رجانیوز در ادامه نوشت: اما قطعاً منفیترین تصویری که از این جشنواره در ذهن مستنددوستان به یادگار خواهد ماند، پردهدریها و زیرپا گذاشتن حریمهای اخلاقی در بخش قابل توجهی از مستندهای این جشنواره است. چنانکه اگر جشنوارهی سینماحقیقت مخاطبانش را در سالهای گذشته به نمایش عکسهای بیحجاب زنان در مستندهای شبهروشنفکری عادت داده بود، در جشنوارهی امسال علاوه بر وفاداری به این رسم ناپسند پیشین، نمایش خرید لباس زیر زنانه با وضوح بالا، زنان بدون حجاب در حال گفتگو، تصاویر عروس درازکش با لباس دکولته و نیمتنهی عریان، نقاشیهای نیمه عریان زنان، کودکان لخت مادرزاد، زنان با دامنهای کوتاه و عریان از زانو به پایین، و رقصیدن زنان و ... هم به لطف اعتدال حاکم بر وزارت ارشاد آقای جنتی و مدیران سینماییاش امکانپذیر شد.
شدت این حریمشکنیها در برخی از مستندهای حاضر در جشنواره به حدی بود که اتفاقات مثبت جشنواره و تلاش قابل ستایش بخش عمدهای از جامعهی مستندسازی کشورمان، تحت الشعاع قرار گرفت. از همین رو، رجانیوز برای با احترام به آثار ارزندهی مستندسازان حاضر در هفتمین دورهی جشنوارهی سینماحقیقت که در سطور بالا به عناوین برخی از آنان اشاره شد و با عذرخواهی از ساحت مخاطبان گرامی، برای پرهیز از کلیگویی، بخشی از این پردهدریها و حریمشکنیهای اخلاقی را که البته در گزارشهای روزانهی ایام جشنواره هم به آن اشاره شده بود، ذکر میکند:
1- پسرک چشم آبی (حسن لطفی):
«پسرک چشم آبی» مستندی چهار اپیزودی دربارهی زندگی نویسنده و نقاش شبهروشنفکر «جواد مجابی» است که البته کمترین اطلاعات را دربارهی شخصیت و آثار او به تماشاگر منتقل میکند؛ تا جایی که بیشتر وقت مستند به پرسه زدنها یا نقزنیها از مسائلی چون «قتلهای زنجیرهای» و ... میگذرد. اما فارغ از فضای سیاسی مستند، اوج پردهدری مستندساز آنجاست که در بخشی از فیلم، پرترهی نقاشی یک زن نیمه عریان به نمایش درمیآید.
2-چراغها (علی زارع قنات نوی):
یک مستند پرترهی 78 دقیقهای پیرامون زندگی «جمال میرصادقی» -نویسندهی شبهروشنفکر ایرانی- که بیشتر به یک بیانیهی سیاسی - فرهنگی علیه نظام و رزمندگان دفاع مقدس و حضرت امام (ره) میماند تا مستند پرتره. اما این مستند هم خالی از بیحجابی نیست. چنانکه در اولین راش انتخاب شده از روزهای انقلاب، مردمی را میبینیم که درحال کندن کرکرهی یک مغازه هستند و سپس چند لحظه بعد، «میرصادقی» عکسهای بدون حجاب شاگردان و خانوادهاش را نشان میدهد. در ادامهی این تصاویر و به بهانهی نمایش تصاویر تاریخی پیش از انقلاب، مستندساز خانمهایی چادری را درمیان زنان بیحجاب خیابان، تنها و انگشتنما به تصویر میکشد.
3-سایههای روشن (محمدرضا جهان پناه)
مستند در مورد حسین والامنش هنرمند ایرانی – استرالیایی است که بعد از 38 سال برای برگزاری چند جلسهی سخنرانی و ورکشاپ به ایران سفر میکند. در طول مستند، علاوه بر اینکه همسر او در استرالیا چندین بار با بدترین پوشش ظاهری و دامن کاملاً کوتاه و بیحجاب در کادر دوربین قرار میگیرد، در باغی داخل ایران هم، دانشجویان دانشگاه هنر با مانتوهای تا سر زانو و از زانو به پایین عریان، به تصویر کشیده میشوند. جالب آنکه دوربین روی عریانی پاهای این دانشجوها زوم میکند تا جسارت خود را به رخ مخاطبان بکشد.
4-از ایران یک جدایی (کوروش عطائی و آزاده موسوی)
«از ایران یک جدایی» به ماجرای اسکار گرفتن «جدایی نادر از سیمین» و حواشی آن و بازخوردهای آن در بین مردم ایران میپردازد. در اواخر مستند، یکی دو خانوادهی ایرانی را میبینیم که با لباسهای خانگی و بعضاً بدون هرگونه حجاب، مشغول تماشای لحظهی اسکار گرفتن «اصغر فرهادی» از ماهواره هستند. تصاویر حضور بدون حجاب دختر فرهادی در این مراسم، هم بخشی دیگر از این مستند است.جالب آنکه این مستند جایزهی ویژهی دبیر جشنوارهی سینما حقیقت –محمد مهدی طباطبائینژاد- را در شب اختتامیه به خود اختصاص داد.
5- روزن (بابک خرمدین)
خانوادهای به سفر میروند و کلید آپارتمان خود را به دست سرایدار میسپارند تا در نبود آنها از آنجا مراقبت کند. سرایدار که شخصیت محوری مستند است، به محض رفتن خانواده سری به خانهی این خانواده میزند. عکس بیحجاب اهالی این خانواده در گوشهی کادر روی میزی دیده میشود. سرایدار به تمام قسمتهای خانه حتی دستشویی و حمام و اتاق خواب سر میزند. کمی بعد، این سرایدار را در خانهی خودش میبینیم که کودکش را به حمام برده و در حالی که این کودک لخت مادرزاد است، او را میشوید.
6-پرواز در دایرهی حضور (مختار شکریپور)
«پرواز در دایرهی حضور» مستند پرترهای است از زندگی «احمد شاملو» که بخش قابلتوجهی از آن، به صحبتهای «آیدا شاملو» اختصاص دارد. در یکی از بخشهای مستند، بعد از دیدن عکسهای بیحجاب «آیدا شاملو»، او در چند سکانس، بدون حجاب در برابر دوربین ظاهر میشود و صحبت میکند.
7-پیرپسر (مهدی باقری):
یک مستند سلف پرتره از زندگی خود کارگردان. حکایت پسری 30 ساله (مهدی باقری) که دوسال است با پدرش قهر کرده و به دنبال دلایل ناکامیهای زندگیاش میگردد. به نظر او، پدرش مهمترین مقصر ناکامیهای اوست که با اشتباهاتش سرمایهی زندگیشان را نابود کرده است.
اما فارغ از متلکهای سیاسی مستند نسبت به سال 88 و تمجید مستندساز از محمدرضا پهلوی به دلیل اصلاحات ارضی، «پیر پسر» ملغمهای است از پردهدریهای خانوادگی، دختر بازی، رقص و آواز، حرمتشکنی پدر و مادر و ...
ابتدای مستند، با تصاویر عروسی آغاز میشود و دوربین طوری کادربندی میکند که یکی دو نفر از خانمهای قسمت زنانهی تالار عروسی بدون حجاب دیده شوند. چند لحظه بعد مادر «مهدی» با موهای پیچیده و آرایش غلیظ و در حالی که پارچهای روی سرش افتاده، جلوی دوربین قرار میگیرد و مصاحبه میکند. در سکانسهای بعدی، جایی که عکسهای خانوادگی نشان داده میشود، بیشتر زنان به خصوص مادر کارگردان بدون حجابند.
در جایی دیگر و درجمع همهی اعضای خانواده، فیلم عروسی پسر خانواده برای همه نمایش داده میشود. در قطعهای از این فیلم، عروس درازکش با لباس دکولتهی عروسی و در حال ژست گرفتن برای عکاس دیده میشود.
کمی بعد، کارگردان، خانمی را در فروشگاه و در حین خریدن لباس زیر زنانه به تصویر میکشد؛ در حالی که این خانم لباس زیر زنانه را بالا گرفته و آن را برانداز میکند.
در کنار این، «مهدی» -کارگردان مستند و شخصیت محوری آن- چندین بار در طول کار دوست دختر عوض میکند و هر بار، در حین صحبت با یکی از آنها در رستوران، خیابان، بام تهران و ... دیده میشود. تم اصلی مستند هم، افشای خصوصیترین مسائل خانوادگی مستندساز برای مخاطبین است. جالب آنکه این مستند با مختصات ذکر شده، هر چند که جایزه نمیگیرد، اما هیئت داوران بخش بینالملل جشنوارهی سینماحقیقت آن را مستحق تقدیر ویژهی خود میخوانند.
آنچه خواندید، تنها بخشی از اقدامات غیرقانونی صورت گرفته در زیر پا گذاشتن حریمهای اخلاقی جامعه در هفتمین دورهی جشنوارهی سینما حقیقت بود که حتی در مقایسه با دورههای اول و دوم این جشنواره هم که تحت مدیریت «محمد آفریده» برگزار شد، بدعتی در بیحجابی و زیرپا گذاشتن حریمهای خصوصی محسوب میشود. حال باید دید با چنین آغازی، حوزهی مستند در سالهای بعد شاهد چه اتفاقاتی خواهد بود. فعلاً که به نظر میرسد پالسهای کافی از سوی مسئولان سینمایی به اقلیت حاشیهساز جامعهی مستند کشور داده شده تا در سالهای بعد، اتفاقات بدتری رخ دهد. حال سوال اینجاست که نهادهای نظارتی مسئول همچون کمیسیون فرهنگی مجلس، آیا قرار نیست حسب وظیفهی خود به این موارد واکنش درخوری نشان دهند؟