به گزارش 598، حجتالاسلام و المسلمین سیداختر حسین نقوی، سرپرست جامعه محققین پاکستان و مدیر مدارس بینالمللی علمیه پاکستان است و در ایران مدیریت حوزه علمیه مهدیه (مخصوص طلاب پاکستانی)، در عراق مدیریت مدرسه امیرالمومنین(ع) و در پاکستان نیز مدیریت مدرسه زینبه را برعهده دارد.نقوی چند وقت پیش با حجتالاسالام علیگوهر ایمانی، علی عبدالحفیظ مطهری و ذیشان مهدی؛ از اساتید و طلبههای پاکستانی حاضر در ایران به خبرگزاری تسنیم آمد تا روایتی دیگر از پرونده «ایران؛ جان پاکستان» رقم بخورد.
تسنیم:اگر موافق باشید گفتگو را با بازگشت به سیوپنج سال پیش شروع کنیم.انقلابی در ایران رخ داد و مثل همه انقلابها؛ موجی از تغییر و تحول بنیادین را در کشور مقصدش به وجود آورد. اما در نزدیکی مرزهای ایران، کشور دیگری به نام پاکستان هم وجود داشت که امروز بعد از گذشت سند خوبی برای محصور نماندن آرمانهای انقلاب ایران در داخل مرزهایش است. شنیدهایم از اینکه پاکستانیها چه طور به رهبر این انقلاب عاشق شدند و چهطور مرز روی زمین ایران و پاکستان را در نگاه آرمانمحورشان کنار گذاشتند. حتی از این هم شنیدهایم که چه اتفاقاتی برای جلوگیری از نفوذ انقلاب ایران به خاک پاکستان شد و چگونه سپاه صحابهای تاسیس شد که امروز هم نتایج شومش قابل مشاهده است.حالا دوست داریم از زبان شما ، دوباره از زبان خود پاکستانیها بشنویم که انقلاب ایران اساسا چگونه با پاکستان مرتبط شد؟
نقوی:واقعیت این است که امام خمینی مسلمانان پاکستان را دوباره زنده کرد. انقلاب ایران دمیدن روح در تن خسته مسلمانان پاکستانی بود و بخش بزرگی از پیشرفت مسلمانان در پاکستان مدیون امام خمینیست. پیشرفتی که امروز آمریکا و اسرائیل و عربستان را 24 ساعته مراقب پاکستان نگه داشته است. من میتوانم به جرات به شما بگویم که امام خمینی به مسلمانان پاکستانی عزت و شجاعت داد. ما همه از هم جدا بودیم، اصلا میترسیدیم ابراز وجود کنیم. ما وجود داشتیم اما از ترس خودمان را پنهان میکردیم؛ اما امام خمینی که آمد ما بیرون آمدیم. با جرات اعلام میکردیم ما مسلمان و شیعه هستیم.
هنوز اهل سنت پاکستان عکسهای امام خمینی را به خانههایشان زدهاند/ میگویند به ما عزت داد
حتی من از خیلی از اهل سنت پاکستان شنیدم که میگویند امام خمینی به ما عزت داد و ما در پاکستان کسی مثل امام میخواهیم. خیلیها خیال میکنند که این مساله محدود به شیعههاست. ولی واقعیت در پاکستان اینگونه نیست، الان هنوز بعد از گذشت 30 سال در خانههای اهل سنت عکسهای امام خمینی هست. من بارها از زبان خود اهل تسنن شنیدهام که برای انقلاب ایران و نظام ایران دعا میکنند. این تاثیری بود که انقلاب و امام خمینی روی قلبهای پاکستانیها و فکر میکنم روی مسلمانان همه دنیا گذاشت.
خدا امام خمینی را به ما هدیهدارد/ او زنده است، به روز قدس نگاه کنید
ما فکر میکنیم که خدا امام خمینی را به ما هدیه داد. هدیه امام زمان برای ما بود. اسلام را عزت داد و رفت. الان هم ما هیچوقت نمیگوییم که امام خمینی فوت کرده است.شما همین روز قدس را نگاه کنید. چند سال است امام فوت کرده است و هر سال دارد شلوغتر در سرتاسر دنیا برگزار میشود. هیچ کس نمیتوانست این کار را انجام دهد جز خود امام خمینی.شیعه و سنی هم ندارد. همه میایند و بر ضد اسرائیل کار میکنند. اعتقادمان این است که کل دنیا دارد به سمت امام خمینی میآید.یکسری دولت ها مثل اسرائیل و آمریکا فقط ماندهاند. بقیه مردم دنیا دارند امام خمینی را باور میکنند و به او ایمان میآورند.
به همه مسلمانان دنیا میگویم با آیتالله خامنهای بیعت کند تا مشکلات دنیای اسلام تمام شود
الان هم که مقام معظم رهبری به حق جانشین امام خمینی شده است و روش ایشان را به خوبی ادامه میدهد. من بارها گفتهام؛ هر مسلمانی که از هر جای دنیا میبینیم به او میگویم که اگر همه مسلمانان دنیا به ایران بیایند و با آیتالله خامنهای بیعت کنند هیچ مشکلی برای مسلمانان باقی نمیماند. آمریکا عددی برای مسلمانان دنیا نیست.عددی مقابل پاکستان نیست اما تا وقتی رهبران این مسلمان و این کشور عقل نمیکنند و فقط به دنبال منافعاند، اتفاقی نمیافتد. الان در پاکستان هر روز کشت و کشتار است. این اشکال دولت و رهبران جامعه است و به راحتی قابل حل شدن است.
ایمانی: امام خمینی در واقع اسلام را جهانی کرد. بدون امام خمینی هم در پاکستان اسلام بود ولی بیحرکت و منفعل بود. انقلاب ایران، اسلام زنده و پویا را دوباره در سراسر دنیا زنده کرد. همین الان هم در پاکستان به امام خمینی در حد یک قدیس نگاه میکنند.
همانطور که آقای نقوی گفتند این مساله محدود به تشیع هم نمیشود. روحانیون بزرگ اهل تسنن هم قلبا عاشق امام خمینیاند. اما خیلیهایشان ابراز نمیکنند. من از خیلیهایشان شنیدهام که میگویند ما فقط اسم جمهوری اسلامی را روی پاکستان گذاشتهایم و باید از امام خمینی یاد بگیریم که حکومتمان را واقعا اسلامی کنیم.
دانشجویان امامیه بسیجیهای پاکستاناند، خودشان را فرزندان امام خمینی میدانند
عبدالحفیظ مطهری: انفجاری که امام با انقلابش در ایران به وجود آمد اول از همه در پاکستان پذیرفته شد. اگر شما پیام امام خمینی در درگذشت شهید عارف حسینی را نگاه کنید امام میگوید من فرزند بزرگی را از دست دادم. این نشان میدهد که پاکستانها چه قدر به امام نزدیک شدند. واقعیت این است که بعد از انقلاب ایران همانطور که دوستان گفتند یک بیداری اسلامی در پاکستان رخ داد.آدمهای زیادی به پیروی از آرمانهای امام در سراسر پاکستان پیدا شدند و حتی گروههای زیادی مثل گروه دانشجویان امامیه به وجود آمدند که خودشان را فرزندان امام خمینی میدانستند و دقیقا شبیه به بسیجیان ایرانی بودند.
این بیداری اسلامی البته متاسفانه با ممانعتهایی زیادی مثل تشکیل سپاه خونریز صحابه مواجه شد. همه هدف آنها هم این بود که انقلاب ایران در پاکستان نفوذ نکند. اما تاثیری که امام خمینی روی زنده کردن اسلام و همینطور وحدت مسلمانان گذاشت با این چیزها سدشدنی نبود و نیست.
ذیشان مهدی: این نکته ای که در مورد سپاه صحابه گفتید را من دوست دارم مورد تاکید قرار دهم. وقتی انقلاب ایران پیروز شد همه دنیا تکان خورد. آدمی پیدا شده بود و نشان داده بود که با اسلام میشود یک نظام سیاسی جدید به راه انداخت و کار را جلو برد. اتفاقی که در همه این سالهای بعد از صدراسلام نیافتاده بود. به همین ترتیب تاثیر زیادی هم در پاکستان به وجود آورد. آدمهایی مثل شهید عارف حسینی و شهید محمدعلی نقوی پیدا شدند که همین آرمان امام را فریاد زدند، جماعتی را دور خودشان جمع کردند و کار داشت بالا میگرفت که دشمنان اسلام به فکر مقابله با این نفوذ انقلاب ایران در پاکستان افتادند.
اولین کاری هم کردند تاسیس همین سپاه صحابه بود. بعد از آن هم شروع به گماردن آدمهایی در پستهای مهم دولتی و ارتشی گذاشتند که مخالف با این تفکر بودند و تاثیرشان را همین الان هم در روابط ایران و پاکستان میتوانید ببینید. به همین ترتیب گروههای تکفیری را منظم و سازماندهی کردند و به سمت مقابله با شیعیان بردند تا روند نفوذ انقلاب متوقف شود و فکر میکنم تا اندازهای هم موفق شدند.
تسنیم: مشهور است که این همدلی و یکی شدن پاکستانیها و ایرانیها در دوره جنگ تحمیلی ایران با عراق به اوج خود میرسد. ما تازه فهمیدهایم که پاکستانیها هم در جنگ ایران شهید دادهاند. شما کمی هم از آن دوران برایمان بگویید
قاچاقی به ایران آمدند و شهید شدند
نقوی:بله درست است. من به خاطرم هست که در زمان جنگ ایران در پاکستان جوی به وجود آمده بود که مردم اساسا تفاوتی بین ایران و پاکستان قائل نبودند. میگفتند ایران هم کشور ماست و این بچههایی که دارند شهید میشوند هم بچههای خود ما. به خاطر همین از هیچ گونه کمکی مضایقه نمیکردند. خیلیها که میتوانستند هم بلند شدند و قصد ایران کردند و البته چون رفت و آمد به شدت سخت بود، خیلیهایشان قاچاقی و با سختی زیاد خودشان را به ایران رساندند و رفتند به جبههها و برخیهایشان هم شهید شدند.
مادری پاکستانی به فرزندش میگفت: شیرم را حلالت نمیکنم اگر به کمک ایرانیها در جنگ نروی
من در آن زمان در پاکستان بودم ، یک موردش را خوب به خاطرم مانده است که دیدم مادری به فرزندش گفته بود که شیرم را حلالت نمیکنم مگر اینکه بروی کمک ایرانیها و پسرش بلند شده بود و آمده بود ایران و جنگیده بود. یا به خاطرم هست که یک همسایه سنی داشتیم که همیشه میآمد سراغ ما و اخبار جنگ را از ما میپرسید و به شدت نگران بود.
اهلسنت پاکستان در جنگ ایران و عراق برای پیروزی ایران جلسات دعا برگزار میکردند
بقیه اهل سنت هم همینطور. خیلیها در مساجد و مراکزشان جلسات دعاو نمازخواندن برای پیروزی ایرانیها برگزار کردند.
تسنیم: آقای نقوی به همین صراحت میتوانیم در مورد امروز هم صحبت کنیم؟ بعد از گذشت همه این سالها با وجود همه این اتفاقات و همه تلاشهای معکوس این جریان نزدیکی ایرانیها و پاکستانیها، امروز اصلا موجودیتی برای ایران برای پاکستانیها به همان اندازه مهم هست؟ ما حرفهای ضدونقیض زیادی میشنویم از اینکه پاکستانیها از بخشی از رفتار ایرانیها رنجیدهاند و از اینکه هنوز آن رگ اتصال به قوت قبل وجود دارد و مثلا در جریان حوادث سال 88 آنها به اندازه که بیشتر از ایرانیها نگران انقلاب شده بودند. شما چه طور فکر میکنید؟
نقوی: حالا چون به آن مقطع اشاره کردید من هم در مورد همان بگویم. من آن زمان ایران بودم.از داخل پاکستان سیل تماس و زنگ بود که به سمت ما روانه میشد. به شدت نگران بودند که چه بلایی دارد سر ایران و انقلابش میآید.
چهقدر زیارت عاشورا برای حوادث سال 88 ایران در پاکستان خوانده شد/ دائم زنگ میزدند و نگران بودند
خبر دقیق دارم که آنجا برای همین حوادث سال 88 و حفظ انقلاب ایران چه قدر زیارت عاشورا خوانده شد چه قدر نماز و جلسات دعا حتی در بین اهل سنت گرفتند تا ختم به خیر شود. دائم زنگ میزدند و میگفتند ایران قلب مسلمانان همه دنیاست و یک مو از سر این کشور نباید کم شود.
نکته جالبش هم اینجا بود که حالا ما هر چه به آنها میگفتیم که نه بابا خبری نیست، مساله کوچکی است که اتفاق افتاده و حل میشود باور نمیکردند و میگفتند که نه بابا، ما اینجا خودمان داریم میبینیم خیلی اوضاع خطرناک است. دلیلش هم مشخص بود. بیبیسی به شدت در پاکستان نفوذ دارد و اخبار حوادث ایران را به گونهای منتقل کرده بود که انگار اینجا همه چیز تمام شده است. این هم یک بدبختی بزرگ ماست که بیبیسی برای ما مشخص میکند که کجای دنیا چه اتفاقی چگونه در حال رخ دادن است. طبیعی است که چه چیزهایی را هم بزرگ میکند. چه در ایران و چه در پاکستان. چیز عجیبی هم نیست. دشمن است و از دشمن ما توقع دیگری نداریم.
اما در هر صورت مردم پاکستان در آن مقطع خیلی نارحت و نگران بودند. من بزرگترین ناراحتی این چند ساله را در همین مساله دیدم. فقط در پاکستان هم نه. من به حج آن سال رفته بودم. همه مسلمانان نگران و ناراحت بودندو آرام نمیشدند.
ایمانی:البته واقعیت این است که من فکر میکنم که برخی کارهایی که در ایران انجام شده است نوعی بدگمانی در برخی از مردم پاکستان به وجود آمده است. مثلا من فکر میکنم برخی برخوردهایی که سر مرز با پاکستانیها میشود خیلی به این تصور ایدهال پاکستانیها از ایرانی ها ضربه زده است.
همه پاکستانیها فرزندان رهبرند
یک پیرمرد ریشسفید شیعه پاکستانی در صف ایستاده است و بعد که میاید برود یک جوان بیست ساله او را اذیت میکند و سیلی میزند تند برخورد میکند و همه هم در صف ایستادهاند و دارند میبینید. ما که خودمان دیگر داریم ایرانی میشویم از این برخورد بدمان آمد. این جور رفتارها خیلی تاثیر بدی میگذارد.همه پاکستانیها فرزند رهبر هستند. البته در آن سالی که رهبر به قم آمدند برخی طلبههای خارجی جمع شدند و به رهبری نامه داند و شکایت کردند از این برخوردها که از آن موقع به بعد خیلی بهتر شد. اما اگر از این جور مسائل بگذریم هنوز به طور عموم مردم پاکستان از ایرانیها درس میگیرند و ایران خیلی در آنجا شیدا دارد و موردعلاقه است به خصوص مقام معظم رهبری.
عبدالحفیظ مطهری: سن ما به حضور در جنگ ایران قد نمیدهد اما با اینکه من کوچک بودم، یادم هست که آن موقع چه جوی در پاکستان به راه افتاده بود. خیلی از دکترهای پاکی آمدند تا به مجروحین کمک کنند، خیلی از تحصیلکردهها... خیلیها آمدند به کمک ایران. الان هم ما خیلی خانوادههای شهدای جنگ ایران داریم.
سفارتخانه ایران در پاکستان خوب برخورد نمیکند ضررش به کل انقلاب و نظام میرسد
اما من دوست خاطرهای از آن دوره بگویم و بعد منظورم از ذکر آن را هم میگویم. دولت پاکستان و رسانههای عربی در دوران جنگ ایران، خیلی تبلیغات مثبتی روی صدام کرده بود و با فیلم و صداو رادیو و تلویزیون و همه چیز تصویر مثبت و قهرمانی از صدام ارائه داده بودند رسانههای غربی هم به کمکش آمده بودند. هر چند که این تبلیغات روی خیلیها بیتاثیر بود و در همان زمان چندباری سفارت عراق در پاکستان سنگباران شد، اما روی بعضیها که اصلا نمیدانستند چه خبر است تاثیر گذاشته بود و آنها به صدام علاقهمند شده بودند. این همان اتفاقی است که الان مثلا در مورد فتنه 88 در حال رخ دادن است. الان هم با تبلیغات و رسانهها میخواهند قلوب مردم پاکستان را از ایران دور کنند. میخواهند شمع ایران را خاموش کنند. شمعی که به اعتقاد ما تا زمان انقلاب امام زمان روشن خواهد ماند.
اما قابل انکار نیست که برخی از مردم تصورشان از انقلاب ایران به خاطر این تبلیغات و هم به خاطر برخی رفتارهایی که آقای ایمانی هم گفتند در حال تغییر است و خیلی زودتر باید جلوی این اتفاق گرفته شود.این خیلی بد است که سفارتخانه ایران برخورد خوبی با پاکستانیها نمیکند و آن وقت ضررش به کل انقلاب میرسد.
ذیشان مهدی: من هم فکر میکنم باید روی استفادهای که از رسانهها علیه ایران میشود حتما کار کنیم. از همان ابتدای انقلاب ایران با شیعی نشان دادن انقلاب ایران رسانههای ضد ایران کارشان را شروع کردند. میخواستند اهل سنت را از ایران دور کنند که نتوانستند البته ولی این تلاش تا همین امروز هم ادامه دارد از معرفی عبدالمالگ ریگی به عنوان یک قهرمان تا وارونه نشان دادن وقایع سال 88.
رسانههای ایران اردو و پشتوزبان خیلی کم تعدادند و این نقص بزرگی است
متاسفانه در ایران هم فقط موارد کمتعدادی از رسانهها به زبان اردو یا پشتو برای کار میکنند و این نقطه ضعف بزرگی است. تاثیر ضد ایرانی رسانهها متاسفانه دارد خودش را به تدریج نشان میدهد. این همان اتفاقی است که الان در دنیا علیه بحرین و سوریه هم در حال انجام است و ما باید جوری جلوی آن بایستیم.
ادامه دارد..