برخی رسانه ها و صاحب نظران آمریکایی و غربی، با اشاره به تحولات داخلی ایران، از جمله کاهش نرخ رشد جمعیت و تمایل خانواده ها به داشتن فرزند کمتر در شرایط سخت اقتصادی و همراه با بیکاری و تورم، دچار توهم و رویا پردازی شده اند و معتقدند که ایران به لبه پرتگاه جمعیتی نزدیک شده و تمایل ایرانیان به نداشتن فرزند و کاهش نرخ باروری، به معنای تمایل آنها به زندگی غربی و همچنین دور شدن از حکومت مذهبی و تغییر نظام سیاسی است!؟
به گزارش پایگاه 598 به نقل از بولتن نیوز، مایکل روبین در تاریخ 8 دسامبر 2013 در مجله ارتباطات نوشته است: "کاهش رشد جمعیت، باعث تغییرات جدی در اقتصاد و جامعه ایران و ضعف آن خواهد شد و حال که قرار است جمهوری اسلامی در سال های آینده با مشکلات جدی ساختاری و تغییرشکل درونی مواجه شود، پس، شاید آخرین کاری که ایالات متحده و اروپا باید انجام دهند این باشد که رژیم کنونی را به ورطۀ تخریب و نابودی اقتصادی بکشانند. به عبارت دیگر، قطع شاهرگ اقتصادی این کشور در اولویت نیست، بلکه برای خاور میانه، پایدارترین نتیجۀ این امر ظهور مجدد ایرانی خواهد بود که دیگر تحت حکومت مذهبی نیست."
این که چرا چنین تصورات غیر واقعی و نادرستی در ذهن نویسندگان و رسانه های غربی شکل گرفته، دلایل مختلفی دارد. اما شاید مهمترین آنها، ناامیدی نسبت به اثر تحریم ها و فشار بین المللی بر فضای سیاسی داخل ایران، اختلاف سیاسی از قبیل حوادث سال 88 و... است که به جای تغییر نظام و حکومت، عملا نتیجه برعکس داده و نه تنها موجب افزایش اختلافات سیاسی داخلی و تغییر در نظام نشد، بلکه شاهد حضور و مشارکت مردم در انتخابات و ایجاد تدبیر در دولت و امید در مردم برای کاهش مشکلات تحریم و... بوده ایم و نقش ایران در مسائل بین المللی نیز در چند ماهه اخیر به شدت تقویت شده است و نه تنها نشانه زوال نظام نیست بلکه نشانه تقویت جمهوری اسلامی بوده است.
در نتیجه مخالفان نظام جمهوری اسلامی، تلاش می کنند که از راهکارهای دیگری استفاده کنند و مثلامسائل حقوق بشری، فضای سیاسی داخلی کشور و همچنین ادعاهای جدید دیگری را مطرح کنند.
در یکی از این نظرات عجیب، نویسنده مجله ارتباطات در آمریکا با اشاره به کاهش نرخ رشد جمعیت در ایران و هشدارهای مقام معظم رهبری در این زمینه، ادعا کرده که کاهش نرخ رشد جمعیت به معنای آن است که مردم زندگی غربی را دوست دارند و به دنبال آن هستند که در آینده حکومت مذهبی نباشد و....!
معلوم نیست که این تحلیل های سبک و بی محتوا، چگونه به ذهن این افراد خطور می کند؟ وباید از آنها پرسید که آیا در کشورهایی مانند اندونزی که پر جمعیت ترین کشور مسلمان جهان است و یا عربستان که به خاطر دلایل جغرافیایی کشوری کم جمعیت است، مردم نسبت به اسلام و فرامین اسلامی و حکومتی که برمبنای دستورات اسلامی اداره می شود، اقبال و تمایل کافی ندارند؟! آیا جمعیت و فقیر یا غنی بودن جمعیت و همچنین توسعه اقتصاد یا اضمحلال اقتصاد باعث رویگردانی از مذهب و اسلام وبی تفاوتی نسبت به حکومت مذهبی می شود؟
آیا کشورهایی مانند مالزی و امارات و دبی و... که مظاهر زندگی غربی را به شدت پیگیری کرده اند نسبت به مذهب و اسلام و فرامین اسلامی بی تفاوت هستند و مثلا آداب مذهبی و نماز و روزه و خواندن قرآن و توصیه های مذهبی را کنار گذاشته اند یا برعکس، از تکرار زندگی با ظواهر غربی خسته شده اند و به معنویات و خدا پرستی تمایل بیشتری نسبت به قبل دارند؟! دلیل این که ایران مورد احترام مسلمانان جهان است و الگویی برای عدالت خواهی و مبارزه با ظلم ارزیابی شده و هرساله مشتاقان آن به ایران سفر می کنند چیست؟
سوال این است که اینگونه تحلیل ها چرا شکل می گیرد؟ و چرا هر وقت که ناامید از فشار برایران می شوند ونقش و حضور ایران درجهان افزایش می یابد چنین نظراتی را ارائه می دهند؟
نظریه پردازان غربی باید توجه داشته باشند که موضوع کاهش نرخ رشد جمعیت، به خاطر ویژگی های زندگی امروز و افزایش شدید جمعیت در چند دهه اخیر، در بسیاری از کشورهای جهان مورد توجه بوده است و از چین کمونیست که روزگاری ضد غربی و ضد سرمایه داری محسوب می شد، تا کشور ترکیه که کشوری مسلمان است و نخست وزیر آن خواستار توجه به رشد جمعیت است، شاهد کاهش نرخ رشد جمعیت بوده ایم و در این مسیر، موضوعاتی مانند افزایش امید به زندگی و عمر انسان، بالارفتن سطح بهداشت و کاهش مرگ ومیر، زندگی شهر نشینی و تغییرالگوی تولید و زندگی از روستا نشینی و کشاورزی و دامداری به خدمات شهری و... همگی در این رویکردها اثرداشته و البته شاخص های تورم و بیکاری، مشکلات زندگی شهری، بالارفتن سطح زندگی و هزینه های آن و... نیز موثربوده است.
گران شدن تربیت و آموزش و پرورش و بزرگ کردن فرزندان و گران شدن تشکیل زندگی و مسکن و خودرو و وسایل زندگی و... نیز موثر بوده است.
در نتیجه باید نتیجه گرفت که نه تنها ملت ایران از حکومت مذهبی روی گردان نیستند بلکه با حضور در انتخابات مختلف نشان داده اند که از نظام حمایت می کنند و کاهش نرخ رشد جمعیت به هیچ وجه به معنای بی توجهی به اسلام و مذهب و حکومت مذهبی و یا تمایل بیشتر به زندگی غربی نیست...
اگرچه غرب برای اولین بار به واسطه مشکلات شهر نشینی و جامعه توسعه یافته به سمت کاهش نرخ رشد جمعیت رفته است اما نباید تصور شود که کاهش نرخ رشد جمعیت اساسا یک حرکت ایدئولوژیک است بلکه باید توجه داشت که این پدیده بیشتر ریشه در مشکلات اقتصادی، نگرانی نسبت به آینده اقتصاد و... دارد و اگر در غرب امروز مشکلات کاهش یابد وهزینه تشکیل خانواده و تربیت کودکان کاهش یابد، رشد جمعیت قطعا رو به افزایش خواهد گذاشت...
مشکل کاهش نرخ رشد جمعیت، در جهان امروز مربوط به ایران نیست و بسیاری از کشورها با آن مواجه هستند و از ژاپن گرفته تا ترکیه و... با کاهش نرخ رشد جمعیت مواجهند و تذکر و هشدار مسوولان و رهبران کشورها، مبنی بر پیرشدن جمعیت نیز باید مورد توجه قرار گیرد و برای برطرف کردن آن فکری شود.
اما کاهش رشد جمعیت در ایران و ژاپن و چین و کشورهای دیگر به معنای روی گردانی مردم از حکومت یا تلاش برای تغییر حکومت نیست و حتی اگر نرخ رشد جمعیت در ایران به تدریج افزایش یابد، بازهم نمی توان چنین نتیجه خنده داری گرفت که مردم به دنبال زندگی غربی و تغییر حکومت هستند!
مایکل روبین در تاریخ 8 دسامبر 2013 در مجله ارتباطات نوشته است: هنگامی که رهبرنظام جمهوری اسلامی ایران صحبت می کند، ایرانی ها به دقت گوش می دهند....... و درک می کنند که این مقام معظم رهبری است که ...آهنگ رژیم را تنظیم می کند و تنها چهره ای است که می تواند سیاست کشور را تحت تاثیر قرار دهد.......
سیاست گذاران آمریکا به شدت بر مسائل کوتاه مدت تمرکز دارند. در وزارت امور خارجه، پنتاگون، و حتی سازمان اطلاعات مرکزی سیا، اکثر کارکنان به جای پرداختن به استراتژی بلند مدت بر حوادث همین هفتۀ آینده و وظایف بوروکراتیک خرد متمرکز هستند.
از این رو، در سال 2009، پرزیدنت اوباما و وزیر امور خارجه اش، هیلاری کلینتون از مردم ایران حمایت نکردند، با این تصور که شاید با این کار، احتمال پاسخگویی رهبر جمهوری اسلامی به نامه ای که اوباما برایش نوشته بود کمتر شود.اما آیت اله خامنه ای درسخنرانی بعدی خود در تاریخ 3 نوامبر 2009 ، نامه اوباما را به باد تمسخر گرفت.
به همین ترتیب، در هفته های اخیر، دولت اوباما در جلسات توجیهی مختلفی با کنگره، گفته است که معامله هسته ای ایران احتمال جهش هسته ای این کشور را طی شش ماه آینده، کمتر می کند، حتی اگر همین معامله توانایی پیشرفت تهران را در دورۀ پیش رو تسریع کند.
ایالات متحده، به وضعیتی که ایران - به احتمال زیاد و یا قطعا- طی دهه های آینده دچار خواهد شد توجهی نشان نمی دهد.
آیت اله علی خامنه ای، رهبر ایران ، در ماه های اخیر ، بر موضوع جمعیت شناسی تمرکز کرده، به عنوان مثال، وی در سخنرانی اوایل پاییز خود، اعلام کرد: باید جنبه های مختلف این موضوع را بررسی کنید. باید بفهمید که چه عواملی در جامعه ما باعث شده تا علاقه به فرزند آوری و تحمل کودکان در افراد کمتر شده است. این عدم علاقه به فرزند داشتن نوعی بیماری است ، وگرنه انسان به طور طبیعی دوست دارد فرزندان زیادی داشته باشد. چرا تعداد زیادی از افراد ترجیح می دهند که تنها یک فرزند داشته باشند ؟ چرا آنها ترجیح می دهند که تنها دو فرزند داشته باشند؟ چرا زنان و مردان ما - به طرق مختلف –از باروری جلوگیری می کنند؟ باید مساله را به دقت بررسی کنید و ببینید چه عواملی درکار است و در این امر مهم نقش بازی می کند؟ باید این عوامل را شناسایی کنید و از کارشناسان و اندیشمندان بخواهید تا برای درمان این عوامل آسیب شناختی، فکری اساسی بکنند. من معتقدم که این عوامل آسیب شناختی و مشکل زاست.
به عبارت ساده تر، خانواده های ایرانی رفته رفته کوچک تر می شوند. کسی که بیشتر از همه به دنبال بررسی روند این موضوع رفته، فرزانه رودی، مدیر برنامۀ منطقۀ خاورمیانه و شمال آفریقای دفتر مرجع جمعیت است، خلاصه اینکه ظرف 10 سال آینده، نسبت جمعیتِ کمتر از 5 سالِ ایران از 18 درصد در سال 1986 به 10 درصد کاهش می یابد. انستیتو ملی مطالعات جمعیتی در پاریس تخمین زده که میزان زاد و ولد در ایران از 6.2 نوزاد در ازای هریک زن در سال 1986، به تنها 3.5 نوزاد در 1993 آنهم تنها ظرف هفت سال، افت کرد و در سال 2000 این رقم به 2 رسیده، که کمتر از نرخ جایگزینی 2.1 است، یعنی نرخی که آمار جمعیت را ثابت نگاه می دارد.
من به خاطر نوشتن مقاله ای تحلیلی برای دفتر خارجی مطالعات نظامی ارتش ایالات متحده در امریکا و ماهنامۀ " دیده بان عملیاتی محیط زیست " وارد این موضوع شدم و جزئیات بیشتری در این خصوص دستگیرم شد، اما کوتاه اینکه، تغییرات جمعیتی ممکن است نشان دهندۀ این امر باشد که مردم ایران در مورد خانواده و شاید در مورد روش کلی زندگی؛ احتمالا نگرش غربی را بیشتر می پسندند.
افزایش سن جمعیت، نشانه ضعف اقتصاد جمهوری اسلامی است اقتصادی که هم اکنون هم در حال احتزار است و نشان می دهد که جمهوری اسلامی- بدون توجه به توافقی که وزیر امورخارجه جان کری فکر می کند با ایران منعقد کرده - به دنبال آن است تا در دهه های آینده از سطح لبۀ کمّی نظامی به سمت لبه های کیفی نظامی تغییر مسیر دهد.
حال که قرار است جمهوری اسلامی در سال های آینده با مشکلات جدی ساختاری و تغییرشکل درونی مواجه شود، پس، شاید آخرین کاری که ایالات متحده و اروپا باید انجام دهند این باشد که رژیم کنونی را به ورطۀ تخریب و نابودی اقتصادی بکشانند.
به عبارت دیگر قطع شاهرگ اقتصادی این کشور در اولویت نیست، بلکه برای خاور میانه، پایدارترین نتیجۀ این امر ظهور مجدد ایرانی خواهد بود که دیگر تحت حکومت مذهبی نیست . این موضوع همان هدف طولانی مدتی است که ایالات متحده باید برای رسیدن به آن تلاش کند و به نظر می رسد حتی بسیاری از ایرانیان نیز ترجیح می دهند به همین هدف دست یابند.