کد خبر: ۱۸۵۵۴
زمان انتشار: ۱۳:۰۸     ۰۶ شهريور ۱۳۹۰

محمد مهدي تهراني

جدال میان مصلحت‏اندیشی و آرمان‏گرایی همواره یکی از نقاط بحث در جريان اصولگرايي بوده است. در سوم تیر 84، همین جدال، دعوای مشهور "اصلح نامقبول" و "صالح مقبول" را رقم زد. دعوای ساختگی که در آن صفت جعلی "مقبول" صرفا برای امدادرسانی به یک کاندیدای خاص(1) جعل شده بود؛ و الا چه کسی می‏توانست سیل مردمی را که آن روزها در استان‏ها به استقبال احمدی‏نژاد می‏شتافتند و حتي زیر دست و پا مي‌ماندند، نادیده بگیرد؟(2) آن روز مصلحت به نفع منافع سیاسی برخی جریان‌هاي خاص مصادره شده بود و گويا امروز نیز از سوي برخي از همان جريان‌ها در حال مصادره شدن است.

در اين شرايط، با برجسته کردن مصلحت‏های انتخابات مجلس نهم، صحنه انتخابات به گونه‌اي ترسیم می‏شود که حضور برخی چهره‏های معلوم‏الحال در ترکیب 8+7 و لیست اصولگرایی توجیه و نفع سیاسی گروه‏های خاص حاصل شود. اینجا انگار بحث، بحث مصلحت نیست. بحث، بحث کاسبی با مصلحت یا گاهی توهم مصلحت است!

عده‌اي می‏گویند خطر جریان فتنه و جریان انحرافی جدی است و این دو طیف درصدد حضور در صحنه انتخابات برآمده‏اند. خطر را مدام پررنگ می‏کنند تا مصلحت را ترسیم کنند و از آن مصلحتِ ساخته شده، اهداف سیاسی دیگر را تدارک بینند.

اولا در مورد اصل این خطر که برخی از آن با آب و تاب سخن می‏گویند، پرسش‏هایی هست. به راستی پایگاه رأی جریان فتنه و جریان انحرافی یکی است یا خیر؟!

آیا جریان اجتماعی طرفدار فتنه به طور کامل در انتخابات شرکت خواهد کرد یا باید حضور نيافتن بخشی از آن را محتمل دانست؟

آیا می‏توان تمام آراي موسوی به‌ويژه در تهران را اکنون نیز حاضر و آماده و یک جا پشت سر لیست نه چندان قابل ارج اصحاب فتنه دید؟

آیا اصولا این آرا اکنون نیز به همان میزان وجود خارجی دارد؟

آیا این جریان توان حضور جدی مثل سال‏های گذشته را خواهد داشت یا به واسطه سوابق منفی ایجاد شده و فیلتر شورای نگهبان چهره‏های بسیاری را از دست خواهد داد؟

اساسا این جریان چقدر توان جذب آرا را دارد و بعد از ماجرای فتنه از چه میزان پایگاه اجتماعی برخوردار است؟

پاسخ به اين سوال‌ها فضای بحث را منطقی‏تر می‏کند اما آنچه مهم‌تر از اینهاست، پرسش از چارچوب وحدت است. بالفرض مصلحت‏هایی وجود داشته باشد، خطر جدی باشد و وحدت نیز به عنوان یک ارزش عَرَضی و نه ذاتی مورد نظر باشد. وحدت با کدام مبنا و با کدام اصول؟ وحدت به چه معناست و آیا می‏توان به بهانه وحدت همه خط قرمزها را کنار گذاشت و همه اصول را درنوردید؟ آیا اگر بنا بود چنین نگرشی حاکم باشد، سوم تیر خلق می‏شد؟ آیا برخی اصولگرایان در سوم تیر از اسارت مصلحت‏های ساختگی و همراهی نكردن با جریان "ناب" و "خلوص‏خواه" سوم تیر ضرر نکردند و اکنون پشیمان نیستند؟

آیا می‏توان آن قدر از مصلحت‏ها گفت که کلا چارچوب‏ها، اصول و ارزش‏ها کنار رود؟ رهبر انقلاب در یکی از دیدارها با مدیران صدا و سیما می‏فرمایند: «یک وقت انسان مصلحتى را با شيوه‌ى خاصى رعايت مى‌كند. اين غير از آن‌جايى است كه در جريان داد و ستد انسان - چه داد و ستد سياسى و چه اقتصادى - يك ارزش به‌كلّى پامال مى‌شود.»

در عين حال، اگرچه وحدت جريان اصولگرا در نهايت مطلوب و مورد تأكيد است اما در شرايط فعلي بايد بر چارچوب‌ها و معيارهاي وحدت به‌طور حداكثري تأكيد شود نه اينكه با انگاره‌هاي تقليل‌گرايانه و فراموش‌كارانه از محك‌هايي مانند فتنه 88 به سادگي عبور كرد.

نکته دیگر اینکه تقدّم با اصول است یا مصلحت‏ها؟ اساسا تقّدم یا تأخّر چه تفاوتی در نتیجه دارد؟ اینکه ما با تکیه بر اصول آغاز کنیم و نیم نگاهی به مصلحت‏های واقعی و نه جعلی یا کاسب‏کارانه داشته باشیم، با اینکه از آغاز با نگاهی مصلحت‏اندیشانه اصول را کنار بگذاریم و با تساهل و تسامح اصول و ارزش‏ها را به طاقچه‏ها بسپاریم، چه فرقی دارد؟ در حالت نخست آنان که با اصول زوایه دارند، برای حضور در مناسبات سیاسی ناگزیر به سمت کاهش زاویه پیش خواهند رفت و در حالت دوم این بانیان اصول هستند که باید اصول را مشکک کنند و به سمت زاویه‏داران از اصول بشتابند! مدل برخورد جبهه پایداری مدل نخست است و مدل برخورد برخي از تشكل‌ها مانند جمعیت ایثارگران از اين جنس است.

در مدل دوم برای حل و فصل مسائل، ریش سفیدانه و تغافل گونه می‏گوییم برخی که همراه و همگام فتنه بودند و رسانه‏های نظام را در دفاع از نظام در جریان فتنه معطل کردند، اکنون توبه کرده‏اند؛ در حالی که خود آنها این توبه را انکار می‏کنند! چون برای حضور در مکانیسم وحدت اصلا دلیلی برای توبه نمی‏بینند. برای اصلاح مواضع‌شان با فشار یا خطوط قرمزی مواجه نبوده‏اند. از همان نخست از باب مصلحت‏اندیشی درب‏ها باز شده و گفته‏ایم بفرمایید! دیگر چه نیازی به توبه؟!

بالفرض که مصلحت‏هایی وجود دارد و آیه قرآن نازل شده است که برخی جریان‌ها هم حتما در این وحدت باید جای بگیرند!، آیا هر چهره‏ای را چون مصلحت‏هایی هست باید به نمایندگی از آن جریان خاص در ترکیب 8 نفره راه داد یا می‏توان حداقل آنجا حد و مرز و چارچوب گذاشت و بر اصول پافشاری کرد؟ آیا نمی‏توان با اتکا بر اصول، حداقل نمایندگان صالح‏تری را از برخی جریان‏های سیاسی پذیرفت؟ به راستی عقب‏نشینی و مصلحت‏اندیشی و کوتاه آمدن از اصول تا چه حد؟!

پرسش دیگر اینکه چه کسی این مصلحت‏ها را تعریف می‏کند و از آن نتیجه می‏گیرد؟ برخي از رسانه‏های حامی آقای لاریجانی و برخی اطرافیان ایشان در ساختارشکنی چه تفاوتی با اصحاب جریان انحرافی دارند؟ آیا برخي از آن‌ها همراه و همگام با جریان فتنه حرکت نکردند؟ در قم پایگاه اين جریان نشدند؟ اگر دایره وحدت این قدر وسیع است که افرادي مانند آقايان ابوالحسن نواب، حميد رضا کاتوزیان، محمد رضا باهنر، علي مطهري و علي عباسپور را در بر می‏گیرد، خب به جریان انحرافی هم بگویید بفرما وحدت! در حالي كه هم اين غلط است هم آن. برخی از همین‏ها که در دایره وحدت گنجیده‏اند هنوز حاضر نیستند امثال خاتمی و موسوی را صریح محکوم کنند؟ کدام اصولگرایی؟ کدام وحدت؟ آیا اینها را به مجلس ببریم مثلا خیلی کار بزرگی کرده‏ایم و از یک خطر خیلی بزرگ جلوگیری کرده‏ایم؟

به نظر می‏رسد جریان انقلاب که اکنون "خلوص‏خواهی" را به عنوان یک ارزش می‏شناسد و زخم‏خورده برخي از خروجي‌هاي مجلس هشتم نیز هست، اجازه نخواهد داد هر نامی از 8+7 بیرون بیاید که بخواهد بعدا دوباره نظر رهبری را به رأی بگذارد و رأی دانشگاه آزاد را بر کرسی بنشاند. نمایندگان مجلس نهم بايد مرزبندی روشن با اصحاب فتنه، جریان انحراف و خواص مردود داشته باشند.

پی نوشت‌ها:

1- مقصود قالیباف است.

2- در استقبال‏های مردمی احمدی‏نژاد در آستانه انتخابات 84، يك نفر در برخی از استان‏ها به جهت ازدحام جمعیت کشته شدند.

منبع: رجانیوز

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها