به گزارش 598 خبرنامه دانشجویان ایران نوشت: پس از وقوع موج بیداری اسلامی و آزادی کشورهای استراتژیکی مانند مصر، تونس و لیبی وقایعی در کشور سوریه به وقوع پیوست که در نظر اول حاکی از سرایت موج بیداری اسلامی به این کشور بود ولی با تأمل بیشتر در جزئیات این اعتراضات تفاوت های اساسی آن با موج بیداری اسلامی مشخص می شود.
آغاز شورش ها در کشور سوریه در حالی بود که گروههای معترض از همان ابتدا مسلح بوده و دست به خرابکاری در مناطق مختلف سوریه به ویژه مرزها زدند. این در حالی بود که قیام های مردم مصر، تونس، لیبی، بحرین و یمن در ابتدا به صورت کاملاً مسالمت آمیز برگزار می شد و پس از مدتی با دخالت نظامی حکومت به خشونت کشیده می شد. مانند حملات وحشیانه زمینی و هوایی نیروهای قذافی در شهر مختلف لیبی که علاوه بر کشتار مردم بی گناه، اعتراضات را به فاز مبارزه مسلح برده و با چاشنی خشونت همراه ساخت. و هم چنین اقدامات وحشیانه آل خلیفه در بحرین، علی عبد الله صالح در یمن و....
در حالی که قیامهای اسلامی مردم منطقه بصورت خودجوش و کاملاً مستقل بوجود آمده و به ثمر نشسته بود ولی آنچه که در سوریه در حال روی دادن است- بر خلاف قیامهای منطقه- با دخالتهای مستقیم خارجی همراه است. به طور مثال می توان به حضور نیروهای هدایت کننده از کشورهای همسایه مانند ترکیه و کمک های نظامی - تسلیحاتی به معترضین به منظور اسقاط نظام سوریه اشاره کرد. کمک های سنگین عربستان سعودی به سَلَفی های سوریه برای درگیری با نظام این کشور و تلاش برای براندازی حکومت بهترین شاهد برای این نوع اقدامات است.
بررسی روند قیامهای اسلامی منطقه نشان می دهد مسیر کلی این خیزش ها دارای رویکردی استقلال طلبانه و کاملاً ضد استعماری است. چه آنکه بخشی از شعارهای اصلی مردم در مصر و تونس و... مرگ بر امریکا و مرگ بر اسرائیل بود و این پرچم رژیم صهیونیستی و آمریکا بود که به آتش کشیده شد.البته هنوز هم مطالبات اصلی این ملت ها کما فی السابق ضد استعماری است. که ازین دست می توان به تقاضای گسترده مردم مصر برای الغای قرارداد کمپ دیوید و آتش زدن پرچم این کشور بهمراه پرچم ایالات متحده اشاره کرد.
امّا اعتراضات در سوریه نه تنها چنینی خطی را پی نمی گیرد، بلکه در مسیری کاملاً متفاوت قدم بر می دارد و مطالبات معترضان در این کشور هیچ شباهتی با مطالبات سایر ملتهای منطقه ندارد. در واقع در موج بیداری اسلامی هیچ گاه سابقه نداشته شعارهایی به نفع استعمار سر داده شود ولی در سوریه حتی شعارهایی مانند "لا غزه..." نیز شنیده شده که حاکی از هم سویی معترضین با ددمنشان صهیونیست و رژیم اشغالگر قدس است.
علاوه بر این ها با نگاه به صف بندی کشورهای جهان در قبال حوادث سوریه و بررسی این مواضع با موضع گیری های این کشورها درباره موج بیداری اسلامی نیز به نتایج قابل تأملی دست می یابیم.
در حالی که کشورهایی مانند عربستان، بحرین،کویت، اردن و... صریحاً با حرکت بیداری اسلامی به مقابله برخواسته و مثلاً با پناه دادن به دیکتاتورها بر این اقداماتشان جامه عمل پوشانده اند راجع به وقایع سوریه در چرخشی 180 درجه ای از معترضان حمایت کرده و خواستار سقوط حکومت بشار اسد شدند و حتی با اقداماتی نظیر تلاش برای تعلیق عضویت سوریه در اتحادیه عرب و ایجاد منطقه پروازممنوع علیه این کشور عملاً به مقابله با حکومت سوره برخواسته اند. معلوم نیست به چه دلیل هیچ یک از این کشورها درباره مردم یمن و بحرین چنین دلسوزی به خرج نداده اند...؟
در کنار کشورهای منطقه، مقایسه رفتار کشورهای غربی در قبال وقایع سوریه با قیامهای اسلامی در بحرین و یمن نیز بسیار حائز اهمیت است.
کشورهایی مانند انگلیس و آمریکا که پنهانی و آشکارا از رژیم های دیکتاتور آل خلیفه و علی عبدالله صالح حمایت کرده و عملاً موجب ریخته شدن خون هزاران بی گناه در میدان التحریر بحرین و خیابانهای صنعا شدند اکنون به بزرگترین حامیان مردم سوریه تبدیل شده اند و سنگ آنها را به سینه می زنند و با تمام توان، در صدد سقوط حکومت سوریه به بهانه دفاع از مردم هستند. که می توان به قطعنامه های اخیر شورای امنیت علیه حکومت سوریه که به ابتکار ایشان به تصویب رسید اشاره کرد.
حال سئوال اینجاست چه مسئله ای باعث این نگاه مغرضانه می شود؟ آیا جز این است که حکومت های بحرین و یمن جزو بهترین دوستان و هم پیمانان ایلات متحده و غرب در خاور میانه هستند؟ و آیا جز این است که حکومت سوریه بعنوان یکی از اضلاع مثلث مقاومت جزو دشمنان طراز اول رژیم اشغالگر قدس محسوب می شود؟
پس کاملاً مشخص است که این تفاوت نگاه چه دلیلی دارد و تفاوت های وقایع سوریه با بحرین و یمن و... به چه نحو است.
دیگر نکته حائز اهمیت هم بستگی معترضان سوری با صهیونیست ها است.
علاوه بر وجود مطالبات ضد فلسطینی که بدان اشاره شد مسائل دیگری نیز این واقعیت را نمایش در می آورد. به طور مثال می توان به بیانیه های کشور های غربی علیه دولت سوریه اشاره کرد که در آنها به طور مشترک با دولت رژیم صهیونیستی و مردم معترض سوریه اعلام هم بستگی شده است. و هیچ گونه اعتراضی نیز از طرف اغتشاش گران سوری به این اعلام هم بستگی ها نشده؛ این در حالی است که در شرایط این چنینی، ملّت های مسلمان مصر، تونس و... به سرعت به اعلام برائت از این دولت های استعمار گر پرداخته و خط خود به سرعت از آنها جدا کردند.
در کنار این مسائل وجوه شخصیتی بشار اسد نیز دارای تفاوتهای اساسی با دیکتاتور های منطقه مانند مبارک، بن علی، آل خلیفه، عبد الله صالح و قذافی است.
این دیکتاتورها با اقدامات خود همکاری های بسیار گسترده و استراتژیکی با کشورهای غربی به ویژه ایالات متحده، انگلیس، فرانسه و در رأس آنها رژیم اشغالگر قدس داشته و به نوعی حیاط خلوت مطمئنی برای غرب بوجود آورده بودند.
قراردادهای استعماری و نابرابری مانند کمپ دیوید و دست دوستی سران این دولت ها با این حاکمان دیکتاتور صفت بهترین شاهد مثال بر این دوستی پیوند عمیق بود.
امّا حکومت بشار اسد درست برعکس این دیکتاتور ها در تقابل مستقیم با نظام استعماری غرب بوده و به همراه جمهوری اسلامی ایران و حزب الله لبنان خط مقدم مقاومت اسلامی را تشکیل داده اند. و بارها و بارها عملاً به مقابله با منافع استعمارگران غربی به ویژه اشغالگران صهیونیستی پرداخته اند. پس قویّاً می توان ادعا کرد مقایسه بشار اسد با مزدورانی چون مبارک، بن علی، قذافی، عبدالله صالح و آل خلیفه امری نا درست بوده و خواسته غرب می باشد.
هم چنین نکته بسیار مهم دیگر این است که وقایع اخیر منطقه و سقوط دولتهای هم پیمان رژیم صهیونیستی مانند مصر و تونس در کنار رویدادهای داخلی این رژیم، اوضاع منطقه را به شدت به ضرر صهیونیست ها تغییر داده و منافع آنها را تا حدود زیادی به خطر انداخته است. پس طبیعی است که با عَلَم شدن موضوعی مانند سوریه توسط حامیان رژیم صهیونیستی، سعی در انحراف افکار عمومی و تغییر اوضاع به نفع رژیم اشغالگر قدس انجام شود، چه آنکه ماهیت حامی صهیونیستی معترضان در سوریه نیز در شعارها و رفتارهایشان کاملاً مشخص است که بدان اشاره شد. و هم چنین اینکه کشور سوریه بعنوان همسایه مرزی رژیم صهیونیستی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
آنچه که می توان از این نکات نتیجه گرفت این است که اتفاقات و وقایع اخیر سوریه در مسیری کاملاً متفاوت از خیزش مقدس اسلامی مردم منطقه گام برداشته و دارای ماهیتی کاملاً وارداتی و استعماری می باشد. بدیهی است که مقایسه این اغتشاشات با موج بیداری اسلامی امری کاملاً نا درست بوده و فاقد پایه و اساس می باشد.
علی مرادخانی