598، کامران نجف زاده گزارشگر سیمای ایران در صفحه شخصی خود درباره مصاحبه تلویزیونی اش با مسی در پاریس صحبت کرده است. این مصاحبه کوتاه بعدها در رسانه ها مورد انتقاد و تمسخر واقع شد ... و اما اصل ماجرا از زبان خود کامران :
حالا که تیم ملی با آرژانتین و مسی بزرگ همگروه شده، حالا که خیلی از ایرانی ها رفته اند به فیس بوک لیونل و متلک انداخته اند... یاد خاطره ای افتادم. قرار بود به مسی توپ طلا بدهند. پاریس بودم و کارت خبرنگاری ام صادر نشده بود. آویزان پیرمردی که کارمند محلی دفتر بود شدم و به استناد چند دعوتنامه قدیمی و مدارک خبرنگاری زپرتی، ساعت ها در سرما منتظر ماندیم تا بیاید.
خوب می دانم که چهره هایی اینچنین تا نباشد "اوکی" مدیربرنامه حاضر به جواب نمی شوند و اصلا هیچ کس، هیچ کس آنجا مصاحبه اختصاصی نمی گیرد. چون می داند نمی شود. من فکر می کردم باید تمام تلاشم را بکنم. شاید شد. فکر می کردم این حق هوادارهای ایرانی مسی است که یک سوال ایرانی از او بپرسند.
تا مسی از ماشین پیاده شد پریدم جلو و از میان چندین سوالی که در ذهنم بود و آن همه خبرنگاری که مبهوت نگاه می کردند پرسیدم: "درباره فوتبال ایران چه می دانید؟ اصلا شناختی داری؟" گفت:"هیچی. شناختی ندارم.".. ... ..... بعد محافظ هایش ما را کنار زدند و همین.
مصاحبه پخش شد. خیلی کوتاه هم بود خب. بعد دیدم برخی مصاحبه را نقد کردند. بیشتر نقدها حول این بود که چرا مسی گفت فوتبال ایران را نمی شناسم و این چه سوالی بود که خبرنگار پرسید. آنها که مرا می شناسند می دانند دوست دارم نقدم کنند که می دانم هر چه حاشیه امن بگیرد وا مصیبتاست ...
اما به نظرم این بدوی ترین نوع انتقاد بود. چون من طبیعتا مسئول جواب دادن طرف که نیستم. اگر در خانه کس است اینکه مسی فوتبال ایران را نمی شناسد هم نیازمند واکاوی هاییست. خب نمی شناسد دیگر. همین جواب اتفاقا مهم است. بعد چه سوالی باید می پرسیدم؟ پیتزا بیشتر دوست داری یا بستنی؟ یا نظر شما درباره سبیل کریم باقری چیست؟
پیرمرد دوست داشتنی که سال ها کارمند دفتر پاریس بود مرا یواش کشید کنار و گفت: "ول کن!". شمرده شمرده و طوری که نرنجم گفت: "پیش از تو در سی سالی که من اینجا هستم خیلی ها آمده اند و بیشتری زندگی کارمندی کرده اند و برگشته اند. انگار نه انگار خانی آمده و خانی برگشته. بعدها هم برخی هایشان سفیر شده اند. مدیر شده اند. بارت را ببند به جای این همه جست و خیزها. ول کن. حالا مسی این وسط کیه؟ چرا برای خودت دردسر درست می کنی؟"
مکث کردم. قبلی ها هم اینجورها که می گفت نبودند اما به فرض محال هم اگر اینطور بود باز... من دوست نداشتم اینجوری زندگی کنم.