به گزارش فارس، بهروز نورانی پور مستندساز جوان و خوش آتیه ای است و حالا که مرز 30 سالگی را رد کرده هر روز به پختگی بیشتری در فرم و اجرای کارهایش می رسد. مستند «جنایت در سکوت»نورانی پور که روایت کودکانی است که به دلیل عارضه شیمیایی والدین به این درد دچار هستند بیشتر از 18 کار دیگرش دیده شد و مورد توجه قرار گرفت.
کارهای بعدی اش هم سوژه های خاص دارد؛ خیاط نابینا، زندگی دختر ناقصالخلقه شمالی، روایت ساربان کشته شده توسط یک شتر به روایت دختر کوچکش، روایت پیرزن کردی که قاتل تنها پسرش را به یمن ورود رهبر انقلاب به کردستان بخشید و علیرغم فقر خود و تمول خانواده قاتل ریالی دریافت نکرد و...
نورانی پور علیرغم اینکه مستندساز خوبی است نگاه خوبی هم به دنیای اطرافش دارد. دین در کارهایش بسیار پر رنگ است و همه چیز را از دریچه امید نگاه می کند و علیرغم سوژه های تلخاش عمد دارد که همه چیز را با نگاهی رو به آینده ببیند.
این گفتگو حاصل گپ و گفتی است که با او داشتیم:
*وقتی خدا هست دلیلی برای ناامیدی نیست
فارس: وقتی با هم صحبت می کردیم گفتید که اوضاع خوب است و راضی هستید. مدت هاست ما چنین حرفی را از یک فیلمساز نشنیده بودیم. یعنی حتی یکبار هم نشده یک فیلمساز ناله نکند و بگوید مثلا ناراضی نیستم...
خدا در قرآن میفرماید من از رگ گردن به تو نزدیک ترم. وقتی آدم این جمله را میشنود، حضور خدا را احساس میکند و طبعا جای ناامیدی باقی نمی ماند. امروز زندگیها به سمتی رفته که گویی آدمها سیر نمیشوند و در واقع این آدمها هستند که در خدمت ابزارها و وسایل درآمده اند نه ابزار در خدمت آنها. البته من منکر مشکلات نیستم و خودم هم کم از این مشکلات نداشتم ولی معتقدم این معادله باید برعکس شود.
* دلیلی نمیبینم فیلم یاسآور بسازم
فارس: این امید به آینده و روشنایی به وضوح در کارهای شما دیده می شود. در صورتیکه به خاطر تولیدات گذشته معمولا عادت نداریم در کارهای مستند امید را اینقدر جاری ببینیم...
نمیدانم هم صنفهای من چگونه فیلم میسازند ولی در مستندهایی که دیدم غافل از یک نکتهایم و آن هم این است که گذشته، گذشته است. من برای گذشته نمیتوانم کاری کنم ولی میدانم که آینده وجود دارد و همین که میدانم آینده هست امید هم هست. زمانی که می توانم دو قدم به جلو بروم و فیلم بهتر بسازم، دلیلی ندارد که با یاس فیلم بسازم. آینده از نظر من روشن است.
* سیاهنمایی سینما را به رکود میکشاند
من به کمک سینمایی که در اختیار دارم میتوانم فیلمم را به هر جا که میخواهم ببرم. میتوانم با فیلمم با آدمها حرف بزنم. سیاهنمایی و سیاه دیدن همه چیز بعنوان یک ایدئولوژی با به چالش کشیدن مشکلات دو چیز متفاوت است.
من میتوانم در سینمایی که در اختیار دارم، معضلات و مشکلات جامعهام را به چالش بکشم و هر کسی میتواند این کار انجام دهد. ولی سیاه دیدن معضلات موضوع را تلخ میکند. الان در رکودی که در سینمای ما حاکم است این موضوع دیده میشود. یعنی سیاه دیدن همه چیز، سینمای ما را به رکود کشانده است. ما خیلی آدمهای توانایی داریم فقط باید راه را پیدا کنیم.
* همیشه سوژه به سمت من آمده است
فارس: سوژههای شما خیلی خاص هستند...
من کارم را از سال 78 شروع کردم و سینما را به صورت آکادمیک و تجربی آموختم اما سینما تجربه مطلق است. عادت دارم وقتی فیلم میسازم، خاص بسازم. دوست دارم که آدمها در فیلمم خصوصیت خاص خودشان را داشته باشند. من اعتقاد دارم سوژه همیشه خودش سمت من آمده. سوژهایی که ویژگیهای خاص خودشان را دارند.
* مستند را به دلیل دست و پنجه نرم کردن با حقیقت دوست دارم
من سینمای مستند را به این جهت دوست دارم چون در آن با حقیقت دست و پنجه نرم میکنم و به حقیقت ناخنک میزنم. آدمها دوست دارند که خودشان را در دهانه حقیقت ببینند. من در بخشهایی از همین مستند «زندگی زیر پوست من» خودم را میدیدم شاید به آن قواره نه، ولی دغدغههای خودم را میدیدم.
فارس: این نگاه مثبت شما به رغم مشکلات خودتان و البته سوژه های تلخ از کجا میآید؟
همه اینها را پدرم از بچگی به من یاد داده که امیدوار باشم. من آدمی نبودم که فردا را بمیرانم و دوست داشتم به فردا رنگ و لعاب بدهم. گاهی البته دچار یآس و ناامیدی می شوم که بهرحال طبیعت آدمی است ولی بیشتر سعی کردم که برای آینده و فردا نقشه داشته باشم و این را در فیلمهایم اعمال کردم بدون اینکه به سوژه دست بزنم.
* اینکه مرتب بگوییم حالمان بد است و با حاشیه و شانتاژ پیش برویم اشتباه است
جامعه به من بدهکار نیست من به جامعهام بدهکارم، من مدیون مردمم، من یک پتانسیل در اختیار دارم که مکلفم دینم را به این آدمها ادا کنم. این تصویر که فکر کنیم که همیشه بگوییم حالمان بد است و فکر کنیم که با حاشیه و شانتاژ کردن که به تازگی باب شده است که یکی از آفتهای سینمای ما است پیش برویم اشتباه است و علت آن این است که از اول راه میانبر را اینطور یافتیم.
من خودم را در قبال جامعه ام مسئول می دانم. در هر نقطهای از کشور که شما ببینید من فیلم ساختم. من دغدغهام وطنم است و در مقابل وطنم خودم را متعهد میدانم.
* با شهامت به جایگاه خدا در وجودم افتخار میکنم
فارس: دین در کارهای شما خیلی پر رنگ است و البته ویژگی اش این است که ادا و اصول هم نیست. خود سوژهها اینطور هستند یا این مساله به خودتان برمی گردد؟
دین برای من اهمیت دارد ولی من هیچوقت عادت نداشتم که سوژههایم را دستکاری کنم. یعنی علاوه بر اینکه دین در باطن کارهایم وجود دارد ولی من به سوژه ها دست نبردم. مثلا من به فریبا معصومی در مستند «زندگی زیر پوست من» نگفتم نماز بخوان یا در مسجد نذری بده ولی اینها خودشان این کارها را انجام دادند. من با شهامت به جایگاه خدا در وجودم و به دینم افتخار میکنم و آن را دوست دارم.
* گاهی در این سینما مجبوری میشوی که سرت را پایین بیاندازی و حواست به پایت باشد که در چاله نرود
فارس:نگران نیستید که برخی ها بواسطه این شما را در محافل و فضاهای سینمایی محدود کنند. بهرحال کسانی هستند که از این موضوعات خوششان نمیآید و طرف را به این دلیل تخطئه میکنند...
من برای طیف خاصی فیلم نساختم که از تخطئه شان بترسم. من برای مردمم فیلم ساختم. من ناخواسته در این سیستم درگیر هستم ولی نگرانی این موضوع هم نیستم. گاهی مجبور میشوی در این سینما سرت را پایین بیاندازی و حواست به پایت باشد که در چاله نرود.
فارس: تا بحال شده که مثلا بگویند این مسجد و نمازی که در فیلمت آوردی زیادی است یه کم از آن کم کن و از این حرفها؟
تا حالا چنین اتفاقی نبوده. من تا الان به واسطه مستند «خدا اشتباه نمیکند» هیچوقت به این موضوع برخورد نکردم و وقتی هم که مستند در آرت پیکچر لندن اکران شد برای یک آدمهایی که اصلا نمیداستند دین ما چیست برایشان جالب بود که فطرت یک حیوان و مسایلی که درباره اش در دین ما آمده چگونه است.
فارس: مستند «خدا اشتباه نمی کند» درباره چیست؟
داستان این مستند مربوط به ساربانی است که وقتی یک شتری را که مجبور کرد با محارم خود جفت گیری کند هم ساربان را کشت و هم خودش را.
وقتی این مستند در لندن اکران شد واکنش خوب آدمها را درپی داشت. یعنی در زمانی که انسان به سمت همجنسگرایی یا همجنسبازی میرود «خدا اشتباه نمیکند»، حرفی را میزند که یک حیوان هم فطرت خودش را میداند پس شما هم میتوانید پیرامونتان را بهتر ببینید.
فارس: مستند اخیر شما به نام «زندگی زیر پوست من» است که کار خیلی خوبی است. یه کم درباره این سوژه صحبت کنید؟
داستان برگشت یک دختر 48 سانتی به زندگی است. فریبا که ناقص الخلقه به دنیا آمده و پا ندارد، دستش ناقص است، نخاع ندارد، همه چیز را برعکس می بیند و سنگ کلیه هم دارد. با این حال بعد از 27 سال رکود به زندگی برمی گردد و شغل یاد میگیرد و الان خرج خانواده را می دهد و به یک ازدواج خوب فکر میکند. چنین صحنهای فیلمساز را تسلیم خودش میکند و نمیتواند کمتر از حقیقت را خلق کند و در آن دست ببرد. این نکته بارزی در مستند بود. به نظر من دل آدمها باید بزرگ باشد نه خانه آدمها. فریبا دل بزرگی دارد و برای آینده نقشه دارد.
فارس: یکی دیگر از کارهای شما «جنایت در سکوت» بود که خیلی مورد توجه قرار گرفت. در مورد این هم توضیح بدهید؟
یک روایت مستند از بچههای جنگ است. بچههایی که جنگ را ندیدند ولی الان با جنگ دست و پنجه نرم میکنند. بچههایی که از مادران تاول زده به دنیا آمدهاند و خودشان هم تاول زده، شیمیایی و مریض هستند. «جنایت در سکوت» داستان این بچه هاست که شمارش معکوس برای نابینایی شان شروع شده است.
با این حال زمانی که این مستند پخش شد اتفاقات مثبت برای این خانواده رخ داد و آن بچهها دیده شدند و ناخواسته مورد توجه پزشکان و موسسات قرار گرفتند بطوریکه یک کلینیک در آنجا ساخته شد.
کار بعدیتان چیست؟
کار بعدی اگر خدا قسمت کند روایتی است از کودکانههای شیرین کودکان. یک کاری است که صحبتهای اولیه به نتیجه رسیده و امید دارم که این کار هم دیده شود. روایت سه کودک در سه جغرافیای متفاوت که برای وصل شدن به هم تلاش میکنند.
* برای ساخت فیلم باید به دنبال یک کاغذ و خودکار میرفتیم
فارس: و نکته پایانی...
امیدوارم سینمای مستند ما متولی خوب و پایدار پیدا کند متولی سیاسی کار نه. 4 سال سینمای مستند این مملکت را به صرف ساختن سینمایی بلند تعطیل کردند در حالی که میشد با پولهایی که در حوزهها داشتند بهترین کارها را ساخت و در واقع سینمای مستند با داستانی را قاطی کردند. بودجه را صرف جای دیگری کردند و 4، 5 سال نتوانستیم فیلم بسازیم و برای ساخت فیلممان برای خودکار و کاغذ خواهش کردیم در حالی که میلیاردی از فیلمهای سینمای دیگران حمایت کردند.
من برای کار به شدت با مشکل مواجه بودم و مجبور بودم از جیب خودم بسازم. 4، 5 سال سینمای مستند این کشور متولی نداشت و متولیش کاری که کار او نبود را انجام میداد و در چارچوب کار سازمانی اش نبود، فیلمهای سینمایی با بوجه بالای 12، 13 میلیارد ساختند در حالی که این بودجه سینمای مستند بود.