کد خبر: ۱۹۱۷۶۳
زمان انتشار: ۱۲:۲۰     ۰۳ دی ۱۳۹۲

به گزارش 598 به نقل از روزنامه نود؛1) عادل يك «ستاره» است. به شدت دوست داشتني. محبوب و دل‌نشين. عادل اين شهرت عجين‌شده با محبوبيت را البته نه مرهون چهره‌اي زيبا است، كه به هيچ عنوان نه سينمايي است و نه فتوژنيك و نه مديون صدايي مخملين، كه چه بسا گاهي دلخراش است و آزاردهنده.

 

عادل ستاره شد چون مشقتش را كشيد. او يك حرفه‌اي تمام عيار بود. او تاريخ رسانه پس از انقلاب را، دست كم در حوزه تلويزيون، به دو بخش تقسيم كرد؛ قبل از فردوسي‌پور و بعد از فردوسي‌پور!

 

90، برنامه‌اي كه او ساخت يك خرق عادت به معناي مطلق كلمه بود. يك پديده. يك شگفتي تمام عيار. عادل با برنامه‌اش يك الگو شد. نماد. متر و معيار.

 

او آستانه تحمل را به طرز خيره‌كننده‌اي بالا برد. درهاي نقد را آشكارا گشود. و مهم‌تر از هر چيز، اصلي‌ترين رسالت رسانه را يعني "نقد كانون قدرت" را در كيفيتي بي‌‌مثال و در فُرمي همه فهم ادا كرد. به گونه‌اي كه 90 فوتبالي او، با همه آن نقادي‌هايش و عبور از خط قرمز‌هايش و گفتن "نگفتني" ‌هايش، حسرت فعالان حوزه سياست و سينما و اقتصاد شد.

 

آري، عادل تا عادل شود، هم شجاعتي داشت در حد اعلا. هم به روز بود به شكلي مطلق. و هم زرنگ بود به شيوه رندان اساطيري.

 

2) همه تاثيرات عادل اما مفيد و ثمربخش نبوده است. او در سريال پربيننده و تاريخي‌اش، 90، در كنار نقش مثبت درخشانش، نقشي ديگر هم ايفا كرده است. نقشي منفي و در تضادي كامل. نقشي كه مولود كودك درون اوست. كودكي كه به شدت مبتلا به بيماري زردي یا همان يرقان اطبا است. كودكي كه مي‌‌خواهد همه چيز را، اين را با تشديد بايد خواند، همه چيز را به شوخي بگيرد. گاهي حتي به استهزا! گاهي حتي به مسخره و مضحكه! به يُمن همين علاقه افراطي اين كودك درون، اين عادل پنهان، به زرد بودن است كه گاهي 90 زردترين برنامه تصويري جهان مي‌‌شود و فردوسي‌پور، زردترين شومن دنيا!

 

3) تنها در برنامه عادل است كه قضاي حاجت يك آفريقايي، ژان دي نگودي نامي، در ورزشگاه و پيش چشم گروهي، به تصوير كشيده مي‌‌شود و از جعبه جادويي 70 ميليوني ديده مي‌‌شود،‌ فراتر از همه خطوط قرمز همه تاريخ سيماي ايران!

 

تنها در برنامه عادل است كه انگشت منشوري شيث در شادي گل زير 18 سالش با نصرتي، چون سوژه‌اي فني! كارشناسي مي‌‌شود و به صراحت و عريان ديده مي‌‌شود.

 

تنها در برنامه عادل است كه پلك بر هم زدن يكي مثل شيريني چيزي حدود يك ساعت از وقت دو برنامه پياپي را با چنان حجم بيننده و تعدد مخاطبي به خود اختصاص مي‌‌دهد.

 

تنها در برنامه عادل است كه روي انگشت در بيني‌ كردن يك مربي و بازيكن و مسئول، با عرض پوزش، مكث مي‌‌شود.

 

تنها در برنامه عادل است كه ترميم موي يك فوتباليست تاس و كلاه گيس گذاشتن يك مربي سوژه بحث مي‌‌شود.

 

و از اين دست تنها مكث‌هاي زرد پررنگ كه در هيچ رسانه ديگري مجال بازتاب نمي‌‌يابد مي‌‌توان به عمر برنامه‌هاي عادل و گزارش‌هاي عادل، نشانه و نمونه و مصداق آورد.

 

4) "مطايبه"، تلطيف‌كننده است. "مزاح"، تخفيف دهنده است. "شوخي"، زهر وقايع تلخ را مي‌‌گيرد. آري، براي فوتبال آلوده‌اي كه پر است از دروغ و خبط و خطا، كه لبريز است از كژي و كاستي و منكر، مي‌‌توان به جادوي مطايبه، به شيريني شوخي و به طنز طنازي، از تلخي جانكاهش كاست. كه مانع از تعميم دلزدگي‌اش شد. كه تصوير سياهش را اندكي به چاشني خنده روشن تر كرد.

 

اما اگر هجو بر جاي "طنز" نشست و مطايبه جايش را به "مضحكه" سپرد، آنگاه همه چيز رنگ مي‌ بازد. نه سفيد، سفيد واقعي مي‌‌ماند و نه سياه، سياه حقيقي. نه پاكي سفيدي مي‌‌ماند و نه زشتيِ سياهي. همه چيز نازل مي‌‌شود. فرو مي‌‌كاهد. از عمق به سطح مي‌‌رسد. دم دستي مي‌‌شود. شوخي مي‌‌شود. فاجعه هم جوك مي‌‌شود. ديگر از فجيع‌ترين فاجعه هم وحشت نمي‌‌كني. ديگر از بزرگترين آلودگي هم بدت نمي‌‌آيد. خشمت نمي‌‌گيرد. چندشت نمي‌‌شود. هراست نمي‌‌گيرد. مي‌‌خندي به آن. به فاجعه مي‌‌خندي. به همه چيز مي‌‌خندي... قباحت و زشتي هر چيز كريهي ريخته مي‌‌شود. عادي مي‌‌شود. عادت مي‌‌شود. مثل همين حالا. كه ليچار و دشنام و و ناسزا، نقل و نبات شده است. دروغ سكه رايج بازار شده است. سياهي، رنگ پس زمينه همه چيز شده است...

 

5) در كنار همه خدماتي كه عادل به فوتبال ايراني و جامعه ايراني كرده است اين خيانت بزرگ را هم كرده است. اينكه گاهي زردي نگاه او، سليقه مخاطب را تنزل داده است. نزول داده است. مبتذل كرده است. اين شوخي با همه چيز، همچون "كيكي زرد" بوده است دستپخت "سرآشپز عادل" بر سر سفره ايراني. كه ذائقه ايراني را به اين طعام زرد و خوشمزه و سطحي عادت داده است. كه انگار بايد همه چيز را از دريچه شوخي و خنده و مضحكه و تفريح ديد. كه همه چيز را به مسخره گرفت. كه اين شوخي زشت دائمي، گاهي به خواهر و مادر "مسي" هم برسد. كه رسيد. كه گاهي به نيم‌تنه و بالاپوش "ليما" مجري و مدل برزيلي هم برسد. كه رسيد. كه گاهي به موهاي نامزد "زايتيسف" واليباليست ايتاليايي هم برسد. كه رسيد.

 

6) عادل ستاره است. ستاره‌اي درخشان. اما خود او نيك مي‌‌داند كه ستاره ماندن بسي دشوارتر و خطيرتر از ستاره شدن است.

 

براي ستاره ماندن بايد هر روز و همواره خود را روتوش كرد. پيراست و اصلاح كرد. بايد بي‌‌رحمانه از خود به انتقاد نشست. و خود را بيش از هر ديگري از تيغ تيز نقد گذراند. عادل اين ستاره محبوب و مشهور چنين كرده است؟ چنين مي‌‌كند؟


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها