سخن از پیشگویی این فیلم نیست، بلکه آنچه به روشنی به نظر می رسد، این است که فیلم مذکور به صورت حاشیه ای سندی را منتشر می کند، که نشان از اتخاذ "دیپلماسی تلفن" (Telephone Diplomacy) به عنوان دیپلماسی برگزیده دستگاه سیاست خارجی"ساویر" رئیس جمهور سیه چرده ایالات متحده در قبال ایران دارد و طی آن به روشنی صفحه ای از مجله اکونومیست منتشر می شود که رئیس جمهور سیاه پوست آمریکا، تلفن به دست مشغول مذاکره با طرف ایرانی است و زیر این تصویر، مرقوم شده: "Sawyers Telephone Diplomacy" و در آن صفحه از مجله، تشریح سابقه روابط ایران و آمریکا از عهد ناصرالدین شاه به این سو صورت گرفته و از میرزا ابوالحسن شیرازی به عنوان اولین سفیر ایران در آمریکا سخن به میان آمده است.
این فیلم نخستین اکران خود را در آمریکا، در روز 28ژوئن 2013 یعنی دو روز پس از اکران در اندونزی سپری کرد، و اتخاذ "دیپلماسی تلفن" ایالات متحده در قبال ایران را قریب به سه ماه پیش از سفر حجه الاسلام روحانی در برابر دیدگان مخاطبان جهانی خود به پرده کشید و این در حالی بود که تریلر خاص این فیلم سینمایی مدتها پیش از انتخاب حجه الاسلام روحانی در 24 خرداد 92 در فضای اینترنت با عنوان "دیپلماسی تلفن" (Telephone Diplomacy) منتشر شده بود.
شاید مفهومی جز این به ذهن متبادر نشود که ایالات متحده مدتهاست برای حل مشکلات داخلی خود، نیازمند به مذاکره با ایران است و حتی پیش از انتخابات اخیر ریاست جمهوری ایران، کلاه خود را برای گفتگوی تلفنی با رئیس جمهورِ برگزیده، قاضی کرده است. چشم جادوی هالیوود به امداد لشگر سیاست خارجی ایالات متحده آمده بود تا بسترسازی برقراری تماس تلفنی صورت گیرد و حالا که تماس برقرار شده، به دروغ می گوید که تقاضای مذاکره تلفنی با آقای روحانی، از سوی طرف ایرانی بوده است.
اما داستان از این قرار است که در دقایق آغازین فیلم، رئیس جمهور ایالات متحده، که شباهت مناسبی با باراک اوباما دارد، قرار است کنفرانس خبری داشته باشد و طی آن توافق صلح خود را با کشورهای خاورمیانه از جمله ایران تبیین کند. در چنین شرایطی خبرنگاران اینچنین خبرسازی می کنند که "میخواد با ایران صلح کنه، چون الان دیگه اونجا دوست پیدا کرده"
در ادامه، فیلم اینچنین به مخاطب القا می کند که رئیس جمهور سیاه آمریکایی، از حزب دموکرات و صلح طلب است و توسط رئیس سرویس مخفی خود به گروگان گرفته می شود تا صاحبان کارخانه های اسلحه سازی که از قماش جمهوری خواه هستند، بتوانند جنگی اتمی علیه ایران برپا کنند و اسلحه های خود را بفروشند و تاسف بار است که با صراحت، 8 شهر ایران از جمله مشهد، تهران، تبریز، قم، نطنز، چابهار، شیراز و بندرعباس مورد هدف گیری کلاهک های هسته ای ایالات متحده قرار می گیرد، که در واپسین لحظات، از این حمله جلوگیری می شود!
گویا دوباره همه گزینه ها روی میز است، هم هویج ها به بار نشسته و هم چماق ها در دستها می چرخد و اگر به تلفن به ظاهر صلح طلبانه دموکراتها و رئیس جمهور سیه چرده شان جواب ندهیم، جوابمان را از جمهوری خواهانِ اسلحه فروش با 8 بمب هسته ای که ایران را نشانه رفته می گیریم.
سابقه دیپلماتیک آمریکا نشان می دهد که طبیعی است آمریکا به دنبال بهانه ای برای برقراری روابط با دشمنانش برای هموار کردن رنج های خود باشد و این کار را با علم کردن مفاهیمی چون "دیپلماسی تلفن" (Telephone Diplomacy) انجام می دهد. فی المثل لفظ "دیپلماسی پینگ پنگ" را زمانی در ادبیات دیپلماتیک خود گنجاندند که روابط تیره و تارشان با جمهوری خلق چین در دهه هفتاد میلادی کار را بر این ابرقدرت جهانی سخت کرده بود و به دنبال بهانه دوستی، برگزاری بازی های پینگ پنگ میان دو کشور، روابط شان را به گونه ای گرم کرد که سفر هنری کسینجر به پکن و از سرگیری روابط میسر گردید.
به هر تقدیر، ماموریت فیلم "وایت هاوس داون" به ثمر رسیده و تماس برقرار شده و شاید مراحل بعدی این تماس تلفنی که در فیلم، "توافق صلحِ" مدنظر رئیس جمهور سیاه پوست آمریکا، همین توافق ژنو باشد که به بار نشسته است؛ اما سوال آنجاست که وقتی رئیس جمهور آمریکا در خصوص دیپلماسی از قبل طرح ریزی شده ی " تماس تلفنی" دروغ می گوید و شروع آن را به ایران نسبت می دهد؛ آیا در خصوص توافق صلحِ فیلم وایت هاوس داون و یا توافق ژنو در عالم خارج از سینما، قابل اعتماد است؟