خبرگزاري دانشجو، سوده هرمزان و زهرا عليمرداني؛ پس
از پیروزی انقلاب اسلامی، آرمان ایجاد جامعه ای با ساختارها و فرهنگ کاملا
اسلامی طرح شد؛ جامعه ای که بتواند در تمام سطوح پاسخگوی نیازهای افراد
جامعه باشد و در واقع نقش جایگزین برای ساختارها و فرهنگ پیشین را ایفا
کند؛ فرهنگی که ریشه در مدرنیته غرب داشته و نیازها، سبک زندگی و حتی علوم
دانشگاهی ما را تحت تاثیر قرار داده بود.
فرهنگستان
علوم اسلامی با پیشگامی سید منیرالدین حسینی هاشمی در سال 1359 و با هدف
ایجاد بستری برای شکل گیری چنین جامعه ای ایجاد شد. شاید بتوان گفت
فرهنگستان، از نخستین جریان هاي فکری است که در ایران به عمق ضرورت تولید
علم اسلامی و ابعاد مهم آن پی برده است.
از
منظر فرهنگستاني ها برای رسیدن به هدف تحقق جامعه ای کاملاً اسلامی، باید
چند گام برداشته شود كه عمده ترين آنها عبارتند از «شناخت مدرنیته،
اقتضائاتش و تعیین نسبت جامعه اسلامی با آن»، «تبیین نسبت بین جامعه و
علم»،«ایجاد مبانی فلسفی برای تولید فرهنگ و علم اسلامی» و «استخراج روش و
متد تولید علم از منابع دینی».
در
این نوشتار و نوشتارهای آتی سعی می کنیم توضیحی مختصر از ماحصل تلاش های
فرهنگستان در این حوزه ها را ارائه دهیم و در هر بخش با تعریف چند مفهوم
کلیدی، نظرگاه کلی آنها را تبیین كنیم.
فرهنگستان، مدرنيته و الزام علم ديني
برخلاف
برخي جريان ها كه وجود و ماهيت غرب را صرفا استوار بر فلسفه آن مي دانند و
معتقدند تنها راه گذار از غرب مدرن، فلسفه است، فرهنگستان، غرب را كليتي
يكپارچه متشكل از سه جز همگام و انفكاك ناپذير شامل بعد تئوريكي، بعد هنري
و بعد تكنيكالي مي داند و بر اين باور است كه عبور از غرب تنها از مجراي
فلسفه و فهمي كه برخي از جريان ها از چيستي غرب دارند، صورت نمي پذيرد.
به
طور خلاصه فرهنگستان معتقد است كه با نگاهی فلسفی به تاریخ مدرنیته می
توان دریافت که از عصر روشنگری به بعد، انسان غربی، خود را محور عالم،
بلکه جایگزین خدا دانست و این گونه پنداشت که می تواند تدبیر تمام امور
جهان را به دست بگیرد.
وابستگی
او به دین از بین رفت، نگاه این جهانی جایگزین تفکر اخروی او شد و
بنابراین خواست كه «بهشت زمینی» خود را در همین دنیا بسازد.
این
جا بود که در دوره رنسانس علم، با توجه به پیشرفت های چشمگیری که در آن
دوران داشت، نقش کلیدی و محوری در رساندن انسان غربی به آمالش ایفا کرد؛
«بهشت زمینی» انسان مدرن را دستاوردهای علم می دانست و تسلطش به طبیعت
توسط علم محقق می شد.
این
گونه بود که علم مرجع همه دانش ها، ارزش ها و هنجارها شد، علم به جای دین
نشست و از دین تقدس زایی شد، پس از آن اگر هم به دین پرداخته می شد، صرفا
در حوزه فردی و با نگاهی تقلیل گرایانه بود.
البته
مدرنیته قائل به اخلاق و معنویت است، اما نه از جهت ارزش حقیقی آنها، بلکه
از این جهت که پذیرش اموری از اخلاق و معنویت را برای تسکین و آرامش حیات
مادی لازم می شمرد و در واقع نقش مسکن را ایفا می کند و لذا اخلاق و
معنویت را تنها در محدوده ای که خود تعیین می کند، می پذیرد.
در
واقع می توان نقطه منفی رنسانس را در مذهب زدايی از حیطه برنامه ریزی
اجتماعی خلاصه كرد. با این توضیح، از منظر فرهنگستان، مدرنیته، اقامه کفر
در عالم است که با تمام کلیتش در برابر اقامه دین قرار می گیرد،
بنابراین اولا مشکل ما با مدرنیته مشکلی عمیق و در سطح نزاع حق و باطل
است، دوما مدرنیته کلیتی یکپارچه و کفرآمیز است که نمی توان بخشی از آن را
جدا کرد و از آن استفاده نمود؛ زیرا مبنا و جهت آن در راستای اقامه کفر
است و سوما علم مدرن در منظومه دنیای مدرن و متناسب با آن شکل گرفته است.
در
واقع علم مدرن جزئی از پازل مدرنیته است که همچون دیگر اجزای آن در راستای
باطل قرار دارد، بنابراین قابل استفاده برای جامعه مسلمین نیست و پاسخگوی
نیازهای آنها نمی باشد.
برای
توضیح بیشتر نکته سوم باید گفت که از منظر فرهنگستان، غرب مدرن ساختاری
منسجم و یکپارچه دارد؛ در این ساختار اولا نوع نگاه خاصی به عالم وجود
دارد که محدود به نگرش حسی و تجربی است و حاصل آن هم علم مدرن مي باشد که
در آن، روش حسی- تجربی سیطره دارد.
ثانیا این جامعه ساختارهای اجتماعی خاص خود را دارد که متناسب با همان نگاه خاص به عالم است.
و
ثالثا این جامعه برای افرادش نیازهای خاصی را ایجاد، و نحوه ارضای آنها را
نیز هدایت می کند؛ این هر سه در تناسب با هم شکل می گیرند.
نیازی
که مدرنیته برای افراد جامعه ایجاد می کند، توسط علم تجربی باید پاسخ داده
شود و پاسخ علم تجربی به نیازهای جامعه مدرن به صورت تکنولوژی بروز می
کند، تکنولوژی اقتضائات و نیازهای جدیدی را ایجاد می کند که کم کم تخلف
ناپذیر می شود.
مدل
شهرسازی و زندگی و ارتباطات اجتماعی كنوني به گونه ای است که انسان را
مجبور می کند که از مدرن ترین وسایل برای پیشبرد کار خود استفاده کند؛ این
نظام مدرنیته، موضوعات جدید و روابط جدیدی را می طلبد و ادبیات جدید و
آثار جدیدی را به وجود می آورد كه اخلاق و شرافت نیز تابعی از قدرت ارضای
مادی یا شهوانی می شود.
اهالی فرهنگستان با این نگاه به مدرنیته و تبیین نسبت جامعه با علم به بحث علم دینی منتقل می شوند که به باور آنها مبنای اقامه دین در جامعه است که در آینده مختصرا به آن خواهیم پرداخت.