کد خبر: ۱۸۹۴۶۰
زمان انتشار: ۰۸:۲۹     ۲۵ آذر ۱۳۹۲
سرمقاله روزنامه های کیهان،خراسان،ریالت،وطن امروز و ...را میتوانید در این قسمت بخوانید.
مطلبی که ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان را به خود اختصاص داده است نوشته ای است تحت عنوان«آغاز و پایان این راه !»نوشته شده توسط جعفر بلوری که در ادامه میخوانید:

راهی که دولت محترم پس از روی کار آمدن تاکنون در حوزه سیاست خارجی «طی کرده»، مسیری که «طی خواهد شد» و نقطه‌ای که ادامه این راه در نهایت به آن «ختم خواهد شد»، موضوع نوشتار ما است.در این مطلب فقط به دنبال «نقد» مسیری هستیم که دولت محترم به نظر می‌رسد ناخواسته قدم در آن گذاشته است.

1- انتخاب موضوع هسته‌ای و گره زدن تمام مشکلات اقتصادی و گاه غیراقتصادی به آن، شروع مسیری است که جریان‌های سیاسی نزدیک به دولت آقای روحانی روی آن متمرکز شده‌اند و دولت محترم نیز با برخی اظهارنظرها و عملکردها بر آن صحه گذاشته است. مسیری که به نظر می‌رسد، طرح آن حتی شاید پیش از برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری و پیروزی دولت فعلی پی‌ریزی شده باشد!شاید انتخاب این استراتژی، یعنی گره زدن تمام مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم به موضوع هسته‌‌ای، با هدف تبدیل آن به مسئله‌ای «حیاتی» (نه صرفا ملی) برای مردم صورت گرفته است؛ تا بدین ترتیب این گونه نتیجه گرفته شود که یگانه راه رسیدن به هدف مطلوب، که داشتن ایرانی پیشرفته است، از مسیر سیاست خارجی می‌گذرد و حلال مشکلات پیش روی این مسیر نجات‌بخش نیز خود آمریکاست!

به نظر می‌رسد، «مقصد» مرحله نخست رساندن مردم به این «باور» بود که اگر با آمریکا به اصطلاح «ببندیم» و موضوع هسته‌ای را - که مسئله زیاد مهمی هم نبود! - رها کنیم نه تنها چیزی از دست نخواهیم داد بلکه، امتیازات زیادی به ویژه در حوزه اقتصادی به دست خواهیم آورد، چرا؟ چون سرنوشت اقتصادی و امنیتی کشور به این مسئله گره خورده است! چون آمریکا کدخدا است! چون این کشور می‌تواند با یک بمب تمام ساختار دفاعی ما را نابود کند و...

از همین روی بود که از مدت‌ها قبل از آغاز مذاکرات هسته‌ای، نه تنها موضوع هسته‌ای بلکه موضوع رابطه با آمریکا در دستور کار رسانه‌های زنجیره‌ای داخلی و خارجی قرار گرفت. در این میان حتی برخی، اقدام به انتشار تصاویری از دیدارهای انجام نشده بین مقامات ایران و آمریکا کردند و توافق ژنو در میان این هیاهوی عجیب رسانه‌ای حاصل شد.حال که گرد و خاک شانتاژهای خبری درباره توافق بزرگ! هسته‌ای تا حدود زیادی خوابیده، با کمی تامل و البته انصاف می‌توان بهتر به بررسی این توافقنامه پرداخت.واقعیت این است که دولت محترم، امتیازات ویژه‌ای برای به دست آوردن مشتی «وعده» داد. وعده‌هایی که فقط چند ساعت دوام داشت. اکنون که در حال مطالعه این یادداشت هستید، غنی‌سازی 20 درصدی متوقف شده و رآکتور آب سنگین اراک نیز فعالیتی ندارد. حداقل از همین دو مورد می‌شد به عنوان بزرگ‌ترین برگ‌های برنده برای گرفتن امتیازاتی لااقل برابر استفاده کرد. درد اینجاست که فعالیت رآکتور آب سنگین اراک قبل از توافقنامه ژنو متوقف شده است!

نباید فراموش کنیم که غنی‌سازی در سطح بالا، به ظاهر هم که شده همیشه به عنوان «بزرگ‌ترین نگرانی» ادعایی غرب مطرح بود و این نگرانی اکنون رفع شده است! اما آیا نگرانی‌های حقیقی ما نیز مرتفع شده است؟کافی است به موضع‌گیری‌های وقیحانه غربی‌ها که در سکوت غیرقابل توجیه طرف ایرانی صورت می‌گیرد، نگاهی انداخت. اوباما چند روز پیش در مرکز تحقیقاتی «سابان» در حالی که مارش پیروزی می‌نواخت، نسبت به آنچه از مذاکرات ژنو داد و آنچه گرفت مباهات می‌کرد. وزارت خزانه‌داری آمریکا نیز 20 آذر ماه 92، نوزده شرکت و شخصیت حقیقی را به لیست سیاه تحریم‌های خود افزود، در حالی که طبق توافقنامه ژنو، اجازه چنین کاری را نداشت و البته تیم کارشناسی هسته‌ای کشورمان نیز طی اقدامی انقلابی نشست هسته‌ای خود در وین را بلافاصله پس از کارشکنی آمریکایی‌ها رها کرد و به کشور بازگشت.

2- تا اینجای کار مروری کوتاه شد بر مسیری که طی شده است. اما ادامه این مسیر به کجا ختم خواهد شد؟به نظر می‌رسد، مراحل بعدی راهی که دولت محترم آقای روحانی بدون توجه به ابعاد آن برگزیده به مسائلی چون «حقوق‌بشر»، «تروریزم»، «حقوق اقلیت‌ها» و... رسانده خواهد شد که تا حدودی هم رسانده شده است. البته نه حقوق بشر به معنی حقوق واقعی نوع بشر بلکه حقوق بشر مد نظر آمریکا. اینها از جمله مواردی هستند که طرف غربی پس از برنامه هسته‌ای، برای تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی ایران به طور ویژه و جدی‌تر از قبل در دستور کار قرار خواهد داد که برخی نشانه‌های آن مدتی است در قالب موضع‌گیری‌های کاملا رسمی طرف خارجی خود را نشان می‌دهد.

متاسفانه همسو با دشمن، عده‌ای از شخصیت‌های سیاسی و رسانه‌ای داخلی نیز این «مسیر» را با در دستور کار قرار دادن مواردی چون، «حقوق شهروندی»، «ارسال نامه‌های سرگشاده برای آزادی فتنه‌گران» (حقوق‌بشر)، «لزوم توقف تشکیک در هولوکاست برای حمایت از مردم فلسطین» (تروریزم) و اظهارات تحریک‌آمیز در خصوص وضعیت اقلیت‌ها و... در پیش گرفته‌اند.لزوم آزادی فتنه‌گران، لزوم به رسمیت شناخته شدن حقوق فرقه‌های ضاله و برکشیده استعمار چون بهائیت، لزوم توقف حمایت‌ها از مقاومت حزب‌الله، سوریه، فلسطین و... نیز مرحله‌ای است که احتمالا بعدها از سوی غرب با شدت و حدت هرچه تمام‌تر، مطرح و در داخل نیز به بهانه جلوگیری از اعمال تحریم‌های تازه به شکل کاملا رسمی دنبال خواهد شد. البته در برخی موارد این پروسه به شکل غیررسمی یا نیمه‌رسمی آغاز شده و احتمالا در آینده به طور ویژه دنبال خواهد شد. مشابه پروسه‌ای که این روزها در کشور اوکراین و با طرح شرط آزادی یولیا تیموشنکو، رهبر اپوزیسیون و آخرین نخست‌وزیر نارنجی‌ها دنبال می‌شود. این رویکرد البته در اوکراین که از ساختار مردمی و مستحکمی نظیر جمهوری اسلامی برخوردار نیست، خیلی زود جواب داد و دولت اوکراین از مواضع خود در برابر غرب عقب‌نشینی کرد.

3- با نگاهی به شاکله توافقنامه، موضع‌گیری‌های غرب و خواسته‌های جدید آنها، دیدن انتهای این مسیر کار زیاد مشکلی نخواهد بود.واقعیت این است که اسکلت و شاکله توافقنامه ژنو با هدف برچیده شدن تمام برنامه‌های هسته‌ای ایران ریخته شده است. موضع‌گیری‌ها در مورد حمایت ایران از تروریسم، لزوم رعایت حقوق بشر در ایران (اشاره به توقف حکم صریح قرآنی قصاص در قطعنامه‌های حقوق بشری سازمان ملل و...) که پس از توافق ژنو با قدرت و حدت بیشتری از سوی دشمن دنبال می‌شود نیز به خوبی انتهای مسیری را که جریان‌های سیاسی و رسانه‌ای اطراف دولت محترم القا می‌کنند نشان می‌دهد. در این بین البته نوع واکنش‌های دولت محترم بسیار مهم و تعیین‌کننده خواهد بود!

4- چند ماه پس از فتنه 88، یکی از مدیران ارشد سابق مراکز اطلاعاتی آمریکا طی نشستی که با حضور گروهی از کارشناسان و رسانه‌ها برگزار شده بود، پس از انتقاد از موضع‌گیری‌های غیرکارشناسی رژیم صهیونیستی علیه ایران و اعلام این که این رژیم قادر به از بین بردن ایران هسته‌ای نیست اما آمریکا قادر است! در نهایت نتیجه گرفت با بمباران نمی‌شود جلوی ایران هسته‌ای را گرفت. وی در نهایت تنها راه غلبه بر ایران را احیای فتنه‌گران نامید و در اثنای تحلیل خود تصریح کرد: «ما با ایران هسته‌ای مشکل نداریم بلکه با این ایران هسته‌ای مشکل داریم»!راه موفقیت را اما رهبر معظم انقلاب پیش از این ترسیم کرده‌اند: «راه موفقیت این است که در مقابل دشمن، انسان یک قدم هم عقب‌نشینی نکند و الا موجب تشجیع دشمن در چنگ انداختن و دست‌ انداختن می‌شود... ملت و مسئولین ایران در مقابل باج‌خواهی دشمنان عقب‌نشینی نمی‌کنند.»

کورش شجاعی مطلبی را در ستون سرمقاله روزنامه خراسان با عنوان«يکي بود، يکي نبود در آن سال هايي که چندان دور نبود»به چاپ رساند که به شرح زیر است:

يکي بود، يکي نبود، زير گنبد کبود، در آن سال هايي که خيلي دور نبود، آن سال هايي که دزدي ها و اختلاس ها و هديه هاي کلان و ميليوني نبود، در آن سال هايي که از تجملات و تشريفات خيلي خبري نبود، از خانه ها و ويلاهاي آنچناني و پورشه هاي اين‌چنيني خبري نبود، در آن سال هايي که در خانه ها از مبل ها و پرده هاي چند ميليوني خبري نبود، در آن سال ها که در مجالس عقد و عروسي اين همه بريز و بپاش و منوي غذاي چند ده هزار توماني نبود و از مهريه هاي به تعداد سال تولد سکه طلا و جهيزيه هاي کاميوني و پر از چشم و همچشمي خبري نبود، در آن سال ها که مراسم تعزيه ساده و بي ريا توي مسجدها و حسينيه ها برگزار مي شد و شايد با يک غذاي ساده ختم مي شد و دوربين هاي فيلم برداري تو صورت مردم و رو کفن ميت بنده خدا زوم نمي شد، در آن سال ها که تقريباً همه مردم قانع بودند و اکثر مسئولان هم از مردم قانع تر و ساده زيست تر مثل رجايي و باهنر، آدم هاي شهر و ديار ما ايراني ها خيلي با هم همدل و بي ريا بودند بيشتر به درد همديگر مي خوردند و از هم باخبر بودند.

همسايه از همسايه خبر مي گرفت، حال و احوال همديگر را مي پرسيدند، در شادي ها با هم شريک بودند، در غم ها خيلي بيشتر از اين روزها غمخوار هم بودند، رفت و آمدها هم زياد بود مردم بيشتر اهل گره گشايي بودند، صندوق هاي قرض الحسنه واقعي هم زياد بود گر چه سرمايه هايشان کم بود اما کار مردم را راه مي انداختند. گويا کلاهبرداري و دزدي و دروغ و ريا هم کمتر بود، رشوه و اختلاس و فساد کوچک و بزرگ بانکي و شهرام جزايري و خاوري فراري يا اصلاً نبود يا اگر هم پيدا مي شد خيلي خيلي معدود بود.در آن سال ها که خيلي دور نبود و نيست از اين وعده هاي توخالي و بي مبنا سر زبان مسئولان نبود، آن موقع ها از تهمت و افترا و لجاجت و فرافکني هاي مسئولان همچنين از قهر و آشتي و بگم، بگم و هاله نور دور سر رئيس جمهور هم خبري نبود، آري آن روزها همچنين از بعضي لجبازي هاي خاص و تن به قانون ندادن و حرف هيچ کس را گوش ندادن و اردوکشي خياباني و بعد از چند سال هنوز خود را حق دانستن و عذرخواهي نکردن از مردم و حتي فصل الخطاب ندانستن رهبري خبري نبود.

بله يکي بود، يکي نبود، زير گنبد کبود در آن سال هايي که خيلي هم دور نبود و بازار مکاره تحريم هاي ظالمانه و گراني هاي اين‌چنيني اين همه داغ نبود، در آن سال ها که ماجراي مشائي و حرف هاي خاص و آنچناني اش نبود، از مرتضوي و ماجراي تلخ کهريزک هم خبري نبود، از دهندگان و گيرندگان پاداش ها و هديه هاي ميليوني بعضي جاها از جمله تأمين اجتماعي خبري نبود، از بابک زنجاني و واسطه شدنش براي فروش ۲۴ ميليون بشکه نفت براي دور زدن تحريم ها و به قول خودش وارد کردن ۱۷ ميليارد دلار پول به کشور (که برخي مي گويند ضرورت داشته) خبري نبود همچنين از بدهي بيش از ۱۰ ميليارد دلاري او و قصه پرداخت ۲ ميليارد و ۶۰ ميليون يورويي اش به قول رئيس کميسيون اصل ۹۰ يعني همان جايي که براي بابک زنجاني پرونده تحقيق گشوده شده است، خبري نبود و تا اين لحظه آنچنان که بايد روشن نشده است که آيا او در جريان تحريم ها با کارهايي که انجام داده از جمله واسطه شدن براي فروش نفت و دور زدن تحريم ها که کار ساده اي نيست خدمتي در خور براي کشور انجام داده است يا از قِبَل تحريم هاي ظالمانه و برخي سوء مديريت ها و بي تدبيري ها، وي توانسته است توشه و باري بسيار بسيار در خور در کيسه خود بيندوزد که اميدواريم اين قصه هر چه زودتر براي افکار عمومي روشن شود.

بله يکي بود يکي نبود، زير گنبد کبود در آن سال ها که چندان دور نبود و آمار ازدواج جوانان بالا و آمار طلاق بسيار پايين و قبح و زشتي طلاق بين مردم خيلي خيلي زياد بود برعکس حالا که گويا اين طلاقي که عرش خدا را مي لرزاند براي برخي قبحي ندارد و متأسفانه به انواع طلاق هاي عاطفي و غيره تقسيم شده که بر اثر زياده خواهي و تنوع طلبي و گاه پيدا نکردن شناخت لازم در ابتداي ازدواج رخ مي دهد و متأسفانه آمار آن فاجعه بار شده است. در آن سال ها که مثل اين روزها برخي خيابان هاي تهران و شهرهاي بزرگ و حتي شهرهاي مذهبي همچون مشهد مقدس به سالن و نمايشگاه انواع و اقسام آرايش ها و بزک هاي تند و زننده و لباس هاي کوتاه و تنگ و چسبان مانکن ها و... تبديل نشده بود و سن ازدواج هم اين همه بالا نرفته بود و بيکاري و گراني نيز اين‌چنين بيداد نمي کرد که بهانه و بلکه عاملي مهم براي ترس از ازدواج شود در آن سال ها که تبعيض و فاصله طبقاتي کم به چشم مي خورد و رانت و پارتي و رابطه بسيار کم اثر و کم رنگ بود. در آن سال ها که هجمه فرهنگي مثل اين روزها به وسيله فضاي مجازي، اينترنت و انواع کانال هاي ماهواره اي و... تا عمق برخي خانه ها نفوذ نکرده بود.

بله يکي بود، يکي نبود، زير گنبد کبود در آن سال هايي که خيلي دور نبود يک دنيا عاطفه، مسئوليت پذيري، ساده زيستي، بي ريايي، فداکاري، جوانمردي و ايثارگري بود مخصوصاً در سال هايي که وطن عزيزمان مورد هجمه صداميان قرار گرفته بود آن سال ها و حتي چند سالي پس از آن هزار هزار جوان صف مي کشيدند براي بذل جان تا وطنمان، دينمان، انقلابمان و کشورمان بماند جاودان تا بيايد آقايمان صاحب زمان (عج). غير از چمران و صياد شيرازي و همت و باکري و کاوه و جهان آرا و برونسي که از بنايي به واسطه ايثارگري به فرماندهي رسيده بود و آن گاه که از جبهه به مرخصي آمده بود حتي برنتابيد که چند ساعتي فرش هايي را که از سپاه در خانه او براي آمد و رفت ميهمانان آورده بودند پهن بماند و زينت خانه اش باشد و... هزار هزار حسن عليپور داشتيم که وقتي از جبهه ها به مرخصي آمده بود و کتاني هايش چشم يک نوجوان محله شان را گرفته بود بي درنگ کتاني ها را به او هديه داد و دوباره کفش هاي کهنه اش را پوشيد و با اين که در جبهه مسئول تدارکات بود و صدها کفش و ديگر لوازم را کليددار و امانت دار بود تا دوباره نوبتش نشد به برداشتن کفش نو براي خودش حتي فکر هم نکرد.

آري هزار هزار محمدعلي توسلي داشتيم که موقع رفتن به جبهه پيش مادرش التماس مي کرد و زار زار گريه مي کرد و مي گفت برايم دعا کن. تا مادر دست به دعا برداشت محمدعلي گفت مادر برايم دعا کن تا براي قرآن و وطنم شهيد شوم، پيش خدا بروم و مادرش ناگاه دستش به نيمه رسيد و پايين آمد. گفت مادر جان تو بايد عصاي پيري من باشي اما باز هم محمدعلي به مادرش التماس کرد و گفت مادر تو را به خدا از من دل بکن تا بتوانم پرواز کنم آنقدر گفت که مادر با همه آرزوهايش تسليم شد و گفت برو مادر، و محمدعلي رفت همان شب مادر محمدعلي وقتي از حرم امام رضا(ع) به خانه بازگشت شب در خواب عده اي را ديد که در صفي نشسته اند و يکي يکي گويي به عرش پرواز مي کنند.

با محمدعلي خود که در صف نشسته بود و منتظر، گفت وگو کرد تا هنگامي که نوبت به محمدعلي رسيد و پَر کشيد و پس آن گاه مادر در عالم رويا ديد فرشته اي با دو بال که سري شبيه محمدعلي داشت در خانه را مي زند مادر از خواب پريد به کوچه آمد، ۲ ساعت از نيمه شب گذشته بود مادر در کوچه فرياد زد گلم، بلبلم، پسرم، پَر کشيدي؟ پدر شتابان سوي مادر آمد و گفت چه مي گويي. مادر گفت محمدعلي شهيد شد. صبح همان روز همسايه در خانه پدر و مادر محمدعلي را زد و گفت تلفن با شما کار دارد آخر آن زمان آن ها تلفن در خانه نداشتند، صدايي از آن طرف گوشي خبر شهادت محمدعلي را به مادرش داد و...

پدران و مادران زيادي مثل پدر و مادر محمدعلي توسلي و حسن عليپور، غيور جوانانشان را حتي ۲، ۳، ۴ و ۵ فرزند دلبندشان را به جبهه ها فرستادند و شهيد شدند تا خصم درمانده شود و ايران و قرآن و مام ميهن و استقلال و عزت وطن و سرافرازي ملت، تابنده و جاودان بماند و به لطف خدا ماند و خواهد ماند و هر روز سرافرازتر از ديروز به شرط آن که ياد و راه شهيدان و جانبازان و آزادگان پررهرو باشد که هست و هنوز هزاران هزار جوانمرد غيور با کوچکترين اشاره خلف صالح امام(ره) در صورت بروز هر حادثه اي يا تجاوزي آماده جوانمردي و جانفشاني اند و اين ميراث داران آن بزرگ مردان در همه صحنه هاي علمي و فني و تکنولوژيکي و سياسي و فرهنگي ثابت کرده اند که در صحنه اند و با توکل به خدا و پيروي از رهبري به عنوان عمود خيمه نظام به پيش مي تازند و حماسه مي آفرينند در همه عرصه ها، آنچنان که در انتخابات اخير اين مردم و جوانانشان حماسه آفريدند. همان حماسه اي که بار ديگر منطقه و جهان و دوست و دشمن را به شگفتي و تحسين ملت ايران واداشت حماسه اي که ناخداي فرزانه کشتي انقلاب با گفتار و رفتار و مواضع خود نقش اساسي در شکل گيري آن داشتند و به خوبي اين حماسه را پيش بيني کرده بودند.

اين مردم و جوانانشان علي رغم همه فشارهاي سياسي و تحريم هاي اقتصادي و با وجود همه نقص ها و کاستي هاي برخي مسئولان و راه گم کردگان همچنان در بسياري از عرصه ها نشان داده اند که به برکت انقلاب و اسلام و هدايت هاي امام و رهبري و از همه مهمتر لطف خداوند به توانمندي ها و ظرفيت هاي بالقوه و به فعليت در آمده خود و کشورشان باورمندند و با قبول و باور عميق به اين که «ما مي توانيم» به دنيا و تاريخ اثبات کرده اند که قدم هاي قابل توجه در ارتقاء فرهنگ و دينداري خصوصاً جوانان برداشته شده است. اعتکاف سالانه چند صد هزار دانشجو و دانش آموز در مساجد و حرم مطهر امام رضا(ع) و استقبال گسترده از سفرهاي راهيان نور، حضور چند ده ميليوني مردم در اماکن مقدس در شب هاي قدر و حضور آحاد ملت خصوصاً جوانان در دعاي عرفه و نمازهاي عيد قربان و غدير و برگزاري عزاداري هاي چند ده هزار نفري باشکوه در ايام تاسوعا و عاشوراي حسيني، حضور قابل توجه پير و جوان و دختر و پسر در گروه هاي عزيمت کننده به زيارت امام رضا(ع) با پاي پياده بخشي از اين توفيقات است. پيشرفت هاي روز افزون در اکثر عرصه هاي علمي و دفاعي که اصلي ترين عامل پيشرفت و توسعه خوداتکايي کشور است از جمله ديگر توانمندي هاي به فعليت رسيده اين ملت است. تداوم و افزايش عزت ملت در نزد ملت هاي آزادي خواه جهان از ديگر برکات مقاومت و عزت مداري مردم اين سرزمين است.

و اما براي مانايي و جاودانگي و سرافرازي هر چه بيشتر ايران مسئولان نيز بايد همچون امام عزيز سفر کرده و خلف صالحش با توکل به خدا و باور مردم و روحيه انقلابي و عزت‌مداري همچون رجايي و باهنر و بهشتي و مطهري و ديگران به وظايف و تکاليف سنگين خود در مقابل خداوند و اين ملت عزيز و بزرگوار عمل کنند و با خدا و مردم صادق باشند و هميشه به خاطر داشته باشند که اين انقلاب و کشور به بهاي سنگيني پابرجا مانده و اساساً اين انقلاب با اقتدا به سرور و سالار شهيدان حسين بن علي(ع) شکل گرفته و قرار است در مسيري حرکت کند که اميرمومنان و پيش از او حضرت ختمي مرتبت محمد مصطفي(ص) گام برداشته اند.

در مسير همان امامي که براي حفظ بيت المال در مقابل تقاضاي برادرش عقيل، آهن گداخته به دست او نزديک مي کند و براي انجام برخي امور که شخصي مي داند، شمع بيت المال را خاموش مي کند و شمعي از اموال خود برمي افروزد و در همان ۴ سال و اندي حکومت بي نظيرش در تاريخ با همه فتنه ها و دسيسه هايي که قاسطين و ناکثين و مارقين به پا کردند آنچنان با توکل به خدا و پيروي از سنت پيامبر اعظم نه تنها خود با تقوا پيشگي هميشگي و بي بديلش به داد و عدالت با مردم رفتار کرد بلکه حتي واليان و استانداران خود را نيز به شدت به تقوا و عدالت و رعايت حقوق مردم توصيه مي فرمود. مولاي متقيان در فرازي از سخنان گهربارش درباره دقت در حفظ بيت المال خطاب به کارگزاران حکومت مي فرمايد: قلم هاي خود را نازک بتراشيد و خط هايتان را نزديک به هم بنويسيد تا از اسراف پرهيز شود و حالا اين مسئولان هستند و خون شهيدان و مقتداي مومنان، علي(ع) تا چه بگويند و چگونه عمل کنند و در مقابل خدا و رسول و قرآن و شهيدان و اين مردم چه پاسخي داشته باشند.

محمود فرشیدی در مطلبی با عنوان«سران قوا و ضرورت تقويت شوراي عالي انقلاب فرهنگي»در ستون سرمقاله روزنامه رسالت به چاپ رساند اینگونه نوشت:

"فرهنگ، حاشيه و ذيل اقتصاد و سياست نيست، بلكه اقتصاد و سياست، حاشيه وذيل فرهنگ هستند." رهبر معظم انقلاب اسلامي هفته گذشته در ديدار رئيس و اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي ضمن تاكيد بر نكته مهم فوق، رهنمودهاي ديگري نيز ارائه فرمودند. معمولا هر سال در ديدار اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، مقام معظم رهبري موارد كليدي و حساسي را يادآور شده و حتي بعضا با زبان گلايه از اعضاي شوراي عالي، پيگيري آنها را خواستار شده اند و شايسته است رسانه هاي ارتباط جمعي به نمايندگي از جامعه، فهرست اين رهنمودها را تدوين و اجراي آنها را پيگيري كنند.‏در اين ديدار، رئيس جمهور محترم نيز اين نكته را متذكر شد كه "اگر دولت قصد داشت بهترين مشاوران فرهنگي را برگزيند، نمي توانست بهتر از اين اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي را انتخاب كند." و بدين ترتيب به شايعاتي پايان داد مبني بر اينكه پيشنهاد رئيس جمهور، تغيير دبير و اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي قبل از پايان دوره آنان و جايگزيني برخي آشنايان مي باشد.

در شرايطي كه دشمنان اسلام و ايران، دهها و صدها بنياد و موسسه فرهنگي براي مقابله با ارزش ها و باورهاي ديني و فرهنگي ما  تاسيس كرده اند و با اختصاص بودجه هاي هنگفت از آنها حمايت مي كنند، روشن است كه ارتقاي جايگاه و تقويت شوراي عالي انقلاب فرهنگي و برنامه ريزي براي هدايت و گسترش فرهنگ، ضرورتي راهبردي است و بايد در رأس اقدامات نظام و دولت قرار گيرد.‏
البته دشمن براي آنكه برنامه‌ريزيهاي تخريبي‌اش با مقاومت فرهنگهاي مورد هجوم، مواجه نشود، در پوشش دفاع از "آزادي" براي تحميل فرهنگ خود تلاش مي كند و اين در حالي است كه نظام سلطه در سرزمين خود كوچكترين نماد فرهنگي مخالف را بر نمي تابد چندان كه حتي دختران دانش آموز را به جرم داشتن روسري از تحصيل محروم مي كند اما عليرغم اين رويارويي و هجوم فرهنگي، دولت ها و
مجلس ها به علت تغييرات چهارساله و نيز مشكلات روزمره اجرايي، اقتصادي و اجتماعي، كمتر فرصت پرداختن به مسائل فرهنگي را پيدا كرده اند و از طرف ديگر عملكرد غير سياسي شوراي‌عالي و حركت در مسير اهداف نظام اسلامي، نشان دهنده آن است كه اين نهاد
مي تواند به عنوان تكيه گاهي مطمئن، نقشي تاثيرگذار در عرصه مسائل فرهنگي كشور ايفا نمايد و در شرايطي كه استكبار جهاني، مقابله با ارزشهاي فرهنگي ما را هدف قرار داده است و با  گسترش فساد اخلاقي و بي بند و باري، اعتياد و ترويج مكتب هاي شيطاني و توليد انبوه شبهات، تخريب هويت ايراني، اسلامي جامعه ما خصوصا جوانان و نوجوانان كشور را نشانه گرفته است، ريشه يابي و شناسايي عوامل فرهنگي گرايش به اين ناپاكي‌ها، وظيفه سنگيني است كه اين شوراي‌عالي بايد در قبال آن بيش از پيش احساس مسئوليت كند.‏

ناگفته پيداست كه در مسائل فرهنگي نيز پيشگيري و ايجاد مصونيت چاره‌سازتر از درمان است و از آنجا كه جوانان و نوجواناني كه تحت تاثير محيط هاي زندگاني ناسالم به هويت والاي انساني خود پي نبرده اند، بيشتر در معرض توطئه هاي دشمن هستند، ضرورت سرمايه گذاري در محيط هاي آموزشي وتربيتي، بخصوص از دوران كودكي،‌بيش از پيش آشكار مي شود و اينگونه است كه مي توان نسل آينده را در برابر امواج مسموم شيطاني، مقاوم ساخت.‏ اما واقعيت آن است كه  ميزان حضور و  نظارت شوراي عالي بر محيط‌ها و دستگاه‌ها و نهادهاي تربيتي و آموزشي، در حد انتظار نبوده است و شايد بتوان گفت با تاثيرپذيري از مشاهده برخي جلوه هاي انديشه و فرهنگ غرب در محيط هاي دانشگاهي، سهم بيشتري از اوقات و جلسات شوراي‌عالي، صرف پرداختن به مسائل دانشگاه شده كه در جاي خود قابل تقدير است.
البته خلأ حضور صاحبنظران آموزش و پرورش نيز در اين كاستي بي تاثير نبوده است و فرهنگيان متعهد اميدوار هستند در انتصابات دوره بعد، سهم آموزش و پرورش در شواري‌عالي، افزايش يابد.‏

در عين حال از رويكرد شوراي‌عالي طي يكي دو سال اخير كه منجر به تصويب سند تحول بنيادين در آموزش و پرورش شد، بايد سپاسگزاري كرد هر چند به دليل نقش تاثير گذار و بي بديل آموزش و پرورش در تربيت سالم و انتقال مفاهيم و ارزشهاي ديني و اخلاقي، به نظر مي رسد ضروري است شوراي‌عالي روند امور جاري بر سرنوشت ميليونها دانش آموز را بيش از گذشته مورد توجه و نظارت قرار دهد. به عنوان مثال صلاحيت انتصاب رئيس يك دانشگاه حتي گاه با چند صد دانشجو، بايد به تاييد شوراي‌عالي برسد اما چرا نبايد انتصاب مديركل آموزش و پرورش يك استان كه ده‌ها هزار معلم و صدها هزار دانش آموز تحت مديريت او قراردارند، در شوراي‌عالي مورد تاييد قرار گيرد؟!‏يكي ديگر از نكاتي كه حضرت آيت الله خامنه اي در اين ديدار بر آن تاكيد كردند عملياتي شدن مصوبات شوراي‌عالي بود و فرمودند: "مصوبات شورا حتما اجرا شوند" و ضمن اشاره به اهميت اسنادي نظير نقشه جامع علمي كشور، سند تحول بنيادي در آموزش و پرورش، سند دانشگاه اسلامي و سند راهبردي نخبگان يادآوري كردند كه "خود شورا نيز بر نحوه اجراي آنها نظارت داشته باشد."در صورت عدم پيگيري شوراي‌عالي، اين نگراني جدي است كه اين مصوبات مهم به فراموشي سپرده شود يا در مقام اجرا دچار تحريف گردد و به سرنوشت برخي مصوبات قبلي شوراي‌عالي مبتلا شود.

 به عنوان مثال مصوبه شوراي‌عالي در باره حجاب و عفاف با بيش از چهار صد ماده، وظايف دستگاه‌هاي مختلف را تعيين كرده است و از جمله بيش از 20 ماده آن مربوط به وزارت آموزش و پرورش مي باشد كه اغلب دستگاه‌ها يا اساسا آن را ابلاغ نكردند يا اقدامي جدي براي اجراي آن به عمل نياوردند. همچنين مصوبه شوراي‌عالي مربوط به تعيين ضوابط مديران مدارس، در دولت هشتم گرفتار آئين نامه‌اي تحريف شده و نامربوط گرديد و طبعا اگر براي اجراي سند تحول بنيادين هم شوراي نظارتي پيش بيني شده تشكيل و فعال نشود نمي‌توان نسبت به اجراي دقيق سند و عدم تحريف آن اطمينان حاصل كرد.‏در يك كلام بايد گفت شوراي‌عالي انقلاب فرهنگي براي آنكه بتواند در اين شرايط حساس، رسالت خطير خويش را ايفا نمايد بايد تقويت شود و با توجه به حضور روساي سه قوه در اين شورا، تقويت آن در دست اعضاي شوراست. شايد بتوان ادعا كرد كه در گذشته روساي قواي مقننه و قضائيه كمتر در مقام رئيس قوه در اين شورا حاضر شده اند و حضورشان به عنوان يك عضو موجب شده است كه جلسات شوراي‌عالي شبيه به جلسات هيئت  دولت و با مديريت رئيس جمهور اداره شود كما اينكه روساي جمهور نيز غالبا همه توان اجرايي تحت مديريت خود را براي تقويت شوراي‌عالي و بخصوص اجرايي مصوبات آن به كار نگرفته‌اند.‏
اميد است توصيه هاي اخير مقام معظم رهبري، نقطه عطفي در نقش آفريني موثر و حضور چشمگير شوراي‌عالي انقلاب فرهنگي در عرصه مسائل و مشكلات فرهنگي كشور باشد.‏


روزنامه وطن امروز مطلبی را با عنوان«کدخدا وفا ندارد!»دكتر مجتبي اصغري در ستون یادداشت روز خود به چاپ رساند که در ادامه مطالعه میکنید:

قبیله‌گرایی سیاسی، صفتی برآمده از بی‌تقوایی حزبی است. فرد فرد یک حزب یا یک گروه سیاسی که اجتماعی با هدف قبیله‌گرایی تشکیل می‌دهند باید آلوده به صفت بی‌تقوایی باشند تا به واسطه این همگرایی شیطانی از خطای هم قبیله خویش «دفاع» کرده و حتی در این راه ناقدان و دلسوزان را نیز بی‌نصیب از بی‌انصافی برآمده از بی‌تقوایی خویش نگذارند. در مقابل مشی و منش حافظان و یاوران امام و امت در حکومت اسلامی اکیدا چنین نیست. امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید: «وقتی در میدان جنگ دیدی رفیق تو ضعیف‌تر است، به شکرانه نعمت‌ شجاعت، به کمک او بشتاب.» با تمسک به سنت الهی و سیره علوی به نقد پرونده ملی نقض یکجانبه توافق هسته‌ای کشورمان با غرب از جانب دولت آمریکا ورود می‌کنیم. برخلاف همه تشنج‌آفرینی‌های چند ماه گذشته از جانب رسانه‌های موسوم به زنجیره‌ای آنچه توافق نه‌چندان شیرین ژنو را با مرگی زودهنگام روبه‌رو ساخت نه تحلیل‌های جبهه حامیان انقلاب اسلامی بود که درشت‌گویی، بدعهدی و خیانت‌پیشگی غربی‌ها را از رسانه‌های جهانی رصد می‌کردند و نه پیش‌بینی‌های رسانه‌های خیرخواه وطنی!

پیش از این در همین ستون نوشتیم نخستین نتیجه تکیه بر تحلیل غلط از جامعه سیاسی آمریکا و اسرائیل، سیاست‌ورزی اشتباه در عرصه جهانی است. وقتی وزیر خارجه کشورمان با تاکید بر ترویج تحلیل من‌درآوردی یک جوجه فراماسون سوئدی – آمریکایی- ایرانی، اوباما و جان کری را «ضد‌صهیونیست» می‌خواند و طرح دوگانه‌سازی قدرت میان آمریکا و سایه خاورمیانه‌ای‌اش را صادقانه باور می‌کند اجبارا پس از عهدشکنی عمدی «دولت» آمریکا – نه کنگره وابسته به آیپک!- ناچار به توضیح‌دهی به بچه‌های انقلاب است. اکنون دکتر ظریف باید به ملت و رسانه‌ها توضیح دهد در چنین شرایطی اوباما و جان کری در دسته صهیونیست‌های باهوش طبقه‌بندی می‌شوند یا گونه‌ای جدید به نام «شبه‌صهیونیست» یا مثلا «صهیونیست‌نما» به تحلیل‌های دستگاه سیاست خارجی کشورمان اضافه خواهد شد؟!

توجه به این نکته ضروری است که هدف از بازکردن مجدد پرونده تحلیل‌های سه ماه گذشته خدای ناکرده نواختن دیپلمات‌های ایرانی به چوب بی‌وفایی و بدعهدی نیست. وقتی تیمی از جانب یک ملت برای ماموریتی ویژه انتخاب می‌شود همگی در نتیجه نیز سهیم هستیم حال چه سهم‌مان«برد-برد» باشد چه «باخت – برد»! آنچه بسیار مهم است اصلاح تحلیل‌هایی است که بنیاد تصمیمات دست‌کم 4 سال آینده دستگاه دیپلماسی کشور بر آنها گذارده می‌شود. به قول شهید حسن باقری در کلیپ مشهور سرزنش فرماندهان گردان‌های خودی پس از شکست عملیات «تصور اینکه چون حق با ما است پس خدا ما را بدون شناسایی دقیق و زحمت کشیدن پیروز می‌کند از اساس باطل است! نمی‌شود که دشمن زحمت بکشد و ما بدون تلاش پیروز شویم؛ این برخلاف سنت‌های الهی است!»

برژینسکی سال‌ها عملیات شناسایی در مرزهای فکری ایرانیان را مدیریت کرد آقای وزیر امور خارجه! دست‌کم خود جنابعالی ساعت‌ها با شاگردان وی در سمت نماینده ایران در سازمان ملل گفت‌وگو داشته‌اید. اگر ما به نام دیپلماسی عمومی در فیس‌بوک، یک صفحه فارسی با مخاطب ایرانی را ماه‌ها با هدف برچسب زدن و صهیونیست خواندن منتقدان باز نگه می‌داریم بد نیست گاهی هم بیاد بیاوریم این همان طرح 50 و چند ساله وزارت خارجه آمریکاست که امروز حاصل تحلیل‌ها و برآوردهای دقیقش تا اینجای کار ایران و ایرانی را بازنده میدان دیپلماسی ساخته است! نشست و برخاست «بی اجازه یا با اجازه» در هزار اندیشکده آمریکایی- اسرائیلی نه تنها یک خط به تحلیل‌سازی درست دستگاه سیاست خارجی ما کمک نکرد بلکه تصویری دقیق از فضای فکری وزارت امورخارجه ایران و دیپلمات‌های وطنی به آمریکا و اسرائیل بخشید. اینگونه می‌شود که تریتا پارسی گستاخانه از تصویر کتابخانه پشت صحنه پیام ویدئویی وزیر امور خارجه ایران برای تبلیغ کتاب خود در فیس بوک بهره می‌برد و در عین حال به شورای روابط خارجی آمریکا پیشنهاد می‌کند برای نشاندن ایران بر سر میز مذاکره از فرصت میان تاثیرگذاری حداکثری تحریم‌های گذشته و ترس از تصویب تحریم‌های جدید پیش رو در کنگره بهره ببرند! عجبا از اندازه ایرانی بودن دیپلماسی که برآمده از تز دکترای پارسی به رهبری فوکویاما و برژینسکی و سیک و رمضانی است و با بودجه بنیاد برادران راکفلر کتاب می‌شود! با کدام حقیقت‌سنج صحت چنین تحلیل‌هایی را بسنجیم تا باورمان شود آیپک با آن همه قدرت اجازه رئیس‌جمهور شدن اوبامای آنتی‌صهیون(!) را با شعار «آخرین منجی یهود» زیرسبیلی صادر کرده است!

حال این اوبامای نئولیبرال صلح‌طلب و ویلیام برنز و وندی شرمن به اندازه‌ای در دستگاه سیاست خارجی ایران «صداقت‌پیشه و قابل اعتماد» ارزیابی شده‌اند که ما همه تخم مرغ‌های دیپلماسی‌مان را آسوده‌خاطر در سبد آنها می‌گذاریم و پیش پیش فرمان جشن ملی نیز بابت امضای توافقی آسمانی صادر می‌کنیم! بپذیرید میان آمریکا و سگ هار خاورمیانه‌ای‌اش هیچ فاصله‌ای نیست. آنچه در ظاهر به نمایش گذارده می‌شود تنها برای خام کردن ملت‌های عرب است تا به واسطه رقیب‌آفرینی در صحنه بین‌الملل مسیر چاپیدن ماندگارشان هموارتر شود. بناست روی عربستان و قطر و امارات و اردن و بحرین که در ماجرای سوریه گمان بی‌صاحبی برشان داشته بود کم شود اگرنه آن که تصور می‌کند آمریکا توله‌های نفتی‌اش را زمین گذاشته تا آغوش خود را برای ایران هسته‌ای تا دندان مسلح با دیسیپلین ایدئولوژیک جهانی در مرحله ورود به باشگاه قدرت باز کند یا سیاست نخوانده یا با لقمه‌گیری‌های عرصه روابط بین‌الملل بیگانه است.

کلید سازشکار ساختن ملت‌های خاورمیانه «به گمان» حرام‌خواران اقتصادی شورای روابط خارجی آمریکا در دست دولت ایران است و با سوار کردن چند کلک دیپلماتیک هم از دست ایرانیان خارج می‌شود و در جیب اسرائیل و نتانیاهو گذارده خواهد شد. برآورد استراتژیک غلط که فقط اختصاص به ما ندارد! اینجای کار را دشمن غلط پنداشته است چون کلید نجات اسرائیل از موج بیداری اسلامی ملت‌های مسلمان منطقه را امام خمینی(ره) سال‌ها پیش نابود کردند و شاه کلیدش نیز هرگز یافت نشد! لازمه ایجاد صلح جهانی، ورافتادن ظالمین و مستکبرین است و همه‌گیری عدالت جهانی! اگرنه سال‌هاست راکفلرها بخش عظیمی از بودجه نفتی‌شان را آشکارا خرج پروژه «peace building» -صلح‌سازی!- می‌کنند. اتفاقا خیلی از همین مدیران رسانه‌های زنجیره‌ای پیش و پس از این سبیل‌شان با این نرخ‌های حرام چرب می‌شود.سنت الهی می‌گوید ظلم دوام نمی‌آورد و حتی اگر همه ثروت قارون‌های غربی و شرقی خرج پروژه صلح خاورمیانه شود... بی‌فایده باقی می‌ماند! حتی در حوزه فلسطین اشغالی! یا در پایگاه نظامی بحرین! از آن بدتر در باریکه غزه! در بلندی‌های جولان! سوریه که دیگر روضه حضرت عباس است! بماند برای بعد!

یک کلام ختم کلام! دیپلماسی ایرانی تا زمانی که برآمده از تئوری‌پردازی‌های دانشکده‌های روابط بین‌الملل آمریکایی و انگلیسی باشد نسخه ضد آن همزمان با نمایش بین‌المللی از جانب غرب به اجرا گذاشته خواهد شد. فراموش نکنیم همان دانشگاه‌هایی که از پذیرش دانشجویان ایرانی در رشته‌های مرتبط با علوم تکنولوژی لب مرزی خودداری می‌کنند آغوش‌شان به روی دیپلمات‌ها و دانشجویان نخبه ایرانی در علوم انسانی توأم با ارائه انواع بورس تحصیلی و کمک‌هزینه‌های تشویقی گشوده است. به جای رجوع به 10 یا 20 روز قبل از توافق گاهی لازم است حوادث بیست سال گذشته را مرور کنیم. با مرور حاصل جمع«تماس» با سرداران دیپلماسی عمومی آمریکا و اسرائیل که اتفاقا خود را خسته از صهیونیسم نشان می‌دادند، پرونده تاریخی گذشته را مرور کنید. نطفه نخستین تحلیل‌های غلط اندر غلط باند نیویورکی‌ها درباره جامعه آمریکا و روابط دولت‌های ایالات متحده و رژیم صهیونیستی کی وکجا شکل گرفت؟ فراموش نکنیم هر شکست پلی برای دستیابی به موفقیت‌های آتی است. تکیه بر سرمایه و فکر ایرانی در کنار به‌کارگیری نسخه‌های وطن‌پرستانه دیپلماسی ایرانی قطعا در آینده نزدیک به لطف خداوند متعال، گره‌گشا خواهد بود. در مقابل نتیجه تلاش برای کاهش قدرت ملی به منظور گشاده‌دستی در معامله منافع یک ملت بر سر میزه مذاکره بدنامی تاریخی به بار خواهد آورد که اهداف حداقلی هم‌قبیله‌ای‌ها نیز در پس عواقب سهمگین آن برآورده نخواهد شد

«ضربه بزرگ حيثيتي به آمريكا»عنوانی است که روزنامه جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند:

دولت آمريكا كه اين روزها به دليل اقدام مغاير با توافقنامه ژنو و افزودن 17 شركت و شخص حقيقي ايراني و خارجي به فهرست تحريم‌هاي هسته‌اي عليه ايران زير رگبار سؤالات قرار گرفته، قطعاً براساس پيش فرض‌ها و تحليل‌هايي مبادرت به اين كار كرده و اهدافي را مدنظر داشته كه بايد دقيقاً مورد ارزيابي قرار گيرند.

1 - ساده‌ترين احتمال در ريشه‌يابي دلايل اين اقدام وزارت خزانه‌داري آمريكا، وجود اختلاف و سردرگمي ميان مقامات آمريكايي در قبال ايران و توافقنامه ژنو است،‌ بدين معنا كه جناح‌هاي سياسي در آمريكا در طيف وسيعي از مخالفت تا موافقت با توافق هسته‌اي با ايران قرار دارند و امكان تصميم‌گيري براساس مصالح واقعي مردم آمريكا و رأي دهندگان آمريكايي از آنها سلب شده و مجبورند ضمن حضور "جان كري" در كنگره براي توجيه توافق انجام شده با ايران، از سوي ديگر براي بستن دهان مخالفان اين توافق كه در صحنه سياسي از قدرت و لابي عمده‌اي برخوردارند، گام‌هايي را به نفع آنها بردارند. شايد شاهد اين اختلاف و سردرگمي، كشمكش ميان وزارت خارجه و وزارت دارايي (خزانه داري) آمريكا باشد كه فهرست تحريمي اخير، حاصل فشار كار گروه خزانه‌داري آمريكاست.

2 - اين سردرگمي، در عين حال منجر به يك بازي هدفمند و اقدام دو منظوره آمريكا، درست يك روز بعد از مجادلات جان كري در مذاكره و مباحثه با سناتورهاي آمريكايي در ادامه تلاش‌هاي يك هفته‌اي دولت اوباما براي جلب حمايت كنگره از توافق با ايران صورت گرفت. در مسير همين تحليل است كه روزنامه "لس آنجلس تايمز"، اقدام آمريكا در افزودن 17 نام جديد به فهرست تحريم‌ها عليه ايران را در راستاي "يك عمل با دو هدف" معرفي كرده و مي‌نويسد: "نگهداشتن فشار بر روي ايران در مذاكرات جاري هسته‌اي و همچنين متقاعد كردن سناتورهاي تندرو درخصوص تحريم‌هاي وضع شده و عدم نياز به تصويب تحريم‌هاي جديد در سنا، از اهداف كاخ سفيد در ادامه فشارهاي تحريمي سابق بر ايران بوده است."پايه چنين تحليلي، تحت فشار بودن كاخ سفيد در جا انداختن تصميم خود براي امضاي توافق هسته‌اي با ايران است و اينكه اوباما و همفكرانش سعي دارند با در پيش گرفتن يك بازي جديد دوگانه، هم مخالفان خود در حزب جمهوريخواه و هم لابي صهيونيستي را راضي نگهداشته و هم در يك پوشش حقوقي، اين تحريم را ادامه همان تحريم‌هاي گذشته قلمداد كند.

3 - هر چند كاخ سفيد سعي دارد دهان مخالفان خود را در داخل آمريكا با اعمال چنين تحريمي ببندد و آنها را براي مدت شش ماه مهار كند و يا به عبارت ديگر مخالفان توافق هسته‌اي با ايران را با اين هديه به تعطيلات آخر سال بفرستد و آنها تا اواسط سال جديد ميلادي سوژه‌اي را براي مطرح كردن نداشته باشند، ولي در عين حال قصد دارد توافق ژنو را در داخل ايران در معرض انتقاد و تيررس مخالفان دولت قرار داده و موضوعي را براي تحت فشار قرار دادن دولت جمهوري اسلامي ايران و ايجاد شكاف ميان افكار عمومي يكپارچه ملت ايران در اختيار تندروها بگذارد.

4 - تحليل ديگر مبتني بر اين اصل است كه هدف آمريكا از اين اقدام، كاملاً قابل فهم است و سردرگمي، تناقض و يا مغايرتي در آن وجود ندارد. اقدام دولت آمريكا در جهت اعمال تحريم 17 شركت و اشخاص حقيقي ديگر مرتبط با پرونده هسته‌اي ايران، خارج از اين بحث حقوقي كه آيا اقدام به وضع تحريم، موضوعي جديد بوده يا ادامه همان تحريم‌هاي سابق است و امري خلاف توافق ژنو صورت گرفته يا نه، مبتني بر اين راهبرد آمريكايي است كه آنها تصور مي‌كنند دولت ايران نيازمند توافق ژنو است و براي شرايط عدم توافق، هيچ برنامه‌اي ندارد و بالاجبار بايد به شرايط موجود و هر وضعيت متغيري كه آمريكا ايجاد كند، تن در دهد.برپايه اين تحليل برخي مقامات آمريكايي همانگونه كه گفته‌اند، معتقدند اساساً، اين تحريم‌ها بود كه ايران را به پاي ميز مذاكره آورد و باز هم فقط تحريم است كه آنها را پاي ميز مذاكره نگه خواهد داشت. از اين رو تا وقتي كه توافق نهايي حاصل نشده، نبايد اجازه داد چارچوب كلي تحريم‌ها به نحوي آسيب ببيند كه محاسبات ايران درباره ضرورت پايبند ماندن به توافق و تداوم مذاكرات دگرگون شود. براساس اين تحليل، عجيب نيست كه دولت آمريكا به تشديد تحريم‌ها عليه ايران ادامه دهد و حتي اين روند را در صورت كنار رفتن پرونده هسته‌اي، به حوزه‌هاي غيرهسته‌اي مثل وضعيت حقوق بشر در ايران نيز تسري دهد.
با توجه به تحليل‌هاي اشاره شده در مورد علت تصميم اخير دولت آمريكا عليه 17 شركت و شخص حقيقي مرتبط با فعاليت هسته‌اي ايران بايد به اين نكات توجه داشت:

الف - اقدام اخير آمريكا قطعاً و بي‌هيچ شبهه‌اي، خلاف توافقنامه ژنو و الزامات طرفين در گام نخست است، زيرا يكي از محورهاي صريح مقرر در رابطه با الزامات غرب در گام اول، "تعهد سياسي آمريكا، اتحاديه اروپا و گروه 1+5 به عدم تصويب تحريم‌هاي جديد عليه جمهوري اسلامي ايران است". عبارت، "عدم تصويب تحريم‌هاي جديد" به معناي ضرورت عدم مبادرت به هرگونه اقدامي است كه وضعيت تحريم‌هاي فعلي عليه ايران را تشديد كند و يا توسعه دهد.براين اساس، مسأله محوري در گام نخست توافقنامه ژنو، به حالت متوقف در آوردن وضعيت موجود تحريم‌هاست، به گونه‌اي كه نه تنها تحريم‌ها از سطح فعلي بيشتر نشود، بلكه بتوان نسبت به تعليق و توقف برخي از آنها به صورت مقرر در بندهاي توافقنامه نيز اقدام كرد. بنابر اين، اقدام اخير آمريكا اقدامي برخلاف الزامات توافق ژنو محسوب شده و برهم زننده سطح و شمول تحريم‌ها و مغاير با كاهش آنهاست.

ب - از آنجا كه روح توافقنامه ژنو، كاهش سياست تحريم‌ها بويژه از جانب آمريكاست و تخلف از آن مي‌تواند تهديدي براي آينده تلقي شود، واكنش هوشمندانه، ارزيابي دقيق و ادراك پيامدهاي اين ماجرا توسط دستگاه ديپلماسي كشورمان مي‌تواند راهگشا و كارساز باشد.
گروه مذاكره كننده ايران در واكنش به اين اقدام متخلفانه آمريكا مي‌تواند خواهان موضعگيري مناسب و عكس‌العمل ساير اعضاي گروه 1+5 و مجامع و نهادهاي بين‌المللي شده و از آنها بخواهد همچون دولت روسيه در جهت تقبيح و محكوميت حركت اخير آمريكا و مغايرت آن با تصميمات جمعي اتخاذ شده در ژنو اقدام كنند. به عبارت ديگر اكنون در موقعيتي قرار داريم كه مي‌توانيم ديگر طرفهاي توافق ژنو را به موضعگيري و واكنش عليه اقدامات آمريكا جلب كنيم و با تشكيل كميسيوني، به بررسي ماهيت و ابعاد اقدام اخير آمريكا، اين دولت را وادار به عقب‌نشيني و تسليم شدن در برابر مفاد توافق‌نامه ژنو نمائيم.

ج - اقدام تحريمي اخير آمريكا عليه ايران هر چند چيز جديدي نيست و ادامه مسير پراشتباه آمريكا در قبال جمهوري اسلامي ايران است، ولي تفاوت اين اقدام با ساير اقدامات سابق در اينست كه اين بار تاثيرات عميق‌تري بر وجهه آمريكا خواهد داشت و هزينه بيشتري را بر كاخ سفيد تحميل خواهد كرد. واقعيت اينست كه اگر وزارت خزانه‌داري آمريكا اين تحريم را چند ماه پيش انجام مي‌داد، يك تأثير داشت كه صرفاً در حوزه اقتصادي قابل تصور بود، ولي امروز تأثيرات و هزينه‌هاي آن براي تصميم‌سازان آمريكايي بسيار زيادتر و سنگين‌تر خواهد بود. اين تفاوت از اين جهت قابل ارزيابي است كه اگر در ايران و جهان افرادي يافت مي‌شدند كه براساس ساده‌انگاري و خوشبيني‌هاي مضاعف، دل به حسن نيست دولتمردان آمريكائي دوخته و آنها را قابل اعتماد تصور مي‌كردند، امروز با اين قبيل حركت‌هاي غيراصولي و مغاير با روح توافقات انجام شده، واشنگتن ديگر كسي را با خود به همراه ندارد.

قرار گرفتن آمريكا در مسير تخلف از تعهدات و الزامات توافقنامه ژنو، اين نكته را براي افكار عمومي ملتها و همچنين اراده‌هاي سياسي و ساختارهاي تصميم ‌گيري رسمي كشورها تثبيت مي‌كند كه دولت آمريكا آغازگر مسير تضعيف توافق ژنو بوده و هرگز طرف مطمئني براي ايجاد تفاهمات بين‌المللي نيست. بدين ترتيب، ترديدي نيست كه اقدام اخير وزارت خزانه‌داري آمريكا علاوه بر وارد ساختن لطمه بزرگ حيثيتي به آمريكا، دمكراتها را يك گام ديگر از مسير پرامتياز حل مشكل با ايران كه به عنوان يك برگ برنده در صحنه مبارزه انتخاباتي آينده مي‌توانست مورد استفاده قرار گيرد، دورتر ساخت.

علی میرزا خانی در مطلبی که با عنوان«سازگاری درونی انتقادات گروه‌های سیاسی است»در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به چاپ رساند به اهمیت داشتن سازگاری درونی انتقادات گروه‌های سیاسی در شرایط ویژه کشورمان اشاره کرد:

انتقاد رقبای سیاسی و پاسخگویی دولت مستقر جزو ملزومات اساسی توسعه و نشاط سیاسی یک جامعه هستند، اما لازمه این کار از یک‌سو، سازگاری درونی انتقادات گروه‌های سیاسی و از سوی دیگر، التزام عملی دولت به پاسخگویی قانع‌کننده به انتقادات است. در عین حال، این اصول در شرایط ویژه و پیچیده یک جامعه باید به مسوولیت‌پذیری ملی نیز مزین باشند، تا عبور کم‌هزینه از گردنه‌ای که در محاصره دشمنانی در سطح ابرقدرت‌های جهانی است، امکان‌پذیر شود. حال سوال این است که آیا این الزامات در ایران امروز که به یک پیچ تاریخی سخت رسیده است، رعایت می‌شود یا اینکه هر کس مشغول کار خود است؟ شاید به جای پاسخ تستي به این سوال، مروری بر تحولات هفته‌های اخیر و نحوه مواجهه منتقدان با دولت، ما را به جواب دقیق‌تری هدایت کند.

یکی از انتقاداتی که در طول هفته‌های اخیر به کرات متوجه دولت شده، این بوده است که برنامه‌ریزی دولت برای مواجهه با چالش‌های اقتصادی به سناریوي خوش‌بینانه‌ای از توافق هسته‌ای تکیه دارد که واقع‌بینانه نیست.این انتقاد از همان هفته‌های اول استقرار دولت یازدهم توسط گروه‌های سیاسی منتقد دولت به کرات تکرار شده است؛ اگرچه هیچ مصداق روشنی برای این انتقاد از سوی این گروه‌ها ارایه نشده است. در عین حال، در جریان ارایه نخستین لایحه بودجه دولت یازدهم به مجلس در هفته گذشته، همین انتقاد از سوی برخی صاحب‌نظران اقتصادی نیز مطرح شد؛ با این تفاوت که در انتقاد اخیر به مصادیق روشنی از انعکاس این خوش‌بینی در ارقام بودجه اشاره و تاكيد شد که در صورت عدم‌تحقق ارقام مذكور، این خوش‌بینی می‌تواند سند بودجه را دچار خدشه کند.طبیعی است این نوع انتقاد می‌تواند به پیشنهادها و راهکارهای مشخصی ختم شود که در انتقادات کلی غیرممکن است و به همین دلیل، انتقادات کلی جز اینکه به آشفته شدن فضا در جهت جلوگیری از اجماع ملی برای مواجهه با مشکلات ملی بینجامد، هیچ اثر دیگری به دنبال ندارد.

اما سخن اصلی بر سر سازگاری درونی انتقادات گروه‌های سیاسی است که در شرایط ویژه‌ای که ایران عزیز در آن قرار دارد، از اهمیت بالایی برخوردار است. اگر بسته انتقادی گروه‌های منتقد سیاسی فاقد این سازگاری درونی باشد، متاسفانه باید گفت که این انتقادات به سطح مچ‌گیری سیاسی یا تحریک پوپولیسم علیه دولت تنزل می‌یابد که در مقطع پیچیده فعلي می‌تواند به نوعی خودزنی ملی ختم شود. آیا در شرایط فعلی شاهد طرح این نوع انتقادات نیز هستیم؟برای پاسخ به این پرسش نیز به جای جواب تستی، مجددا به مرور یکی دیگر از انتقادات منتقدان سیاسی دولت می‌پردازیم. این انتقاد گسترده بلافاصله پس از صحبت‌های ارزی رییس‌کل بانک مرکزی مبنی‌بر «سیاست مهار نوسان دلار حول نرخ بازار» آغاز شد و موج‌وار ادامه یافت، تا اینکه هفته گذشته حتی به صدور کارت زرد به وزیر اقتصاد نیز انجامید. جان مایه اصلی این انتقاد نیز آن است که گویا نرخ دلار گرایش به کاهش حتی به نرخ‌های زیر 2500 تومان دارد، ولی دولت و بانک مرکزی جلوی آن را گرفته است.

برای ارزیابی ‌غلظت کارشناسانه این انتقاد کافی است به علت روانی کاهش نرخ دلار اشاره کنیم که ناگفته پیداست ریشه در خوش‌بینی به توافق هسته‌ای در آینده دارد. حال سوال این است که آیا آن گروه سیاسی که منتقد خوش‌بینی به توافق هسته‌ای است، می‌تواند این انتقاد را نیز مطرح کند که چرا براساس خوش‌بینی به توافق هسته‌ای، نرخ دلار را کاهش نمی‌دهيد؟ تازه اگر فرض کنیم که دولت، منابع لازم برای پشتیبانی از نرخ دلار در قیمت‌های پایین‌تر را دارد که چنین فرضی عملا منتفی است. این رویکرد در انتقاد، حاوی همان عنصر ناسازگاری است که نه تنها حسن نیت منتقدان را می‌تواند زیرسوال ببرد، بلکه امکان اجماع ملی برای مقابله با مشکلات ملی (نه مشکلات جناحی) را نیز غیرممکن می‌کند. تغییر جهت و نوسان آغاز هفته دلار در واكنش به اقدام اخير آمريكا نيز نشان داد که سیاست ارزی دولت به همان دلیلی که خود منتقدان نیز بر آن اذعان دارند، صحیح بوده است و چنانچه سیاست نادرستی اتخاذ می‌شد این نوسان کم‌دامنه می‌توانست به شکل نوسان پردامنه‌ای ظاهر شود که عواقب آن برای وضعیت فعلی اقتصاد نیازی به توضیح بیشتر ندارد و این خطر همچنان در کمین اقتصاد ایران نشسته است.

روزنامه تهران امروز ستون یادداشت اول روزنامه خود را به مطلبی از محمد ایرانی با عنوان«چهار چالش عمده ما با اعراب»اختصاص داد:

ارزیابی آینده روابط ایران و اعراب پس از توافق ژنو به یک موضوع جذاب نزد بسیاری از تحلیلگران منطقه‌ای تبدیل شده است. درباره این موضوع پیش از طرح هر مسئله‌ای باید گفت يكسري همزيستي‌هايي بين ايران و اعراب وجود دارد كه ربطي به موضوعات سياسي روز ندارد. به عبارت ديگر اين همزيستي ربطي به آن ندارد كه سوريه محور اختلاف ايران و اعراب باشد يا خير. اما يكسري مسائل مربوط به چالش‌هاي روز و محورهاي جديد است كه به همان ميزان مي‌تواند به سرعت قابل حل‌وفصل باشد. اگر موضوع ايران و اعراب به صورت كلي ديده شود،‌در چهار موضوع يا چهار محور هميشه چالش وجود داشت كه روابط ما با اعراب نيز در رابطه با چهار محور تعريف شده و تنظيم مي‌شود.

بخشي از چالش‌ها تاريخي،‌بخشي فرهنگي، بخشي سياسي و در نهايت بخش چهارم چالش‌هاي بين ايران و اعراب ناشي از رقابت‌هاي منطقه‌اي است. البته اين موضوعات مي‌تواند در قالب همكاري هم تعريف شود كه البته محور اين يادداشت نيست. در بحث تاريخي اولا ما به دليل همسايگي با اعراب هم زمينه‌هاي همكاري و اشتراك داريم و هم عوامل متعدد چالش و اختلاف كه بخش عمده‌اي از آن به مسائل همسايگي مربوط مي‌شود. بخشي از اين اختلافات تاريخي به مسائلي باز مي‌گردد كه حاصل آن سال‌ها جنگ بين همسايگان بود و بسياري از شهرها و پايتخت‌ها فتح و آزاد شده است. به عنوان مثال گفته شده است ده‌ها بار بغداد از سوي ايران فتح شده است.اين مسائل در ذهن ايرانيان و اعراب وجود دارد. بخشي از چالش‌هاي بين ايران و اعراب فرهنگي است. اين چالش‌ها را مي‌توان به دو بخش عقيدتي و قومي تقسيم كرد.

در بعد فرهنگي يكي از چالش‌هاي عقيدتي عمدتا در قالب تفكرات مذهبي و فلسفي بين دو انديشه شيعه و سني،‌معتزله و اشاعره... وجود دارد. همانطور كه مي‌دانيد اكثريت قريب به اتفاق ايرانيان شيعه و اكثريت قريب به اتفاق اعراب، اهل سنت هستند كه خود یک مسئله قابل‌توجه است. بعد ديگر اختلافات فرهنگي،‌ مسائل نژادي و قومي است كه در قالب برتري طلبي تجلي يافته است. در طول تاريخ اعراب احساس مي‌كردند نسبت به ايرانيان برتر هستند و گاهي ما نيز احساس مي‌كرديم كه برتر از همسايه‌هاي اعراب خود هستيم. رگه‌هاي عميق اين برتري طلبي هنوز در شكل احزاب پان عربيسم و ناسيوناليسم در كشورهاي عربي و ايران ديده مي‌شود.

بخش ديگر از چالش‌هاي ايران و اعراب، سياسي و در واكنش به تعريف از قدرت هستند. چون ايران و اعراب در يك منطقه قرار گرفته‌اند،‌ هر كدام يك نگاه و ديدگاه نسبت به منطقه،‌صحنه بين‌الملل، تعريف استقلال و وابستگي به شرق و غرب دارند كه اين‌ها موجب شده است در نگاه سياسي با هم اختلاف نظر و چالش داشته باشيم. در رقابت‌هاي منطقه‌اي نيز به دليل اينكه در كنار هم قرار داريم يكسري رقابت‌ها شكل مي‌گيرد كه بين ايران و مثلا آسياي جنوب شرقي،‌آمريكا و اروپا وجود ندارد. اين رقابت‌ها عمدتا در قالب رقابت اقتصادي تعريف شده است. مانند حوزه نفت كه هر دو در اپك هستند ولي نقش چالشي داشته و در تعيين دبيركل و ميزان صادرات نفت مرتب در رقابت هستند. در همين بخش در ميزان نفوذ در حوزه‌هاي پيراموني نيز رقابت وجود دارد.هم اعراب و هم ايران تلاش داريم ميزان تاثيرگذاري و نفوذ خود را در منطقه افزايش دهيم. اين‌ها مسائلي است كه تاثير گذاري آن به قدرت هر طرف بستگي دارد. هر طرف قدرتش بالاتر باشد ميزان تاثيرگذاري آن بيشتر است. يك واقعيت است كه همسايه بودن ما با اعراب و برخي چالش‌ها حاصل كار دو طرف نبوده‌اند ولي دوستي‌ها مي‌تواند مايه تلاش ما باشد.

 بهترين راه براي افزايش دوستي‌ها و كاهش اختلافات اعتمادزايي و تنش‌زدايي با همسايگان از جمله با كشورهاي عربي منطقه است.همانطور كه وزير خارجه كشورمان نيز تاكيد كرده،‌ محور سياست خارجي ايران ايجاد همگرايي‌هاي منطقه‌اي است. ما بايد بتوانيم با اعراب در همگرايي منطقه‌اي بخصوص در مباحث اقتصادي و ‌فرهنگي تعريف يكسان داشته و بر مشتركات تاكيد كنيم. پرداختن به اختلافات مشكلي را حل نمي‌كند. اين در حالي است كه محورهاي مشترك زيادي داريم كه هر دو طرف مي‌توانند بر آن تاكيد كنند.

هادی وکیلی در مطلبی که با عنوان«ذوق زدگي افراطيون!»که در ستون سرمقاله روزنامه ابتکار به چاپ رساند اینگونه نوشت:

هنوز بيست روز از توافقنامه ژنو نگذشته است که ديوار بي اعتمادي ميان ايران و آمريکا مرتفع تر شد. مطابق توافق اوليه قرار بود طرفين ظرف شش ماه مجموعه اي از اقدامات و تکاليف را انجام دهند تا امکان براي توافق نهايي فراهم آيد. شش ماه اول در حقيقت زمان لازم براي جلب اعتماد محاسبه شده است. آنچه ظرف روزهاي گذشته از زبان دولتمردان آمريکايي بيان شد هيچ نسبتي با جلب اعتماد ندارد. اقدام وزارت خزانه داري و بازرگاني آمريکا در افزودن چند شرکت به ليست تحريم‌ها با روح توافق در تضاد مي‌باشد. البته نقض تعهدات توسط آمريکائيها دور از انتظار نبود. سوابق غربيها پر از چنين موارد نقض مي‌باشد. آمريکائيها به هدف جلب نظر صهيونيست‌ها مجبورند تعهدات خود را ناديده بگيرند. آنان از يک سو تحت فشار افکار عمومي و همچنين به دليل منطق محکم ايران مجبور شدند تا در ژنو امضاي خود را پاي توافقنامه بياورند. حال معلوم مي‌شود که آنان تصميم گير اصلي نبوده و همچون هميشه اين لابي صهيونيستي است که بايد توافقات را تائيد يا رد نمايد.

جالب اينکه بارها اثبات شده که دولتمردان آمريکا اختيار لازم در انجام وظايف حاکميتي خود را ندارند. به عبارتي اين دولت اسرائيل و لابي صهيونيستي است که در پشت تصميمات دولت آمريکا نقش آفرين مي‌باشد. از سوي ديگر در ايران نيز عده اي چنان از نقض تعهدات سرخوشند که گويا نان و منافع شان در شکست توافقنامه نهفته است. آنچنان با ذوق زدگي اخبار نقض تعهدات را بازتاب مي‌دهند و انگشت‌ها را در چشم ديپلمات‌هاي ايراني برده اند که اگر رويشان باشد پيشاپيش فاتحه توافقات را خواهند خواند و بر جنازه آن نماز ميت اقامه مي‌کنند و بانيان آن را در داخل به بالاي چوبه دار مي‌برند، اين درحالي است که وظيفه ديپلمات بازي در ميدان ديپلماسي است و عمل بر قواعد بازي مي‌باشد اگر طرف مقابل بر عهد خويش پايبند نيست گناهش بر گردن طرف ايراني نمي‌باشد ضمن اينکه دود شکست مذاکرات هسته اي در چشم مردم خواهد رفت.

 برخي گروهها همواره از بحران هسته اي ايران و غرب براي خود نمدي فراهم کرده اندونان وآب فراوان از اين فضا بدست مي‌آورند و ماهي خود را از درياي گل آلود رابطه ايران و غرب صيد مي‌کنند در سوي ديگر نيز جريان صهيونيستي قدرت خود را بر نظام بين‌الملل بار مي‌کند. آنان مايلند از رويارويي ايران و غرب براي خود مشروعيت و قدرت کسب نمايند. به همين دليل اين روزها آنان نيز همچون برخي گروههاي داخلي با ذوق زدگي اخبارنقض توافقنامه را بزرگ مي‌کنند و آنرا به عنوان سوت پايان توافق بحساب مي‌آورند. به هر روي شکست مذاکرات هسته اي ذوق زدگي ندارد آنچنانکه گره زدن تمام مسائلي داخل به پرونده ي هسته اي نيز با تديبر و آنيده نگري فاصله دارد.

روزنامه حمایت در ستون یادداشت خود مطلبی را با عنوان«خروج از لاك دفاعي»به قلم قاسم غفوری به چاپ رساند که در زیر میخوانید:

رقابت و بعضا تقابل ميان شرق و غرب با محوريت روسيه و چين در برابر آمريكا و اروپا از مسائل مهم نظام بين‌الملل است كه نتيجه آن را در تمام معادلات جهاني مي‌توان مشاهده كرد. رقابتي كه دامنه وسعت آن صرفا در چارچوب دوجانبه يا محدود به منطقه‌اي خاص نیست د و در هر نقطه‌اي از جهان دنبال می‌شود. بسياري از اين رويكردها به صورت پنهاني و بعضا در لايه‌هاي زيرين تحولات صورت مي‌گيرد به گونه‌اي كه در برخي ازمسائل حتي ساختار ظاهري نشانگر تعامل طرفين است اما در باطن با مجموعه‌اي از تقابل‌ها همراه است. البته در این میان نبايد حضور بازيگران جديدي نظير هند و برزيل را كه داعيه‌دار قدرتمند شدن هستند،نیز ناديده گرفت. صحنه رقابتي جهاني ميان شرق و غرب در حالي ادامه دارد كه يك اصل در وراي آن مشهود است مبنی بر اینکه دامنه تحركات و جدال‌ها ميان طرفين به سمت تقابل آشكار و فراگير پيش مي‌رود به گونه‌اي كه اظهار نظر و رفتار تخاصمي ميان طرفين به اصلي از قدرت آنها مبدل شده است و هر كدام تلاش دارند با اين مولفه‌ها قدرت خويش را به اثبات رسانند. نمود عيني اين امر را در تحولات سوريه و رخدادهاي اخير اوكراين و شرق آسيا مي‌توان مشاهده كرد. چين و روسيه در تحولات سوريه با موضعي قاطع توانسته‌اند غرب را به عقبگرد وادار سازند چنانكه اكنون تحولات بر اساس نظر آنها در جريان است و پذيرش غرب مبني بر برگزاري کنفرانس ژنو2 را مي توان از موفقيت‌هاي چين و روسيه دانست.

در نقطه مقابل، در حوزه بالكان شاهد آن هستيم كه غرب رسما به موضع‌گيري پرداخته و به نوع سرنگوني دولت يانوكوويچ، نخست‌وزیر اوکراین، را خواستار شده است. كاترين اشتون، مسئول سياست خارجي اروپا، رسما به جمع معترضان اوكرايني رفته و به حمايت از آنها پرداخته در حالي كه كاخ سفيد نيز خواستار تحقق مطالبات مردم در كف خيابان‌ها شده و به نوعي سرنگوني دولت را مطرح كرده است. هر چند اين مواضع در ظاهر در قبال اوكراين در پیش گرفته شده اما در عالم واقع اقدامي عليه روسيه است چرا كه دولت اوكراين متحد نزديك روسيه به‌شمار می‌رود و دگرگوني در اوكراين برابر با تضعيف موقعيت روسيه است.در حوزه شرق آسيا نيز آمريكا صراحتا به صف‌بندي در برابر چين پرداخته از نپذيرفتن ايجاد حريم هوايي چين سخن مي گويد. در اين حوزه آمريكا علنا به رويارويي با چين پرداخته است و سعي دارد تا اين كشور را به عقبگرد از مواضع خود وادار سازد.برآيند تحولات نشانگر آن است كه رقابتي سخت ميان روسيه و چين با آمريكا و اروپا درگرفته است و هر طرف به دنبال اعمال قدرت و سلطه بر ديگري است كه نتيجه آن تشديد تنش‌هاي جهاني خواهد بود.

و در آخر نگاهی می اندازیم به ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری که به مطلبی با عنوان«ديپلماسي رنگي»نوشته شده توسط علی ودایع اختصاص یافت:

آنچه که تهران در ژنو با گروه 1+5 به تفاهم رسيد، همچنان سوژه بحث و جدل‌هاي سياسي در داخل و خارج از ايران اسلامي است. هر تحرکي از سوي طرفين موجب شکل‌گيري صف‌بندي‌هاي جديد مي‌شود. اگرچه نمي‌توان چشم بسته به کاخ سفيد اعتماد کرد اما دموکرات‌هاي حاکم بر واشنگتن خود را در پشت پرده به آب و آتش مي‌زنند تا تفاهمنامه ژنو قفل رابطه با جمهوري اسلامي را بگشايد.هرچقدر اوباما خواهان سفر به تهران است ، جمهوري خواهان و جنگ‌طلبان تي پارتي به خشم مي‌آيند. آنها در کنگره و سنا از هيچ اقدامي عليه ايران فروگذار نمي‌کنند. همه اين کشمکش‌ها ريشه در انتخابات رياست‌جمهوري ايالات متحده که مي‌توان به خوبي بوي آن را حس کرد، دارد. طرف تفاهم ايراني‌ها در ژنو،تنها آمريکا نبود. اروپايي‌ها نيز طرف مذاکره بودند. مي‌توان گفت در جريان مذاکرات اين اروپايي‌ها بودند که چانه زني‌ها را هدايت مي‌کردند و کاترين اشتون نقش محوري داشته است. اروپايي‌ها در تعامل با جمهوري اسلامي پس از پيروزي انقلاب بهمن سال57 معقول‌تر از آمريکايي‌ها برخورد کرده‌اند؛ اگرچه آنها هم نتوانستند نمره قبولي کسب کنند. درجريان مذاکرات ژنو،فرانسوي‌ها زير ميز مذاکرات زدند اما در نهايت زير فشار، از موضع خود عقب نشستند.

 حالا اروپايي‌ها با ولع غول‌هاي اقتصادي خواهان گسترش روابط با ايران هستند. منهاي موضوع اقتصادي همه در جهان نگران هجوم برق آساي جنگجويان سلفي از خاک سوريه به قلب اروپا و آمريکا هستند. کابوسي که نمود آن را مي‌توان در تقلاي غربي‌ها براي رسيدن اجماع شورشيان سوريه و بشاراسد براي قلع و قمع شبه نظاميان چند مليتي به خوبي حس کرد. اگر غرب دست ايراني‌ها را در جنگ سوريه در دست نگيرد به سرنوشتي مهلک تر از آنچه که در ليبي به آن مبتلا شد، دچار خواهد شد. و اما در تهران، هرچه زمان مي‌گذرد موضع‌گيري‌ها از زبان افراطيون بيان مي‌شود. ديپلماسي و سياست خارجي نه سياه است ، نه سفيد ؛ ديپلماسي رنگي خاکستري دارد البته بايد بانگاهي رنگي به آن نگريست. دراين که برخي در غرب خواهان کارشکني هستند شکي نيست اما چرا در ايران برخي تنها به اين طيف منفور شده در غرب چشم دوخته‌اند؟ هرچه‌قدر غش کردن و وادادگي به غرب مذموم است، بدبيني افراطي و غيرمعقول نيز نکوهيده است.

در اين ميان دستگاه ديپلماسي بايد حد وسط را نگاه داشته و در تعامل منطقي و از موضع قدرت استراتژيک‌، سياسي و مردمي جمهوري اسلامي ايران با جهان سخن بگويد. هرگونه لغزش به سمت ضعف يا جنگ طلبي اثراتي نامطلوب در رويه تعامل با غربي‌ها خواهد گذاشت. متاسفانه برخي در ايران اسلامي ناخواسته قدم در راه مهره‌هاي کرملين در اوکراين مي‌گذارند. موضع‌گيري‌هاي افراطي اين طيف ناخواسته سبب شکل گيري طيف‌هايي غرب گرا مي‌شود که همه مشکلات اقتصادي و حتي سياسي را به دليل فقدان رابطه با غرب و در راس آن ايالات متحده مي‌بينند. عملکرد ناصواب و فساد مالي حاميان روسيه در کي يف و قطع يکجانبه روابط با غرب باعث شده است علي رقم شکست انقلاب نارنجي، امروز مردم اين کشور با پرچم آبي رنگ اتحاديه اروپا خواهان ساقط شدن دولت شوند.


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها