روزنامه وطن امروز در يادداشت خود با عنوان "نه غزه نه لبنان نه سومالي!"به قلم حسین میزان آورده است:
سالهاست آمریکاییها هزاران تن از گندم مازاد خود را به دریا میریزند.
آن هم در شرایطی که روزانه هزاران گرسنه در آفریقا و دیگر نقاط جهان از
گرسنگی جان میدهند. آمریکاییها میگویند محصولات مازاد خود را به دریا
میریزند تا همچنان مدیریت این تولیدات مهم و حیاتی را در انحصار خود
داشته باشند و هر وقت اراده کنند، قیمت آن را افزایش یا کاهش دهند. حتی
فاجعه انسانی سومالی هم نتوانسته آنها را وادارد که برای کمک به
قحطیزدگان شاخ آفریقا آستینی بالا بزنند و اقدامی کنند. در حال حاضر
اكثريت جمعيت 10 ميليون نفري و مسلمان سومالي در قحطي، آوارگي و ناامني
بسر ميبرند و جان 2 ميليون كودك آواره سوماليايي در معرض خطر قرار دارد.
رئيس كميسارياي عالي پناهندگان سازمان ملل، خشكسالي و قحطي در سومالي را
«بدترين فاجعه انساني جهان» توصيف كرده و خواستار كمك فوري جامعه جهاني به
ساكنان مناطق بحرانزده و نجات زنان و كودكان گرسنه شده است؛ کودکانی که
هر روز مقابل دیدگان والدینشان از محنت گرسنگی جان میدهند. اساسا در چنین
شرایطی کمک به مردم سومالی معیار و محک انسانیت است، انسانیتی که در قاموس
آنان که «شعار نه غزه نه لبنان» سر میدهند، نمیگنجد. در غرب و اروپا هم
هستند بسیاری که شعارهایی از جنس نه غزه نه لبنان و نه سومالی سر میدهند
و برای آمال خود چشم بر آلام انسانها میبندند، لیک آنان هم خود به خوبی
میدانند که نادیده گرفتن مصائب شاخ آفریقا اقدامی است که با تئوریهای
نئوفاشیستی و نئونازیستی هم همخوانی ندارد. به واقع با توجه به بهار عربی
و پیشگام بودن آفریقاییها در انقلابهای اسلامی منطقه، غرب تلاش دارد با
استضعاف مردم این منطقه ژئوپولتیک و ژئواستراتژیک، پتانسیلهای موجود برای
انقلاب و تأسیس حکومتهای اسلامی را در این بخش از جهان بخشکاند. پیروزی
انقلابیون تونس، مصر و همینطور لیبی، غرب را به این جمعبندی رسانده است
که مشکلات معیشتی مهمترین مانع در راه این انقلابهای اسلامی است. لذا به
بهانههای واهی بر جان باختن هزاران نفر چشم میبندند لیک برای کشته شدن
چند نفر در نروژ ماهها مرثیه سرایی میکنند. البته مشکل سومالی تنها قحطی
نیست. این کشور 2 دهه است با بحران حاکمیت دست و پنجه نرم میکند؛ بحرانی
که سبب بروز سالها جنگ داخلی در این کشور شد. سومالی تا دهه 1960 مستعمره
انگلیس و آمریکا بود و این 2 استعمارگر همیشه در تحولات شاخ آفریقا
تاثیرگذار بودهاند. اوج دخالت آمریکا در سومالی از دوره جنگ سرد آغاز شد
ولی در دهه 90 این دخالتها به اوج رسید. نمود این دخالتها زمانی بود که
شبهنظامیان وابسته به آمریکا در سومالی، « محمد زیاد باره»، دیکتاتور
وابسته به مسکو را سرنگون و موگادیشو را تبدیل به میدان جنگ کردند. در این
درگیریها 20هزار غیرنظامی کشته شدند. پس از زیادباره عملا دخالتهای
آمریکا سبب شد هیچگونه قدرت فائقه و دولتی در این کشور ایجاد نشود و
سومالی همیشه با بحران حاکمیت دست و پنجه نرم کند، بحرانی که تنها یکی از
تبعات آن فاجعه کنونی است که مسلمانان این کشور با آن دست به گریبانند.
هرچند در حالحاضر مهمترین نیاز قحطیزدگان تامین نیازهای اولیه است اما
تشکیل دولتی با ثبات هم نیاز بنیادین سومالی محسوب میشود؛ نیازی که شاید
با همت دولتهای اسلامی امکان مرتفع شدن آن وجود داشته باشد.