به گزارش پايگاه 598 به نقل از شرق، ماموران پلیس روز 23اسفند سال 90 باخبر شدند دختر جوانی به نام شبنم در تهرانپارس با ضربات چاقو زخمی شده و مردی جوان او را به بیمارستان منتقل کرده است. وقتی پلیس در بیمارستان حاضر شد، دختر جوان جانش را از دست داده بود. مردی که این دختر را به بیمارستان رسانده بود مدعی شد متوجه نشده او چطور چاقو خورده است.
او گفت: «شبنم منشی من بود و زمان حادثه من در اتاقم بودم و متوجه نشدم چه اتفاقی افتاد وقتی صدای جیغ او را شنیدم بیرون آمدم و دیدم زخمی روی زمین افتاده است. پسر جوانی هم بهسرعت فرار کرد.» پس از انتقال جسد به پزشکیقانونی تحقیقات آغاز و پلیس متوجه شد شبنم از مدتی قبل با جوانی به نام سعید دوست بود و آن دو با هم ارتباط داشتند اما از چند روز قبل از حادثه دچار اختلاف شده بودند.
این در حالی بود که پلیس متوجه شد همزمان با چاقوخوردن شبنم سعید نیز گم شده است. در ردیابیهای انجامگرفته سعید در منطقه خاک سفید شناسایی و بازداشت شد. او به قتل شبنم اعتراف کرد و گفت: «از مدتها قبل شبنم را میشناختم و با او آشنا بودم. قصد داشتیم با هم ازدواج کنیم. شبنم را دوست داشتم اما چند روز قبل از حادثه به من گفت متوجه شده من با دختر دیگری رابطه دارم و به همین دلیل میخواهد به ارتباط خودش با من پایان بدهد.
من گفتم تنها کسی که دوستش دارم او است و رابطه با آن دختر فقط شیطنتی کوچک بود اما شبنم قبول نکرد و دیگر به تلفنهایم جواب نداد. روز حادثه برای اینکه با او صحبت کنم به محل کارش رفتم. شبنم رفتار تندی با من کرد و گفت اگر رییسش مرا در دفتر ببیند آبرویش میرود. او مرا به اتاقی برد و در آنجا مخفی کرد. از اینکه شبنم از وجود من خجالت میکشید، عصبانی شدم و با چاقو چند ضربه به او زدم و بعد هم فرار کردم.»
کیفرخواست علیه سعید با اعتراف متهم و شکایت اولیایدم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. متهم در دفاع از خود یکبار دیگر اتهام قتل را قبول کرد و با توجه به درخواست قصاص از سوی اولیایدم رای بر قصاص صادر شد. حکم صادره مورد اعتراض سعید قرار گرفت و پرونده به شعبه 11 دیوانعالی کشور ارسال شد. این رای از سوی قضات دیوان مورد تایید قرار گرفت و به این ترتیب پرونده برای اجرای حکم به شعبه اجرای احکام دادسرای جنایی تهران ارسال شد.