پیام ویدئوئی وزیر محترم وزارت امور خارجه در آستانه مذاکرات ژنو 6، جذاب، مودبانه، هوشمندانه و مقتدرانه بود. البته آقای ظریف از همان نطق اول در جلسه رای اعتماد به وزرای دولت یازدهم نشان دادند که خطیبی توانا هستند و عموم مصاحبه های ایشان نیز نشانگر قدرت اقناعی آقای وزیر است.
اما فارغ از این توانمندی های جناب وزیر، قصد نگارنده بررسی پیام ویدئویی ایشان از منظر فکری است. اگر کمی از جذابیت لحن و انتخاب هوشمندانه کلمات و منطق مقتدر ایشان در پیام بگذریم شاهد خواهیم بود که پیام به لحاظ فکری و معرفتی با فلسفه انقلاب اسلامی زاویه دارد. زاویه دارد به معنای تضاد و تقابل نیست بلکه به معنای فاصله داشتن از اندیشه امام خمینی(ره) به عنوان بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و رهبر انقلاب اسلامی است.
البته فاصله داشتن سبب نمی شود که مسئولین دولت "فرزندان انقلاب" نباشند و این فاصله داشتن مربوط به بسیاری از افراد و جریانهای سیاسی و خاص این دولت و آقای ظریف نیست. اساسا همین فاصله هاست که جریانات فکری-سیاسی را در فضای داخلی جمهوری اسلامی شکل داده است و اصلاح طلب و اصولگرا و اعتدال و کارگزاران سازندگی و عدالتخواه و... را شکل داده است. اما نکته اینجاست که معیار قضاوت در مورد رویکردها، اعمال و گفته های مسئولین ولی فقیه به عنوان رکن رهبری و حفاظت از جهت نظام اسلامی است.
به تعبیر دیگر؛ علت برخی از رفتارها و تعابیر نادرست آقای وزیر را نیز باید در همین فاصله فکری جستجو نمود. به عنوان مثال وقتی در مصاحبه با شبکه آمریکایی عنوان نمودند که استفاده از کلمه افسانه برای هولوکاست در سایت رهبر معظم انقلاب یک اشتباه در ترجمه بوده است، این اقدام فارغ از اینکه رفتاری حرفه ای و دیپلماتیک باشد، ناشی از فاصله فکری ایشان و هسته اصلی دولت یازدهم با عقلانیت انقلاب اسلامی است که در بیانات امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب تبیین شده است.
برای بررسی جزئی تر به این بخش از پیام ایشان دقت نمایید:
"حال اگر به شما بگویند چنین انتخابی ندارید چه می کنید؟ آیا کوتاه می آیید؟ حقوق اعطا کردنی نیست و چون اعطا نشده پس مصادره نیز نخواهد شد. این به معنای رسیدن به بن بست نیست. راهی به جلو وجود دارد. مسیری سازنده در جهت تعیین سرنوشت خودمان. حرکتی به سوی پیشرفت برای حفاظت از صلح حرکتی رو به جلو تنها انتخاب بین تسلیم و یا رو در رو شدن نیست. تابستان گذشته مردم ما تعامل سازنده را به وسیله صندوق های رای انتخاب کردند و از این راه آن ها به دنیا یک فرصت تاریخی برای تغییر مسیر دادند.
استفاده از این فرصت یگانه نیازمند یک موضع برابر و انتخاب یک مسیر بر پایه احترام متقابل و به رسمیت شناختن عزت همه انسان ها و بیش از آن به رسمیت شناختن این واقعیت است که هیچ قدرتی هر چند مقتدر نمی تواند سرنوشت دیگران را تامین کند. این دیگر یک گزینه نیست. ما همه باید سرنوشت مشترکمان چالش های مشترکمان و فرصت های مشترکمان را هوشیارانه درک کنیم. ما همچنین باید باور داشته باشیم که تحمیل پایدار نیست و باور داشته باشیم که با هزینه های دیگران نمی توان پیشرفت کرد و باور داشته باشیم که یا با همدیگر می بریم یا با همدیگر می بازیم، تعادل رمز موفقیت است. گفتگوی صادقانه و اعتماد واقعی همه منوط به موضع برابر احترام مقابل و منافع مشترک است و بیش از هرچیز عزت برای همه ما این را به مردم خود و دنیا قول دادیم و همیشه به قول خود پایبندیم. مردم ایران مصمم به کاوش در این مسیر هستند. بیایید در پایان دادن به یک بحران غیرضروری و آغاز افق های جدید با هم همراه شویم. "
یکی از مواردی که آقای وزیر و دیگر اعضای دولت و به ویژه رییس محترم جمهوری به آن تکیه می کنند و بر آن اساس استدلال می کنند این است که منافع مشترکی بین ما و شش کشور که خود را قدرتمندترین کشورها می دانند قائل هستند که این منافع مشترک سبب می شود که ما بتوانیم به توافقاتی برسیم.
سوال این است که آیا واقعا منافع مشترکی بین ما و قدرتهای استکباری که آقای ظریف نیز در متن خود تلویحا به آنها اشاره کرده اند وجود دارد؟
این مسئله از مسائل مهم و ریشه ای است که در بسیاری از چالشهای سیاسی میان جریانات سیاسی داخل ایران تاثیر گذار است. اینکه شما چه پاسخی به این سوال می دهید به نوع نگاه شما به نظام جهانی، اسلام و انقلاب اسلامی دارد. وقتی آقای ظریف مردم ایران را مانند دیگر مردم دنیا می دانند و هیچ اشاره ای به تفاوتهای این ملت با دیگر ملل جهان در قرن بیستم و ابتدای بیست و یکم داشته اند نمی کنند نشان از این دارد که درک مناسبی از انقلاب اسلامی، نقش ان در تحولات منطقه ای و جهانی ندارند.
برای برخی از مسئولین دولت یازدهم به مانند بخشی از روشنفکران ایرانی اعم از دینی و سکولار، انقلاب اسلامی جنبشی مردمی بر ضد دستگاه ستمشاهی بوده است که در سال 1357 به وقوع پیوسته است و حالا ما باید مانند دیگر مردم جهان به فکر توسعه باشیم و در این مسیر نیز گریزی از همکاری و تعامل با دنیا نداریم و منظور از دنیا هم مشخص است که همین شش کشور هستند و باقی کشورها در سایه این کشورها زندگی میکنند.
با این تصویر از جهان، روشن است که آقای وزیر تمایلی به پرداختن به موضوع هولوکاست ندارند و روشن است که منافع کشترکی بین ما و دولتهای استکباری می بینند و روشن است که بین ملت ایران با مردم دنیا فرقی نمی بینند.
البته روشن است که این طرز فکر طرفدارانی در میان اقشار مختلف کشور دارد. اما این طرز تفکر دو مشکل را برای آقای وزیر و دولت یازدهم در ادامه به همراه خواهد داشت:
اولین مشکل با قدرتهای جهانی است. چرا که آقای وزیر گمان می کنند با رفع مشکل هسته ای ایران مشکلات حل خواهد شد و به محض اینکه مشکلی دیگر از سوی غرب علم شود ایشان خواهند پرسید که دوباره چرا؟
پاسخ به این سوال را کسی می تواند بدهد که قائل به فرقی بین مردم ایران با مردم دنیا باشد و انقلاب اسلامی و ماهیت خاص آن را درک کرده باشد وگرنه تحلیلی نخواهد داشت و چون دیگر احمدی نژادی هم نیست که تقصیرات را به گردن او و بیانش بیندازیم، نتیجه افسردگی و ناامیدی دولت امید خواهد بود.
اما مشکل دوم با سیاستهای داخلی جمهوری اسلامی که اصلی ترین تعیین کننده آنها رهبر معظم انقلاب است. هر چند مشی امام و رهبری حمایت از دولت ها بوده و هست اما این حمایت تا جایی است که در تعارض با اهداف و آرمانها قرار نگیرد و همچنین اهداف و آرمانها بر زمین نماند. اما نوع نگاه آقای وزیر و دولت یازدهم نشان از این دارد که اصلی ترین مسئله این دولت، تقلیل آرمانها باشد. برخلاف دولت آقای خاتمی که در تعارض با آرمانها و اهداف انقلاب، حرکتهایی در آن دیده می شد و برخلاف دولت آقای احمدی نژاد که در دستیابی به آرمانها عجله داشت و همین عجله آنها را به راههایی کشاند که سبب شد در مواجهه با واقعیت ناتوان شده و آرمانها جنبه شعاری پیدا کنند.
دولت یازدهم از جنس هیچیک از این دو نیست و نه ضدآرمان است و نه بی توجه به واقعیتها، اما از آنجا که راهکاری برای پیگیری هم زمان آرمانها و واقعیتها ندارد به مانند دولت سازندگی، دچار تقلیل آرمانها شده و مجبور است قرائتی از انقلاب اسلامی و آرمانها امام ارائه دهد که با آرمانها حقیقی امام و انقلاب فاصله دارد و البته روشن است که تبیینهای رهبر معظم انقلاب مانع از این امر خواهد شد. تلاشهای اخیری که در تضعیف موضع امام نسبت به امریکا از سوی حامیان دولت صورت گرفت و واکنش رهبری و ملت یکی از مواردی بود که احتمالا آخرین آن نخواهد بود.
در پایان برخی از جملات امام خمینی(ره) را مرور می نماییم که نشان از فقدان هرگونه منافع مشترک میان ما و دولتهای استکباری است؛
"البته ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجی و بین الملل اسلامی مان بارها اعلام نموده ایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم .حال اگر نوکران امریکا نام این سیاست را توسعه طلبی و تفکر تشکیل امپراتوری بزرگ می گذارند، از آن باکی نداریم و استقبال می کنیم.
ما درصدد خشکانیدن ریشه های فاسد صهیونیزم، سرمایه داری و کمونیزم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفته ایم، به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایی را که بر این سه پایه استوار گردیده اند نابود کنیم، و نظام اسلام رسول اللّه- صلی اللّه علیه و آله و سلم – را در جهان استکبار ترویج نماییم.
و دیر یا زود ملتهای دربند شاهد آن خواهند بود. ما با تمام وجود از گسترش باجخواهی و مصونیت کارگزاران امریکایی ، حتی اگر با مبارزه قهرآمیز هم شده باشد، جلوگیری می کنیم. انشاءاللّه ما نخواهیم گذاشت از کعبه و حج، این منبر بزرگی که بر بلندای بام انسانیت باید صدای مظلومان را به همه عالم منعکس سازد و آوای توحید را طنین اندازد، صدای سازش با امریکا و شوروی و کفر و شرک نواخته شود و از خدا می خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ امریکا و شوروی را به صدا درآوریم.
مسلمانان جهان و محرومین سراسر گیتی از این برزخ بی انتهایی که انقلاب اسلامی ما برای همه جهانخواران آفریده است احساس غرور و آزادی کنند، و آوای آزادی و آزادگی را در حیات و سرنوشت خویش سر دهند و بر زخمهای خود مرهم گذارند، که دوران بنبست و نا امیدی و تنفس در منطقه کفر به سر آمده است، و گلستان ملتها رخ نموده است و امیدوارم همه مسلمانان شکوفه های آزادی و نسیم عطر بهاری و طراوت گلهای محبت و عشق و چشمه سار زلال جوشش اراده خویش را نظاره کنند."
البته روشن است که یکی از سه ضلع یعنی کمونیسم محو شده است و شاید امروز و با فروپاشی شوروی بتوان با توجه و دقت بیشتری جملات امام خمینی(ره) را مرور نمود و به این اندیشید که شاید لیبرالیسم و صهیونیسم نیز سرنوشتی از جنس شوروی را در آینده تجربه کنند.