کد خبر: ۱۸۳۵۹
زمان انتشار: ۱۳:۴۰     ۰۳ شهريور ۱۳۹۰
هم اندیشی: چهارمین میزگرد از سلسله میزگردهای تخصصی پیشرفت و عدالت با سخنرانی حجت الاسلام میرمعزی دبیر کمیسیون "مبانی و مفاهیم عدالت" توسط ستاد فرهنگی فجر انقلاب اسلامی برگزارشد.

متن و صوت این میزگرد جهت استفاده علاقه مندان در ادامه آمده است

اعوذبالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم

رب العالمين و صلي الله علي محمد و ال الطيبين الطاهرين.

در رابطه با الگوي اسلامي ايراني پيشرفت و ابعاد اقتصادي اين الگو اگر بخواهيم صحبت كنيم ابتدا لازم است كه خود مفهوم الگوي اسلامي – ایرانی پيشرفت را حداقل از نگاه كسي كه مي‌خواهد ابعاد اقتصادي آن را بررسي كنیم و بعد روشن كنیم منظور از بعد اقتصادي اين الگو يعني چه؟ و بعد وارد بحث بعد اقتصادي و الگو شویم . من خيلي فشرده اين قسمت اول بحث را خدمت شما عرض مي‌كنم و بعد وارد بحث‌‌هاي اقتصادي مي‌شويم.

آن واژه‌ي محوري كه در الگوي اسلامي ايراني پيشرفت وجود دارد، كلمه پيشرفت است كه معادل كلمه توسعه در ادبيات غرب به كار برده مي‌شود و همانطور كه مقام معظم رهبري فرمودند ما چون مي‌خواهيم با واژگان خودمان صحبت كنيم و بار مفهومي و ارزشي واژگان ديگر را نمي‌خواهيم مبتلا به آن شويم از كلمه پيشرفت استفاده مي‌كنيم. پيشرفت در يك مفهوم ساده و كلي و قابل قبول براي مكاتب عبارت است از فرايند حركت از وضعيت موجود به سمت وضعيت مطلوب. بنابراين واژه دومي كه در اين تركيب مهم است بحث الگو است. منظور از الگو در حقيقت يك نظام منطقي و روشن و مستدل از مفاهيم و اصول و ارزش‌ها و راهبردهایي است كه مي‌خواهیم در بحث پيشرفت ارائه بدهيم. ممكن است يك سري اصول كلي را بگوييم يا يك سري ارزش‌هايي را توضيح بدهيم ولي اينها به صورت نظام‌مند در ارتباط با هم، به صورت يك مدل و يا الگو در نيايند. الگو يعني يك نظام منطقي و مستدلي از مفاهيم اصول و ارزش‌‌ها در هر زمينه كه مي‌خواهد ارائه بشود بايد يك منطقي داشته باشد.

وقتي مي‌گوييم الگوي پيشرفت يعني الگوي كه سه بحث در الگوي پيشرفت بيان بشود: 1. وضعيت مطلوب است. چون مي‌گوييم پيشرفت عبارت است از حركت از وضعيت موجود به سمت مطلوب. بنابراين هر الگوي پيشرفتي سه محور را بايد توضيح بدهد. يكي مي‌گوييد وضعيت مطلوب چيست؟ 2. وضعيت موجود را آسيب‌شناسي كند براساس وضعيت مطلوب. در حقيقت فاصله وضعيت موجود تا وضعيت مطلوب را توضيح بدهد. آسيب‌شناسي وضعيت موجود. 3. راهبرد تغيير. از وضعيت موجود به وضعيت مطلوب. اگر ما بخواهيم يك الگوي كامل پيشرفت را ارائه بدهيم بايد كه اين سه ركن را در آن الگو وجود داشته باشد. اتصال آن به اسلامي بودن به خاطر اين است كه ما وضعيت مطلوب و راهبردها را براساس موانع و ارزش‌هاي اسلامي توضيح مي‌دهيم اگر براساس موانع و ارزش‌هاي غربي توضيح بدهيم مي‌شود الگوي پيشرفت غربي. اگر براساس اسلام توضيح بدهيم الگوي پيشرفت اسلامي مي‌شود و اگر مبتني بر شرايط منطبق كنيم اين الگوي پيشرفت اسلامي را مي‌شود الگوي اسلامي ايراني پيشرفت. كه اين اتصال به ايرانيت را مقام معظم رهبري فرمودند كه به خاطر اينكه فكر ايرانی توليد كرده است .

بعد هم در آن نشست راهبردي فرمودند كه مشكلي نيست كه اگر ادم بگوييد دو جهت دارد يكي از اين جهت كه منطبق بر شرايط ايران است و دوم از اين جهت فكر ايراني او را توليد كرده است. به هر حال اسلام در اختيار خيلي‌ها بوده است و توليد نكرده‌اند و ايراني‌ها توليد كردند. منتها بايد متوجه بود كه اگر حتي تطبيق بر شرايط ايران هم مورد نظر باشد منظور شرايط ثابت اقليمی و فرهنگي به نام فرهنگ ايراني است. در حقيقت ما با شرايط تاريخي و فرهنگي و جغرافيايي- سياسي و طبيعي ايران مي‌خواهيم اين شرايط را منطبق كنيم. منظور شرايط زمان و مكان و لحظه نيست. چون اين الگوي اسلامي ايراني پيشرفت مي‌خواهد به عنوان يك سند بالادستي چشم‌انداز قرار بگيرد. اين‌هايي كه توضيح مي‌دهم برای اين است كه وقتي وارد ابعاد اقتصادي مي‌شويم بدانيد كه ما در چه سطحي از اين الگو در رابطه با اقتصاد صحبت كنيم. يعني بي مورد اين مقدمه را خدمت شما عرض نمي‌كنم.

چون اين الگوي اسلامي پيشرفت مي‌خواهد سند بالادستي همه اسناد كشور باشد از جمله چشم‌انداز و مي‌دانيد سند بالادستي چشم‌انداز، سند زماني و مكاني نيست. يعني زمان ندارد. اسناد چشم‌انداز مثل قانون اساسي كشور، يكي از اسناد بالادستي چشم‌انداز است كه زمان، مال زمان خاصي نيست. الگوي اسلامي پيشرفت يك همچنين سطحي دارد. يعني نبايد بياييم وارد برنامه‌هاي سالانه و 5 ساله ايران امروز ما بشويم. اين فراتر از برنامه‌هاي پنج ساله و فراتر از سياست‌ها مي‌باشد. و فراتر از چشم‌انداز است. بنابراين آن شرايطي از ايران را بايد ملاحظه كنيم كه شرايط اين زمان امسال ما پنج سال اينده ما و 20 سال اينده ما نيست. يك شرايط ثابتي است. شرايط مثل فرهنگ ايراني. اقليم ايراني. وضعيت جغرافيايي ايران از اين نوع شرايط بايد تطبيق بدهيم. بنابراين الگوي اسلامي پيشرفت به معناي الگوي كه نظامي از مفاهيم اصول و ارزش‌ها و مباني و راهبردها نظامي منطقي كه سه ركن وضعيت مطلوب، آسيب‌شناسي وضعيت موجود و راهبرد تغيير را هم مي‌دهد.

براساس مباني اسلامي و ارزش‌هاي اسلامي و در چارچوب اخلاق و حقوق اسلام و مطابق با آن شرايط ثابت ايران هم هست. اين پيشرفت قطعاً همانطوري كه مقام معظم رهبري فرمودند داراي ابعاد مختلفي است. پيشرفت را ايشان 4 عرصه فرمودند: فرمودند عرصه تفكر، علم، معنويت و عرصه زندگي بعد عرصه زندگي را ايشان در حقيقت تمام حرف‌هايي كه تحت عنوان مباحث سياسي اجتماعي فرهنگي و ... داخل اين عرصه زندگي كردند. و حتي بحث عدالت، امنيت، آزادي و تمام اين بحث‌ها در آن عرصه زندگي است. يعني آن عرصه زندگي را برش داد به عرصه سياسي، عرصه فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي. در حقيقت بحث مشكلي است مقولات ذاتاً ابعادی ، پيچيده و تنيده در هم هستند. مثلاً پيشرفت خوب داراي ابعاد معنوي است. داراي ابعاد مادي است و ابعاد مادي آن هم سياسي و اقتصادي هستند. منتها اينها در هم تنيده هستند. اين طوري نيستند كه ما يك پيشرفت اقتصادي مستقل داشته باشيم. يك پيشرفت سياسي، يك پيشرفت معنوي كنار هر كدام يك گوشه كنار هم چيده شده باشند اين طوري نيست. ا

ينها در هم تنيده شده‌اند. با توجه به اينكه اينها درهم تنيده شده‌اند بحث اين است كه ما يك وقتي مي‌خواهيم برش اقتصادي بدهيم به اين قضيه. وجه اقتصادي اين پيشرفت مورد مطالعه قرار بدهيم چه بايد كرد؟ من براي اينكه موضوع را يك مقدار بهتر بتوانم توضيح بدهم اين بحث را مطرح مي‌كنم كه يك اختلافي هست بين كساني كه در مباحث نظام‌هاي رفتاري كار كرده‌اند آن هم اين است كه رفتارها و روابط بشري - مثلاً ما يك رفتارهاي اقتصادي داريم، يك رفتارهاي سياسي داريم، يك رفتارهاي فرهنگي داريم كه هر كدام از اينها يك مجموعه‌اي از رفتارها مي‌باشد اگر در مدرسه آمديد كار فرهنگي مي‌شود - هر رفتاري كه دست روي آن بگذاريد يك بعد اقتصادي دارد، يك بعد سياسي دارد، يك بعد فرهنگي دارد و ابعاد معنوي دارد. ابعاد مختلف دارد. اگر اين طوري نگاه كنيد آن رفتار فرهنگي هم داراي بعد اقتصادي هم است. آن رفتار سياسي دارای بعد اقتصادي است. و اين رفتاري كه شما مي‌گوييد اقتصاديست داراي بعد فرهنگي است. اينها در هم تنيده‌اند. بنابراين بايد متوجه بود وقتي كه ما مي‌گوييم مثلاً نظام اقتصادي منظور نظام رفتارهایي است كه در آن نگاه اول اقتصادي هستند ولي داراي ابعاد مختلف سياسي، اجتماعي، فرهنگي و ابعاد مادي و معنوي هستند. بعضي از اعمالي كه ما انجام مي‌دهيم بعد معنوي دارند در صحنه اقتصاد انجام مي‌دهيم. با توجه به اين موضوع ما مي‌آيم يك برش اقتصادي بدهيم. به بحث پيشرفت و بگوييم ابعاد اقتصادي اين پيشرفت چيست؟

وقتي ما گفتيم الگو بايد سه بخش داشته باشد:

1. بخشي كه وضعيت مطلوب را توضيح بدهد.

 2. يك بخشي كه وضعيت موجود را توضيح بدهد.

3. راهبرد را توضيح دهد. اين برش وقتي مي‌خورد به هر سه اينها مي‌خورد.

وقتي ما در وضعيت مطلوب نگاه مي‌كنيم برش اقتصادي كه مي‌دهيم يعني اينكه وضعيت مطلوب وضعيت اقتصادي چيست؟
يعني الگوي اسلامي ايراني پيشرفت اقتصادي بايد سه مطلب را به ما توضيح دهد:

 1. وضعيت مطلوب اقتصادي چيست.

2. وضعيت موجود ما با آن وضعيت مطلوب چقدر فاصله دارد و چه اشكالاتي در آن است.

 3. براي حركت از وضعيت موجود به مطلوب ما چه راهبردهايي را بايد رعايت كنيم.

اينجا در رابطه با بحث وضعيت مطلوب ما بايد در چند به اصطلاح سطح سراغ وضعيت مطلوب اقتصادي رفت. يكي در سطح اهداف. اهداف اقتصادي كه اسلام از نگاه اسلام براي جامعه اين اهداف چيست؟ دستيابي به آن اهداف مي‌شود وضعيت مطلوب ما. در يك سطحي هم ما سراغ الگو‌هاي رفتاري و روابط اقتصادي مي‌رويم. به اين معنا كه بايد توضيح بدهيم كه الگوهاي مطلوب رفتاري كدامند؟ مثلاً مصرف مطلوب از ديدگاه اسلام چيست ؟ الگوي مصرف كه چند سال پيش هم بحث آن مطرح بود اين الگوي مصرف مطلوب از ديدگاه اسلام را توضيح بدهيم. وضعيت مطلوب را توضيح ‌بدهيم. يا فرض كنيد كه الگوي مطلوب سرمايه‌گذاري را توضيح بدهيم.الگوي مطلوب كار را، الگوي مطلوب توليد را، اينها را توضيح بدهيم. يا الگوي روابط را توضيح بدهيم. روابط اقتصادي در بازارها شكل مي‌گيرد. در حقيقت وقتي ما مي‌گوييم الگوي مطلوب روابط يعني الگوي مطلوب بازار. بازار مطلوب كالا و خدمات، بازار مطلوب مالي، بازار مطلوب سرمايه، اينها چه ويژگي‌هاي بايد داشته باشند از ديدگاه اسلام و چيستند.

كه اين خودش يك فصل مفصلي از مطالعات اقتصاد اسلامي را تشكيل مي‌دهد. تحت عنوان نظام اقتصادي اسلام كه توضيح داده مي‌شود كه وضعيت مطلوب از نگاه اسلامي چيست.در راهبردها هم از نگاه اسلامي مباحث مفصلي وجود دارد در حقيقت ما از نگاه اسلام وقتي وارد بحث مي‌شويم راهبردهاي زماني و مكاني نداريم. يعني اسلام يك دين ثابت و جاويد است. اگر راهبردي هم مي‌دهد راهبرد ثابت است. كه حتي مي‌توانيم به عنوان اصول راهبردي. اصولي كه شما اگر خواستيد حركت كنيد از وضعيت موجود به سمت وضعيت مطلوب آن اصول را بايد رعايت كنيد. اين اصول راهبردي هم باز يك فصل مفصلي از مطالعات اقتصاد اسلامي است كه تحت عنوان مكتب اقتصادي، مذهب اسلامي -شهيد صدر تقريباً تحت عنوان مذهب و ديگران اصطلاح فارسي آن مكتب باشد- . گاهي تحت عنوان اصولي كلي اقتصاد اسلامي مطرح مي‌شود اين‌ها همه مباحثي هست كه در حقيقت مي‌ايند اصول راهبردي حركت را بيان مي‌كنند. مثلاً فرض كنيد بحث نقش و جايگاه دولت در اقتصاد. دولت چگونه بايد عمل كند؟ وظايف دولت چيست؟ وظایف در حرکت دادن این جامعه از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب دولت چه نقشی می‌خواهد بازی کند. آیا حداقلی است؟ حداکثری است؟

آیا باید نظارت کند یا نه دخالت کند یا برود تصدی کند؟ اینها بحث‌هایی است که در اقتصاد مطرح می‌شود. تصدی به آن حالتی می‌گویند که دولت مثل یک بنگاه اقتصادی برود تولیدکند. کار از دست بخش خصوصی بگیرد و خودش تولیدکند. بعضی از کالا مثل تولید اسلحه و ... . بعضی موارد هست که تصدی نمی‌کند هدایت می‌کند. دیگران تولید می‌کنند این سیاست‌گذاری می‌کند و طوری سیاست‌گذاری می‌کند که مردم فعالیت‌هایشان به سمت و سوی خاصی هدایت شود. ویکی از وظایف ان نظارت است. کجا نظارت کند؟ کجا دخالت کند؟ کجا تصدی کند؟ نقش وظایف دولت در اقتصاد چه باید باشد؟ بحث مسئولیت‌ها و آزادی‌های مردم. یکی از اصول راهبردی است. حد و حدود آزادی‌های مردم چقدر است و مردم چه مسئولیت‌های در این فرایند دارند. این می‌تواند به عنوان اصل راهبردی باشد یا قواعد تولید ثروت و درامد در جامعه چه باشد؟ اینها مواردی هستندکه ما می‌توانیم تحت عنوان اصول راهبردی برای حرکت از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب مطرح کنیم که این هم عرض کردم زیاد است و یک فصلی مفصلی از اقتصاد را شامل می‌شود. وقتی که وضعیت مطلوب را از جهت اسلامی توانستیم ترسیم کنیم آن وقت آسیب‌شناسی وضعیت موجود دیگر یک کار تطبیقی و یک کار علمی است. کار مبتنی بر بحث ارزش‌های اسلامی چندان ممکن است نباشد. وضعیت مطلوب اسلامی را تطبیق بدهید و وضعیت موجود ایران و فاصله‌ها را دریافت کنید و برای حرکت در چارچوب آن اصول راهبردی که عرض کردم برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری بشود. منتها یک نکته‌ای اینجا است که ما وقتی می‌آیم از نگاه اقتصادی به این بحث نگاه می‌کنیم یک سیاستمدار هم می‌آید و از نگاه سیاسی به این بحث نگاه می‌کند یا مثلاً اهل فرهنگ هم می‌اید و از نگاه فرهنگی به این بحث نگاه می‌کند چه تظمینی وجود دارد که ما نگاه‌هامان با هم سازگار باشد. چه تضمینی است؟

تظمین ان چیزی است تحت عنوان - مثلاً در ادبیات غرب این تولید شده است- آن هسته‌ی مرکزی و اصلی اندیشه‌ها. فرض کنیم که یک اقتصاددان، سیاستمدار و فرهنگی هر سه با یک اصول جهان‌بینی و معرفت‌شناسی وارد تحلیل بشوند همه‌ آنها اصول مشترک داشته باشند از جهت معرفت‌شناسی، هستی‌شناسی و انسان‌شناسی و خداشناسی و فرجام شناسی این چیزهایی که وجود دارد،یک اصول مشترک داشته باشند ،دوم: در چارچوب اخلاق و حقوق اسلامی ، در چارچوب فقه و اخلاق اسلامی ، که مثلاً یکی می‌آید برش فرهنگی به این می‌دهد مبتنی بر آن مبانی در این چارچوب باشد. سیاسی هم بیایید همین کار را کند. اقتصادی هم همینطور. آن مقدار که خطاهای بشری است بگذاریم کنار. ولی علی القاعده نگاه‌ها با هم تا حدود زیادی هماهنگ است و من حرفی را در اقتصاد نزنم که سیاسی، ضد او را بزند. حالا من از اهداف شروع می‌کنم. فرض می‌کنیم یک مفهوم مشترکی به نام سعادت و کمال انسانی که مبتنی بر مبانی بینشی ما است شناختی که از انسان داریم. شناختی که از جهان داریم و شناختی که از خدا داریم. و براساس آن چارچوب اخلاقی و فقهی که داریم بیاییم یک سعادتی را برای انسان ترسیم کنیم. این سعادت انسان هدف غایی همه نظام‌ها است. آن مفهوم سعادت انسان فرض کنید مشترک باشد بین همه گروه‌ها.

در حوزه اقتصاد من باید دنبال اهدافی بگردم که این اهداف زمینه‌ساز آن سعادت که هدف غایی است باشد. در حوزه سیاست و فرهنگی هم همینطور. باز در آن جهت تضمین انطباق نگاه‌ها مختلف به مقوله پیشرفت که اینها با هم هماهنگ و سازگار باشند. گفتیم یک عنصر جهان‌بینی است و یک عنصر اخلاق و حقوق است. یک عنصر این است که ما در روش استنباط در رابطه با مباحث اسلامی همه تقریباً یک روش و یک منبع داریم. قرآن و روایات و روش اجتهاد می‌خواهیم از اینها آن سوالات خودمان را راجع به وضعیت مطلوب استنباط کنیم. باز این هم یک تضمینی می‌شود برای اینکه این نگاه‌ها یک مقدار به هم نزدیک بشود و تناقض خیلی شدیدی پیدا نکند. در رابطه اهداف اقتصادی می‌توانم از راه احادیث و آیات و روایات وارد این بحث بشویم. امام صادق(ع) در حدیثی می‌فرمایند که: خَمْسُ خِصالٍ مَنْ فَـقَـدَ واحِدَةً مِنْهُنَّ لَمْ يَزَلْ ناقِصَ العَيْشِ زائِلَ الْعَقْلِ مَشْغولَ الْقَلْبِ. پنج چیز است که اگر کسی نداشته باشد زندگی‌اش گوارا نیست. ما وضعیت مطلوب در اوضاع اقتصادی را با توجه به احادیث داریم می‌گوییم. عیش هنیه برای همه مردم. بخواهیم از جهت هدف مطرح کنیم زندگی گوارا برای همه. امام می‌فرمایند که اگر یکی از این پنج مورد را نداشته باشد زندگیش گوارا نیست. نه تنها ناقص العیش است بلکه عقل الزائل می‌شود و قلب آن مشغول می‌شود. دل و ذهن همه دنبال مشکلات زندگی‌اش می‌رود. فَاَوَّلُّها: صِحَّةُ البَدَنِ وَ الثّانيَةُ: اَلاَْمْنُ وَ الثّالِثَةُ: اَلسَّعَةُ فِى الرِّزْقِ، وَ الرّابِعَةُ: اَلاَْنيسُ الْمُوافِقُ یکی صحت بدن می‌باشد. امنیت است.

گشایش روزی است. امام تفسیر کردند یعنی زوجه و ولد و دوست انسان صالح باشد. یعنی روابط اجتماعی سالمی داشته باشد. بنابراین بدن سالم روزی فراوان امنیت روابط اجتماعی سالم بعد در پایان هم می‌فرمایند و پنجم الدَّعَةُ است. الدَّعَةُ یعنی آرامش. اگر این 5 مورد در زندگی کسی بود که البته می‌فرماید این آرامش به نوعی می‌شود گفت محصول آن چهار چیز دیگری است. آدم صحت بدن، وسعت روزی، امنیت، پسر خوب و زن خوب و دوست خوب، همه چیز دارد این خودش موجب یک آرامش در زندگی می‌شود. در روایات متعددی است که گفته شده است تقوا اگر کسی نداشته باشد زندگی‌اش گوارا نیست .از امام علی(ع) : زندگانی را عیش، عیش هنیه را جستجو کردم و آن را جز در ترک هوای نفس نیافتم. پس هوای نفس را ترک کنید تا زندگی شما گوارا شود. شاید یکی از دلالیم این باشد که در روایات‌ زیاد است که به هر حال گناه موجب آسیب و قطع روزی می‌شود. موجب امراض بدنی می‌شود. اگر سر شما درد کرد یک گناهی کردی. شاید از این باب باشد. به هر حال تقوا خودش می‌تواند سبب آن چهار عامل دیگر باشد. که همان صحت بدن، امنیت، بی‌تقوایی. آنها را اول از بین می‌برد. اگر ما این حرف را نزنیم و بگوییم نه تقوا در عرض عوامل خودش اصلاً یک آرامشی به انسان می‌دهد این می‌شود 5 عامل. اگر ما زندگی گوارا را این طور دیدیم. تنها بعد اقتصادی ندارد. دارای ابعاد مختلفی است. ما به این یک برش اقتصادی می‌دهیم و ببینیم اگر خواستیم آن وجه اقتصادی، به اصطلاح اهداف اقتصادی که باید فراهم بشود که تا این زندگی گوارا برای همه ایجاد بشود. آن ابعاد چیست؟ که البته تنها ابعاد اقتصادی کافی نیست. باید ابعاد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و مباحث دیگر هم فراهم بشود. ما از نگاه اقتصادی داریم به این قضیه نگاه می‌کنیم باز یک روایت دیگری است.

از امام صادق(ع) که فرمودند: سه چیز که مردم همه به آن نیاز دارند یعنی هدف نظام:

1. امنیت، 2. عدالت، 3. تحت عنوان خصب.

در این روایت اماده است که به معنای سرسبزی و به اصطلاح شادابی زمین است. ائمه فرمودند که مردم همه به او نیاز دارند. چون ائمه که می‌فرمایند نیاز دارند یعنی در جهت سعادتشان. هر چیزی که فرمودند مردم همه به او نیاز دارند این جزو اهداف باید نظام باشد. نظام باید اینها را تهیه کند. نظام اسلامی در جهت آن هدف حرکت کند. ما باز از نگاه اقتصادی نگاه می‌کنیم یعنی می‌توانیم این طور بگوییم در سطح کلان برای جامعه اسلامی آن وضعیت مطلوب، وضعیتی است که امنیت اقتصادی، عدالت اقتصادی و آن فراوانی و خصب (به یک معنایی آن ظاهرا ) آماده است. البته با توجه به احادیث دیگری که در این زمینه وجود دارد در رابطه با عمران و آبادانی در زمین، یا عمرانی و آبادانی زمین. روایاتی که در رابطه با این وجود دارد که امیرالمؤمنین(ع) از وظایف حکمرانان عمران قرار داده است. روایات زیاد هستند. با توجه به این روایات ما سه هدف کلان را برای جامعه اسلامی، وضعیت مطلوب جزو اهداف اصلی می‌بینیم. یک هدف امنیت است، عدالت است و تحت عنوان امروز رشد گفته می‌شود. ما از تعبیری که مقام معظم رهبری با استناد به قرآن سوره نور آیه 61 از این آیه استفاده کردند و فرمودند که به فعلیت رساندن استعدادها طبیعت و انسان. سومین هدف در حقیقت به فعلیت رساندن این استعدادها است. عدالت اقتصادی چیست؟ امنیت اقتصادی چیست؟ خود این رشد و یا به فعلیت رساندن استعدادها به چه معناست؟ و اینکه اینها چه اولویتی نسبت به همدیگر دارند؟ این خیلی مهم است که آیا کدام مهم‌تر هستند. در وضعیت تزاحم کدام مقدم است. بحث مفصلی اینجا می‌شود کرد در رابطه با اهداف و یکی از ابهامات معمولاً در سیاست‌های که ارائه می‌شود همین است. سیاست به نوعی اهداف عملیاتی است که اولویت‌ها تعیین نمی‌شود. ما در این سطح می‌توانیم وارد مطالعات شویم. بحث عدالت اقتصادی را می‌شود کاملاً توضیح داد و باز کرد. بحث امنیت اقتصادی. که حالا اگر اینها لازم باشد. اگر دیدید ضرورتی دارد و ما هم دیدیم وقتی داریم آن وقت اینها را تفصیل میکنیم. در یک سطح دیگر عرض کردیم که ما بیاییم سراغ الگوهای رفتاری مطلوب. من برای نمونه الگوی مصرف را عرض می‌کنم که به هر حال این الگو، الگوی مصرف اسلامی با الگوی مصرف غربی خیلی تفاوت دارد. تفاوت‌ها هم ناشی از همان مبانی و چارچوب‌های اخلاقی و حقوقی ما است. چون فرض بر این شد که ما باید مبتنی بر مبانی و در چارچوب اخلاق و حقوق حرکت کنیم. آن وقت وضعیت مطلوب اسلامی در الگوی مصرف خیلی تفاوت می‌کند. چون من تاکید می‌کنم بر وضعیت مطلوب به خاطر اینکه شما مصرف امروز من مسلمان را نگیرید. ممکن من این طوری عمل نکنم داریم بحث نظری می‌کنیم. وضعیت مطلوب اسلامی را بحث می‌کنیم. اولاً انگیزه مصرف در اینجا با انگیزه مصرف در آنجا متفاوت است. مصرف در غرب انگیزه‌ای مصرف لذت بردن و به نوعی هوای نفس است. لذا هر چی بیشتر مصرف می‌کنند می‌گویند بهتر است. حد آن اشباع است. بد است. اما در فرهنگ اسلامی گرچه نفعی نمی‌شود بحث لذت ولی لذت هدف اصلی نیست. هدف رفع نیازهای عقلانی انسان است.

لذا حد آن هم تعیین می‌شود نباید اسراف کند. در آن حد معتدل عقلانی مصرف کردن این از آن لذت هم ببرد اشکالی ندارد. ولی بیشتر از این به خاطر لذت نمی تواند مصرف کند ولو نیازهای عقلانی نداشته باشد. می‌خواهد مصرف کند که لذت ببرد تجمل‌گرایی، به نوعی اتراف و اینگونه تبذیر و اینگونه موارد به خاطر این است که اینها از این حد خارج می‌شوند. ما یک الگوی مصرفی داریم که هم از جهت انگیزه فرق می‌کند و حدود مصرف با او تفاوت دارد. در روابط هم در بازارها هم. در بازار ما با بازار غرب بسیار متفاوت است. بازار اسلامی، مطلوب اسلامی. بازار مطلوب اسلامی آن اصل حاکم بر آن بازار عبارت است از انصاف. انصاف یعنی اینکه در روایت آنچه که برای خودت نمی‌پسندی برای دیگران مپسند. آن طوری که دوست داری با تو رفتار کنند تو با دیگران رفتار کن. جنس درجه سه به مرطوب قالب نکنید. بازار مبتنی بر انصاف که بازارهای قدیمی ها ما هم که به اصطلاح ادبیات اسلامی گذاشته‌اند یعنی این آموزه‌های اسلامی را به آن عمل می‌کردند واقعاً منصف بودند. ظلم به مردم نمی‌کردند. آن طوری که اگر خودشان می خواستند با خودشان رفتار بشود همان طور با دیگران رفتار می‌کردند بلکه ایثار می‌کردند. حالا ایثار یک مرحله بالاتر از انصاف است. اما بازارهای غرب مبتنی بر رقابت داروینستی. یعنی جنگ برای بقاء است. به انگیزه نفی شخصی است. کسی که وارد بازار می‌شود اصل اولیه آن این است که دنبال نفی شخصی خودش باشد و حریف خودش را نابود کند. گرچه الان بازارهای ما تحت تاثیر همین تفکر قرار گرفته و یک نوع انحراف از مطلوب‌های اسلامی پیدا کرده است ولی خوب باید آسیب‌شناسی باید بشود.

وضعیت مطلوب را وقتی پیدا کردیم در مصرف، سرمایه‌گذاری، درکار و فرهنگ کار پیدا کردیم وقتی مسئولیت مطلوب در بازارهای اسلامی توانستیم درست توجیه کنیم و بفهمیم. آن وقت می‌آیم آسیب‌شناسی می‌کنیم که الان در ایران بازارها در چه حدی هستند. مصرف ما چگونه است. سرمایه‌گذاری ما چگونه است؟ فاصله‌ها را که تشخیص دادیم سیاست‌گذاری برای پر کردن این فاصله‌ می‌کنیم و آن الگویی که مشتمل بر این سه رکن باشد که هم وضعیت مطلوب را ترسیم کند و هم وضعیت موجود را آسیب‌شناسی کند و هم راهبرد تغییر را براساس مبانی اسلامی در چارچوب اخلاق و حقوق اسلامی این الگو می‌شود، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت اقتصادی. در راهبرد تحقق فرمایش نفرمودید؟ عرض کردم که ما آن اصول از اسلام که طرح راهبردی، زمانی و مکانی منمی‌توانیم استخراج کنیم اصول راهبردی استخراج می‌کنیم ما در اقتصاد آن اصول راهبردی که می‌توانیم استخراج کنیم مثل حد و وظایف نقش دولت در اقتصاد است. الان این بحث‌هایی که وجود دارد. آیا دولت باید کوچک باشد یا نه؟ آیا دولت باید دخالت کند در اقتصاد، باید تصدی کند یا نکند؟ که خیلی بحث مهمی است. این را به عنوان یک اگر ما به این نتیجه رسیدیم که من مثلاً خودم در مطالعات خودم به این نتیجه رسیده‌ایم که دولت اسلامی، دولت مصالح است. حد و اندازه مصلحت تعیین می‌کند. مصالح زمان و مکان تعیین می‌کند. در یک زمانی این بحث، بحث مفصلی است که اگر مردم متخلف به اخلاق اسلامی و مقید به اخلاق اسلامی باشند و تهدیدهای خارجی هم وجود نداشته باشد دولت کمترین نقش را در اقتصاد بازی می‌کند و کوچکترین حالت را دارد. ولی هرچقدر مردم از اخلاق اسلامی فاصله بگیرند، هر چقدر از احکام اسلامی بی‌ملاتر نسبت به احکام اسلامی شوند و هر چقدر تهدیدهای خارجی بیشتر بشود نقش دولت در اقتصاد بیشتر می‌شود و اصلاً ما از قبل نمی‌توانیم بگوییم دولت کوچک است یا بزرگ. دولت، دولت مصالح است. البته این چیزی که من می‌گوییم مخصوص ما نیست. همه عقلای عالم، دولت‌ها، هم کمونیست‌ها و سرمایه‌داران اینها دولت مصالح هستند منتها اعلام نمی‌کنند. در عمل دولت مصالح هستند. یعنی هر جا مصلحت اقتضاء کردند مباحث مکتبی را گذاشتند کنار و کار خودشان را کردند و کشور را نگه داشتند. یا مثلاً در بحث آزادی‌ها، اصل بر آزادی مردم است.

من خودم بحث‌های خودم را می‌گوییم. به عنوان نمونه عرض می‌کنم. وقتی شما می‌گویید که یک اصل راهبردی این است که ما نقش وظایف مردم را و مسئولیت‌های مردم را در رابطه با حرکت به سمت اهداف اقتصادی تعیین کنیم. می‌گوییم اصل این است که مردم آزاد باشند. و دولت در امور مردم دخالت نکنند. مگر اینکه مصلحت اقتضاء کند. دولت مصالح یعنی این. اقتضاء دولت و محدود کردن فعالیت‌های مردم.که البته مصلحت را هم باید درست معنا کرد. و اینکه مردم در قبال اهداف نظام مسئول هستند. تنها آزادی نیست. مسئولیت هم هست. به این معنا که مردم برای تحقق عدالت مسئول هستند. برای رفع فقر از جامعه مسئول هستند. این طور نیست که فقط دولت مسئول باشد و مردم نباشند. از نگاه اسلام آنجایی که شما در روایت می‌خوانید اگر در محله‌ای یک فقیر پیدا بشود سر گرسنگی بگذارد زمین، به صورت مضمون نقل می‌کنم. رحمت خدا بر آن محله نازل نمی‌شود خوب این یعنی مسئولیت‌های مردم در قبال فقر. مردم مسئول هستند. اینها اصول راهبردی هست که در حقیقت ما باید با فرض این اصول بنشینیم برنامه‌های زمانی و مکانی خودمان را با توجه به شرایط امروز ایران بچینیم. ما نمی‌توانیم این اصل را بگذاریم کنار و برنامه‌ریزی کنیم. حتماً باید این اصل را رعایت کنیم و برنامه‌ریزی کنیم. یا مثلاً بحث مالکیت مختلط. اینکه ما مالکیت خصوصی داریم. مالکیت دولتی داریم و مالکیت عمومی داریم. سه نوع مالکیت داریم.

این یک چیز ثابتی است. ما نمی‌توانیم طوری برنامه‌ریزی کنیم که مالکیت خصوصی را نفع کنیم ما باید در این چارچوب برنامه‌ریزی کنیم. اینها را می‌گویند اصول راهبردی. چارچوب‌های که راهبردها و برنامه‌ها برای حرکت از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب باید داخل این چارچوب‌ها قرار بگیرد. یا مثلاً فرض کنید در رابطه با اصل رقابت. خوب رقابت داروینیستی را قبول نداریم. این خلاف اسلام است. باید در چارچوب رقابت سالم در مباحث اقتصادی که حالا این رقابت سالم هم خیلی توضیح زیاد دارد. مقاله‌ای نوشته‌ام که دوستان اگر خواستند می‌توانند استفاده کنند. یا فرض کنید اصل تعاون. تعاون علی البر و التقوی. این اصل تعاون در اقتصاد یک اصل بسیار مهمی است که در راهبردها و اصول راهبردی ما باید تعاون رعایت شود. مشارکت و همیاری مردم در جهت حرکت به سمت اهداف این باید رعایت بشود. این‌ها اصول راهبردی هستند که ما از اسلام می‌توانیم استخراج کنیم که آن وقت برنامه‌هایی که ما می‌دهیم برنامه‌هایی مثلاً 5 ساله ما سیاست‌های کلانی که می‌دهیم باید در این چارچوب قرار بگیرد، خارج از این چارچوب نباشد. هم در وضعیت مطلوب و هم در هدف‌گذاری و هم در پیشرفت اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی هر کدام نگاه کنیم یک طوری نقش انسان موضوع این پیشرفت هست را برجسته نمی‌بینیم؟

این انسان تعیین‌کننده است که آیا این پیشرفت صورت بگیرد یا نه؟ آن ساعاتی انسان تعیین‌کننده پیشرفت است که بتواند رفتار انسان، الگوهای رفتاری انسانی را بتواند مدیریت کند شما می‌فرمایید در فرمایشاتتان نقش بینش است و عنصر تربیتی که در انسان وجود دارد. مثال‌هایی که می‌فرماید در الگوی رفتاری و اقتصادی اسلامی مثل همین بحث مصرف و یا بحث رقابت یا تعیین جایگاه دولت، این دولت دولت مصالح است به نقش مردم دوباره مراجعه می‌کنید. نقش یک انسان که موضوع یک پیشرفت است. یا مردمی که مخاطب این دولت است. مقبولیت دهنده به این دولت است یا به قول بخش حقوقی این دولت است. نکته‌ای آن این می‌شود که ما در بحث الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به طور کلان وقتی صحبت می‌کنیم باید نقش برتر را نسبت به یکدیگر را مشخص کنیم.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها