کد خبر: ۱۹۲۵۹
زمان انتشار: ۱۲:۳۲     ۱۴ شهريور ۱۳۹۰

ردپاي قديمي‌ترين كتاب‌فروشي تهران را مي‌توان از بازار پرپيچ و خم شلوغي گرفت كه اكنون عنوان «بازار بزرگ تهران» را دارد.

به گزارش ایسنا،«تيمچه‌ي حاجب‌الدوله» راسته‌اي است نزديك مسجد بازار كه الآن پر از مغازه‌هاي لوازم‌التحريرفروشي است. حدود صد سال پيش، مغازه‌هايي كه اكنون پر از دفتر و خودكارند، مغازه‌هاي كتاب‌فروشي بوده‌اند كه حالا ديگر از آن‌ها خبري نيست. برخي از كتاب‌فروشي‌ها به باب‌ همايون و ناصرخسرو رفته‌اند.

از مغازه‌داري قديمي سراغ كتاب‌فروشي‌هاي حاجب‌الدوله را مي‌گيرم. مي‌گويد: «از كتاب‌فروشي‌هاي اين راسته چيزي نمانده است. تنها كتاب‌فروشي بازار، مغازه‌ي آخوندي‌ها توي بازار سلطاني‌ است».

از ميان شلوغي بازاري كه پر از جواهرات بدلي است، مي‌گذرم و سريع چشمم كتاب‌فروشي‌اي را با عنوان «مكتبه ‌الاسلاميه» مي‌يابد.

صاحب كنوني كتاب‌فروشي، حاج مرتضي آخوندي است كه درباره‌ي كتاب‌فروشي‌اش مي‌گويد: «اين كتاب‌فروشي در سال 1327 توسط پدرم حاج شيخ محمد آخوندي تأسيس شده است. او كه روحاني بود و اجتهادش را از آيت‌الله سيدحسن اصفهاني گرفته بود، از همان ابتدا كتاب‌هاي مذهبي مي‌فروخت و اكنون نيز اين كتاب‌فروشي محل عرضه‌ي كتاب‌هاي مذهبي است».

او درباره‌ي قديمي‌ترين كتاب‌فروشي تهران نيز عنوان مي‌كند: «كتاب‌فروشي اسلاميه در خيابان پانزده خرداد از كتاب‌فروشي ما قديمي‌تر است».

‌از ميان شلوغي‌هاي بازار به خيابان پانزده خرداد نرسيده، به چهارراه سيروس مي‌روم تا در بازار آهنگران، كتاب‌فروشي اسلاميه را پيدا كنم.

پيدا كردن كتاب‌فروشي اسلاميه كار سختي نيست. كتاب‌فروشي اسلاميه، مغازه‌ي متفاوتي است با در چوبي سفيد و قديمي كه پر است از اطلاعيه‌هايي درباره‌ي كتاب‌ها و تابلويي قديمي با عنوان «كتابفروشي اسلاميه».

وارد كتاب‌فروشي كه مي‌شوم، گويي رفته باشي به تاريخ، كتاب‌فروشي هنوز شكل‌ اوليه‌ي خودش را حفظ كرده است. قفسه‌هاي چوبي با كتاب‌هاي جلد چرمي نفيس. بوي چوب و كاغذ در هوا پيچيده است.

فروشنده‌ي مغازه مي‌گويد، آقاي كتابچي در چاپخانه است. چاپخانه‌ي اسلاميه را در كوچه‌ي كناري پيدا مي‌كنم.

سيدجلال كتابچي كه بعد از پدر و پدربزرگش، الآن كتاب‌فروشي و چاپخانه را اداره مي‌كند، درباره‌ي پيشينه‌ي كتاب‌فروشي اسلاميه مي‌گويد: «كتاب‌فروشي اسلاميه را پدربزرگم سيدمحمدعلي كتابچي در سال 1280 در تيمچه‌ي حاجب‌الدوله‌ي بازار راه انداخت؛ اما بعد از اين‌كه كتاب‌فروشي‌هاي تيمچه‌ي حاجب‌الدوله آن‌جا را ترك كردند، پدرم كتاب‌فروشي را در مكان وزارت دارايي سابق در ناصرخسرو،‌ راه انداخت. اما در زمان رضاشاه كه مي‌خواستند آن‌جا وزرات دارايي را تأسيس كنند، او كتاب‌فروشي را به باب همايون منتقل كرد. بعد از مدتي، پدرم سيداحمد كتابچي كتاب‌فروشي كنوني را در خيابان پانزده خرداد خريداري كرد و كتاب‌فروشي اسلاميه تا كنون در اين‌جا پابرجاست. در ابتدا عنوان كتاب‌فروشي ما «كتاب‌فروشي علمي اسلاميه» بود؛ اما چون عمويم با پدرم شريك بود، بعد از جدا شدن‌شان از يكديگر، عنوان «علمي اسلاميه» براي عمويم ماند و ما نيز «اسلاميه» را انتخاب كرديم. سال 1300 نيز در كنار كتاب‌فروشي، انتشارات اسلاميه را راه‌اندازي كرديم. كتاب‌ها اوايل از بمبئي و پاكستان وارد مي‌شد؛ اما بعد با ظهور چاپ سنگي‌، قرآن و ادعيه را در چاپخانه‌ي خودمان‌، منتشر مي‌كرديم تا اين كه حالا كتاب‌ها با دستگاه‌هاي افست منتشر مي‌شوند».

از او مي‌پرسم اين درست است كه كتاب‌فروشي شما قديمي‌ترين كتاب‌فروشي تهران است، مي‌گويد: «قبل از پدربزرگم، كسان ديگري نيز كتاب‌فروشي داشتند. اما كتاب‌فروشي ما قديمي‌ترين كتاب‌فروشي‌ است كه از آن زمان تا كنون به فعاليت خودش ادامه داده است».

سيدجلال كتابچي درباره‌ي بهترين كتاب‌هايي كه در طي اين سال‌ها به چاپ رسانده است، مي‌گويد: «تاكنون حدود 700 كتاب چاپ كرده‌ايم كه بهترين آن‌ها به نظرم، كتاب «شرح اصول كافي» است؛ اما چاپ «وسائل الشيعه» در 20 جلد 700صفحه‌يي نيز روزهاي خاطره‌انگيزي براي‌مان داشت. اما يكي از كتاب‌هايي كه 27 بار توسط تجديد چاپ شد، كتاب شش‌جلدي يكي از اساتيد اهل فقه و استاد دانشگاه و زعيم مسجد امام خميني (ره)، سيدحسن امامي، بود. مضمون كتاب دربرگيرنده‌ي حقوق مدني و فقهي بود كه هنوز در دانشگاه‌هاي حقوق و قضا تدريس مي‌شود و جزو بهترين كتاب‌ها درباره‌ي قانون اسلامي و فقه مدني است».

او از بهترين خاطره‌ي خود از كتاب‌ و كتاب‌فروشي نيز ياد مي‌كند و مي‌گويد: «در زمان شاه كتابي را به نام «الام علي (ع)» نوشته‌ي «جورج جورداق» و با ترجمه‌ي «آيت‌الله شعراني» چاپ كرديم كه هم‌زمان با چاپ اين كتاب، سيدصدرالدين بلاغي نيز ترجمه‌اي از اين كتاب منتشر كرد و از آن‌جا كه وي وابسته به جبهه‌ي ملي بود، در زمان شاه توسط تيمسار بختيار تحت تعقيب قرار گرفت و ساواك نسخه‌هاي چاپ‌شده‌ي او را ضبط كرد. از ترس اين‌كه كتابي را كه ما نيز منتشر كرده بوديم، توقيف كنند، از ميرزا عبدالله سعيد تهراني معروف به چهل‌ستوني (مسجدي كه ايشان درش نماز مي‌خواندند، 40 ستون داشت) كمك گرفتيم. برادر بزرگم مرحوم سيداسماعيل خدمت حاج ميرزا عبدالله رفت و جريان را به او گفت، او نيز در تماسي تلفني از بختيار خواست كه او را ببيند و به وي گفت كه من گفته‌ام اين كتاب را سيداسماعيل منتشر كند و كتاب زير نظر من ترجمه شده است و مطالبي برخلاف مسائل حكومتي ندارد؛ در نتيجه، بختيار هم دستور رفع توقيف كتاب را داد. ميرزا عبدالله هم تعريضي اول كتاب نوشت و هنوز امضاي او را در اول كتاب داريم».

سيدجلال كتابچي درباره‌ي كتاب‌فروشي‌هاي تيمچه‌ي حاجب‌الدوله مي‌گويد: «اين مكان حالا ديگر تجاري شده، كتاب‌فروشي‌ها به باب همايون رفته‌اند. من حاجب‌الدوله را يادم نمي‌آيد؛ اما شاگرد پيري داشتيم كه با پدربزرگم در تيمچه كار مي‌كرد، او مي‌گفت كتاب‌فروشي‌ها تا ظهر هيچ فروشي نمي‌كردند، دم ظهر مي‌آمدند پيش پدربزرگم، او هم به شاگردش پولي مي‌داد تا غذايي تهيه كند و بعد همگي با هم مي‌خوردند».

او درباره‌ي مخاطبان كنوني كتاب مي‌گويد: «كتاب‌خوان‌ها حالا بيش‌تر از گذشته‌اند. شايد يكي از دلايل آن،‌ كم بودن جمعيت در آن زمان و بي‌سواد بودن بيش‌تر جمعيت تهران بود؛ چون آن وقت‌ها بيش‌تر طبقه‌ي روحاني مخاطب كتاب‌هاي كتاب‌فروشي اسلاميه بودند».

گردانندگان اين كتاب‌فروشي از روز اول خانواده‌ي كتابچي‌ها يا به قول نوشته‌ي بالاي سردر انتشارات اسلاميه، اخوان كتابچي‌ها بوده‌اند؛ اما حالا سيدجلال كتابچي اميدوار است كه با همكاري بردار و برادرزاده‌هايش، همچنان بتواند يكي از قديمي‌ترين كتاب‌فروشي‌هاي تهران را در آينده نيز به همين روش حفظ كند تا اين ريشه‌ي فرهنگي قطع نشود.

الآن هركسي بورس كتاب را كتاب‌فروشي‌هاي راسته‌ي خيابان انقلاب مي‌داند. اما براي يافتن قديمي‌ترين كتاب‌فروشي ميدان انقلاب به سراغ قديمي‌هاي اين راسته رفتم. بعضي‌ها قديمي‌تر از «نيل» و «علمي» و «طهوري» سراغ نداشتند؛ اما بعضي‌ها با اطمينان، «چهر» را قديمي‌ترين كتاب‌فروشي اين خيابان شلوغ و پرطرفدار مي‌دانستند.

حسين فريور، مؤسس اين كتاب‌فروشي، تأسيس آن را مربوط به 1321 عنوان مي‌كند و مي‌گويد: «وقتي تازه ساختمان دانشكده‌ي طب از دانشگاه تهران را در انتهاي باغ دانشگاه ساخته بودند، يعني حدود سال 1321، مغازه‌ي خود را قدري جلوتر از مغازه‌ي كنوني باز كرديم، بعد از چند سال به خيابان فخررازي منتقل شديم، و بالأخره روبه‌روي دانشگاه تهران مستقر شديم و حالا حدود 50 سال است كه در اين‌جا فعاليت مي‌كنيم. «چهر» مخفف «چاپخانه‌ي همراهان روزنامه» از همان زمان افتتاح بر روي كتاب‌فروشي نقش بست؛ اما از ابتدا كتاب‌هاي طب و پزشكي را منتشر مي‌كرديم و حتا با پيشنهاد يكي از اساتيد دانشگاه تهران براي اولين‌بار جزوه‌هاي دانشگاهيان را به صورت كتاب منتشر كرديم.»

گشت و گذار در پي يافتن قديمي‌ترين كتاب‌فروشي تهران تمام شد؛ اما نوستالژي كتاب‌هاي جلدچرمي و بوي كاغذهاي قديمي و كاهي همچنان پابرجاست.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۱
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۶:۲۵ - ۱۴ شهريور ۱۳۹۰
۰
۰
سلام
عالی بود یاد 25 سال کار چاپ در بازار افتادم . از گاری هل دادن تا دزدیدن و خریدن کتاب دست دوم ( کتاب دزدی - 1 بیماری نه چندان بدخیمه - 1 فیلم خارجی هم در این ضمینه درست شده ).
--------------
اصطلاحات جالب جلد سازی :
اشکول یا اشکولی = 4 نوار باریک بر روی عطف جلد کتاب .(معمولا زیر جلد چرم و نفیس ).
اسکول = تکه چوبی مثل گوه با نوک بارک برای چسباندن درزهای کتاب .
بدرقه = صفحه وصل کننده کتاب به جلد قبل از مقدمه .
فشنگی = مقوای بین 2 مقوای 1 بال جلد برای ضخیم جلوه دادن جلد و زیبائی .
سریشم گرم = محصول پر مرغ و ضایعات استخوان - محصول یزد . ان را با اب جوش نم میکنند چسبی سنتی و قوی مترادف خارجی پینال النان - با بوی بسیار زننده .
-----------
یا حق
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها