به گزارش 598، وقتی خایمه سالسار، تاریخشناس بزرگ اسپانیایی به ریاست فدراسیون فوتبال اسپانیا نامهای تحت عنوان «اشتباه بزرگ تاریخی» مینویسد و سران فوتبال ماتادورها را از گافی در طراحی لوگوی پیراهن تیم ملی این کشور باخبر میکند آنها سرانجام سر تعظیم فرود میآورند و تغییراتی را روی پیراهن تیم ملی کشورشان اعمال میکنند. بحث طراحی و قراردادهای تجاری پیراهنهای ملی کشورهای حاضر در جامجهانی داستانی است که بر فرهنگ هر کشور گره خورده و شرکتهای تبلیغاتی خودشان را موظف میدانند در راستای این محور عمل کنند. بررسی این موضوع در تمام نقاط فوتبال جهان یکسان است ولی باز هم وقتی دنبال یک استثنا ویژه میگردید به پیراهنهای تیم ملی ایران نگاه کنید! به شرایط قراردادهای عجیب و غریب در زمان ریاست علی کفاشیان و کمیته بازاریابی فدراسیون نگاهی بیندازید. بررسی پرونده اسپانسرینگ و تولید پیراهنهای ملی در ایران پروسه مابعدالطبیعهای است که تنها به رابطهها در فوتبال و طراحی پیراهن اشاره میکند تا فرهنگ و عقبه فکری عظیم. داستان اسپانسرینگ و پیراهن تیم ملی را میتوان از سالهای 1998 تا به امروز مورد کالبدشکافی قرار داد و بعد قضاوت را برعهده خواننده گذاشت تا تفاوتها را لمس کند. در سالهای بعد از انقلاب و حضور ایران در جامجهانی قصه طراحی پیراهن ملی و رقابت برندهای داخلی و خارجی یک سر نخ را به شما میدهد و آن چیزی نیست جز پیراهنی با یک دنیا اسپانسر! البته اینکه چرا اسپانسرهای داخلی نمیتوانند در جامجهانی حضور داشته باشند به همان قانون فیفا و 8 اسپانسری که مورد تایید آنهاست بازمیگردد و این موضوع نشان میدهد که در زمانهایی که تیم ملی از راهیابی به جامجهانی باز میماند رقابت میان اسپانسرهای داخلی آغاز میشود. البته این رقابت بیشتر به رفاقت ـ رابطه ـ بستگی دارد و در این سالها نشان داده شده که هر تولیدی که نزدیکی خاصی با مربی وقت تیم داشته توانسته لوگوی خود را به فدراسیون فوتبال تحمیل کند. در سالهای نهچندان دور و نزدیک تولیدی شکاری یکهتازی میکرد ولی همین که تیم ملی بلیت سفر به فرانسه 98 را در دست خود دید پای شرکت پوما به وسط کشیده شد. شرکتی که تنها وظیفهاش تولید پیراهن رایگان برای تیم بود ولی نکته قابل توجه این است که به دلیل عدم صعود تیم به مرحله بعد، قراردادها عمر کوتاهمدت میگرفتند و باز هم پای تولیدکنندگان داخلی به میان میآمد. در همان سال علی دایی که بازوبند کاپیتانی را بر بازو داشت تصمیم گرفت به طور رایگان پیراهنهای تیم ملی را تولید کند. تیم ملی با نام شرکت دایی تا صعود به جامجهانی 2006 نیز پیشرفت و باز هم در زمان سفر به سوی کشور ژرمنها نام پوما به میان آمد. محمد دادگان، رئیس وقت فدراسیون برخلاف دوره قبلی که تنها به رایگان تولید کردن لباسها اکتفا میکرد این بار با عقد قراردادی به مبلغ 5/1 میلیون دلار پول خوبی را به خزانه فدراسیون واریز کرد اما اخراج محمد دادگان در نیمههای راه و آمدن کفاشیان تغییر عجیب و غریبی را رقم زد که تا آستانه شکایت شرکت آلمانی از فدراسیون پیش رفت. با اخراج زوج دادگان- برانکو و آمدن کفاشیان و انتخاب امیر قلعهنویی بر اساس خردجمعی، پیراهن تیم ملی ناگهان با شرکت مجید قرارداد بست. شرکتی که مدیرش دوستی نزدیکی با امیر قلعهنویی داشت و تیم ملی بهرغم باقی ماندن قراردادش با پوما، پیراهنهای تولید شده داخلی را (به مدت 20 جلسه تمرینی و یک بازی دوستانه با امارات) به تن کرد. این مساله سبب شد پوما شکایتی از فدراسیون فوتبال داشته باشد و درخواست غرامت 5/0 میلیون دلاری را مطرح کند. شاید فدراسیوننشینها خیلی خوششانس بودند که این شکایت با کدخدامنشی حل شد. بعد از آن نیز امیر با تیم ملی نتیجه نگرفت و باز هم لوگوی روی پیراهن تغییر کرد تا باز هم با آمدن دایی شرکت تولیدکننده این مربی پیراهنهای تیم ملی را تهیه کند. این رفت و آمدها یک تغییر بزرگ داشت و آن خرج 200 میلیون تومانی که روی دست فدراسیون گذاشت؛ این مساله را خود کفاشیان طی مصاحبهای بیپرده عنوان کرده بود. اختلاف دایی و فدراسیون و دعواهای چالهمیدانی آنها نکتهای را آشکار کرد که نشان میداد فدراسیون برای تولید پیراهنهایش رقم قابل توجهی را پرداخت کرده است! این مساله با اخراج دایی و آمدن قطبی مختومه شد تا باز هم سریال تکراری آمدن اسپانسر قبلی کلید بخورد. مجید دوباره سر و کلهشان پیدا شد، تیم ملی نتیجه نگرفت و آنها نیز با حذف شدن تیم لوگویشان از روی پیراهن تیم حذف شد! این مساله آنقدر مشمئزکننده است، آنقدر تکراری و دوقطبی بودنش عیان است که قلم زدن برای این مساله اتلاف وقت است. معلوم است کمیته بازاریابی فدراسیون شرح وظایفش را به صورت دیکته شده به خوبی از حفظ است. بعد از تمام این ماجراها نامی با عنوان لگا مطرح شد. قراردادی که با این شرکت به انعقاد رسید مخالفت خیلیها را برانگیخت و بعضی نیز آن را با نام قرارداد ترکمانچای خطاب میکردند. قرارداد با لگا نیز عمرش کوتاهمدت بود تا کمیته بازاریابی باز هم خودش را به زحمت فراوان بیندازد و نامی تحت عنوان آلاشپورت را رسانهای کند؛ البسهای که نه از استانداردهای جهانی برخوردار است و نه نشان خاصی از فرهنگ ایرانی دارد. حالا هم که قرار است تیم ملی در جامجهانی حضور پیدا کند رئیس فدراسیون در اقدامی عجیب و غریب به آلمان رفته تا در دفتر این شرکت تولیدی با لباسهای جدید عکس یادگاری بگیرد یا اینکه به گفته ترابیان به خاطر توافقهای جدید به آلمان رفته است. سوال اینجاست آیا شأن و منزلت فوتبال ایران و رئیس فدراسیونش تا این اندازه پایین است که به جای اینکه نماینده آنها در ایران حضور پیدا کند رئیس باید به آنجا سفر کند؟ واقعا فوتبال ایران تا چه زمانی باید شاهد این رفتارهای نامتعارف رئیس فدراسیون باشد؟ واقعا اگر قرار بود آلاشپورت با آن لباسهای نهچندان مناسبش پولی به فدراسیون پرداخت نکند پس چرا به جای برندهای درجه چندمی سراغ برندهای مطرح نرفتیم؟ ما که میدانیم فدراسیون فوتبال مثل همیشه پاسخ درستی برای این سوال ندارد و کسی هم نیست که پیگیری کند و باز هم روی قرارداد ترکمانچای را سفید خواهند کرد.
منبع:وطن امروز