بخش اول
چکیده:
سخن وحی را زیباییهای نامنتهاست؛ زیرا از جانب صاحب جمال و جمالآفرین یکتاست. واژهها، چیدمان کلام، موسیقایی گفتار و عمق معانی قرآنی، نه تصویری است که به نگاهی توان دریافت؛ بلکه در هر عصری و در هر نسلی، غواصان ژرفپیمایی را میطلبد تا «درّ یتیم» از صدف معنا گشوده و پیام راستین آیات وحیانی را استخراج نمایند.
سوره یوسف را که زیباترین قصههاست و آرایههای ادبی و کلامی، زیبایی آن را صد چندان افزوده است، دامنه گفتار در تفاسیر تنگ آمده و عمرهای کوتاه، مجال اندیشه دراز را از مفسران برگرفته است. چنانکه گاه بر ابهامات افزوده یا پرسشهای تفسیری آن را به نقل قولهای ضعیف یا به سکوت در برابر آن حوالت دادهاند.از این رو، در نخستین مقاله این رویکرد، واژههای زیبای «ربّی»، «همّ» و «برهان» که در حساسترین و پیامآورترین آیات سوره یوسف به کار رفته، مورد بازکاوی قرار گرفته است.
کلید واژهها: یوسف (ع)، زلیخا، ربّی، همّ، برهان
اشاره
داستان حضرت یوسف، زیباترین داستان مستند و پیوستهای است که قرآن آن را تنها در یک سوره به نام سوره یوسف آورده است. در زیبایی این داستان همین بس که خود قرآن از آن به عنوان «احسن القصص» ـنیکوترین داستانهاـ تعبیر مینماید. زیباییها و جاذبههای داستانی سوره یوسف موجب شده است که در حلقههای قرآنی بیشتر مورد توجه بوده و در محافل تفسیری هم مورد بحث و بررسی فراوانی قرار گرفته باشد.
اخیراً، استفاده از ابزار هنر و نمایش فیلم آن به صورت سریال تلویزیونی، به خروج مفاهیم و کلیات داستان حضرت یوسف(ع)از حلقههای تفسیری و قرآنی، و فراگیر شدن آن در میان توده مردم منجر شده است که حکایت از جاذبههای عرصه هنر و میزان نفوذ زبان هنر در گستره جوامع دارد. همین فراگیر شدن آموزههای این داستان قرآنی در میان توده مردم انگیزهای بود تا در آیاتی از سوره یوسف تأمل دوبارهای صورت گیرد و در آنچه تاکنون در تفاسیر مورد غفلت یا اختلاف بوده است، بازخوانی مجددی انجام پذیرد.
آنچه در این مقاله بدان میپردازیم، آیات 23 و 24 سوره یوسف است که حساسترین و آموزندهترین قطعه داستانی آن سوره بوده و در واقع شاه بیت قسمت داستانی آن را تشکیل میدهد. اینک متن آیه 23 و ترجمه و تفسیرهای آن: (وَرَاوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الأبْوَابَ وَقَالَتْ هَیْتَ لَکَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَایَ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُون)
ترجمههایی که بر این آیه نوشتهاند دو گونه است؛ و آن دوگانگی از مفهوم کلمه «ربّی» ـپروردگار منـ است که در آیه وجود دارد. برخی منظور از «ربّی» را عزیز مصر و برخی دیگر منظور از آن را خداوند متعال دانستهاند که فرق ماهوی از خدا تا انسان را در برگرفته و پیامهای متفاوتی را تداعی مینمایند. دوگانگی معنای این آیه از زمان صحابه و تابعین به وجود آمده و تا به امروز هم ادامه دارد. از مفسران متقدم، مجاهد، ابن اسحاق، سدی، جبائی و حسن، منظور از «ربی» را در سخن یوسف، عزیز مصر و همسر زلیخا تفسیر کردهاند و زجاج گفته که جایز است اینکه مراد از آن خداوند متعال باشد. (شیخ طوسی، 6/119)
پس از آنان، از نخستین تفسیرنویسان جامع، ابوجعفر طبری (310-266ق) «ربّی» را خدا معنا نموده (طبری، 3/741) و ابوجعفر شیخ طوسی (460ق) بدون هیچ نظری، به آوردن دیدگاههای مفسران اولیه بسنده کرده است. (شیخ طوسی، 6/119) سپس صاحب مجمعالبیان ـشیخ طبرسی (548ق)ـ به همان شیوه شیخ طوسی رفتار نموده و افزون بر نقل اقوال، اظهار نظری نکرده است. (طبرسی، 5/383)
به طور کلی در مطالعه تفاسیر و ترجمههای قرآن، در مجموع با سه نوع ترجمه و تفسیر روبرو میشویم: 1- ترجمه و تفسیرهایی که «ربّ» را در سخن یوسف به عزیز مصر اطلاق کردهاند؛ مانند ترجمهها و تفاسیر زیر: ترجمههای اصغر برزی، علیرضا میرزا خسروانی، محمد خواجوی، حسن مصطفوی، علیاکبر طاهری قزوینی، محمد مهدی فولادوند، سید محمد حجّتی، علی مشکینی، ناصر مکارم شیرازی، عبدالمجید صادق نوبری، مسعود انصاری خوشابر، شاه ولیالله دهلوی.
تفاسیر مقاتل بن سلیمان، امام فخر رازی، الصافی، ابیالسعود، حجهالتفاسیر و بلاغالاکسیر، تفسیر آسان، تفسیر نمونه، فی ظلال القرآن، روض الجنان و روح الجنان، من وحی القرآن. 2- ترجمهها و تفسیرهایی که «ربی» را در سخن یوسف، هم به معنای عزیز مصر و هم به معنای خداوند گرفتهاند و یا معنای دو پهلویی کردهاند تا هر دو را افاده نماید؛ مانند ترجمهها و تفاسیر زیر: ترجمههای عبدالمحمد آیتی، ابوالقاسم پاینده، ترجمه المیزان، کاظمپور جوادی، محمد علی رضایی اصفهانی، سید علینقی فیضالاسلام. تفاسیر کشفالاسرار، التبیان، مجمعالبیان، سید عبدالهر شبّر، کشاف زمخشری.
3- ترجمهها و تفاسیری که «ربّی» را در سخن یوسف(ع)، خداوند متعال معنا و تفسیر کردهاند؛ مانند ترجمهها و تفاسیر زیر: ترجمههای سید کاظم ارفع، محمود اشرفی تبریزی، مهدی الهی قمشهای، حسین انصاریان، سید محمد ابراهیم بروجردی، ابوالفضل بهرامپور، علیاصغر حلبی، زینالعابدین رهنما، محمد ثقفی تهرانی، رضا سراج، ابوالحسن شعرانی، جلالالدین مجتبوی، بانوی اصفهانی، عباس مصباحزاده، محمد کاظم معزی، محمود یاسری. تفاسیر طبری، نسفی، تاج التراجم، منهجالصادقین، فتوحاتالهیه، المیزان، روشن، احسن الحدیث، نور، من هدی القرآن.
در میان تفاسیر قدیم و جدید، تفسیری که این آیه را با دقت بیشتری مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و توانسته پرده از عروس معنای آن برافکند، همانا تفسیر المیزان است که چنین مینویسد: «پاسخ یوسف همان کلمه «معاذ الله» بود. و اما این کلام که بعد آورد، بدین منظور بود که توحیدی را که «مَعاذَ الله» افاده کرد توضیح دهد و روشنش سازد، او خواست بگوید: اینکه میبینیم تو در پذیرایی من نهایت درجه سعی را داری، با اینکه به ظاهر سفارش عزیز بود که گفت: «أکْرِمی مَثْواهُ»، ولیکن من آن را کار خدای خود و یکی از احسانهای او میدانم.
پس در حقیقت پروردگار من است که از من به احترام پذیرایی میکند، هر چند به تو نسبت داده میشود، و چون چنین است، واجب است که من به او پناهنده شوم، و به همو پناهنده میشوم، چون اجابت خواسته تو و ارتکاب این معصیت ظلم است و ظالمان رستگار نمیشوند، پس هیچ راهی برای ارتکاب چنین گناهی نیست. یوسف(ع)در جمله «إنَّهُ رَبّی أحْسَنَ مَثْوای» چند نکته را افاده کرد: اول اینکه او دارای توحید است و به کیش بتپرستی اعتقاد ندارد.
دوم اینکه او از آنان که به زبان، خدا را یکتا دانسته، ولیکن عملاً به او شرک میورزند نیست و اسباب ظاهری را مستقل در تأثیر نمیداند ... او همسر عزیز را در اینکه از وی به بهترین وجهی پذیرایی کرده مستقل نمیداند؛ پس عزیز و همسرش به عنوان رب که متولی امور وی شده باشند نیستند، بلکه خدای سبحان است که این دو را وادار ساخته تا او را گرامی بدارند. سوم اینکه اگر در آنچه همسر عزیز بدان دعوتش میکند پناه به خدا میبَرَد، برای این است که این عمل ظلم است و ظالمان رستگار نمیشوند.
چهارم اینکه او مربوب یعنی مملوک و در تحت تربیت رب خویش، خدای سبحان است و خود مالک چیزی از نفع و ضرر خویش نیست؛ مگر آنچه را که خدا برای او خواسته باشد؛ و یا خدا دوست داشته باشد که او انجامش دهد، و به همین جهت در پاسخ پیشنهاد او با لفظ صریح، خواسته او را رد نکرد و با گفتن «مَعاذَ الله» به طور کنایه جواب داد. نگفت: من چنین کاری نمیکنم، و یا چنین گناهی مرتکب نمیشوم، و یا به خدا پناه میبرم از شر تو و یا امثال آن، چون اگر چنین میگفت، برای خود حول و قوهای اثبات کرده بود که خود بوی شرک و جهالت را دارد.
یوسف در این گفتار خود ادب عبودیت را به تمام معنا رعایت نموده، و همانطور که قبلاً هم اشاره کردیم، اول اسم جلاله را آورد و پس از آن صفت ربوبیت را، تا دلالت کند بر اینکه او عبدی است که عبادت نمیکند مگر یک رب را و این یکتاپرستی آیین پدرانش ابراهیم، اسحاق و یعقوب بوده.
علاوه، یوسف هرگز عزیز را رب خود نمیدانست، زیرا او خود را آزاد و غیر مملوک میدانست؛ هر چند مردم بر حسب ظاهر او را برده تصور میکردند؛ به شهادت اینکه در زندان به آن بردهای که رفیقش بود گفت: «اذْکُرنی عِنْدَ رَبِّکَ؛ مرا نزد ربّت یاد آر» (آیه 42) و به فرستاده پادشاه گفت: «إرْجعْ إلی رَبِّکَ» و هیچ جا تعبیر به «ربی» نکرد.» (طباطبایی، 21/199-196)
این نوشته المیزان، در واقع شرح مستوفایی از تفسیر کوتاه مجاهد، سدی و ابن اسحاق در قرون اولیه اسلام است که گفتهاند: «یبعد جدّاً أن یطلق نبی کریم علی مخلوق انّه ربّه ولو بمعنی السیّد؛ لأنّه لیس مملوکاً فی الحقیقه.» (الجمل،2/445) «به راستی بعید است که پیامبر بزرگواری بر یکی از آفریدگان خدا، «پروردگار» اطلاق نماید، هر چند آن عبارت در مفهوم آقا، صاحب و مولا بوده باشد، زیرا او در حقیقت بنده کسی (جز خدا) نیست.»
محمد جواد مغنیه با افزودن دلیل دیگری مینویسد: «برگشت ضمیر در «إنّه ربّی» به نزدیکترین ضمیر که لفظ جلاله الله است ترجیح دارد.» (مغنیه، 4/301) علاوه بر دلایل یاد شده، تکرار سخن همانندی از یوسف(ع)(قد أحسن بی) در آیه دیگری بر اثبات موضوع تأکید مینماید، آنجا که یوسف(ع)میگوید:(... یا أبَتِ هذا تَأویلُ رُؤیایَ مِن قبلُ قَد جَعَلَها رَبّی حَقّاً وَ قَد أحسَنَ بی أذ أخرَجَنی مِنَ السِّجنِ ...)(یوسف/100)«ای پدر! این تعبیر خوابی است که قبلاً دیده بودم و اینک پروردگارم آن را به حقیقت پیوست و به من احسان نمود هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد.» این آیه هم حاکی از خدا محوری حضرت یوسف(ع)است که نشان میدهد که ایشان منشأ تمام نیکیها را از جانب پروردگار میداند و به غیر او نعمتی را نسبت نمیدهد.
بازخوانی آیه 24 سوره یوسف
(وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِین) این آیه را سه گونه ترجمه کردهاند: ترجمه اول: «آن زن، قصد او کرد؛ و او نیز ـاگر برهان پروردگار را نمیدیدـ قصد وی مینمود. اینچنین کردیم تا بدی و فحشا را از او دور سازیم؛ چرا که او از بندگان مخلص ما بود.» (مکارم شیرازی) ترجمه دوم: «آن زن آهنگ وی کرد، و یوسف نیز اگر برهان پروردگارش را ندیده بود، آهنگ او میکرد [و وی را میزد، متّهم میشد] چنین کردیم تا بدی و زشتکاری را از او بازگردانیم، او از بندگان خالص شده ما بود.» (بهرامپور)
ترجمه سوم: «و به درستی که قصد کرد آن زن به مخالطه یوسف، و قصد کرد یوسف به دفع او به طریق فرار، اگر ندیدی و نیافتی یوسف راه روشن پروردگار خود را، هر آینه قصد مخالطه او کردی؛ ... و مانند این تثبیت ثابت گردانیدیم او را بر طریق عفت و عصمت به برهان روشن، تا بگردانیم از او بدی را، یعنی خیانت در حرم عزیز و عمل زشت؛ به درستی که او از بندگان خالص ماست.» (تفسیر منهجالصادقین) آنچه در ترجمه و تفسیر این آیه دارای بیشترین اختلاف بوده، مفهوم دو واژه «همّ» و «برهان» است که پیام راستین آیه را در هالهای از ابهام فرو برده است. اینک به توضیح هر یک از آنها میپردازیم:
معانی «همّ»
تفاسیر برای «همّ» معانی زیر را آوردهاند: 1- آهنگ یوسف(ع)برای التذاذ از زلیخا 2- تحریک طبیعی غریزه جنسی یوسف(ع)در مقابل درخواست زلیخا 3- آهنگ یوسف(ع)برای زدن زلیخا و دفع مفسده 4- آهنگ یوسف(ع)برای فرار از دام زلیخا
معانی «برهان»
تفاسیر برای «برهان» معانی زیر را آوردهاند: 1- علم و ایمان و تربیت انسانی و صفات برجسته. 2- آگاهی او نسبت به حکم تحریم زنا. 3- مقام نبوت و معصوم بودن از گناه. 4- امداد غیبی و کمک الهی به خاطر اعمال نیکش. 5- پردهپوشی بت توسط زلیخا و بیدار شدن روح شرم و حیا از خدای دانا و بینا در یوسف(ع). 6- ظهور جبرئیل یا یعقوب در مقابل دیدگان یوسف و انگشت به دندان گزیدن آنها برای منصرف کردن یوسف از آمیزش با زلیخا. 7- وسیله ایصال به یقین که با وجود آن، دیگر جهل و ضلالتی باقی نمیماند.
8- عصمت الهیه. 9- مرغی در شانهاش نشست و او را متنبه ساخت. 10- صدایی از ضمیر و سرّ خود شنید. 11- کفِ دستی دید که در آن نوشته شده بود «و لاتقربوا الزّنا إنه کان فاحشه و ساء سبیلا». 12- فرشتهای به او نزدیک شد و بال خود را به پشت او کشید، شهوتش از نوک انگشتان پایش ریخت. 13- خود عزیز را در حیاط دید که صدا میزند آیا من اینجا نیستم؟
14- دختری از دختران بهشت را دید و از جمال او متحیّر شد. پرسید: کیستی؟ گفت: از کسی هستم که در دنیا زنا نکرده باشد. 14- بین زلیخا و یوسف حجابی افتاد که یکدیگر را نمیدیدند. 15- یوسف خود را در همان چاه کنعان مشاهده کرد که از بالای آن فرشتهای میگفت: آیا بیچارگی آن روزت فراموشت شده؟ 16- زلیخا را به صورت زشتی مشاهده کرد و از او فرار کرد. 17- اژدهایی را مشاهده کرد که میگفت: فردا زناکاران در شکم منند. و ...
حال چنانکه ملاحظه میفرمایید، این آیه زیبا و شاه بیت سوره یوسف در محاصره چنین مفاهیم گوناگونی گرفتار آمده و دریافت پیام واقعی آن را دچار مشکل نموده است! از این رو بازخوانی تفسیر آیه یاد شده، ضرورتی است که برای غبار روبی از منظر زیبا و پرمحتوای آن و بیان نکات مهمی درباره «همّ» و «برهان»، آن را مرور مینماییم.
منابع و مآخذ:
1. قرآن مجید.
2. اسفراینی، ابوالمظفر شاهفور بن طاهر؛ تاج التراجم فی تفسیر القرآن للأعاجم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1375ش.
3. بانوی اصفهانیـ سیده نصرت امین؛ مخزن العرفان در تفسیر قرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1361ش.
4. بلاغی، عبدالحجه؛ حجه التفاسیر و بلاغ الإکسیر، قم، انتشارات حکمت، 1386ق.
5. ترجمه قرآنهای: برزی، خسروانی، خواجوی، مصطفوی طاهری قزوینی، فولادوند، حجتی، مشکینی، مکارم شیرازی، صادق نوبری، انصاری خوشابر، دهلوی، آیتی، پاینده، پور جوادی، رضایی اصفهانی، فیضالاسلام، ارفع، اشرفی تبریزی، الهی قمشهای، انصاریان، بروجردی، بهرامپور، حلبی، رهنما، ثقفی تهرانی، سراج، شعرانی، عاملی، فارسی، کاویانپور، مصباح زاده، معزّی یاسری.
6. الجمل، سلیمان بن عمر العجیلی؛ الفتوحات الهیّه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
7. جمعی از نویسندگان؛ المعجم الوسیط، استانبول، المکتبه الاسلامیه، بیتا.
8. حقی بروسوی، شیخ اسماعیل؛ تفسیر روح البیان، تعلیق و تصحیح: شیخ احمد عزو عنایه، چاپ اول، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1421ق.
9. دخیل، علی بن محمد علی؛ الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1422ق.
10. رازی، ابوالفتوح؛ روض الجنان و روح الجنان، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1408ق.
11. رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعید؛ کشف الاسرار و عده الابرار، تحقیق: علی اصغر حکمت، چاپ پنجم، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1371ش.
12. زمخشری، محمود؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دارالکتب العربی، 1407ق.
13. سید قطب؛ فی ظلال القرآن، بیروت ـ قاهره، دارالشروق، 1412ق.
14. شبّر، سید عبدالله؛ تفسیر القرآن الکریم، چاپ سوم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1379ق.
15. طباطبایی، سید محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1417ق.
16. طبری، ابوجعفر؛ تفسیر طبری، ترجمه: تعدادی از مترجمان، تحقیق: حبیب یغمایی، چاپ دوم، تهران، انتشارات توس، 1356ش.
17. طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ دوم، بیروت، دارالمعرفه، 1408ق.
18. طوسی، محمد بن حسن؛ التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق: احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
19. عروسی حویزی، ابن جمعه؛ تفسیر نور الثقلین، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، چاپ چهارم، قم، انتشارات اسماعیلیان، 1415ق.
20. عیسی، عبدالجلیل؛ المصحف المیسّر، قاهره، دارالقلم، 1385ق.
21. فیض کاشانی، مولی محسن؛ تفسیر الصافی، چاپ دوم، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1402ق.
22. فخر رازی؛ تفسیر کبیر، چاپ اول، بیجا، بینا، بیتا.
23. فضل الله، سید محمد حسین؛ من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک للطباعه و النشر، 1419ق.
24. قاضی ابیالسعود، محمد بن مصطفی؛ تفسیر ابیالسعود، چاپ اول، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1419ق.
25. قرائتی، محسن؛ تفسیر نور، چاپ یازدهم، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، 1383ش.
26. قرشی، سید علی اکبر؛ تفسیر احسن الحدیث، چاپ سوم، تهران، بنیاد بعثت، 1377ش.
27. کاشانی، ملا فتحالله؛ تفسیر منهج الصادقین، تهران، کتاب فروشی محمد حسن علمی، 1336ش.
28. کاشفی سبزواری، حسین بن علی؛ مواهب علیّه، تهران، سازمان چاپ و انتشارات اقبال، 1369ش.
29. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، چاپ اول، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374ش.
30. مقاتل بن سلیمان، ابوالحسن؛ تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق: احمد فرید، چاپ اول، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1424ق.
31. مصطفوی، حسن؛ تفسیر روشن، چاپ اول، تهران، مرکز نشر کتاب، 1380ش.
32. مدرسی، سید محمد تقی؛ من هدی القرآن، تهران، دار محبی الحسین، 1419ق.
33. مغنیه، محمد جواد؛ تفسیر الکاشف، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1424ق.
34. نجفی خمینی، محمد جواد؛ تفسیر آسان، چاپ اول، تهران، انتشارات اسلامیه، 1398ق.
35. نسفی، ابوحفص نجمالدین محمد؛ تفسیر نسفی، تحقیق: عزیزالله جوینی، چاپ سوم، تهران، انتشارات سروش، 1367ش
حسن رهبری،
منبع: فصلنامه پژوهشهای قرآنی شماره 58
ادامه دارد........