
وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا * * * شما را چه شده که در راه خدا و [رهایی] مردان و زنان و کودکان مستضعف [ی که ستمکاران هر گونه راه چاره را بر آنان بسته اند] نمی جنگید؟ آن مستضعفانی که همواره می گویند: پروردگارا! ما را از این شهری که اهلش ستمکارند، بیرون ببر و از سوی خود، سرپرستی برای ما بگمار و از جانب خود برای ما یاوری قرار ده. * * * بدون کشته شدن سرنوشت بیهوده است / شهید اگر نتوان شد بهشت بیهوده است
به گزارش 598 به نقل از خبرنگارحماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، ولیالله عرب عضو گردان هشت سپاه تهران اظهار داشت: وقتی سپاه تشکیل شد، گردان 8 سپاه یکی از 9 گردان سپاه بود که بیشتر فرماندههان لشکر محمد رسولالله و لشکر سیدالشهداء از این گردان ساخته شده بودند.
یکی از کسانی که در گردان 8 بود شهید «مهدی خندان »بود. وی در غرب هنگامی که بازیدراز در دستمان بود بعضی وقتها از بچهها جدا میشدند و مسیری را به طرف دشمن میرفتند و مدتی میماندند و برمیگشتند. این اتفاق بیشتر موقع نماز میافتد. یکی از بچهها یک روز او را تعقیب میکند و میبیند او از منطقه جدا میشود و بین نیروهای خودی و عراقی میایستد و داخل سنگری میشود و کاملاً دیده میشود و مقابل عراقیها اذان میگوید و بعد نماز میخواند و برمیگردد. وقتی به او میگویند این چه کاری است که میکنی؟ میگوید: «من وظیفه دینیام را انجام میدهم و می خواهم بگویم ما برای چی با شما میجنگیم. همه جنگ ما همین اذان و نماز رسولالله است.»
در طول این مدتی که این کار را انجام میدهد هیچ اتفاقی برای او پیش نمیافتد. این یکی از رشادتهای شهیدی است که پیکرش 40 روز ایستاده روی سیمخاردار قرار داشت.