به گزارش پایگاه 598 به نقل از رجا نیوز، بیست
و نهم آذرماه سالروز فوت منتظری است. فقیهی که علیرغم سوابق زیاد
مبارزاتی و سواد فقهی غیرقابل انکارش، به خاطر آنچه امام خمینی "ساده
لوحی" و "تحریک پذیری" ایشان می خواند، به مرور زمان با امام و انقلاب
زاویه پیدا کرده و در نهایت به تقابل و رویارویی با امام خمینی و جریان
انقلاب کشیده می شود.روند غلطی که پس از عزل ایشان از قائم مقامی رهبری
توسط امام خمینی هم تشدید شده و ادامه مییابد. تا جایی که قائم مقام سابق
رهبری و فرد دوم انقلاب تبدیل به پای ثابت رسانه های معاند غربی و ضد
انقلاب می شود.
به اعتراف غالب چهره ها و افرادی که طی
سالهای قبل و خصوصا پس از انقلاب با آیت الله منتظری و بیت ایشان در تعامل
بوده اند،ساده لوحی ایشان در کنار القاء پذیری از اطرافیان و خصوصا
سیدهادی هاشمی_داماد و رئیس دفتر ایشان_و سیدمهدی هاشمی و باند او؛در طول
چند سال قائم مقام رهبری را به چهره ای تبدیل می کند که مواضعی متناقض و کم
کم متضاد با جریان غالب انقلاب و حتی شخص حضرت امام اتخاذ می کند.
نکته ای که امام راحل نیز برای چندمین
بار در پیام خود خطاب به مهاجرین جنگ تحمیلی در فروردین ماه 68 و چند روز
قبل از عزل آیت الله منتظری به آن اشاره می کنند:
"نفوذیها بارها اعلام کردهاند که حرف
خود را از دهان سادهاندیشان موجه میزنند. ایشان در این پیام فرمودند: من
بارها اعلام کردهام که با هیچ کس در هر مرتبهای که باشد عقد اخوت
نبستهام. چهارچوب دوستی من در درستی راه هر فرد نهفته است. دفاع از اسلام و
حزبالله اصل خدشهناپذیر سیاست جمهوری اسلامی است. ما باید مدافع افرادی
باشیم که منافقین سرهاشان را در مقابل زنان و فرزندانشان در سر سفره افطار
گوش تا گوش بریدند. ما باید دشمن سرسخت کسانی باشیم که پروندههای همکاری
آنان با آمریکا از لانه جاسوسی بیرون آمد. ما باید تمام عشقمان به خدا باشد
نه تاریخ. کسانی که از منافقین و لیبرالها دفاع میکنند، پیش ملت عزیز و
شهید داده ما راهی ندارند. اگر ایادی بیگانه و ناآگاهان گول خورده که بدون
توجه بلندگوی دیگران شدهاند، از این حرکات دست برندارند، مردم ما آنها را
بدون هیچگونه گذشتی طرد خواهند کرد."
سیدمهدی هاشمی که مورد حمایت همه جانبه
آیتالله منتظری قرار داشت. پس از بیان اعترافات خود و طی مراحل دادرسی،
در دادگاه به اعدام محکوم می شود. او در روزهای آخر عمر خود نامه هایی به
برخی اطرافیان و نزذیکان خود نوشته و با تاکید بر خطا بودن تحلیل ها و خط
مشیشان تا کنون، از آنها می خواهد به این رویه غلط پایان دهند.
یکی از این نامه ها، نامه ای است که او
خطاب به آیت الله منتظری می نویسدو در آن به بیان برخی تلاش های خود و
برادرش که داماد و رئیس دفتر ایشان است و جریان همسو با آنها در خط دهی به
ایشان می پردازد. نامه ای که اگر آیت الله منتظری به تعبیر سیدمهدی هاشمی
"بدون توجه به جرائم و تخلفات او دوباره مطالعه می کرد" می توانست ایشان را
بر واقعیت عملکرد جریان حاکم بر اطرافیان و بیت ایشان آگاه کند.
سیدمهدی هاشمی در این نامه، "قطع ارباط
آیت الله منتظری با نظام" را نتیجه و دستاورد "هدایت امواج فزاینده ی
نارضایتی ها و مجموعه حرکت های باند حاکم بر بیت ایشان از طریق زمینه سازی
ملاقات های خطی، بزرگ نشان دادن ضعف ها و کمبودهای کشور و ارائه تحلیل های
افراطی و القائات حساب نشده" می داند.
متن کامل این نامه و تصویر صفحات اول و آخر آن که برای اولین بار توسط رجانیوز منتشر می شود به شرح زیر است:
محضر مبارک قائم مقام رهبری حضرت آیت الله العظمی منتظری دامت ایامه
با سلام و درود
امیدوارم از گزند حوادث مصون بوده و در تحقق آرمانها و اهداف متعالیه
موفق باشید. بی نهایت از گذشته های دور و نزدیک خود و ناخالصیهایی که از
قلم و قدم من در حوزه روابط با حضرتعالی تراویده و تحریف حقایق را موجب گشت
شرمنده و از اینکه به جای الهام گیری از سجایای اخلاقی و شرح صدر و ملکات
روحی شما در حیطه انتساب به حضرتعالی در گردابی از ظلمات و اوهام و تنگ
نظری ها غرق شده بودم متاسفم و از این بابت عاجزانه از محضرتان عذرخواهی
کرده و پوزش می طلبم.
در عین حال بسیار خرسند و مشعوفم که تیرگی های به هم تنیده جهل و
تزویر که زیرپوشش های برّاق یک معادله انحرافی را در حساس ترین مواضع
انقلاب بنیان نهاده بود و نیروهای مخلص و تلاشگری را تسلیم وادی سراب خط
بازیها و آلودگی های سیاسی نموده بود، در پرتو قاطعیت و تدبیر حضرت امام
روحی فداه و مساعدت حضرتعالی متلاشی گشت. لغزش ها و خط های روبه رشد
خطرخیزی که قداست و حرمت های قائم مقام رهبری را یدک می کشید واژگونه شد.
با این حال از آن رو که برخی ریشه های تنومند این خطر را مکنون در
پناه شما دیده و مشاهده می کنم، همان اوهام و اندیشه های لغزشباری که مرا
به دام تسویلات شیطانی و افراط و ناخالصی افکند با قوت و استحکام و انسجام
بیشتر ی در آقای اخوی وجود داشته و دارد احساس مسئولیت می کنم. علیرغم کژی
های گذشته و بی لیاقتی، کنون خود به عنوان یک واجب شرعی النصیحه لائمه
المسلمین گوشه ای از حقایق تلخ را با صراحت به محضر آن شخصیت بزرگواری که
پس از مقام معظم رهبری ملجأ میلیونها انسانی است که در راه اعتلای کلمه
الله از همه چیز خود گذشته اند تقدیم نمایم.
اگر احیانا در بیان مطالب قلمم به گستاخی کشیده شود معذورم دارید چه
آنکه صراحت را ما و همه از شما آموخته ایم. به خصوص اهنگامیکه فراتر از شخص
و شخصیت و ماورای منافع فردی مصالح اسلام و انقلاب وآینده رهبری مطرح
باشد.
چنانچه حضرتعالی دفتر حوادث یکسال اخیر را به عقب ورق زده و مقطع
زمانی شش ماهه اول سال 65 را که به تحریک دوستان قدیم خودمان فشارهایی
متوجه شما گشت را در یک محور و جدا از پیگیری های حضرت امام مدظله العالی
نسبت به تخلفات من مطالعه فرموده و بیرون از مدار شایعات و توجیه گریها،
عملکرد اخوی و من و جمعی از دوستان دیگر را ملاحظه بفرمائید خواهید دید چه
لغزش های بزرگی در حریم پاک قائم مقام رهبری شکل گرفته بود و زیر پوشش
موافقت و تایید حضرتعالی دامن زده می شد که من ذیلا به قسمتهایی از آن
اشاره خواهم نمود:
چه کسی جز اخوی از موقعیت خود نزد شما سوء استفاده نمود و اخبار و
گزارشات حساس انقلاب و کشور را به انگیزه حب و بغض های خطی در اختیار
دوستان نزدیک قرار می داد و آتش جناح بندی بر ضد مسئولین کشور را که خواه و
ناخواه به تفرقه افکنی منتهی می شد مشتعل می ساخت؟ که تنها یک نمونه ان
افشای جریان مک فارلین است که پس از بازداشت من و به انگیزه انتقامجویی از
مسئولین اجرایی کشور انجام گرفت و اطلاعات به کلی سری انقلاب را در اختیار
مشتی افراد خام قرار داد که نتیجه ای جز کشتار بیرحمانه مردم بیگناه کشور
در بمبرانهای هوایی نیمه دوم سال 65 نداشت؟
چه کسی جز ایشان با همفکری و همکاری من و دوستان دیگر با ترفندهای
مرموز و صرفا به انگیزه های خیلی خطی، حساسیت های حضرتعالی را بر ضد
فرماندهی سپاه در سال 63 تشدید ساخت و با چشمپوشی از فداکاریها و
ایثارگریهای رزمندگان سلحشورمان در جبهه، ما تنها نقاط ضعف سپاه را خدمت
شما گزارش نموده تا آنجا که رقابت و کشمکش با این ارگان انقلابی به لغو
ملاقاتهای فرماندهی با حضرتعالی منتفی گشت.
چه کسی جز ایشان تحت تاثیر حساسیت ها و تحلیلهای غلط از روند انقلاب و
تحولات کشور، پندارهای شیطانی بر ضد امام امت روحی فداه را در ذهنیت خود و
اندیشه اطرافیان پرورش می داد که نتیجه آن، گزارشات انحرافی و مکتوب من و
القائات تحریف شده ایشان خدمت حضرتعالی و دامن زدن به یک تباهی بزرگ برضد
روح خدا و یادگار انبیاء عظام و سلاله ابراهیم علی نبینا و آله و علیه
السلام بود؟
به دنبال این کج اندیشی ها که در اکثر موارد به دیدگاه های حضرتعالی
متشبث می شد، تحلیل ایشان و ما و طیف مرتبط با بیت شما از مسائل رهبری،
جنگ، اقتصاد، معادله حاکمیت و... راه انحراف پیمود. چه کسی مسئول مسامحه و
سهل انگاری مصلحت آمیز در برابر موضع زهرآگین انتقادها و نارضایتیهایی است
که دستهای مرموز به انگیزه تفرقه افکنی بین حضرتعالی و رهبری انقلاب و نظام
به سوی بیت و دفتر شما هدایت می کردند؟ و مگر همین امواج فزاینده
نارضایتی ها نبود که از طرق گوناگون و به الطاف الحیل توسط اخوی و دیگران
به حضرتعالی منتقل می شد؟ و مگر همین ترفندهای ناشیانه و مرموز موجب نگشت
که بالاخره حضرتعالی رابطه خویش با نظام را قطع بفرمائید؟
خدا را گواه می گیرم و آقای اخوی نیز اگر یک لحظه وجدان خویش را به
داوری فراخواند شهات خواهد داد که قطع رابطه با نظام ره آورد مجموعه
حرکتهایی بود که ایشان با زمینه سازی ملاقات های خطی، بزرگ نشان دادن ضعف
ها و کمبودهای کشور و ارائه تحلیل های افراطی و القائات حساب نشده ... طی
چندماه انجام داده است. البته انکار نمی توان کرد که علاوه بر زمینه های
اولیه که در راستای تشخیص حضرتعالی وجود داشته عوامل دیگری نیز موثر بوده
است که چه بسا اخوی نیز از آنها بی اطلاع بوده است. ولی قدر مسلم اینکه اگر
ایشان نمی خواست، چنین امری تحقق نمی یافت. فراتر از این بگویم اگر شرح
صدر بی حد و مرز شما وجود نمی داشت و در سیاستِ اغماض از لغزشها افراط نمی
فرمودید و اصرار بر انتقادهای مداوم از نظام اجرایی کشور نمی داشتید و در
برابر افراط ها و خطاهای اخوی و دیگران عکس العمل جدی و قاطع نشان می
دادید؛ موج سوء استفاده ها و تندروی ها و لغزش ها و بدبینی ها مهار می گشت و
در شرایطی که انقلاب اسلامی در حصار توطئه های استکبار جهانی قرار دارد و
آتش جنگ از هرسو زبانه می کشد، قلب نازنین امام امت روحی فداه به درد نمی
آمد و حوادث کنونی روند دیگری می یافت.
حضرت آیت الله!
سوگند به ارواح مطهر شهدای جمعه خونین مکه و شهیدان انقلاب اسلامی و
به خصوص شهید محمد رضوان الله تعالی علیهم اجمعین که در بیان مطلب فوق
انگیزهای جز رضایت حق و مصلحت اسلام و آینده رهبری را نداشته و در فضای
کاملا آزاد و آگاه و بدون اینکه قصد ... اخوی که سمت استادی بر من دارد
داشته باشم از حضرتعالی استدعا می کنم بدون توجه به جرائم و تخلفات من که
فصل جداگانه ای است و به آقای اخوی ارتباط ناچیزی دارد یک بار دیگر نامه را
با دقت مطالعه و قضاوت فرمائید و چنانچه مصلحت دیدید امر بفرمائید تا مفصل
جریانات را خدمت شما در نامه دیگری دیگری به نوشته تحریر درآورم.
ارجو من الله تعالی ان یوفقکم لمرضاته و سیدد خطاکم
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته