کد خبر: ۱۸۹۱۳۳
زمان انتشار: ۱۴:۴۸     ۲۳ آذر ۱۳۹۲
یکی از قربانیان سعید عابدینی گفت: سعید هیچ‌گاه به خاطر مسیح به مسیح ایمان نیاورده است بلکه به خاطر هوس‌هایش و آزادی از قید و بندهای اخلاقی به سمت کلیسا قدم برداشت.
598 به نقل از دیده بان: (م-الف) که خواسته نامش فاش نشود گفت: من در دورانی که سعید عابدینی وارد کلیسا شد با او آشنا شدم. سعید بارها به من می گفت که مسیح را لمس کرده  او را از نزدیک دیده است، اما من هیچ وقت باور نکردم.

وی در ادامه افزود: اگر چه تغییر دین من بر اثر فریب بود و الان پای اشتباه هستم و هیچ نگرانی ندارم اما از سعید و امثال او متنفرم!

خانم (م-الف) افزود: سعید در سن 20 سالگی یکبار تجربه خودکشی داشته است و به گفته خودش قبل و بعد از آن ارتباطات نامشروع فراوانی را داشته است که البته من شاهد بخشی از این رفتارهای کثیف او بوده ام.

وی در توضیح این گونه مسایل ادامه داد: سعید هیچ گاه به خاطر مسیح به مسیح ایمان نیاورده است بلکه به خاطرهوس هایش و آزادی از قید و بندهای اخلاقی به سمت کلیسا قدم برداشته است.نشانه آن هم عضویت پیش از اندازه دختران در گروه سعید است.

او که از اعضای این گروه است خاطرنشان کرد: 60 تا 70 درصد شاگردان سعید را خانم ها تشکیل می دادند که از این میان سعید با دختری به نام نسیم ارتباط ویژه ای داشت.

دستان لرزان خانم (م-الف) حکایت از آن داشت که از رابطه اش با سعید عابدینی، پشیمان و البته بسیار متضرر شده است به طوری که بارها در طول مصاحبه با چشمان اشک بار او مواجه شدیم. م-الف که به امید رهایی از مشکلات پیش آمده در زندگی اش و به امید رسیدن به خدا به سمت سعید عابدینی کشیده می شود نمی دانسته که قرار است در دام (به قول خودش) یک شیادحرفه ای بیافتد کسی که با دستاویز قرار دادن نام خدا ودین مسیح بسیاری از دختران همانند او را اغفال می کند و مسیر زندگی آنها را دچار انحراف می کند.

 

* به عنوان نخستین سئوال لطفا توضیح دهید چه شد که به سمت سعید عابدینی کشیده شدید؟

ببینید آدم ها زندگی های متفاوتی دارند، درواقع عوامل مختلفی هست که مسیر زندگی انسان ها را تغییر می‌دهد. بگذارید واضح تر بگویم، وجود مشکلات مالی،درگیری های خانوادگی،اعتیاد و از این دست مسائل آدم را به سمتی می برد که می خواهد از آنها خلاص شود من هم به دنبال همین مسئله بودم. خانواده من وضعیت خوبی نداشتند چون پدرم معتاد بود،مادرم هم اهمیت خاصی به زندگی من و دیگر اعضای خانواده نمی داد خوب شما از یک دختر جوان در این سن چه انتظاری دارید!

 

* چگونه با سعید عابدینی آشنا شدید؟

من اول از طریق یکی از دوستانم که بعدها فهمیدم ارتباط خاصی با سعید دارد، با کلیسا آشنا شدم فکر می کردم که می توانم از طریق رفتن به کلیسا خلاء های موجود در زندگی خودم را پرکنم و در همان جا بود که با سعید عابدینی آشنا شدم تاجایی که خاطرم هست سعید هم تازه ایمان دار شده بود، البته کم کم رفتنمان به کلیسا کم شد و من از طریق این دوستم با جلسات خصوصی سعید آشنایی پیدا کردم، جلساتی که بعداً متوجه شدم همان کلیسای خانگی است. درواقع دیگر به کلیسا نمی رفتیم وبیشتر در این جلسات خانگی شرکت می کردیم.

 

* می توانید کمی بیشتر در خصوص شرکت کردنتان در این جلسات و ارتباط با سعید عابدینی بگویید؟

ابتدا از طریق دوستم(نسیم) که بعدا فهمیدم رابطه بسیاری با سعید دارد با این جلسات آشنا شدم، من و نسیم در این جلسات زیاد شرکت می کردیم. سعید با من طرح دوستی ریخت و با ظاهرسازی من را به خود جلب کرد روابط ما عمیق‌تر شد تا جایی که من بعضی از شب ها به منزل پدری سعید می رفتم و شب را به اتفاق سعید آن جا سپری می کردم. سعید در یک خانواده آشفته با مشکلات فراوان روحی و روانی بزرگ شده است. بعضی از شب‌هایی که من آن‌جا بودم و خانواده سعید هم حضور داشتند می دیدم که تمام خانواده سعید برای آن که یک خواب راحتی داشته باشند کلی داروهای جورواجور مصرف می‌کردند، خود سعید هم از این موضوع مستثنی نبود او هم علاوه بر این که در سال های اولیه وضع مالی خوبی نداشت، از نظر روحی و روانی هم مشکل داشت، تا جایی که من خبر دارم یکبارهم خودکشی کرده است! زندگی سعید تقریبا مثل زندگی خودم بود فکر کردم می توانیم با هم از این زندگی های مشکل دار رهایی پیدا کنیم. به همین خاطر بود که با سعید دوستیم را بیشتر کردم. ضمنا سعید وانمود می کرد که تغییر کرده و می تواند این تغییر و تحول را به دیگران هم منتقل کند در حالی که بعدا متوجه شدم وضعیتش بدتر هم شده، به قول معروف زده به سیم آخر و از هیچ انحرافی ابایی ندارد. اصلا تبدیل شده بود به یک کلاش که فقط به دنبال هوس بازی و پول بود.

 

* می توانید در مورد دوران جوانی سعید توضیحاتی بدهید؟

سعید دوران جوانی‌اش را به عیاشی‌های بسیاری گذرانده است، همیشه در صحبت‌هایش حتی در جمع وانمود می‌کرد که از این گذشته تاریک عبور کرده و می‌خواهد دیگران را نجات دهد. اما دقیقا در همین دوران سعید به عشق نافرجام دختری به نام نئولا تن می‌دهد ولی این عشق خیلی زود جایش را به هوس بازی می‌دهد و نئولا به همین دلیل از این رابطه کنار می کشد.

 

 

سعیدعابدینی به همراه م-ز (معروف به نسیم)

 

سعید عابدینی به همراه گروه دختران کلیسای خانگی

 

* شما گفتید سعید عابدینی عاشق نئولا شده بود، پس چرا براحتی عشقش را از دست داد؟

ببینید، گفتم که سعید یک آدم هوس باز و عیاش بود،من فکر می کنم عشق به نئولا از اولش هم به خاطر هوس بازی بود، چون بعدها رفتارهای سعید با دختران را در کلیسای خانگی می دیدم.کسی نمی تواند عاشق کس دیگری باشد و به راحتی با دیگران رابطه برقرار کند!

از نظر من سعید یک فرد دروغ گو و شیاد است، چون او ادعا می کرد که از سوی مسیح مامور شده تا دیگران را هدایت کند و به سمت خدا ببرد اما کسی که از سوی مسیح انتخاب می شود باید شخص پاک و بی آلایشی باشد نه اینکه دست به هرکاری بزند تا به خواسته های خودش برسد.

سعید یک اخلاق خاصی داشت، خیلی عاشق رفتن به آمریکا بود، همیشه می گفت آمریکا کشور رویاهامه و یه روزی میرم اونجا و به آرزوهام می رسم، می گفت از بچگی عشق آمریکا بودم! یه چیز جالب هم بگویم حتی شب ها سعید جدیدترین فیلم های آمریکایی را نگاه می کرد و از آنها لذت می برد به قول خودش شیفته فرهنگ آمریکایی بود.

 

 

سعید عابدینی در خارج کشور

سعید خیلی دوست داشت آدم سرشناس و معروفی باشد براش مهم نبود که از چه راهی به این هدف برسد فقط دوست داشت آدم بزرگی باشد به خاطر همین دست به کارهای عجیب و غریب زیادی می زد! همانطور که گفتم که من بعضی شب ها به خانه پدری سعید می رفتم، عابدینی یه دوستی داشت به نام وحید زردی، در آن دوران که در کلیسا شرکت می کردند سعید و وحید مدعی شده توانایی احضار روح و جن را بدست آورده اند به همین خاطر شب ها به بالای پشت بام خانه پدر سعید می رفتند و کارهای عجیب و غریب می کردند و سرودهای خاصی می خواندند و میگفتند که ما اجنه و شیاطین را به تسخیر درآورده ایم، من شاهد بودم که بارها همسایه ها از این رفتارهای سعید و وحید به تنگ آمده بودند و چندین بار هم شکایت کردند، پدر سعید هم از این حرکات او خیلی ناراحت بود و چندین بار با سعید درگیر شد ولی خوب فایده‌ای نداشت سعید کار خودش رو تکرار می کرد. سعید نه تنها ادعای احضار روح داشت بلکه مدعی معجزه گری هم بود! می گفت مسیح به او معجزاتی داده اما نمی دانم چرا هیچ وقت این معجزاتش در مورد خانواده اش کارساز نبود، اگرسعید معجزه بلد بود باید اول خانواده خودش رو نجات می داد!


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها