برهان- یکی از مطالبی که تولید کنندگان و توجیه کنندگان ویژه نامهی «خاتون 1» بسیار بر روی آن مانور میدهند، عدم نقد علمی مطالب این ویژه نامه توسط مخالفان آن است. آنها عدم نقد تک تک مطالب آن را به نداشتن پاسخ و سیاسی بودن حملات حمل میکنند.
در پاسخ ابتدا، عرض میشود که وقت علمای عزیز اسلام با ارزشتر از آن است که صرف پاسخ دادنِ هر روزه به شبهات تولید شدهی یک جریان خاص سیاسی شود که اتفاقاً بعضیها نیز همین را میخواهند که علما را به پاسخگویی به مطالب کم ارزش خود مشغول سازند و سپس با خیال راحت در پس پرده به اهداف اصلی خود مشغول شوند و در آب گل آلود شده به صید بپردازند!
دوم، برای دفع این توجیه، این حقیر نیز به پیروی بعضی از اساتید بزرگوار که در سایت وزین برهان به مطالب این ویژه نامه پاسخ گفتهاند، قصد کردم که با بضاعت علمی اندک خویش به پاسخ برخی از شبهات و مغالطات این ویژه نامه مبادرت ورزم. برای شروع، قصد دارم مصاحبهی جناب آقای «مهدی کلهر» که با نام «این رنگ مشکی متکبرانه را ناصرالدین شاه از فرانسه به ایران آورد!» در صفحات 30 تا 35 این ویژه نامه درج شده و واکنشهای فراوانی را در پی داشته است، در دو بخش نقد نمایم.
* ادیان الهی، از حضرت آدم تا کنون یکی از جرایم آدم و حوای خطا کار را در موقع هبوط، عریان شدن اینها میدانند. این بسیار مهم است و در قرآن آشکارا بیان شده است. (خاتون/31)
نقدها :
1. استفاده از الفاظ بیادبانهی «جرایم آدم و حوای خطا کار»
گویا در مورد دو مجرم سابقهدار حرف میزنیم نه اولین پیامبر الهی و مفتخر به خلعت «خلیفة اللهی!»، در مقابل این هتاکی، تنها نگاه کنید به یک نمونه از تعابیر اسلامی در مورد این دو شخصیت برجستهی تاریخ:
در فرازی از دعایی که در پایان اعمال «ام داود» در نیمهی رجب میخوانیم، آمده است: «اللّهم صل علی أبینا آدم بدیع فطرتک الذی کرّمته بسجود ملائکتک و أبحته جنّتک، اللّهم صل علی اُمّنا حواء المطهرة من الرجس المصفّات من الدّنس المفضّلة من الإنس المترددة بین محال القدس»
ترجمه: «خدایا درود فرست بر پدر ما آدم ابوالبشر خلق بدیع بینظیرت که او را شرافت بخشیدی و مسجود فرشتگانش ساختی و بهشت را بر او مباح فرمودی و درود فرست بر حوا مادر ما، پاک و پاکیزه از پلیدی و آلودگی که از نوع آدمیانش فضیلت دادی و در میان (بهشت) مقامات قدس اجازهی رفت و آمدش دادی.»
توجه کنید به صفت حضرت آدم که مورد تکریم خداوند است و صفات مادرمان حوا که «المطهرة من الرجس»، «المصفّات من الدّنس» و «المفضّلة من الإنس» است و بیندیشید در شباهت این صفات با آیهی تطهیر که در وصف خاندان عصمت و طهارت وارد شده است.
2. تهمت «عریان شدن» به نبی الهی و همسر مطهّرش
«عریان شدن» به عنوان یکی از جرایم حضرت آدم و حوا برشمرده شده و جالب این که این جرم را به نص صریح قرآن نسبت داده است! اما آیا به واقع قرآن چنین چیزی را فرموده است، آن هم به طور صریح؟!
با یک بررسی مختصر، چهار آیه در این باره یافتم، آیات 20، 22 و 27 سورهی «اعراف» و آیهی 121 سورهی «طه». به علت شباهت این آیات با یکدیگر به عنوان نمونه تنها به بررسی آیات 20 تا 22 سورهی «اعراف» میپردازیم. در این آیات میخوانیم:
20ـ فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ لِیُبْدِیَ لَهُما ما وُورِیَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاّ أَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدینَ ؛
سپس شیطان آن دو را وسوسه کرد، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود، آشکار سازد؛ و گفت: «پروردگارتان شما را از این درخت نهى نکرده مگر به خاطر این که (اگر از آن بخورید) فرشته خواهید شد یا جاودانه(در بهشت) خواهید ماند!»
21ـ وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ النّاصِحینَ؛
و براى آنها سوگند یاد کرد که من براى شما از خیرخواهانم.
22ـ فَدَلاّهُما بِغُرُور فَلَمّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَکُما عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَکُما إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُما عَدُوٌّ مُبینٌ؛
و به این ترتیب، آنها را با فریب (از مقامشان) فرود آورد و هنگامى که از آن درخت چشیدند، اندامشان (عورتشان) براى آنها آشکار شد؛ و شروع کردند به قرار دادن برگهاى (درختان) بهشتى بر خود و پروردگارشان آنها را ندا داد که: «آیا شما را از آن درخت نهى نکردم؟! و نگفتم که شیطان براى شما دشمن آشکارى است؟!»
خوب است در این قسمت به عباراتی از تفسیر نمونه در شرح این آیات توجه کنیم: «شیطان که بر اثر سجده نکردن راندهی درگاه خدا شده بود و تصمیم قاطع داشت تا آنجا که مىتواند از آدم(علیهالسلام) و فرزندانش انتقام بگیرد و در فریب آنان بکوشد؛ و نیز به خوبى مىدانست که خوردن از درخت ممنوع، باعث رانده شدن از بهشت خواهد شد، در صدد وسوسهی آنان برآمد و براى رسیدن به این مقصود، انواع دامها را بر سر راه آنان گستراند! از این رو همان طور که قرآن مىفرماید:
«به وسوسه کردن آنان مشغول شد، تا لباسهاى اطاعت و بندگى خدا را از تن آنان بیرون کند و عورت آنها را که پنهان بود، آشکار سازد.» (فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ لِیُبْدِیَ لَهُما ما وُورِیَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما) قرآن پس از آن مىفرماید: «همین که آدم و همسرش از آن درخت ممنوع چشیدند، بلافاصله لباسهایشان از تنشان فرو ریخت و اندامشان آشکار گشت.» (فَلَمّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما.)
از جملهی بالا به خوبى استفاده مىشود: «به مجرد چشیدن از میوهی درخت ممنوع، این عاقبت شوم به سراغ آنها آمد و در حقیقت از لباس بهشتى که لباس کرامت و احترام خدا بود، برهنه شدند.»
آدمى که قرآن معرفى مىکند نه تنها از وضع خود با خبر بود بلکه از اسرار آفرینش (علم اسماء) نیز آگاهى داشت و معلم فرشتگان محسوب مىگردید و اگر شیطان توانست در او نفوذ کند نه به خاطر نادانى او بود بلکه از پاکى و صفاى او سوء استفاده کرد. شاهد این سخن آیهی 27 همین سوره است که مىفرماید: «یا بَنی آدَمَ لایَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ کَما أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ یَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما» «اى فرزندان آدم!شیطان شما را فریب ندهد، آن چنان که پدر و مادرتان را از بهشت، بیرون کرد و لباس آنها را از تنشان جدا ساخت.» به هر حال، قرآن پس از آن مىفرماید: «هنگامى که آدم و حوا چنین دیدند بلافاصله از برگهاى درختان بهشتى براى پوشیدن اندام خود، استفاده کردند.» (وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ.)
شاید بیش از این نیاز به توضیح نباشد که حضرت آدم و حوا خودشان با علم و عمد عریان نشدند تا این عریان شدن به گمان مصاحبه شوندهی خاتون از جرایم! این دو بزرگوار محسوب گردد، بلکه بلافاصله پس از اطلاع از عریانی با برگهای درختان بهشتی اندام خود را پوشانیدند. بگذریم از این که طبق بعضی از تفاسیر اصلاً منظور از این عریانی، عریانی ظاهری نیست و این عبارت تمثیلی است از خروج از لباس اطاعت و بندگی.
در پایان تذکر این نکته لازم است که چرا کسی که اطلاعات قرآنیاش تا این اندازه ضعیف است به خود اجازه میدهد افکار مغشوش خود را به قرآن نسبت دهد و در عین حال ادعا کند که این حرفها، نص صریح قرآن است؟!!!
حضرت آدم و حوا خودشان با علم و عمد عریان نشدند تا این عریان شدن به گمان مصاحبه شوندهی خاتون از جرایم! این دو بزرگوار محسوب گردد، بلکه بلافاصله پس از اطلاع از عریانی با برگهای درختان بهشتی اندام خود را پوشانیدند. بگذریم از این که طبق بعضی از تفاسیر اصلاً منظور از این عریانی، عریانی ظاهری نیست و این عبارت تمثیلی است از خروج از لباس اطاعت و بندگی.
* پوشش باید چشم نواز باشد، نه برای خود آدم. چون خود انسان کمترین بهره را از لباسی که پوشیده میبرد در نتیجه باید برای جامعه چشم نواز باشد. چند مسأله است که اینها سهم جامعه است. اگر کسی لباس زشت بپوشد، حق دیگران را مورد تعرض قرار داده است. (خاتون/31)
نقدها :
3. پوشش باید برای جامعه «چشم نواز»باشد
از مسلمات فقه اسلامی این است که پوشش بانوان نباید به گونهای باشد که نظر نامحرم را به خود جلب نماید و به اصطلاح مصاحبه شوندهی محترم «چشم نواز» باشد. شرافت زن اقتضا میکند هنگامی که از خانه بیرون میرود، متین و باوقار باشد و در طرز رفتار و لباس پوشیدنش هیچ گونه امری که باعث تحریک و تهییج شود، به کار نبرد.
زن، هر اندازه متین، با وقار و عفیفتر حرکت کند و خود را در معرض نمایش برای مرد نگذارد، بر احترامش افزوده میشود. باز هم تنها به عنوان نمونه به بعضی از استفتائاتی که از مقام معظم رهبری در این باره شده و در رسالهی أجوبة آمده، اشاره میشود:
ایشان در مسألهی (1363) و در پاسخ به سؤال از حکم پوشیدن لباس آبی پررنگ میفرمایند: «فی نفسه اشکال ندارد به شرطی که منجر به جلب توجه دیگران و ترتب مفسده نشود»؛ و در مسألهی (1365) نیز جواز پوشیدن کفش سیاه براق توسط زن را مشروط به این کردهاند که: «رنگ و شکل آن باعث جلب توجه نامحرم و یا انگشت نما شدن او نشود» و در پاسخ به سؤال (1367) فرمودهاند: «پوشیدن چیزی که از جهت رنگ یا شکل و یا نحوهی پوشیدن باعث جلب توجه نامحرم شود و موجب فساد و ارتکاب حرام گردد، جایز نیست.»
4. اگر کسی لباس زشت بپوشد، حق دیگران را مورد تعرض قرار داده است
از جمله مغالطههای مصاحبه شوندهی خاتون این است که طوری القا میکند که اگر پوشش «چشم نواز» نباشد لزوماً «زشت» است! باز هم به جملات ایشان دقت نمایید: «پوشش باید چشم نواز باشد، نه برای خود آدم ... باید برای جامعه چشم نواز باشد ... اگر کسی لباس زشت بپوشد، حق دیگران را مورد تعرض قرار داده است.» در پاسخ به این مغالطهی آشکار باید گفت که از نظر اسلام پوشش مرد و زن باید آراسته باشد ولی آراستگی لزوماً در چشم نوازی نیست. لباس زن میتواند آراسته بوده و زشت نباشد و در عین حال چشم نامحرمان را نیز ننوازد!
از مسلمات فقه اسلامی این است که پوشش بانوان نباید به گونهای باشد که نظر نامحرم را به خود جلب نماید و به اصطلاح مصاحبه شوندهی محترم «چشم نواز» باشد. شرافت زن اقتضا میکند هنگامی که از خانه بیرون میرود، متین و باوقار باشد و در طرز رفتار و لباس پوشیدنش هیچ گونه امری که باعث تحریک و تهییج شود، به کار نبرد. زن، هر اندازه متین، با وقار و عفیفتر حرکت کند و خود را در معرض نمایش برای مرد نگذارد، بر احترامش افزوده میشود.
با خواندن این بخش از صحبتهای جناب آقای کلهر، انسان به یاد جملهی «جرج بوش» میافتد که میگفت: «در مبارزه با تروریسم همهی کشورها یا «با ما» هستند یا «با تروریستها!» و مقام معظم رهبری در پاسخ به این مغالطه فرمودند که این مسأله تنها دو گزینه ندارد، ما نه با شماییم و نه با تروریستها»؛ آری، پوشش هم منحصر به این دو قسم نیست. زن مسلمان نه لباس زشت میپوشد و نه لباس چشم نواز! بلکه پوششی بین این دو را انتخاب میکند.
* تمیزی و کثیفی هم سهم جامعه است. برای همین در اسلام توصیه شده عطر بزنید و الا خود آدم بیشتر از پنج دقیقه بوی عطر را نمیفهمد، چون مشامش پر میشود. پس معلوم میشود که سهم جامعه است. چون جامعه است که باید بوی خوش بشنود و اگر همه عطر زدند، جامعهی اسلامی معطر میشود. (خاتون/31)
نقدها :
5. صدور جواز عطر زدن برای بانوان
آیا لازم است در مورد حرمت عطر زدن بانوان در خارج از خانه هم صحبت کنیم و شاهد بیاوریم؟! مگر پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) نفرمودند: «هر زنی خود را خوشبو کند و از خانه خارج شود، مشمول لعنت الهی است تا وقتی به خانه برگردد»[1] و مگر نفرمودند: «زنی که از خانهاش در حالی که خود را آراسته و عطر زده خارج گردد و شوهرش به این کار راضی باشد، برای هرگامی که آن زن در بیرون از خانه بر میدارد، خانهای در دوزخ برای شوهر او ساخته میگردد؛[2] و مگر اکثر مراجع معظم تقلید به صراحت بر حرمت عطر زدن بانوان در بیرون از خانه فتوا ندادهاند؟!
ممکن است برخی بگویند که منظور مصاحبه شوندهی خاتون عطر زدن مردان بوده است نه زنان که در پاسخ به این توجیه عرض میکنیم که شواهدی موجود است که نشان میدهد منظور مصاحبه شونده، عطر زدن همه از جمله زنان است نه فقط مردان و اما شواهد این مطلب:
شاهد اول: مصاحبه شونده در کلام خود میگوید: «اگر همه عطر زدند، جامعهی اسلامی معطر میشود» از نظر علم اصول فقه، این کلام عام است و کلام عام باید حمل بر عموم شود، مگر این که قرینهای بر خصوص در متن کلام آمده باشد و کاملاً مشخص است که چنین قرینهای در کلام مصاحبه شوندهی خاتون، موجود نیست.
شاهد دوم: نه تنها قرینهای بر ارادهی خصوص مردان در کلام مصاحبه شونده نیست بلکه قراین حالیه و مقالیهی متعددی دلالت بر این مطلب دارند که منظور ایشان عام بوده است. از جملهی این قراین این مطلب است که اکثر این مصاحبه (اگر نگوییم تمام مصاحبه) پیرامون پوشش بانوان است.
شاهد سوم: این شاهد از کلام خود مصاحبه شونده استخراج شده است. ایشان در ادامهی مصاحبه میگوید: «... در قرآن به صراحت داریم وقتی که به مسجد میروید، لباس زیبا و تمیز بپوشید و عطر بزنید و زینتهای خود را همراه خود ببرید. چون به ملاقات خدا میروید.اینها را یادمان باشد. چون اگر اینها را نگوییم، نمیتوانیم راجع به تبرّج صحبت کنیم. در مکه و مدینه، در دورهی جاهلیت زنانی بودند که برای این که مردها را تحریک جنسی کنند، پای خود را به زمین میکوبیدند که این حرکت علامتی بود که تبرّج گفته میشود.عرصهی جامعه، عرصهی فساد نیست. اینها در جاهلیت طواف داشتند و برهنه طواف میکردند و اشعاری هم میخواندند. مرحوم علامه طباطبایی در «تفسیر المیزان» در مورد حج جاهلیت بسیار با دقت توضیح دادهاند.پس باید بین حج جاهلیت و حج اسلام، بین راه رفتن در کوچههای دوران جاهلیت و دوران اسلام، تفاوت قایل شویم و فرق تبرّج و خودنمایی برای برانگیختن غرایز جنسی و آراستگی را با دقت بشناسیم.» (خاتون/32)
همان گونه که آشکار است ایشان پس از توصیه به عطر زدن بلافاصله به نهی از تبرّج زنان میرسند و بین تبرّج و آراستگی فرق قایل میشوند. ایشان یکی از مصادیق آراستگی را که عطر زدن دانستهاند، توصیه میکنند ولی از تبرّج، زنان را نهی میکنند. سیاق کلام کاملاً گویاست که ایشان عطر زدن را برای زنان مجاز میشمارند.
شاهد چهارم: شاهد بعدی مطلبی است که در ذیل همین مطلب با رنگ قهوهای آمده است و نقد شده است. آقای کلهر بعد از مثال عطر به مثال حج میپردازند و میگویند: «در حج هم مرد و زن ...» وقتی میگویند در حج هم، یعنی همانطور که در مسألهی عطر زدن گفتیم حج هم، چنین است.
* در حج هم مرد و زن از زیباییها محروم میشوند. چون وجوب حج برای آدمهای مستطیع است و پولدارها حج میروند. غیر پولدارها که حج نمیروند. ثروتمندان چون امکان داشتند لباس فاخر بپوشند، توصیه شده در زمانی که قرار است آن جا باشند، همه مثل هم باشند و زیبایی را به حداقل برسانند. در حج شما حق ندارید، عطر مصرف کنید تا بدانید فقرا چه طوری زندگی میکنند و تکبّرتان از بین برود. (خاتون/32)
نقدها :
6 . پولدارها به حج میروند
آیا بطلان این سخن نیاز به دلیل و مدرک دارد؟ چه کسی گفته است که فقط پولدارها به حج میروند؟! حتی رفتن به حج واجب هم که گرانتر از حج عمره است لزوماً به معنای پولداری نیست. استطاعت مالی به این معناست که شما مخارج رفتن به حج را داشته باشید و بعد از برگشت هم کسب و کاری داشته باشید تا بتوانید خرج عائله را از آن تأمین کنید.
آیا کسی با داشتن دو سه میلیون تومان پول، پولدار محسوب میشود؟! بگذریم که رفتن به حج عمره همین مقدار را هم نیاز ندارد و چه بسیار افراد کم درآمدی که به حج رفته و میروند و اساساً این احکام مختص به این زمان نیست و در زمان خود پیامبر هم جاری بوده است. آیا آن زمان هم فقط پولدارها به حج میرفتند که خداوند چنین دستوری داده است؟!
7. ثروتمندان چون امکان داشتند لباس فاخر بپوشند، توصیه شده ... همه مثل هم باشند
نوع نگاه را مشاهده کنید! مصاحبه شونده حج را با پارتی مذهبیِ پولدارها خلط کرده است. یعنی اگر زمانی برسد که هیچ یک از حاجیها امکان پوشیدن لباس فاخر را نداشته باشند دیگر لازم نیست همه مثل هم باشند؟! اتفاقاً چون افرادی که به حج میآیند از سطح مادی و اجتماعی مختلفی برخوردارند اسلام دستور به خلع لباسهای متعارف دنیایی میدهد تا در آنجا همه مثل هم باشند، از ثروتمند گرفته تا فرد متوسط و یا فرد فقیر و همین طور انسانهایِ با مقامهای دنیاییِ متفاوت.
8 . در حج شما حق ندارید عطر مصرف کنید تا بدانید فقرا چه طوری زندگی میکنند
باز هم به نوع نگاه دقت کنید! در حج به این دلیل عطر نمیزنیم که بدانیم فقرا چهطور زندگی میکنند! اول، این فلسفهی متعالی از کجا آمده است؟ دوم، نگاه ایشان به فقرا، مانند نگاه به یک عده آدم کثیف و بو گندو است که برای این که بدانیم آنها چهطور زندگی میکنند مجبور هستیم مدتی عطر نزنیم!اتفاقاً اگر ایشان کمی با فقرای متدین حشر و نشر میداشتند میفهمیدند که عطر زدن از سنتهای مرسوم بین متدینین است و هیچ اختصاصی به پولدارها ندارد.
سوم، اگر خدا میخواست پولدارها حال فقرا را درک کنند، دستور میداد که در حج روزه بگیرند، همان طور که از حکمتهای روزه در ماه رمضان، درک گرسنگی فقراست.
9 . در حج شما حق ندارید عطر مصرف کنید تا ... تکبّرتان از بین برود
از چه زمان تا به حال مصرف نکردن عطر، تکبر را از بین میبرد؟! مصاحبه شوندهی محترم کمی به اطراف خود نگاه بیندازد تا ببیند افراد کثیری را که در عین متصف بودن به صفت کبر، عطر هم نمیزنند. البته مجدد برای این که این مطالب مورد سوء استفادهی توجیه کنندگان قرار نگیرد عرض میکنم: «بله، از جمله آثارِ مجموعه اعمالی که انسان در حج انجام میدهد (البته اگر با معرفت انجام گیرد) از بین رفتن تکبر انسان است.
اگر انسان متکبر به مدت چندین روز لباسهای فاخر را از تن بیرون کند و به پوشیدن دو تکه پارچهی ساده اکتفا کند و موهایی را که چه بسا مایهی تفاخرش بوده بتراشد و عطر نزند و اجازه نداشته باشد در آینه نگاه کند و حتی طبق بعضی از فتاوا نتواند پشهای را که به سادگی میکُشت مثل همیشه بکُشد، و ... مجموع این اعمال تکبر انسان را به شدت سرکوب خواهد کرد. اما این اثر، اثر یک مجموعه از اعمال است، نه فقط عطر نزدن که اتفاقاً کمترین تأثیر را در این میان عطر نزدن دارد.»(*)
ادامه دارد ...
پینوشتها
[1] ـ اصولی کافی، جلد 5، صفحهی 518
[2] ـ بحار الانوار، جلد 103، صفحهی 249
*حجت الاسلام مصطفی عزتی؛ استاد حوزهی علمیهی اصفهان