراسی بود. بعد از این
اتفاق اسناد و فیلمهای هالیوودی و تحلیل ها و برنامه های رسانه ای همواره
در گوش افکار عمومی جهان می خوانند که عرب ها و مسلمان اقوامی وحشی هستند و
همواره با کشتار و غارت زندگی می کنند. خطر این تبلیغات هنگامی بیشتر می
شود که می بینیم سازمان ها و جریان هایی در عرصه واقعیت وجود دارند که در
راستای خدمت به این برنامه ها زمینه های این برداشت غلط در افکار عمومی
غربی را به اثبات می رسانند.
هنگامی که انسان غربی می بیند که در
کشورهای اسلامی گروهی با شعارهای اسلامی اقدام به کشتار مردم و سر بریدن
آنها می کند، تبلیغات پوشالی غربی در مورد اسلام هراسی راحت تر بر عمق جان
آنها نفوذ می کند. این گروه های تروریستی به دروغ خود را مسلمان می دانند،
نقش اساسی در ایجاد این فضای ترس از اسلام در افکار عمومی جهان دارد.
پایگاه های نظامی آمریکا در عربستان
ه: تخریب ارتش های ملی و مقدرات امت: کسی
که بحران های امت اسلامی را از نزدیک دنبال می کند، می بیند که طرح های
واقعی از سوی غرب برای تخریب ارتش های ملی کشورهای با تمامیت ارضی از سوی
غرب وجود دارد. این موضوع از عراق آغاز شده و بعد از آن در سودان و لیبی
دنبال شده و در سوریه و مصر و یمن نیز در جریان است.
این دستور
العمل تنها از سوی استعمار دنبال نمی شود، بلکه بهار عربی نشان داد که گروه
های تروریستی نیز نقش اساسی در تخریب و تجریه ارتشها دارند، ارتش هایی که
روی خون شهدا و تعصب نسل های مختلف از میان افراد یک کشور ایجاد شده و
ساختن چنین ارتش هایی در میان انبوه دشمنان اصلا ساده نیست. بزرگترین دلیل
در این راستا تهدید گروهک داعش است که وعده داد بعد از سوریه به مصر خواهد
رفت.
اما آیا می بینیم که حتی یکی از این گروه های تروریستی رژیم
صهیونیستی را تهدید کنند و یا حتی یک تیر برای آزادی قدس بعد از شام شلیک
کنند. اگر ایدئولوژی واقعی این عناصر را درک کنیم، این واقعیت اصلا برای ما
عجیب نخواهد بود، چرا که حتی اگر سوریه و مصر نیز سقوط کند، بعد از آن روی
آن ها به سمت قدس نخواهد رفت و الجزایر و سودان را هدف قرار خواهند داد و
زنجیره تخریب کشورهای اسلامی در میان آنها دنبال خواهد شد تا این کشورها
همواره ضعیف و ضربه پذیر باقی بمانند و قدرت دفاع از خود را نداشته باشند.
پایگاه های نظامی آمریکا در عربستان
به
این ترتیب بعد از اینکه ارتش های ملی تخریب شد، دیگر ما با چه چیزی می
توانیم با اسرائیل بجنگیم و قدرت بازدارندگی در برابر این رژیم را نخواهیم
داشت. به این ترتیب بار دیگر نقش تکاملی دو شاخه تروریستی در منطقه یعنی
صهیونیسم و وهابیت خود را نشان می دهد.
و: خصومت با دشمنان استعمار قدیم:
تروریسم سلاحی گسترده برای تقابل با دشمنان استعمار قدیم است، تروریسم
وهابی به صورت علنی به سلاحی در خدمت استعمار تبدیل شده است، همانطور که در
تحولات منطقه ای شاهد آن هستیم، وهابیت سعودی در حال حاضر به یکی از مهم
ترین دشمنان محور مقاومت تبدیل شده است، محوری که تنها جریان اسلامی است که
موفق شده در تقابل با رژیم صهیونیستی پیروزی هایی را به دست آورد و یک تنه
در برابر پیشرفته ترین سلاح های آنها بایستد.
استعمار البته خسارت
هایی نیز از این تروریست ها دیده است که شامل خسارت های مادی اندک و کمک
های مالی و تجهیزاتی کمی است که در برابر تخریب کامل کشورها و کشته شدن
میلیون ها قربانی در جنگ هایی که به نفع استعمار صورت گرفته، غیر قابل توجه
است.
بازی موش و گربه غرب با مزدوران تروریست
در
حال حاضر می بینیم که وهابیت سعودی تنها به جاهایی می تازد که استعمار می
خواهد آنها را تخریب کند و به آن حمله کند؛، مثل اتفاقی که در مالی روی
داد. درست بعد از اینکه فرانسه درگیر بحران های اقتصادی شد که منافع
استعماری آنها را به خطر انداخت، ناگهان شاخه های این تروریسم، مالی را به
عنوان سرزمین جهادی خود انتخاب کردند تا بهانه را به دست استعمار فرانسوی
برای حمله به آن بدهند. مشخص بود که هدف فرانسه از این حمله نیز مبارزه با
تروریسم نبود، بلکه هدف، استعمار این کشور و روانه کردن ارتش به آنجا برای
خروج از بحران مالی بود، این اتفاق الان در لیبی نیز روی داده است.
پایگاه های نظامی آمریکا در عربستان
بنابراین بازی موش و گربه شاخه های تروریستی با کشورهای استعماری به
گونه ای اداره می شود که در نزد افکار عمومی نزدیک به واقعیت نشان داده
شود. باید افکار عمومی تصور کند که انسان های شر و انسان های خوب وجود
دارند که هر کدام از آن ها طرفدارانی دارند. در این میان هر کدام می خواهد
خود را خوب جلوه دهد و طرف مقابل را شر معرفی کند و این بازی است که الان
بین قدرت های استعماری و عربستان سعودی که مزرعه تروریستی استعمار است،
دنبال می شود.
سازمان های به اصطلاح جهادی در این کشورها از جمله در
عربستان در حالی با ادعای مبارزه با استعمار کمک های خود را به افراط
گرایان بیشتر کرده اند که در کشورهای آنها مملو از پایگاه های همین کشورهای
استعماری است و کشور خودشان در بسیاری از حملات با این استعمارگران همراهی
می کنند.
عربستان عرصه اول کمک های مالی و تسلیحاتی برای جهادگران
و تروریست ها است و در میان امت اسلام از افغانستان گرفته تا پاکستان و
عراق و سوریه و لبنان و مصر و یمن و سومالی و لیبی و تونس و الجزایر فساد و
تباهی ایجاد می کند، اما هیچ اثری از جهاد آنها در سرزمین های اشغالی
فلسطین و حتی در خود عربستان وجود ندارد، این در حالی است که استعمارگران
در مناطق مختلف این کشور حضور دارند.
منافع استعماری می طلبد که
این کشورها به مزارعی برای توسعه تروریسم و دیدگاه های افراطی تبدیل شوند و
بهترین مثال آن در تحولات سوریه است. آیا کسی هست که فکر کند قدرت های
استعماری برنده تحولات سوریه نیستند؟ چرا که مقدرات دولت سوریه تخریب شده و
ارتش ملی آن تضعیف شده است و قراردادهای تسلیحاتی بزرگی با فرانسه از طریق
دلارهای نفتی سعودی منعقد شده که تجهیزات مورد نیاز تروریست ها در سوریه
را تامین کند. به این ترتیب فرانسه موفق شده هدف سیاسی بزرگی را با تخریب
دولت سوریه برای خود به دست آورده و جیب خود را پر کند.