به گزارش 598، گفتگو با سید محمد حسینی وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی؛
این روزها عمده مباحثی که مدیران ارشد وزارت ارشاد مطرح میکنند، به بحث بودجه و فقدان اعتبارات و بدهیهای مدیریت قبلی این وزارتخانه بازمیگردد، بگذارید همین ابتدا بپرسم شما این وزارتخانه را با چه بودجه و اعتباری تحویل گرفتید و چگونه تحویل دادید؟
سال ۸۸ که کار را شروع کردیم اعتبارات جاری ـ که عمده آن برای حمایت از فعالیتهای فرهنگی و هنری است ـ حدود 270 میلیارد تومان بود و سال ۹۲ از مرز 500 میلیارد تومان هم گذشت، یعنی در پایان دوره صددرصد افزایش اعتبار داشتیم. اعتبارات عمرانی نیز با پیگیریهای انجام شده ده برابر شد. البته این ارقام مربوط به ستاد وزارتخانه بود و ادارات استانی، بودجه خود را از استانداریها میگرفتند. از همان هفته اول کار خود را شروع کردیم و برای تخریب گذشته وقت نگذاشتیم. به عنوان مثال در قراردادی در دولت هشتم اختلافی به وجود آمده بود و وزارت ارشاد در دادگاه محکوم به پرداخت مبلغی نزدیک به 9 میلیارد تومان شده بود که ما آن بدهی را پرداخت کردیم درحالیکه خیلی به همکارانمان فشار وارد شد و ما اصلا اعتقادی به اینگونه جنجالها و تبلیغ و مظلومنمایی نداشتیم.
و حالا شما هم بدهیهایی برای دولت یازدهم گذاشتهاید.
ما بدهی دولتهای قبل را پرداخت کردیم و حالا هم مختصر بدهیهایی مانده است. مثلا معاونت هنری در پایان دولت حدود دو میلیارد تومان به گروههای تئاتری بدهکار بود، اما چندی قبل اعلام کردند معاونت هنری 13 میلیارد تومان بدهی دارد که من نمیدانم این عدد از کجا آمده است یا ممکن است معاونت فرهنگی در استانها نمایشگاههایی را با همکاری موسسه نمایشگاهها برپا کرده و به آن بدهکار باشد. درست است که این موسسه غیردولتی است، اما وابسته به ارشاد است و ما بدهی غیردولتی چندانی نداریم یا بدهی ما به خانه کتاب، مانند بدهی به ناشران نیست. ارشاد تعدادی مؤسسه وابسته به خود دارد که در این دوره کمکهای خوبی به آنها کردیم و در مقابل، این موسسات نیز خدمات ارزشمندی ارائه کردند. برای استمرار خدمات آنها قرار گذاشتیم هزینههایی که میکنند مشخص کنند هر زمان شرایط مالی خوبی داشتیم، حمایت بیشتری انجام دهیم که معنای این مساله بدهی وزارت محسوب نمیشود، چون سرمایه آنها از وزارت ارشاد بوده است. لذا طلبکار بودن آنها مفهومی ندارد یا کمیتههای کارشناسی داشتیم که کتابها را بررسی و مشخص میکردند چه کتابهایی از ناشران خریداری شود. حال اگر آن کتابها را نخریدهایم برای ما بدهی محسوب نمیشود، چرا که خرید کتاب منوط به تخصیص بودجه است. در زمینه امور عمرانی هم همینطور است، پروژههایی پیشبینی میشود و هر زمان اعتبار اختصاص یافت عملیات آغاز میشود یا ادامه مییابد، لذا اگر پروژهای ناتمام مانده معنایش الزاما بدهکاری نیست بلکه از شمار تعهدات دولت است که آن را به انجام برساند. البته شاید در برخی پروژهها یک پیمانکار بیشتر از اعتباری که اخذ کرده، کار کرده باشد و مبلغی مثلا 500 میلیون تومان طلبکار باشد، این موضوع طبیعی و عادی است. اگر کسی تعجب کند، معلوم میشود با الفبای کار اجرایی، اداری و بودجه آشنایی ندارد.
مثل هزینههای پروژه «لاله» که این روزها بحث خیلی داغی دارد.
این هم موضوعی است که از دولت نهم و زمانی که آقای شمقدری مشاور رئیسجمهور بود مطرح و مقدماتی فراهم شده بود. بعد هم دوستان سینمایی اصرار داشتند کار پیش برود و میگفتند این فیلم در میان هجمههای موجود، بازتاب خوبی در خارج از کشور خواهد داشت، چرا که حضور فعال زنان در ایران را در حوزههای مختلف نشان میدهد. البته به این منظور و برای چند پروژه دیگر مبلغی بالغ بر 20 میلیارد تومان به دستور رئیسجمهور به حساب ارشاد واریز شد.
البته توجیه درستی داشتند، اما مسیر را به نظرم اشتباهی طی کردند.
آنقدر موضعگیری علیه این فیلم شد که دیگر حامیان حاضر به سرمایهگذاری درخصوص آن نشدند. کار در نیمهراه مدتی متوقف ماند و این مساله موجب شد هزینه ساخت فیلم افزایش یابد.
شما دخالت نکردید تا کارها روی روال بیفتد؟
ببینید، کار در نیمه راه بود و تعطیل کردن آن موجب میشد هزینههای انجام شده هدر برود، اما اولویتهای دیگری داشتیم مثل پروژه شهید چمران «چ» که اگر تامین مالی نمیکردیم و از سایر منابع مبالغی را به آن اختصاص نمیدادیم، سازمان سینمایی نمیتوانست کار را پیش ببرد و همانطور که گفتم درباره پروژه لاله و دیگر هزینههای معاونت سینمایی خارج از اعتبارات معمولی ارشاد با حمایت و دستور رئیسجمهور اعتباراتی اختصاص یافت که بعضی مدیران جدید بر اثر بیاطلاعی از مسائل مالی گذشته، دیگران را متهم به بیاطلاعی میکنند. به هر حال اینطور نبود که ما از حق بقیه فعالیتهای سینمایی برداریم و به چنین پروژهای بدهیم.
حمایت از پروژه «چ» به نوعی دلجویی از حاتمیکیا بعد از ماجرای توقیف «گزارش یک جشن» نبود؟
خیر. فیلمهایی درباره شهدای افتخارآفرینی چون شهید محمود کاوه (فیلم شور شیرین) و شهید عبدالحسین برونسی ساخته شد و لازم بود درباره شخصیت ارزنده شهید چمران هم فیلمی ساخته شود. البته به هر حال فیلم توقیفی «گزارش یک جشن» را هم داشتیم که آقای حاتمی کیا حاضر به اعمال اصلاحات آن نشد، اما علاقهمند بودیم ایشان فعالیت خود را در فیلمهایی با مضامین ارزشی ادامه دهد. به همین دلیل زمانی که برای ساخت فیلم شهید چمران ابراز تمایل کرد، ما هم خارج از اعتبارات سینمایی حمایت کردیم.
حالا هم بحثهایی میشود که دولت کلا از فیلمها حمایت نکند، اما دولت وقتی میبیند بخش خصوصی در برخی موضوعات حاضر به سرمایهگذاری نیست، چارهای ندارد جز اینکه وارد عمل شود. خود دولت که فیلم نمیسازد، بلکه ساخت را به تهیهکنندگان و کارگردانان واگذار میکند. به هر حال هنوز انجام بعضی کارها و تولید برخی محصولات فرهنگی، هنری و سینمایی سودآور نیست بلکه گاهی سازنده اثر ضرر هم میکند. بنابراین وقتی بخش خصوصی بهخاطر هزینهها نمیتواند اقدام کند و امری ضروری مورد نظر است، بدیهی است دولت به چنین پروژههایی کمک کند و رونقبخش فعالیتها شود.
در دولت دهم عبارت «فیلم فاخر» باب شد که بسیاری از فیلمسازهای بخش خصوصی مقابل آن گارد گرفتند.
تصمیمگیری درباره جابهجایی اعتبارات در اختیار ما نیست. وقتی اعتباری با تصویب مجلس بهعنوان فیلم فاخر لحاظ شد باید در همان زمینه مصرف شود. ممکن است عدهای هم بگویند بهتر بود آن 270 میلیارد تومان را در سال گذشته بهجای مساجد، مصلاها و امامزادهها به کار دیگری اختصاص میدادید، اما وقتی اعتباری برای منظور خاص تعیین میشود، ما فقط مجری هستیم. خوب است مردم بدانند وزرا در دوره مسئولیت و پس از آن با دیوان محاسبات سر و کار دارند و باید درباره هزینهکرد خود پاسخگو باشند. درباره فیلم فاخر پیش از ما در دولت نهم و حتی قبل از آن مباحثی مطرح شده و اقداماتی صورت گرفته بود، مثلا بخشی از تولید فیلم «ملک سلیمان» در دولت نهم انجام شده بود و اینطور نبود که م ا موضوع فیلم فاخر را در دولت دهم ابداع کرده باشیم. حکمت و منطق آن هم این بوده که فیلمهای وزین و ارزشمند ساخته شود که ارزشهای دینی و ملی ما را به جهان معرفی کند؛ هم از لحاظ محتوا و هم ساختار از کیفیت و جاذبه بالایی برخوردار باشد که بهطور طبیعی هزینه بیشتری باید مصرف شود.
انتقادات زمانی مطرح شد که این فیلمها نه در نظر منتقدان اثر خوبی ارزیابی شد و نه در گیشه و از جانب تماشاگران اقبال یافت.
این حرف مثل این است که بگویید تلویزیون برخی سریالها را نسازد. مشخص است هزینه مجموعهای تاریخی چون «کلاه پهلوی» با سریالهای معمولی و امروزی قابل مقایسه نیست. گاهی نیاز است درباره تاریخ معاصر سریال یا فیلمی ساخته یا سریالی مثل «مختارنامه» که برههای از تاریخ اسلام را به نمایش میگذارد، تولید شود. اینگونه محصولات، هم ضروری و هم ارزشمند است. بر این اساس فیلمی مثل ملک سلیمان یا «راه آبی ابریشم» ساخته شد البته نقدها و اشکالاتی هم به این آثار وارد است. مثلا درباره فیلم «فرزند چهارم» که درباره سومالی ساخته شد بعضی میگفتند بهتر بود فیلم مستند باشد. چه بسا این نقد درست باشد، اما از ضرورت پرداختن به چنین موضوعاتی کم نمیکند. در این دوره شرایط طوری بود که درباره پارهای ضعفها، اغراق و مبالغه صورت میگرفت. این مساله برای تولید آثار فاخر در حوزه نمایش و موسیقی هم وجود دارد. نباید اصل کار را مورد انتقاد قرارداد، بلکه اگر مشکل در شیوه اجراست، باید آن را اصلاح کرد.
درباره فیلمهای غیرفاخر و بخش خصوصی هم گاهی اوقات اشکالاتی مطرح میشد. فیلمهایی مثل «گشت ارشاد» و «زندگی خصوصی» ایراداتی داشتند، اما در کنار آن دهها فیلم خوب و مناسب در موضوعات مختلف از جمله دفاع مقدس ساخته شد. اقداماتی چون برپایی جشنواره فیلمنامهنویسی انقلاب اسلامی، جشنواره افق نو، همایش هالیوودیسم و صهیونیسم، تجهیز دفاتر انجمن سینمای جوان در استانها، تسریع در احداث ساختمان فیلمخانه و امثال آن انجام شد ولی برخی اختلاف نظرها و رقابتهای فکری و سیاسی موجب شده بود عدهای تمام اقدامات مثبت را نادیده بگیرند. مثلا آیا تشکیل شورای عالی سینما به زیان سینمای کشور بود؛ شورایی که مصوبات آن در حکم مصوبات دولت و با حضور سینماگران تشکیل میشود؟ رئیسجمهور در جریان امور باشد بهتر است یا نسبت به سینما بیاعتنا باشد و حمایت چندانی نکند؟ یکی از دلایل شکلگیری سازمان سینمایی هم این بود که میخواستیم سینما ساختار قویتر و بنیه و اعتبارات بیشتری داشته باشد و از استقلال نسبی برخوردار شود.
البته تقریبا همه موافق ارتقای معاونت سینمایی به سازمان سینمایی بودند.
نه، برای همین کار هم خیلیها ساز مخالف میزدند.
این اواخر، معاونت سینمایی شما هم مدام ساز مخالف میزد و حتی به حرف آقای رئیسجمهور گوش نمیکرد، چه برسد به حرف وزیر! طوری که به نظر میآمد اصطکاکی بین شما رخ داده. الان با آقای شمقدری در ارتباط هستید؟
با همه معاونان و مدیران از جمله ایشان ارتباط دوستانه دارم، ولی چون مسئولیت و ارتباط کاری نداریم، کمتر یکدیگر را میبینیم.
شما حتی برای فیلمی که معاونت سینمایی معرفی کرد و اسکار گرفت، پیام تبریک نفرستادید. این موضوع نشان میدهد نسبت به این معاونت زاویه داشتید.
گاهی اوقات تقسیم کار میکردیم. در برخی موارد مدیرعامل بنیاد فارابی یا رئیس سازمان سینمایی اقدام میکردند و ضرورت نداشت وزیر هم اقدامی انجام دهد؛ بویژه درباره اسکار که فقط یک جایزه سینمایی نیست، بلکه مسائل سیاسی هم در آن دخیل است، لازم نبود همه مسئولان کشور درباره آن موضع بگیرند؛ همانطور که سال بعد از آن هم جایزه اسکار را به فیلم ضدایرانی «آرگو» دادند. فیلم آقای فرهادی هم که هیات داوران آن را انتخاب کرده بودند، به اسکار ارسال شد و برای اولین بار جایزه گرفت. توقف دو سه روزه «جدایی نادر از سیمین» هم بهخاطر مشکل خود فیلم نبود. در همان زمان آقای فرهادی به دفتر من آمد و برای رفع مشکل پیش آمده با هم صحبت کردیم و بلافاصله برطرف شد و فیلمبرداری ادامه یافت.
اگر دوباره وزیر شوید، باز هم با آقای شمقدری کار میکنید؟
ترجیح من این نبود که در بخش سینمایی و هنری یک سینماگر و هنرمند را به عنوان مدیر انتخاب کنیم. با همه احترامی که برای سینماگران و هنرمندان قائل هستم، اما همواره اینطور نیست که آنان مدیران کارآمد و توانمندی هم باشند. از سوی دیگر بین هنرمندان اختلافات و چنددستگیهایی وجود دارد. آقای شمقدری و هیات هنرمندان مسلمان هم از سالهای قبل با گروهی دیگر از اهالی سینما اختلاف دیدگاه داشتند و همانطور که از اول پیشبینی میکردم تا آخر نیز امکان جذب این گروه مخالف فراهم نشد. من برای این مسئولیت گزینههای دیگری هم در ذهن داشتم، اما به دلیل شناختی که آقای رئیسجمهور از ایشان داشت، امکان جلب حمایت بیشتر وجود داشت.
آقای محمدعلی رامین در معاونت مطبوعاتی هم داستان مشابهی داشت؟
سال ۸۸ معاونت مطبوعاتی نیاز به قاطعیت داشت. ما در دوران فتنه بودیم و برخی مطبوعات مطالبی را بدون در نظر گرفتن خطوط قرمز نظام منتشر میکردند. حتی برخی نشریات از عبارت دولت کودتا استفاده میکردند و با طرح دروغ بزرگ تقلب در انتخابات مردم را به آشوبهای خیابانی تشویق میکردند. لذا ضرورت داشت نظارت جدیتری صورت گیرد. البته گاهی هم آقای رامین بدون مشورت اقداماتی میکرد که مسالهساز میشد و واکنشهایی به دنبال داشت.
آقای رامین انتخاب خودتان بود؟
زمانی که در صدا و سیما بودم و بعد هم در دانشگاه پیام نور، ایشان را بهعنوان فردی دلسوز و صاحب ایده میشناختم و به دلیل حساسیت معاونت مطبوعاتی، آقای احمدینژاد نسبت به انتخاب فرد مناسب در این مسئولیت تاکید داشت. بنابراین از بین گزینههای موجود شخصی را انتخاب کردم که آنها از او شناخت داشته باشند. به هر حال با این شناخت و حمایتها مدیر بهتر میتواند عمل کند و در پیشبرد امور از جمله جذب بودجه با موانع کمتری مواجه میشود.
درباره آقای محمدزاده که پس از ایشان انتخاب کردم هم همینطور بود. ایشان پیش از آن در دفتر ریاستجمهوری فعال و چهره شناختهشدهای بود که توانست علاوه بر نظارت، وظیفه حمایتی را بخوبی انجام دهد و برنامههای جدیدی از جمله جشنواره فصلی مطبوعات، سرای اهل قلم و نمایشگاههای تخصصی مطبوعات (مثل نشریات دانشگاهی و خانواده) را راهاندازی کند و در مجموع معاونت مطبوعاتی دوره موفقی را پشت سر گذاشت که یک نمونه شکستن صف طولانی و چندساله صدور مجوز نشریات دانشگاهی بود که به بیش از2000 نشریه و ۲۵ خبرگزاری در دولت دهم مجوز فعالیت داده شد. در تمام استانها حداقل به یک روزنامه مجوز داده شد که فعالیت کند درحالیکه تعدادی از استانها از این امتیاز محروم بودند.
در معاونت فرهنگی چطور شد آقای پرویز را کنار گذاشتید و آقای دری را منصوب کردید و دوباره ایشان هم برکنار شد؟
آقای دری فردی متدین و متعهد به آرمانهای انقلاب است که سابقه طولانی خدمت در نهادهای انقلاب و حوزه کتاب دارد و در ارشاد نیز منشا خدمات ارزندهای شد. پس از برگزاری نمایشگاه کتاب، تلقی ایشان این بود که میخواهیم فرد دیگری را جایگزین کنیم شاید به این دلیل دیگر انگیزه و نشاط گذشته را نداشت و کار را ادامه نداد.
بر این اساس برای این معاونت سرپرست منصوب کردیم. آقای دری هم به لحاظ روحیه خاصی که داشت هیچگاه پس از این اتفاق مصاحبه نکرد و از اقدامات فراوان خود سخنی نگفت. برگزاری نمایشگاه کتاب در استانها، چهار دوره جایزه جلال، کتاب سال، مراسم هفته کتاب، برگزاری جایزه پروین اعتصامی، حضور در نمایشگاههای کتاب خارج از کشور، حمایت از موسسات فرهنگی، خرید انبوه کتاب و ارسال به کتابخانههای کشور از جمله اقدامات فرهنگی در دولت دهم بود.
یکی از انتقادات جدی آقای جنتی به وزارت ارشاد پیش از خود، ممیزی کتابهاست. ایشان میگوید در دوره گذشته این کار خیلی سفت و سخت انجام میشده و حتی اعضای شورای نظارت را که منصوب شورای عالی فرهنگی هستند، تهدید به برکناری کرده است.
اجازه بدهید درباره آقای جنتی، وزیر محترم ارشاد حرفی نزنم و صحبتهایم را بر اصل نظارت بر کتاب متمرکز کنم. یکی از شعارهای اصلی انقلاب آزادی بود. در دوران ستمشاهی بسیاری از کتابها اجازه انتشار نداشتند. به عنوان مثال توزیع رساله امام ممنوع بود و داشتن کتابهای دکتر شریعتی جرم تلقی میشد. ما به آزادی بیان قائلیم، اما این به معنای آزادی اهانت به دیگران و نادیده گرفتن اصول و ارزشها نیست. همچنین نباید اعتقادات دینی زیرسوال برود یا معیارهای اخلاقی نادیده انگاشته شود. به اختلافات قومیتی و مذهبی نیز نباید دامن زده شود. امام(ره) و رهبر معظم انقلاب نیز بر چنین نظارتی تاکید داشته و دارند. مردم هم به مسئولان نظام اعتماد میکنند و انتظار دارند نظارت صورت گیرد.
البته همواره عدهای هستند که میخواهند هیچ نظارتی بر آثار وجود نداشته باشد و برای تحقق این هدف گاهی متمسک به فضاسازی و سیاهنمایی میشوند. به عنوان مثال چندی پیش یکی از روزنامهها تیتر زد که «مولانا هم ممیزی شد». موضوع مربوط میشد به کتاب «گنجینه معنوی مولانا» ترجمه و تحقیق شهابالدین عباسی چاپ انتشارات مروارید. من خودم کتاب را خواندم.
دیدم برخی جاها مثلا چند بیت از مولوی آورده، برخی جاها دو بیت و بعضی جاها هم یک بیت و حتی تک مصرع. در این مقاله ادعا شده بود برخی مصرعها ممیزی شده است به عنوان مثال، نویسنده عنوان کرده مصرع بعدی «مادر بتها، بت نفس شماست» سانسور شده است! واقعا انصاف هم خوب چیزی است، مگر با عقل جور درمیآید مصرع دوم این بیت یعنی «زانکه آن بت مار و این بت اژدهاست» ممیزی شده باشد؟ بیشتر که بررسی و کتاب را مطالعه کردم، دیدم مواردی که ذکر کرده،در متن انگلیسی یعنی کتاب اصلی که خارج از ایران چاپ شده هم نیامده است، لذا در متن فارسی هم ذکر نشده است. به همین راحتی دروغ میگویند و همه خوانندگان هم که فرصت بررسی صحت و سقم این مطالب را ندارند. البته همگان میدانند سالانه کتابهای مولانا (دیوان شمس تبریزی و مثنوی معنوی) دائما در قالبهای گوناگون و با تیراژ بالا به چاپ میرسند، حال چرا باید در یک مورد خاص بعضی ابیات حذف شود؟
با این حال همواره یکی از تقاضاهای جامعه نویسندگان شفاف شدن ممیزی بوده است.
دلایل به افراد گفته شده، اما بنا نیست آبروی افراد چه نویسنده و چه ناشر ریخته شود.
پیشبینی شما این است که گروه جدید چه رویهای را پیش بگیرد؟
ابتدا سخنانی از نفی ممیزی زدند، اما بعد التزام به قانون را مطرح کردند که مبارک است! بتازگی هم اعلام شد افراد زیادی ممنوعالقلم بودهاند. جلالخالق! بهگونهای بیان میشود که انگار یک صف طولانی از نویسندگان در کشور نمیتوانند قلم بزنند. البته این حرف خوراک خوبی برای رسانههای بیگانه و سازمانهای به اصطلاح حقوق بشری است، اما ذرهای انصاف کافی است که ببینیم اگر به کتاب فردی مثل آقای زیباکلام که درخصوص اسرائیل نوشته، ایراد گرفته میشود آیا ممنوع القلم است در حالی که مرتب کتابهای دیگر ایشان منتشر میشود، در روزنامهها مطلب مینویسد و در برنامههای تلویزیونی و دانشگاهها در مناظره و میزگرد شرکت میکند؟ آیا اینگونه اظهارات، جفا در حق نظام جمهوری اسلامی ایران نیست؟
اگر اشتباه نکنم اکنون در حوزه نظارت پیش از چاپ انجام امور اجرایی بر عهده وزارت ارشاد است و شورای عالی انقلاب فرهنگی سیاستگذاری میکند؟
ضوابط نشر در دولت نهم بررسی و در دولت دهم نهایی شد. فروردین 89 این ضوابط به تائید شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید و ارشاد مجری آن ضوابط شد. البته وزارت ارشاد کتابها را بررسی میکند و اگر اعتبار بیشتری اختصاص پیدا کند، میتوان افراد زبدهتری را به کار گرفت و بر سرعت بررسی افزود و زودتر نتیجه را اعلام کرد.
احساس میکنم دو مشکل عمده وجود دارد که این بررسیها گاهی خیلی طولانی میشود؛ یکی آن که تعداد کارشناسها در گروهها کم است و دیگر آن که به دلایل مختلف از جمله مساله مالی، کارشناسهایتان بررسی کتابها را در اولویت قرار نمیدهند.
البته ما در این مدت همه تلاشمان را به کار گرفتیم که پرداختها انجام شود. راههای مختلفی را رفتیم تا انگیزه و سرعت کار بالا برود. خیلی از کتابها هم بسرعت مجوز میگرفتند، اما درباره بعضی کتابها نمیشد خیلی سریع نظر داد و نیاز به بررسی دقیقتر و زمان بیشتر بود.
از این که بسته شدن خانه سینما به پای وزارت ارشاد دولت دهم و باز شدن آن به پای دولت فعلی نوشته شده است چه حسی دارید؟
بحث خانه سینما بارها مطرح شده است. ما همیشه بر رعایت قانون تاکید داشتیم و میگفتیم همه در برابر قانون یکسان هستند. درست نیست عدهای بهخاطر موقعیتی که دارند، وضعیتشان با سایرین یکسان نباشد. حرفمان این بود که باید بر کار یک تشکیلات غیردولتی بر مبنای قانون نظارت وجود داشته باشد. دستاندرکاران خانه سینما با توجه به اختلافاتی که با مدیران سینمایی داشتند، حاضر نبودند در چارچوب ضوابط قرار گیرند.
واقعا امکان تعامل وجود نداشت؟
سعی کردیم، ولی شورای فرهنگ عمومی ایراد گرفت و فعالیت آنها را فاقد وجاهت قانونی دانست. چون این شورا برای اولین بار اساسنامه خانه سینما را تصویب کرده که در آن قید شده بود در صورت تغییر اساسنامه، شورا باید در جریان باشد ولی چندین بار خارج از ضابطه تغییراتی ایجاد شده بود بدون اینکه شورا اطلاع داشته باشد.
رئیس شورای فرهنگ عمومی هم خود شما بودید؟
بله رئیس، وزیر فرهنگ است ولی دبیر شورا درباره تغییرات اساسنامه با آنها گفتوگو کرد که حاضر به رعایت ضوابط نبودند و به جای توجه به مباحث حقوقی و قانونی، قضایا را سیاسی و رسانهای کردند و مسائل بعدی اتفاق افتاد اما اگر همه پایبند قانون بودند، این مشکل پیش نمیآمد. ما در انجمن خوشنویسان هم این مشکل را داشتیم. آنجا هم عدهای مثل آقای امیرخانی بهرغم اینکه گرایش سیاسی متفاوت با ما داشتند و نگاهشان با اهالی خانه سینما همسو بود، ولی از آنها حمایت کردیم، چون حاضر شدند در چارچوب ضوابط عمل کنند. در این جریان گروه دیگری هم بودند که خود را متدین و ارزشی قلمداد میکردند، اما حاضر نمیشدند در مقابل قانون تمکین کنند. بنابراین انتخابات آنها را قبول نکردیم. البته اختلافات ادامه پیدا کرد، چون در کشور ما هر متخلفی سعی میکند خود را به یک دستگاه، مسئول، گروه و نمایندهای وصل کند و مانع اجرای مقررات شود. قاضی حکم تخلیه صادر کرد اما نیروی انتظامی حاضر نبود ساختمان انجمن خوشنویسان را از کسانی که در چارچوب نبودند، بگیرد و به کسانی که قانونی عمل کرده بودند تحویل دهد.
گفته میشد در یکی دو سال اول دولت دهم، وزارت ارشاد تأثیرگذاری چندانی در سیاستگذاری فرهنگ و هنر بخصوص در سفرهای استانی نداشت. به عنوان مثال آقای محسن پرویز که یک سال و اندی معاون فرهنگی شما در وزارتخانه بود، یادداشتی برای «جامجم» نوشت با این مضمون که تا زمانی که بودجه وجود داشت، مدیریت کارگروههای فرهنگ و هنر استانها با کمیسیون فرهنگی دولت به ریاست آقای رحیم مشایی بود، اما وقتی شرایط تغییر کرد تازه وزارت فرهنگ و ارشاد وارد گود شد.
در کارگروه فرهنگ و هنر در تمام استانها کسی که گزارش میداد و وضعیت استان را شرح میداد فقط وزیر ارشاد بود و ریاست جلسه هم با خود آقای رئیسجمهور بود. در آن جلسه نظرات دستگاههای مختلف ملی و محلی مطرح و سپس تصمیمگیری میشد و ما هم پیگیر اجرای مصوبات بودیم. در واقع مسئولیت به یک فرد برنمیگشت و تمام اعضا باید در جریان قرار میگرفتند. از سوی دیگر در کمیسیون فرهنگی دولت تیمی سهنفره تشکیل شد شامل بنده، آقای بختیاری وزیر دادگستری و رئیس دفتر رئیسجمهور تا پیگیر امور باشیم.
سالهای اول، اعتبارات فرهنگی مناسبی برای استانها اختصاص یافت، ولی سالهای بعد متاسفانه به دلیل شرایط اقتصادی کشور و اختلافات دولت و مجلس هیچ بودجهای تخصیص نیافت. در سالهای اول شور و نشاط زیادی در استانها بهوجود آمد. به عنوان مثال وقتی نمایشگاهی برپا میکردیم 50 درصد بودجه را وزارتخانه میداد و 50 درصد را استانداریها. به هر حال فعالترین دستگاهها در میان دستگاههای فرهنگی ارشاد بود، چرا که محور فعالیتها این وزارتخانه بود. اشکال این بود که تخصیص اعتبارات ادامه نیافت. در هر صورت در این دوره توجهی که به استانها داشتیم قابل مقایسه با گذشته نبود. امیدوارم این سخن حمل بر خودستایی نشود؛ چرا که کار تیمی بود و نه فردی. صرفا شعار عدالت را نمیدادیم بلکه نهایت تلاش خود را به کار بستیم که امکانات در سراسر کشور توزیع شود و به یاری خدا به استانها توجه ویژهای صورت گرفت. عدالت این نیست که عمده اعتبارات را به گروههای نمایشی، سینمایی یا مطبوعات مستقر در تهران بدهیم و دستآخر همیشه خود را مدعی و طلبکار جلوه دهند. اعتبارات و امکانات بیشتری به استانها اختصاص دادیم و در ازای آن براساس ظرفیتها و مزیتهای هر استان، برنامههایی را تعریف و اجرا کردیم. مثلا در خراسان رضوی جشنواره امام رضا(ع) برگزار میشد، آن را تقویت کردیم و بنیاد بینالمللی فرهنگی و هنری امام رضا(ع) را تاسیس کردیم یا در هرمزگان جشنواره خلیجفارس را راهاندازی کردیم که فراتر از استان بود و در سطح ملی برگزار میشد.
همچنین در اردبیل جشنواره سراسری فیلم «میلاد سرخ» را تعریف و اجرا کردیم. در شهرستان ایرانشهر- که تبعیدگاه رهبر معظم انقلاب بود ـ نیز همایش «خورشید ولایت» برگزار میشد یا در جیرفت که یکی دیگر از تبعیدگاههای معظم له بود، جشنواره «یادمان ولایت» هرسال برگزار شد. همچنین در خراسان جنوبی جشنواره «از قربان تا غدیر» و در گلستان جشنواره بینالمللی هنرهای تجسمی برگزار شد. برخی برنامهها هم بهصورت فراگیر در تمام استانها برگزار میشد. مثلا علاوه بر مرکز استانها در شهرستانها هم حضور پیدا میکردیم که در مجموع بیش از 250 سفر در چهار سال وزارت به اقصی نقاط کشور داشتیم. معمولا به هر استانی میرفتیم، مدیرعامل صندوق حمایت هم همراه بود و شرایط عضویت در صندوق را مطرح میکرد و با تسهیل مقررات موجب جذب آنها میشد.
بسیاری از اموری که مطرح کردید تاثیرات زودگذر دارد. چقدر توانستید زیرساختی عمل کنید؟ بهعنوان مثال در زمینه ساخت سالنهای فرهنگی مثل تئاتر، سینما و تالار چه کردید؟
الان در بیشتر شهرستانها مجتمع فرهنگی - هنری داریم که تعداد قابل توجهی از آنها در دولت نهم و دهم احداث شد. در هر شهرستان برنامههای متعددی داشتیم که یکی از آنها افتتاح پروژههای عمرانی بود. مثلا در سفر دور سوم به دزفول برای احداث مجتمع فرهنگی و هنری مراسم کلنگزنی داشتیم و پس از گذشت کمتر از دو سال آن مجموعه را افتتاح کردیم که نشاندهنده سرعت کار است یا در بسیاری از شهرستانها کتابخانه احداث شد.
یکی دیگر از کارهای زیربنایی که در این دوره انجام شد، ساخت هشت مجموعه تالارهای بزرگ است که بعضی در مراحل پایانی هستند، مثل تالارهای قم، ساری و کرمان که اگر مشکلات اعتباری سال آخر پیش نمیآمد، در دولت دهم به بهرهبرداری میرسید. این تالارها هرکدام در مجموعهای بالغ بر 14 هزار مترمربع با دو سالن مجهز به ظرفیت حدود ۵۰۰ و ۱۰۰۰ نفر و دیگر فضاهای فرهنگی - هنری در دست ساخت است که در آینده میتوان جشنوارههای تئاتر، فیلم و موسیقی در سطح ملی و حتی بینالمللی را در آنها برگزار کرد.
در مورد سالنهای سینما نیز که کمبود جدی داریم، حرکت خوبی برای احداث و نوسازی آغاز شد و اگر در سالهای پایانی اعتبار کافی داشتیم گامهای موثرتری برداشته میشد. البته در این زمینه برخی اقدامات به ثمر نشست. مثلا در مشهد پردیس سینمایی هویزه با پنج سالن و با بهترین تجهیزات به بهرهبرداری رسید. ضروری است در تمام استانها چنین پردیسهایی احداث شود. ما هم برای آن خیلی تلاش کردیم، ولی اعتبارات کافی در اختیار نبود و بخش خصوصی هم متاسفانه در این زمینه رغبت لازم را نشان نمیداد.
بهطور کلی، هم به اقدامات سختافزاری توجه داشتیم و هم نرمافزاری. دلیلش این بود که از نزدیک مشکلات را میدیدیم و لمس میکردیم. در این دوره به مساجد و مصلیها نیز کمک زیادی کردیم، درحالیکه وظیفه مستقیم ما نبود. اواخر سال 90 موفق به جذب اعتبار 270 میلیارد تومانی خارج از اعتبارات ارشاد برای ساخت و تجهیز مساجد، مصلیها و امامزادهها شدیم. این رقم و اعتبار بیسابقه بود که اوایل سال گذشته توزیع شد.
وزارت ارشاد در دوره شما بهگونهای از دو طرف سیبل بود، یعنی از پایگاهها و جاهای مختلف بعضا مورد انتقاد قرار میگرفتید؛ جاهایی که گاهی خودشان در تعارض با یکدیگر بودند...
به هر حال طبیعت کار ارشاد این است که همواره با انتقاداتی روبهروست، بهخاطر اختلاف دیدگاه بین طیفهای مختلف جامعه از علما و متدینین تا کسانی که تقیدی به آداب و سلوک مذهبی ندارند اما ما در کل با نیروهای متعهد و متدین کمتر مساله داشتیم. البته گاهی اعتراضاتی هم وجود داشت.
آقای دکتر دو ساعتی است در خدمت شما هستیم ولی ساعت محل کار جدیدتان روی 3 و 20 دقیقه متوقف شده است. این معنی خاصی دارد؟!
(میخندد) نه، چون تازه مستقر شدهایم، فرصت نشده هنوز آن را درست کنیم!
وزیر سابق این روزها چه میکند؟
این روزها در دانشکده الهیات دانشگاه تهران تدریس میکنم که از سال 69 عضو هیات علمی آن هستم؛ یعنی همان سالی که با رتبه برتر در مقطع دکتری پذیرفته شدم. از سال 72 که در مسئولیتها و مدیریتهای اجرایی هستم، سعی کردم وظایف آموزشی و پژوهشی خود را هم انجام دهم. بهعنوان مثال در زمان نمایندگی مجلس یا مسئولیت در وزارت علوم یا ارشاد هم دو تا چهار واحد تدریس در برنامه داشتم.
در کلاسها تمام مباحث صرفا پیرامون درس است، اما گاهی بنا بر اقتضای موضوع یا در پی سوالات دانشجویان، تجربیاتی را از دوران مسئولیت خود مطرح میکنم. بهعنوان مثال در درس تخصصی زبان انگلیسی، متنی که تدریس میشود درخصوص بیتالمال است. لذا ضرورت دارد برای تفهیم بهتر، مطالبی درباره بودجه و اعتبارات دستگاهها و خزانه مطرح شود یا در مباحث حقوقی و قضایی به بعضی مسائل مبتلابه جامعه اشاره میشود.
این روزها همچنین به انجام کارهای زمین ماندهای میپردازم که سالها آرزو داشتم. تدوین مقالات برای فصلنامههای علمی از جمله این اقدامات است. در ضمن هزاران فیش و دستنوشته دارم که از دهه ۶۰ به بعد جمعآوری شده است؛ مانند مقالات یا یادداشتهایی که مبنای سخنرانی در سمینارها یا کنفرانسها بوده است یا مثلا مربوط به برنامههای ماه رمضان یا دیگر مناسبتها یا درباره ائمه اطهار، عاشورا، شخصیت امام(ره) و ولایت فقیه است. در این چهار سال نیز که کار، فشردهتر و تعداد جلسات بیشتر بود درباره مفاخر، مشاهیر و بزرگان شعر و ادب و نیز حوزههای قرآن، رسانه، هنر، موسیقی و سینما سخنرانیهایی داشتم که متن آنها موجود است و اکنون در حال پیاده کردن و تنظیم مطالب هستم. بخش دیگری نیز مربوط به خاطرات سفرهای متعددی که به اقصی نقاط کشور یا کشورهای دیگر داشتهام. برخی از آنها نظیر دیدارها و مصاحبهها ضبط شده است. همه اینها مجموعههای مناسبی است که میتواند در اختیار و مورد استفاده دیگران قرار بگیرد. کار دیگری که در این روزها انجام میدهم، حضور در بعضی شوراها و جلسات هماندیشی و ارائه کمکهای فکری و مشورتی به نهادها و موسسات فرهنگی- هنری است. کم و بیش توفیق دارم در برخی نشستهای ضروری دانشگاه و دیگر محافل شرکت کنم.
جام جم